شکست عشقی: مشاوره، درمان و کنار آمدن

تاریخ آخرین بروزرسانی :

اشتراک گذاری

فیسبوک
تلگرام
توییتر
واتساپ

در کدام زمینه می‌تونیم کمکتون کنیم؟

رزرو نوبت مشاوره

مشاوره روانشناسی برای

ایرانیان خارج از کشور

مشاوره

02122024728
رزرو نوبت

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

عضویت در خبرنامه

شکست عشقی: مشاوره، درمان و کنار آمدن

شکست عشقی(ضربه عشقی) بی‌شک تجربه دردآوری است. رابطه عاطفی که به جدایی و شکست منجر می‌شود می‌تواند مجموعه‌ای از احساسات منفی مانند غم، اضطراب و خشم را برای فرد ایجاد کند. کنار آمدن و پذیرفتن شکست عشقی برای دختران و پسران ساده نیست. جدایی عاطفی و فراموش کردن معشوق ممکن است تا مدت‌ها برای فرد قابل پذیرش نباشد. اما برای درمان افسردگی، ناراحتی پس از جدایی عاطفی و سرعت بخشیدن به مراحل کنار آمدن با غم شکست عشقی، راهکارهایی نیز وجود دارد. به کمک این روش‌ها و مشاوره با یک روانشناس با تجربه می‌توان پس از شکست عشقی نیز امیدواری و زندگی سالم را تجربه کرد.

 

انواع شکست عشقی


شکست عشقی می تواند به صورت های مختلفی برای افراد ایجاد شود. در ادامه به انواع آن اشاره می کنیم.

ناپدید شدن بدون هیچ حرفی

یکی از سخت ترین ضربه های روحی که می تواند در یک رابطه به افراد وارد شود زمانی است که یکی از طرفین رابطه بدون هیچ حرفی ناپدید می شود. یک روز صبح که با او تماس می گیرید متوجه می شوید که تلفن همراهش خاموش شده و هرچه پیام می دهید برایش ارسال نمی شود. روزها و هفته ها می گذرد و شما همچنان منتظرید که از او خبری شود. اما حقیقت تلخ این است که او متاسفانه به تنهایی برای این رابطه تصمیم گرفته و خودش را کنار کشیده. قطعا درک کردن حس و حال شما در این شرایط بسیار سخت است ولی ما سعی می کنیم شما را درک کرده و راهکارهایی در جهت کنار امدن با این موضوع  ارائه کنیم.

بهانه تراشی

گاهی نیز متوجه می شوید عشقتان چند روزی است که مدام به بهانه های مختلف جواب تماس ها و پیام های شما را یکی در میان می دهد و دیگر مثل سابق برای شما وقت نمی گذارد. با وجود اینکه شما بسیار به او ابراز علاقه می کنید ولی او خیلی واکنش مثبتی نشان نمی دهد و احساس می کنید نسبت به شما سرد شده است. بعد از گذشت چند وقت با آوردن بهانه ای مثل اوضاع بهم ریخته خانوادگی اش از شما می خواهد که چند روزی با هم کمتر در تماس باشید ولی در حقیقت این کار مقدمه است برای سردتر شدن و پایان ارتباط شما. در این نوع از شکست عشقی شما هنوز در شوک این هستید که چطور کسی که تا دیروز عاشق شما بود اینگونه شما را رها کرده است و احتمالا مدت ها تحت تاثیر این شوک بزرگ زندگی خود را کاملا تعطیل می کنید.

جدایی به خاطر فردی که دوست شما بوده است

گاهی افراد به همراه شریک عاطفی‌شان و دوستان‌شان زیاد به گردش می‌روند و زیاد با هم وقت می‌گذرانند. در این شرایط گاهی دوست فرد به شریک عاطفی او بسیار زیاد نزدیک می‌شود و صمیمیت بین‌شان اتفاق می‌افتد. همین ارتباط دوستانه می‌تواند منجر به جدایی یک زوج شود چون گاهی افراد احساس می‌کنند دوست شریک عاطفی‌شان بهتر از عشق‌شان است و یا به هر دلیل دیگری به خاطر آن فرد حاضر می‌شوند عشق‌شان را ترک کنند. البته گاهی این تصمیم هیجانی و احساسی گرفته می‌شود و بعدا فرد از اینکه عشقش را ترک کرده است پشیمان می‌شود.

شکست عشقی بدلیل حضور یک شخص جدید

چند روزی است که به عشقتان مشکوک شده اید و حس می کنید که او در حال خیانت کردن به شما است. بعد از اینکه مطمئن شدید از او سوال می کنید که علت کارش چه بوده و او تنها چیزی که در جواب به شما می گوید این است که دیگر شما را دوست ندارد و می‌خواهد ارتباطش را با شما قطع کند. و اکنون شما با روحیه ای آسیب دیده بدون اینکه علت خیانتش را بدانید مجبور به ترک رابطه می شوید. این هم نوع دیگری از شکست عشقی است که افراد تجربه می کنند.

جدایی همراه با دعوا و مشاجره

یکی دیگر از انواع شکست عشقی زمانی است که شما ارتباط چند ماهه یا چندساله خود را با دعوا و درگیری به اتمام می رسانید. که اهداف شما می تواند از این کار متفاوت باشد. برخی فقط برای تست کردن میزان وفاداری و عشق طرف مقابلشان بحثی را راه می اندازند و می خواهند ببیند که عشقشان برای ماندن آنها در رابطه چقدر تلاش می کند. بعضی دیگر نیز بدنبال بهانه برای تمام کردن رابطه یا گرفتن انتقام از طرف مقابل هستند و تصمیم می گیرند با دعوا و مشاجره به هدف خود برسند. به همین دلیل اغلب اوقات یک طرف رابطه قربانی تصمیم خودخواهانه طرف دیگر می شود.

جدایی با احترام و صداقت

در این نوع از شکست و ضربه عشقی طرفین رابطه کمترین میزان از استرس و ناراحتی را نسبت به انواع قبل تجربه می کنند. البته این نوع از شکست عشقی هم به دو دسته تقسیم می شود. زمانی که دو نفر خودشان به این نتیجه می رسند که ادامه دادن رابطه به نفع هیچکدامشان نیست و زمانی که یکی از طرفین رابطه با صداقت و احترام از طرف مقابل خود می خواهد که رابطه را خاتمه دهند که البته دلیل خود را برای این کارش هم بیان می کند.

علائم روحی و جسمی بعد از شکست عشقی

افراد بعد از تجربه ضربه عشقی علائم روحی نسبتا شدیدی را تجربه می کنند که البته این علائم با توجه به مدت زمان ارتباط و دوام رابطه می تواند متفاوت باشد. مسلما شخصی که بعد از چند سال رابطه از عشقش جدا می‌شود بیشتر از کسی که فقط چند هفته با طرف مقابلش ارتباط داشته، آسیب می بیند. علائم روحی بعد از شکست عشقی بسیار شبیه آن چیزی است که افراد در اختلالات افسردگی و اضطرابی تجربه می‌کنند؛ البته با درجات مختلف. در کنار این علائم روحی علائم جسمانی نیز در این افراد دیده می شود که در ادامه آنها را نام می بریم.

  • فقدان علاقه و لذت نسبت به کارهایی که قبلا برای فرد لذت بخش بوده است.
  • بی انگیزگی.
  • افزایش یا کاهش وزن چشم گیر بدون اینکه فرد رژیم غذایی خاصی گرفته باشد.
  • بی خوابی یا پرخوابی افراطی.
  • نداشتن انرژی کافی برای انجام دادن مسئولیت های کاری و تحصیلی.
  • سرد شدن روابط فرد با اعضای خانواده و دوستان به صورتی که فرد بیشتر تمایل به تنهایی پیدا می کند.
  • گوش بزنگی و انتظار برای وقوع یک اتفاق ناگوار.
  • بی اعتمادی نسبت به اطرافیان و یا به طور کلی بی اعتمادی به دنیا.
  • سرزنش خود برای ناتوانی در نگه داشتن رابطه .
  • برچسب بی کفایتی و دوست نداشتی بودن به خود زدن.
  • پایین آمدن سطح اعتماد بنفس و عزت نفس
  • کابوس های شبانه.
  • فلش بک و مرور خاطرات گذشته .
  • احساس سوزش در معده، حالت تهوع و استفراغ، ضربان قلب و تنگی نفس.
  • تغییر سطح هورمون ها (برای مثال نا منظم شدن عادت ماهیانه در دختران) و بالا رفتن سطح هورمون کورتیزول یا همان هورمون استرس.

تاثیرات شکست عشقی بر روی مغز

اعتیاد عشقی چیست؟

هر آنچه که شما را به یاد عشق سابق‌تان می‌اندازد، مانند عکس، پاتوق‌های همیشگی‌تان، افکار نامنظم و … باعث شروع فعالیت در نورون‌های “پاداش” قرار گرفته داخل هسته‌ی دمی و ناحیه تگمنتوم شکمی مغز می‌شود. دانشمندان از تعدادی از افرادی که در رنج و درد شکست عشقی فرو رفته بودند و به هیچ چیزی به جز عشق جدیدشان نمی‌توانستند، فکر کنند، خواستند که به عکس‌های عشق از دست رفته‌شان نگاه کنند و در این بین مغز آنها را با استفاده از دستگاه fMRI  بررسی کردند؛ مشخص شد که دو ناحیه‌ی هسته‌ی دمی و ناحیه تگمنتوم شکمی در زمان نگاه کردن به عکس‌ها فعال می‌شود. به علاوه این دو ناحیه از مغز به کوکائین و نیکوتین نیز واکنش نشان می‌دهند. برانگیختن نورون‌های پاداش موجب آزاد شدن مکرر مقادیر زیادی از انتقال دهنده‌ی عصبی دوپامین می‌شود. به علاوه دوپامین با فعال کردن مدارهای داخل مغز، موجب افزایش ولع و ایجاد میلی غیرقابل مقاومت می‌شود. این احساس ولع انگیزه به وجود می‌آورد و شما را ترغیب می‌کند تا به امید دریافت مقدار بیشتری از آنچه به آن نیاز دارید، مرتکب رفتارهای دیگر بشوید.

آیا درد شکست عشقی واقعی است؟

زمانی که عشق‌تان شما را ترک می‌کند، احتمالاً درد این شکست و رها شدن را احساس خواهید کرد. قلب و قفسه‌ سینه‌تان درد می‌گیرد، معده و دستگاه گوارش‌تان به هم می‌ریزد و همان احساس ناخوشایندی که هنگام شنیدن اخبار وحشتناک حس می‌کنید، در وجودتان جریان پیدا می‌کند. نتایج دو مطالعه‌ی انجام شده بر روی افرادی که در درد و رنج شکست عشقی فرو رفته بودند، حاکی از آن است که به جز ناحیه‌های پاداش، ناحیه‌های دیگری نیز داخل مغز فعال می‌شود که ناراحتی و واکنش به درد جسمی را کنترل می‌کنند. به بیان دقیق‍‌تر، آن بخش‌هایی از مغز که احساس درد را از جهان خارج جمع‌آوری می‌کنند، حین بررسی‌های انجام شده آرام بودند، اما سیستم‌های مرتبط با آنها، یعنی سیستم‌هایی که چگونگی واکنش بدن را به درد کنترل می‌کنند، به شدت در حال فعالیت بودند تا وقوع رخدادی ناخوشایند را به بدن اطلاع بدهند. به علاوه از آنجایی که مغز بدن را کنترل می‌کند، فعال شدن این سیستم‌ها اثرات مختلفی را به دنبال دارد: برای مثال هورمون‌های استرس ترشح می‌شود که به نوبه‌ی خود بر قلب، دستگاه گوارش و حتی سیستم ایمنی بدن اثر می‌گذارد. استرس در موارد شدید موجب ضعیف و متورم شدن قلب می‌شود و ابتلا به عارضه‌ای به نام “سندرم قلب شکسته” یا کاردیومیوپاتی را دامن می‌زند که حتی گاهی منجر به مرگ می‌شود. البته این قبیل واکنش‌های استرسی شدید و وخیم خوشبختانه نادر هستند.

  چرا ممکنه رابطه‌تون بهم بخوره، حتی اگر خیلی دوستش دارین

تحقیقات چه می‌گویند؟ شما چکار می‌توانید بکنید؟

تمام آزمایش‌ها و مطالعاتی که بعد از شکست عشقی با استفاده از دستگاه fMRI انجام شده‌اند، فعالیت مغز را در این دوران ناراحتی بررسی کرده‌اند. علم نیز مانند شما هنوز هیچ ایده‌ای ندارد که در مغز یک عاشق شکست خورده چه می‌گذرد. منطق حکم می‌کند که باید سازو کاری وجود داشته باشد که بتواند ارتباطات داخل گذرگاه‌های اتصال مغز را به آهستگی ضعیف کند و از بین ببرد. وقتی قلبتان می‌شکند، هیچ دلیلی ندارد که نتواند کارهایی را انجام بدهید که مغزتان را به سیم‌کشی مجدد خودش ترغیب کند. در واقع شواهد موجود حاکی از آن است که مغز بلافاصله بعد از شکست عشقی به سختی تلاش می‌کند تا شما را وادار به پشت سر گذاشتن این دوران سخت و برگشت به زندگی عادی کند. نظر دانشمندان به طور خلاصه این است که مغز سعی می‌کند تا ترکیب احساسات و هیجانات مختلف را تعدیل کند، از انجام دادن حداقل تعدادی از کارهای دیوانه‌واری که احساس می‌کنید، مجبور به انجام دادن آنها هستید، جلوگیری کند و به شما کمک کند تا دوباره به زندگی‌تان سرو سامان بدهید.

5 مرحله پذیرش شکست عشقی

بهتر است بدانید که بعد از شکست عشقی (عاطفی)، شما مراحلی همانند مراحل سوگ (مرگ فردی عزیز در زندگی) را تجربه خواهید کرد. مدت زمان این مراحل بسته به ویژگی‌‏های شخصیتی، حمایت‏‌های خانوادگی، مدت و عمق رابطه و …، فرق می‏‌کند. به علاوه، گاهی اوقات برخی انقدر از یک مرحله سریع عبور می‏‌کنند که خیلی برایشان قابل شناسایی نیست و یا گاهی هم بیش از حد در یک مرحله باقی می‏‌مانند.

شوک/انکار

«رابطمون هنوز تموم نشده، زنگ میزنه بازم بهم». این گفت‏‌‏وگوی با خود، اولین مرحله شکست عشقی است. فرد در این مرحله هنوز باورش نشده که رابطه تمام شده است و هنوز به دنبال روزنه‏ امیدی برای بازگشت به رابطه است.

خشم

بعد از مدتی فرد می‏‌فهمد که بازگشتی در رابطه وجود ندارد، به همین دلیل سعی می‏‌کند برای این رابطه تمام شده مقصر پیدا کند و مقصر اصلی، معمولا فرد مقابل است. شاید این جملات برای شما آشنا باشد: «ازش متنفرم» یا «دیگه حتی نمی‏خوام ببینمش».

چانه‏‌زنی

در این مرحله، فرد خاطراتش را مرور می‌‏کند و خودش را به خاطر تمام کارهایش ملامت می‏‌کند. مثلا: «اگه فلان کار را انجام نمی‏‌دادم، رابطمون تموم نمی‏‌شد». در این مرحله سعی کنید از کمک یک دوست یا یک روان‏‌شناس متخصص استفاده کنید چون ممکن است دلتان بخواهد که به رابطه برگردید و این بدترین زمان برای اجرای این تصمیم است.

افسردگی

شاید اکثر افراد مرحله افسردگی را بیشتر به یاد داشته باشند زیرا معمولا طولانی‏‌ترین مرحله سوگ است. برای بیرون آمدن از این استیج به خودتان زمان دهید ولی اگر بیش از ۲ الی ۳ ماه طول کشید، حتما با یک روان‎شناس مشورت کنید. افراد معمولا در این مرحله تصمیم می‏‌گیرند که دیگر هیچ رابطه عاشقانه‌‏ای را تجربه نکنند و به همین دلیل ماندن در این مرحله، بسیار آسیب‌‏زاست.

بهبودی

اگر تمام مراحل بالا با موفقیت انجام شود، شما وارد مرحله بهبودی می‏‌شوید. در این مرحله، فرد به گونه پخته‌‏تری به تجربه گذشت‌ه‏اش نگاه می‌‏کند و با دیدی روشن برای جبران کاستی‌‏های قبل، زندگی خود را از نو شروع می‌کند. «گذشته‌‏ها گذشته، بهتره که من او را فراموش کنم و زندگی جدیدی برای خودم شروع کنم.»

راهکارهای رهایی از شکست عشقی

قطعا حس و حالی که اکنون شما دارید یکی از سخت ترین لحظاتی است که می تواند در زندگی هر شخصی اتفاق بیفتد و تا زمانی که جای شما نباشیم نمی توانیم آن را درک کنیم. اما واقعیت این است که این دوره سخت در زندگی شما نیز مثل هر شرایط سخت دیگر باید سپری شود. معمولا 6 ماه زمان می برد تا شما بتوانید دوباره به زندگی قبل خود بازگردید اما نکته ای که باید در نظر داشته باشید این است که در ازای این رنج و اندوه فراوان چه چیز بدست می آورید؟ تا چه زمانی می خواهید تمام برنامه ها و اهداف خود را به امید روزی که او باز گردد، تعطیل کنید؟ آیا او الان در حال لذت بردن از لحظه لحظه های زندگی‌اش است یا اینکه مثل شما خودش را زندانی کرده و مدام غصه گذشته را می خورد؟ اگر اینطور بود فکر می کنید آیا اصلا ارتباطش را با شما تمام می کرد؟ حقیقت این است که او رفته و شما اکنون درحال از دست دادن فرصت های بعدی خود در زندگی هستید. باز هم تکرار می کنیم که احساسات شما طبیعی است و ما هیچ اصراری بر سوگوار نبودن شما نمی کنیم بلکه برعکس می خواهیم تمام هیجانات و احساسات خود را در خلوت تخلیه کنید و هر زمان که احساس آرامش کردید با قدرت و انگیزه راهکارهایی که در ادامه معرفی می کنیم را برنامه هر روز زندگیتان کنید.

به خودتان زمان دهید

همانطور که گفته شد مواجه شدن با شکست عشقی درست مانند سوگ مرگ عزیزان دارای مراحل مختلفی است. گذشتن از این مراحل زمان می‌طلبد. طول دوره سوگ عاطفی، با توجه به شرایط رابطه و روحیات فرد می‌تواند متفاوت باشد. طبق مطالعات انجام شده هرچه مدت زمان رابطه عاطفی طولانی‌تر باشد، مدت زمان سوگواری و غم نیز طولانی‌تر خواهد بود. همچنین کنار آمدن با شکست عشقی حداقل در مراحل اول برای دختران دشوارتر از پسران است. پس لازم است با توجه به شناختی که از شرایط و روحیات خود دارید فرصت کافی برای گذر از این مرحله را به خود بدهید.

احساسات منفی خود را تخلیه کنید

خود خوری کردن در این شرایط می‌تواند آسیب‌های روحی و جسمی زیادی برای شخص داشته باشد. درد عاطفی پس از شکست عشقی غالباً باعث افزایش ترشح هورمون کورتیزول در بدن می‌شود، ترشح این هورمون، سیستم دفاعی بدن را ضعیف می‌کند. نخستین گام برای حل این مشکل این است که آگاه باشید که طبیعی است اگر پس از شکست عشقی در برابر هر مسئله‌ی کوچکی به هم می‌ریزید. به این نکته فکر کنید که حساس شدن شما احتمالاً از واکنش بدن به جدایی نشأت می‌گیرد و قرار نیست که تا پایان عمر ناراحت و عصبی باشید. هرگز سعی نکنید غم و ناراحتی خود را انکار کنید. گریه کردن در هنگام ناراحتی و نوشتن افکار و احساسات، به تخلیه احساسات منفی و کنار آمدن با موضوع کمک می‌کند. همچنین درد دل کردن با یک دوست یا آشنای صمیمی یا در میان گذاشتن موضوع با مشاور می‌تواند اندوه شما را کاهش دهد.

خودتان را سرزنش نکنید

اگر خودتان را به خاطر به پایان رسیدن رابطه‌تان سرزنش کنید، پشت سر گذاشتن این درد و رنج برایتان سخت‌تر می‌شود و اصطلاحاً دچار یک “سوگواری عمیق و پیچیده” می‌شوید. طبیعی است که از خودتان بپرسید که کجای راه را اشتباه رفته‌اید و چه خطایی از شما سر زده است، اما غرق شدن در افکار منفی، تلاش‌هایتان را برای ترمیم قلب شکسته‌تان به باد می‌دهد.


نقاط منفی رابطه را مرور کنید

مهم نیست دلیل جدایی شما چه بوده باشد و چه کسی رابطه را تمام کرده است. مطمئنا در طول رابطه عاطفی یا در هنگام جدایی متوجه نقاط منفی یا اشتباهاتی از طرف مقابل شده‌اید. برای اینکه راحت‌تر بتوانید با موضوع کنار بیایید. بجای مرور مکرر خاطرات خوش که کاری بجز نمک پاشیدن به زخمتان نمی‌کند، نقاط منفی رابطه و طرف مقابل را مرور کنید. لیاقت شما ماندن در رابطه عاطفی سالم و با آرامش با کسی است که قدر شما را می‌داند و برای بودن با شما و سلامت رابطه تلاش می‌کند.

تمام شدن رابطه را بپذیرید

مهم‌ترین مرحله برای کنار آمدن با شکست عشقی این است که تمام شدن رابطه را بپذیرید. البته این‌ کار برای شما سخت خواهد بود به خصوص اگر طرف مقابل دلیل موجهی برای تمام کردن رابطه نیاورده باشد. اما برای ادامه مسیر و گذشتن از این غم جدایی مطمئنا پذیرش مسئله لازم است.

اگر نامزدتان بدون توضیح قابل قبولی و با بیان جملاتی مانند “مشکل از من است، من لیاقتت را ندارم” شما را ترک کرده است، به او التماس نکنید که دلیل این جدایی را برایتان توضیح بدهد. برای خودتان دلیل بتراشید، و ترجیحاً توضیحی بیابید که عزت نفس و اعتماد به نفستان را خدشه‌دار نکند، مثلاً به خودتان بگویید که نامزدتان از مسئولیت فرار می‌کرده است.

  کنار آمدن با جواب رد (بعد از شنیدن جواب منفی چکار کنم)

از شبکه‌های اجتماعی فاصله بگیرید

احتمال این که هنگام دنبال کردن نامزد سابقتان در رسانه‌های اجتماعی، با مطلبی برخورد کنید که ناراحتتان کند، بسیار زیاد است. احساس سرخوردگی و حسادتی که بعد از دیدن این عکس‌ها و پست‌ها می‌بینید، کمکی به التیام قلب شکسته‌تان نمی‌کند. سرک کشیدن در شبکه‌های اجتماعی فقط فراموش کردن او را برایتان سخت‌تر می‌کند.

شاید حذف کردن دوست سابقتان از فهرست دوست‌هایتان یا آنفالو کردن او در شبکه‌های اجتماعی به نظرتان بچگانه بیاید، اما در این دوران ناراحت کننده باید به خودتان فکر کنید و تمام راه‌هایی را که ممکن است دوباره با او تماس پیدا کنید و نمک روی زخمتان پاشیده شود، مسدود کنید. تمام این پل‌های مجازی را خراب کنید، مطمئن باشید که محدود شدن دسترسی به نامزد سابقتان حالتان را بهتر خواهد کرد.

یادگاری‌های او را دور بریزید

در هر رابطه‌ای یادگاری‌هایی بین دو نفر وجود خواهد داشت. اگر می‌خواهید به فرایند پذیرش شکست عشقی سرعت دهید و با آن کنار بیایید لازم است تمامی چیزهایی که امکان دارد شما را به یاد معشوقتان بیندازد را برای همیشه دور بریزید. این یک توصیه جدی است. یادگاری‌ها شامل تمامی هدیه‌ها، نوشته‌ها، پیام‌ها، آهنگ‌های مشترک و … می‌شوند. حتی اگر چیزی وجود دارد که به صورت غیرمستقیم و ناخودآگاه شما را به یاد معشوق می‌اندازد، سعی کنید از آن دوری کنید. اگر هدیه یا یادگاری با ارزش است، در صورت لزوم می‌توانید آن را به طرف مقابل پس دهید یا این که به فرد نیازمندی اهدا کنید.

با افکار انتقام جویانه مقابله کنید

پس از شکست عشقی احتمال دارد که در قلب شما احساس تنفر جایگزین عشق شود. به خصوص اگر عشق و محبت زیادی نسبت به طرف مقابل داشته‌اید و او شما را رها کرده است و یا با دروغ و خیانت پاسخ محبت‌های شما را داده باشد. در این شرایط اجازه ندهید خشم و نفرت تبدیل به افکار و رفتار انتقام جویانه در شما شود. نباید اجازه دهید اتفاقات ناگوار از شما کسی بسازد که نیستید. سعی کنید کارهای مثبت انجام دهید و بر روی افکار مثبت تمرکز داشته باشید.

سفر بروید

سفر رفتن می‌تواند به بازیابی روحیه شما و پذیرش شرایط جدید کمک زیادی بکند. یک سفر کوتاه به ویژه سفر به طبیعت، می‌تواند شما را از شر افکار منفی راحت کند و آرامش لازم را برای شما به ارمغان آورد.

ورزش کنید

باشگاه بروید، در پارک پیاده‌روی کنید یا برای یک گردش و قدم زدن کوتاه از خانه بیرون بزنید. فعالیت بدنی میزان سروتونین را در مغز افزایش می‌دهد؛ سروتونین مانند یک ضدافسردگی طبیعی عمل می‌کند و روحیه‌تان را بهبود می‌دهد. به علاوه ورزش کردن باعث می‌شود که انرژی بیشتری داشته باشید و احساس بهتری درباره خودتان پیدا کنید. بنابراین با دوست صمیمی‌تان به باشگاه بروید یا در یک کلاس تناسب اندام ثبت نام کنید. مهم نیست که چه ورزشی انجام می‌دهید، فقط باید قلبتان را به تپش بیاندازید. ۵ دقیقه ورزش متوسط تاثیری باورنکردنی بر روحیه غمگین و افسرده‌تان خواهد شد.

لیستی از اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود تهیه کنید

دفترچه یادداشتی بردارید و آن را همیشه با خود داشته باشید. در این دفترچه که صرفا مختص شما است برنامه‌ها و اهدافتان را یادداشت کنید. برای مثال در یک هفته آینده می‌خواهم کتاب مورد علاقه ام را تمام کنم. یا در طول یک سال آینده می خواهم زبان مورد علاقه ام را یاد بگیرم. این لیست به شما کمک می کند تا بتوانید در زندگی هدفمند حرکت کنید و غیر از دستیابی به رشد شخصی به عشق سابقتان کمتر فکر کنید.

تعاملات سالم خود را افزایش دهید

سعی کنید وقت بیشتری را با دوستان و خانوده بگذرانید. ارتباط نزدیک و تعامل با افراد صمیمی دیگری بجز معشوقتان، می‌تواند جایگزینی برای برطرف شدن نیازهای عاطفی شما باشد.

از رفتارهای مخرب سلامتی دوری کنید

غلیان شدید احساسات منفی بعد از تمام شدن یک رابطه عاطفی، می‌تواند موجب شود که افراد به سمت رفتارهای ناسالم گرایش پیدا کنند. سعی کنید سلامت جسم و روح خود را در اولویت قرار دهید. به هیچ وجه برای مواجهه با احساسات منفی، نوشیدنی‌های الکلی، قرص‌های آرامبخش (بدون تجویز پزشک) و مواد مخدر مصرف نکنید. این رفتارها علاوه بر اینکه کمکی به وضعیت روحی شما نمی‌کند، می‌تواند اعتیاد ایجاد کرده و همچنین سلامت شما را با خطر جدی روبرو نماید.

ظاهرتان را تغییر بدهید

رنگ و مدل مویتان را عوض کنید تا کاملاً از این رو به آن رو شوید. کمد لباس‌هایتان را خانه تکانی کنید و لباس‌هایی را که دیگر نمی‌پوشید، به دیگران ببخشید. برای خودتان لباس‌های جدید و جذاب بخرید. یک ظاهر جدید و فربینده اعتماد به نفسی را که شایسته آن هستید، در شما ایجاد می‌کند.

به نظافت خانه و محل کارتان بپردازید

یکی از راه هایی که می تواند حواس شما را از فکر کردن به گذشته پرت کند رسیدگی به کارهای خانه و محل کار است. یک روز را صرف مرتب کردن کمد لباس هایتان بکنید، روز دیگر وسایل قدیم که دیگر به آنها احتیاج ندارید جمع آوری کنید، و یک روز را هم صرف تمیز کردن اتاق یا میز کارتان کنید. این کارها همچنین می توانند وسیله ای برای تخلیه انرژی های درونی شما باشند.

بلافاصله وارد رابطه جدید نشوید

به گفته متخصصان حوزه روانشناسی، وارد شدن به یک رابطه عاطفی جدید بلافاصله پس از شکست عشقی، درست نیست. اگرچه برقراری یک رابطه عاطفی جدید می‌تواند نیاز روحی و عاطفی شما را تامین کند و کمک کند فرد قبلی را زودتر فراموش کنید، اما تجربه ثابت کرده است معمولا در این شرایط رابطه سالمی صورت نمی‌گیرد. پس بهتر است تا زمانی که شرایط روحی شما به وضعیت عادی بازنگشته و کاملا با موضوع کنار نیامده‎اید وارد رابطه جدیدی نشوید.

از همیار عشق کمک بگیرید

با وجود اینکه تمام علائم و احساسات منفی که در این دوران تجربه می‌کنید طبیعی هستند، ولی هم ما و هم شما می‌دانیم که چقدر تحمل این احساسات منفی و کنار آمدن با جدایی سخت است و نمی‌توان دست روی دست گذاشت تا خودش برطرف شود. لازم است خودتان هم کارهایی برای تسریع این فرآیند و بهتر شدن حالتان انجام دهید. راهکارهای مناسب و مفیدی تا اینجا ارائه شد، با این‌ حال حتما متوجه شده‌اید که با توجه به حس و حالتان چقدر انجام این راهکارها در عمل سخت یا حتی غیرممکن است. علت آن این است که شما نیاز به اطلاعات بیشتری درباره جدایی دارید. شما باید در هر زمان بتوانید تشخیص دهید که در کدام مرحله از فرآیند ضربه عشقی هستید تا بتوانید راهکاری متناسب با آن را به کار ببرید. مثلا وقتی در مرحله خشم هستید، بیشترین چیزی که می‌خواهید خالی کردن عصبانیت‌تان سر طرف مقابل است نه تفریح و گردش برای بهبود حالتان! اینجاست که اطلاعات آموزشی دقیق و حضور یک مشاور روانشناس آگاه درکنارتان ضروری‌ست تا بر اساس شرایط فعلی‌تان بهترین راهکارهای ممکن را به کار ببرید تا هرچه سریع‌تر و با آسیب کمتر، این روزهای سخت را پشت سر بگذارید.
دوره منِ ارزشمند بدون تو این اطلاعات و همراهی را در اختیار شما قرار می‌دهد. در این دوره شما به طور کامل با مراحل جدایی آشنا می‌شوید و یاد می‌گیرید چطور با هر مرحله به بهترین شکل کنار بیایید تا جایی که به پذیرش و بهبودی برسید. ضمن اینکه یاد می‌گیرید چطور عزت نفس آسیب دیده‌تان را ترمیم کنید، رابطه قبلی‌تان را به درستی بررسی کنید، سهم خودتان در مشکلات رابطه را ببینید و بپذیرید و در نهایت برای ورود به یک رابطه سالم آماده شوید. در تمام این مراحل یک مشاور روان‌شناس اختصاصی در کنار شما است، حرکت‌تان را بررسی می‌کند، راهنمایی‌های لازم را به شما ارائه می‌دهد و در واقع سنگ صبور شما در مسیر جدایی می‌شود، سنگ صبوری آگاه که در زمینه درمان جدایی تخصص دارد.

هر جدایی عاطفی با دوره‌ای از سوگ و ناراحتی همراه خواهد بود. برای کنار آمدن با شکست عشقی، لازم است برای پذیرش موضوع به خود زمان دهید. شکست عشقی باید به مرور مراحل سوگش را سپری کند. داشتن علائمی مانند بی انگیزگی، فقدان انرژی، اضطراب، بی حوصلگی، حالت تهوع و استفراغ، تپش قلب و … علائم روحی و جسمانی رایج بعد از شکست عشقی هستند. شما می توانید با تخلیه احساسات منفی به روش سالم، دور ریختن یادگاری‎ها، ورزش کردن، ارتباط با دوستان و خانواده، سفر و ارتباط با طبیعت، تهیه لیستی از اهداف، کمک گرفتن از یک مشاور متخصص و توجه به ظاهر به روند پذیرش و سلامت روحی خود سرعت ببخشید. نباید اجازه دهید شکست عاطفی هویت شما را تغییر دهد. رفتارهای مخرب سلامتی، افکار انتقام جویانه و جایگزین کردن فرد دیگر برای رابطه عاطفی و یا سرزش کردن خود راه مناسبی برای مقابله با شکست عشقی نیست.

  طلاق زن بدون دلیل (زنم بی‌دلیل طلاق می‌خواد)

تاثیر طرحواره‌ها بر شدت و مدت زمان شکست عشقی در افراد

طرحواره‌ها یا تله‌های ذهنی بر تقریبا همه جوانب زندگی ما تاثیر می‌گذارند. یکی از این تاثیرات آنها بر روی عشق، وابستگی و شکست عشقی است. ما جذب افرادی می‌شویم که طرحواره‌هایمان را تشدید می‌کنند و این الگوی تکرار اشتباه تا جایی تکرار می‌شود تا پی ببریم که اگر مدت زیادی است جذب افراد شبیه به هم و آسیب‌زننده می‌شوم، پس حتما چیزی در درون من وجود دارد که من را به این افراد متصل می‌کند و اگر این موضوع را در درون خودم حل کنم، دیگر جذب افراد اشتباه نخواهم شد و خواهم توانست رابطه بدون شکست برقرار کنم. این موضوع در درون همه ما، طرحواره‌ها هستند. اگر ما دارای طرحواره‌هایی باشیم، عشق و وابستگی نسبت به فرد اشتباه در ما شدیدتر خواهد بود و مسلما بعد از جدایی آسیب بیشتری خواهیم دید و بیشتر ممکن است دوران سوگواری‌مان طول بکشد. پس درمان طرحواره‌ها در مرحله شکست عشقی نیز بسیار مهم است و کمک می‌کند زودتر حال‌تان خوب شود و دیگر درگیر روابط ناسالم نشوید. برای درمان شدن طرحواره‌هایتان، می‌توانید از طرحواره درمانگران همیار عشق کمک بگیرید.

جوانب مثبت شکست عشقی

1) شکست به شما درس‌های ارزشمند بیشتری نسبت به موفقیت می‌دهد. پس می‌توان از رابطه شکست خورده درس‌های ارزشمندی گرفت و به رشد شخصیتی رسید.

2) شکست به شما این فرصت و شانس را می‌دهد که بتوانید چیزهای جدیدی را امتحان کنید.

3) شکست به شما این فرصت را می‌دهد که اشتباهات‌تان را بشناسید و با اصلاح کردن آنها به رشد شخصیتی برسید.

4) شکست باعث می‌شود یک تلنگر به شما وارد شود که بیشتر به خودتان توجه کنید و بیشتر با خودتان مهربان باشید.

5) شکست به شما این شجاعت را می‌دهد که بیشتر ریسک کنید.

6) شکست باعث می‌شود صبورتر شوید.

7) شکست باعث می‌شود دیگر همه اتفاقات را شخصی‌سازی نکنید و به خودتان نگیرید.

8) شکست عشقی باعث می‌شود عزت نفس‌تان بیشتر شود و بدانید که شخصیت شما در هر صورتی ارزشمند است.

سوالات متداول


از هم جدا شدیم، چکار کنم که بتوانم فراموشش کنم؟

شما نباید دنبال فراموش کردن باشید چون هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد مگر این که حافظه‌تان را پاک کنید! به جای فراموشی باید یاد بگیرید با جدایی کنار بیایید و از آن گذر کنید.

دلم براش تنگ شده نمی‌توانم تحمل کنم؟

دلتنگی طبیعی‌ترین احساس بعد از جدایی است ولی فراموش نکنید که شما الان در اوج دلتنگی هستید، ولی با گذر زمان، کمک گرفتن از یک متخصص، کسب مهارت‌های علمی و بالا بردن سطح شناخت فردی‌تان حتما می‌توانید بحران جدایی را پشت سر بگذارید.

با هم‌کلاسیم کات کردم و می‌خوام ترک تحصیل کنم…

درسته که خیلی سخته بعد از جدایی همدیگر را همیشه ببینید، ولی دست نگه دارید! ترک تحصیل پاک کردن صورت مسئله است و آینده‌تان را به خطر می‌اندازد. شما باید یاد بگیرید که با جدایی کنار بیایید و در خودتان حلش کنید وگرنه هرکجا بروید حال بد همراه‌تان می‌آید.

با رفتنش خیلی بهم ضربه زد چطور ازش انتقام بگیرم؟

عصبانیت از رفتن کسی که دوستش داشتید، طبیعی است اما انتقام گرفتن نه، چون حتما به خودتان هم آسیب می‌زند. شما باید یاد بگیرید چطور حال خودتان را خوب بکنید، عصبانیت‌تان را تخلیه کنید و طوری رفتار کنید که خودتان بیشتر از این آسیب نبینید.

وقتی می‌بینم توی تلگرام و اینستاگرام آنلاین است بیشتر دلتنگ می‌شوم. چکار کنم؟

وقتی همیشه او را در فضای مجازی چک کنید، نمی‌توانید رفتنش را باور کنید و او را در ذهن خودتان زنده نگه می‌دارید و خب معلوم است که دلتنگ‌تر می‌شوید و اصطلاحا نمک روی زخم خودتان می‌پاشید. باید یاد بگیرید وسوسه چک کردنش را کنترل کنید.

چکار کنم خاطراتش دست از سرم بردارد؟

شما باید با فرآیند جدایی آشنا بشوید. آن‌وقت متوجه می‌شوید که خاطرات به راحتی دست از سرتان برنمی‌دارند، مگر اینکه یاد بگیرید چطور با جدایی کنار بیایید.

هنوز در فکر رابطه قبلی هستم ولی یک پیشنهاد آشنایی خیلی خوب دارم. چه کنم؟

بهتر است فعلا دست نگه دارید و اول رابطه قبلی را برای خودتان حل و فصل و تمام کنید. تا وقتی رابطه قبلی برای‌تان زنده است اگر وارد رابطه با بهترین فرد روی کره زمین هم بشوید، خرابش می‌کنید!

چرا شکست عشقی اینقدر دردناک است؟

به دلیل اینکه شما مدتی با یک فرد دائما در ارتباط بودید، با هم خاطرات خوبی ساختید و به او احساس داشتید، حالا که این فرد را از دست دادید، مسلما برای شما درناک و غم انگیز خواهد بود. هرچقدر وابستگی و احساسات شما به طرف مقابل بیشتر باشد و مدت زمان رابطه‌تان بیشتر باشد، ممکن است شکست عشقی دردناک‌تر باشد.

چه مدت طول می‌کشد تا شکست عشقی برطرف شود؟

نمی‌توان مدت زمان قطعی تعیین کرد چون این موضوع در هر فردی می‌تواند متفاوت باشد و به مسائل مختلفی بستگی دارد. اما به طور کلی و به صورت میانگین مدت زمان شکست عشقی حدود 6 ماه تا 1 سال است.

مراحلی که در شکست عشقی طی می‌کنیم کدام‌اند؟

انکار، خشم، چانه زنی با خود، افسردگی، رسیدن به پذیرش جدایی.

بعد از شکست عشقی چه کارهایی را نباید انجام بدم؟

  • منفی و بد صحبت کردن با خود
  • سرزنش کردن خود
  • عالی و بی نقص تصور کردن شریک عاطفی قبلی
  • فورا وارد رابطه جدید شدن
  • بی کار ماندن در طول روز و درگیر شدن با افکار منفی
  • منزوی شدن و ارتباط نگرفتن با دوستان و خانواده
  • نگه داشتن شماره، عکس یا هر چیزی که شریک عاطفی قبلی را به شما یادآوری می‌کند

هنوز حس می‌کنم دوستش دارم. چه کار کنم؟

  • اجازه ندهید احساسات‌تان کنترل شما را بدست بگیرند و باعث شوند رفتارهای اشتباهی برای بازگرداندن طرف مقابل انجام بدهید.
  • از خودتان مراقبت کنید و سلامت روانی و جسمانی‌تان را ارتقاء بدهید.
  • در گذشته گیر نکنید و به فکر زمان حال و آینده‌تان باشید.
  • به نیازهایتان خودتان پاسخ بدهید و یا از خانواده و دوستان‌تان در این زمینه کمک بگیرید.
  • اگر می‌خواهید طرف مقابل را بازگردانید، تصمیم منطقی بگیرید و حتما از مشاور کمک بگیرید.

چه چیزی باعث شکست عشقی می‌شود؟

مسائل و مشکلاتی که در رابطه به وجود می‌آید مثل بی اعتمادی، بی احترامی، سوءاستفاده از یکدیگر، کمبود عشق و صمیمیت، عدم تناسب اهداف و عدم داشتن تفاهم با یکدیگر و… می‌تواند باعث شکست خوردن یک رابطه و شکست عشقی شود.

شکست عشقی چه تاثیری روی من می‌گذارد؟

عوارض شکست عشقی عبارت است از: احساس خشم، غم و اندوم، اختلالات افسردگی و…

آیا روابط عالی هم می‌توانند با شکست مواجه شوند؟

بله وقتی در رابطه مشکلات اساسی ایجاد می‌شود یا تلاش دختر و پسر برای رابطه‌شان کم می‌شود، حتی یک رابطه عالی هم می‌تواند خراب شود.

چرا همیشه روابطم بعد از 3 ماه با شکست مواجه می‌شوند؟

3 ماه اول رابطه، دوره ماه اصل و هیجان رابطه نام دارد که افراد شدیدا عاشق یکدیگر هستند به گونه‌ای که اشتباهات و نقص‌های یکدیگر را نمی‌بینند. در این 3 ماه بیشتر شهوت و هیجان حاکم است. بعد از 3 ماه تازه رابطه وارد فاز واقعی می‌شود و افراد با شخصیت‌های واقعی یکدیگر مواجه می‌شوند. در این مرحله اگر دختر و پسر بتوانند با هم کنار بیایند و شخصیت‌هایشان مناسب و شبیه به هم باشد، رابطه ادامه پیدا می‌کند و وارد فاز تعهد می‌شود اما اگر برای هم مناسب نباشند یا مشکلی بین‌شان پیش بیاید که نتوانند با هم سازگار شوند، رابطه بعد از 3 ماه با شکست مواجه می‌شود.

آیا مردان هم دچار شکست عشقی می‌شوند؟

بله اما مردان چون معمولا احساسات‌شان را به صورت کلامی بروز نمی‌دهند، همه چیز را در خودشان نگه می‌دارند اما مسلما دچار مشکلات شکست عشقی می‌شوند.

احساس می‌کنم دیگر عاشق نخواهم شد. آیا این احساسم درست است و قرار است تا ابد تنها بمانم؟

اگر به تازگی دچار شکست عشقی شده‌اید از خودتان انتظار نداشته باشید که فورا حال‌تان خوب شود و بتوانید عاشق فرد دیگری شوید. مسلما کمی طول می‌کشد و باید به خودتان زمان بدهید. اما این احساس‌تان درست نیست. شما همچنان می‌توانید عشق را بارها و بارها تجربه کنید. مغز انسان این گونه طراحی شده است که بارها بتواند عاشق شود و ممکن است شکست نیز بخورد. پس قرار نیست تا ابد تنها بمانید مگر اینکه خودتان نخواهید عاشق شوید و درهای قلب‌تان را به روی آدم‌ها ببندید!

آیا شکست عشقی روی سلامت روانم تاثیر می‌گذارد؟

 بله احساس تنهایی، غم، افسردگی و احساساتی که دارید نشان می‌دهد که شکست عشقی سلامت روان‌تان را تحت تاثیر قرار می‌دهد اما این موضوع کاملا قابل حل شدن است.

 

 

اشتراک گذاری مقاله

فیسبوک
تلگرام
توییتر
واتساپ

در کدام زمینه می‌تونیم کمکتون کنیم؟

رزرو نوبت مشاوره

مشاوره روانشناسی برای

ایرانیان خارج از کشور

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

عضویت در خبرنامه

پرسش و پاسخ کوتاه

برای پرسش و پاسخ کوتاه سوال خود را از طریق فرم زیر مطرح کنید. پاسخ، زیر این مقاله در سایت منتشر می شود و به ایمیلتان هم ارسال خواهد شد. برای گرفتن نوبت و مشاهده شرایط مشاوره و گفتگوی آنلاین یا تلفنی با مشاورین روانشناس رادیو عشق اینجا کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

  • یکی از کارهایی که بعد از شکست عشقی باید انجام بدیم اینه که کادوهای طرف مقابل رو دور بریزیم ، میخواستم نظرتون رو در مورد اینکه همه کادوهاشو به خودش پس بدم ، بدونم.کا آیا این کار رو بکنم یا نه؟

    • دوست عزیز برای پاسخ به این سوال لازمه خیلی جزئیات رابطه شما بررسی بشه، نمی تونیم یک نسخه از پیش تعیین شده برای شما بپیچیم و بگیم تماس کار درست یا اشتباهیه. لطفا صفحه ترمیم و بازگشت رابطه همیار عشق رو مطالعه کنید.

  • سلام وقت بخیر و خسته نباشید
    من با دختری بودم که ۸ ماه پیش جدا شدیم
    یعنی اون رفت و جدایی از سمت اون بود و این مدت ارتباط نداشتیم
    چند روز دیگه تولدشه میخواستم بپرسم ازتون کار درستیه که بهش تبریک بگم؟
    لطفا کامل راهنماییم کنین که مزایا و معایب این کار چیه و بهتره بهش پیام بدم و تبریک بگم یا نه. چون راستش برام مهمه
    متشکرم از راهنماییتون و سایت خوبتون.

    • عرفان عزیز تا زمانی که جزئیات رابطه شما رو ندونیم نمی تونیم در این مورد نظر بدیم، اینکه شما چند سالتون هست، کارتون چیه، چطور آشنا شدید، به چه دلیلی به اختلاف خوردید، چطور جدا شدید، چه اقداماتی بعد از جدایی از سمت هر دو انجام گرفته و … همه و همه تعیین کننده جواب شماست. حتما از مشاور کمک بگیرید.

  • دوست عزیز برای کمک به شما به جزئیات خیلی بیشتری مثل سن، تحصیلات، شغل و … از شما و ایشون نیاز داریم، لطفا با یک مشاور صحبت کنید تا با گرفتن اینم جزئیات و دونستن شرایطتتون کمکتون کنه.

  • سلام مطلبتون واقعااا مفید و جذاب و جامع بود. ممنون از راهکار های خوبتون سعی میکنم این راهکار هارو حتما به کار ببندم فقط چن تا غلط تایپی داشتین که اگه اونا رفع شن مطلبتون کاملا بی نقص میشه

  • دوست عزیزم سلام. من احساسات شما رو درک می‌کنم. وقتی یه رابطه تموم می‌شه، برای برگردوندنش باید یه مسیر اصولی رو بگذرونیم وگرنه هر دو طرف ممکنه آسیب بیشتری ببینن. اگه ما بخوایم طرف مقابل رو، بدون حل مشکلات رابطه با زور یا با ایجاد حس ترحم و دلسوزی و احساس گناه در اون برگردونیم شاید موفق بشیم اما آیا این یک رابطه امنه؟ چنین روابطی باز هم به مشکل می‌خورن و تبدیل به یک رابطه رفت و برگشتی و پر از تنش میشن. شما باید روی خودتون کار کنین، با مشاور صحبت کنین تا ریشه این وابستگی رو در شما پیدا کنه، رابطه تون رو با جزئیات موشکافی کنه و در نهایت شما به حال خوبی برسین که به دور از وابستگی و ضعف بهترین راه حل رو انتخاب کنین.

  • دوست عزیزم سلام. من احساسات شما رو درک می‌کنم. وقتی یه رابطه تموم می‌شه، برای برگردوندنش باید یه مسیر اصولی رو بگذرونیم وگرنه هر دو طرف ممکنه آسیب بیشتری ببینن. اگه ما بخوایم طرف مقابل رو، بدون حل مشکلات رابطه با زور یا با ایجاد حس ترحم و دلسوزی و احساس گناه در اون برگردونیم شاید موفق بشیم اما آیا این یک رابطه امنه؟ چنین روابطی باز هم به مشکل می‌خورن و تبدیل به یک رابطه رفت و برگشتی و پر از تنش میشن. شما باید روی خودتون کار کنین، با مشاور صحبت کنین تا ریشه این وابستگی رو در شما پیدا کنه، رابطه تون رو با جزئیات موشکافی کنه و در نهایت شما به حال خوبی برسین که به دور از وابستگی و ضعف بهترین راه حل رو انتخاب کنین.

  • باسلام خدمت شما خوبین من با ی دختری 4 سال بودم خیلی خوب بودیم انقد منو به خودش وابسته کرد بعد 4 سال منو تنها گذاشت الان سه ماهه نامزد کرده منم شنیدم این خبرو قرص خواب خوردم زیاد رفتم کما 14 روز به خاطر دختر هر کاری میکنم فراموشش کنم نمیتونم من توکما بودم همیشه از خواهرم حالمو میپرسیده خواهرم میگفت تو تو کما بودی دختر میگفت من حاظرم من بمیرم به جای داداشت ولی اون چیزیش نشه همیشه هم گریه میکرده من کما بودم امکانش هست دوباره برگرده به زندگیم چون هنوز عروسی هم نکرده فقط نامزد کرده چون من نمیتونم بدونه اون زندگی کنم برمیگرده توزندگیم من خیلی عاشقشم نمیتونم بدونه اون زندگی کنم

    • دوست عزیزم سلام. من احساسات شما رو درک می‌کنم. وقتی یه رابطه تموم می‌شه، برای برگردوندنش باید یه مسیر اصولی رو بگذرونیم وگرنه هر دو طرف ممکنه آسیب بیشتری ببینن. اگه ما بخوایم طرف مقابل رو، بدون حل مشکلات رابطه با زور یا با ایجاد حس ترحم و دلسوزی و احساس گناه در اون برگردونیم شاید موفق بشیم اما آیا این یک رابطه امنه؟ چنین روابطی باز هم به مشکل می‌خورن و تبدیل به یک رابطه رفت و برگشتی و پر از تنش میشن. شما باید روی خودتون کار کنین، با مشاور صحبت کنین تا ریشه این وابستگی رو در شما پیدا کنه، رابطه تون رو با جزئیات موشکافی کنه و در نهایت شما به حال خوبی برسین که به دور از وابستگی و ضعف بهترین راه حل رو انتخاب کنین.

  • سلام
    من 27 سالمه 6 سال پیش با اقایی دوست شدم خیلی همو دوست داشتیم ولی سالهای اخر همه چی فرق کرد یهو مالی پیشرفت کرد خیانت کرد و در نهایت الان 10 ماهه جدا شدیم ولی من هنوز حالم بد میشه هر کاری تونستم کردم ولی هنوز حالم بد میشه
    نمیدونم چکار کنم

    • رویای عزیزم سلام
      اون طور که فهمیدم رابطه شما تموم شده و شما هنوز سوگوارش هستید. تموم شدن رابطه شما را در شرایطی قرار میده که تقریبا با از دست دادن و مرگ یک عزیز برابری می کنه، مراحل کنار اودن باهاش هم تقریبا شبیه همون حالت هست. بهتون توصیه می کنم مقاله شکست عشقی خوردم (11راهکار برای جبران شکست عشقی) هم بخونی و به خودت زمان بدی. اگه بتونی از مشاور هم کمک بگیری، راحت تر می تونی این مراحل رو پشت سر بگذاری.

    • سلام دوست گرامی
      این عملکرد چکشی و یکدفعه‌ای، می‌تواند برای شما خطرآفرین باشد!
      یک رابطه سالم، هیچوقت به صورت ناگهانی متوقف نمی‌شود و سردی در آن به صورت مرحله به مرحله است که با داشتن مهارت‌های ارتباطی و حفظ ارتباط کاملاً قابل حل است.

  • سلام من یه دختر۱۷ساله هستم وقتی ۱۲سالم بود باپسرخاله ام واردرابطه شدم
    من خیلی عادی بودم امااون عاشق شد بعدازچندماه ازهم جداشدیم
    امااون همچنان تلاش میکردباهم اشتی کنیم امامن مخالفت میکردم تابعدازدوسال اون کم کم سردشد
    اماوقتی ۱۴سالم بودمن عاشقش شدم بی اختیاربدون اینکه بفهمم چیشدمن وابستش شدم البته اونا تویه شهردیگه ساکن هستندومن هرچندماه یکبارکه میدیدمش
    بیشترازقبل عاشقش میشدم دوباره بااصرارمادرم بهش باهام دوست شدیم امابهم خیانت کرد اما اصلا ازچشمم نیفتاد ازهم جداشدیم من داغون بودم اما با یه پسردیگه که دوست شدم گفتم شایدپسرخالموفراموش کنم سه سال بااون پسردوست بودم
    توتصورات خودم باپسرخالم دوست بودم فکرمیکردم اونه
    خب بعدازاین سه سال اون پسرعاشقم شدحتی میخواست بیادخواستگاریم امامن نتونسته بودم پسرخالموفراموش کنم درحق این پسرم خیلی بدی کردم میدونم
    خلاصه با هربدبختی که بود ازاین پسرجداشدم واون هنوزم عاشقمه ومن الان چهارساله نتونستم پسرخالموفراموش کنم
    پسرخالم خیلی خیلی همیشه باهام سردبوده اصلاجواب تلفنامو هم به زورمیداد
    منم که فقط دررویاوخیالبافی های خودم بودم وهستم
    من تاامروزم که ۱۷سالمه نتونستم فراموشش کنم
    پسرخالم خودش عاشق یه دختربودکه چندماه پیش فوت کردوبعدازمرگ اون میخوادازایران بره
    منم که میخوام حرصشودربیارم الکی گفتم که بایه پسردوستمو اومده خواستگاریم چندتاعکس فیلم نشونش دادم اماواسش مهم نیست
    نمیدونم چیکارکنم اصلا نمیتونم فراموشش کنم باهیچی ازچشم نمیوفته
    الان بایه دخترتورابطس میخوادبااون بره خارج
    الانم منتظره سربازیش تموم بشه بعدبره من دق میکنم بره
    کارم فقط شده گریه وزاری همه میگن شماکه خیلی باهم نبودین قولو قراری که بهت نداده چرااینجوری میکنی
    من خودمم نمیدونم چمه فقط میخوام برگرده باوجودتموم بداخلاقیاش
    باوجودسردبودنش فقط میخوام داشته باشمش
    من درحق خودم این ۴سال خیلی بدی کردم طعم خوشیوشادی روازخودم گرفتم من بخاطرش دل همه روشکستم

    • سلام دوست گرامی
      شما در انکار بدی به سر می‌برید و اصلاً متوجه شرایط تلخ خودتان آن هم در سن پایین نیستید. لطفا برای بررسی بیشتر به مشاور مراجعه کنید و تلاش کنید از انکار کردن واقعیت خارج شوید.

  • سلام بنده ۲۷سالمه هشت ماه پیش به خواستگاری دختر ۱۹ساله رفتم که ابتدا جوابشون منفی بود بعد مدتی دخترخانم شماره منو از خواهرم گرفت تا مدتی باهم پیامکی در ارتباط بودیم تا اینکه بهم علاقه‌مند شدیم دوسه باری همدیگرو دیدیم،خیلی همدیگرو دوست داشتیم من چند بار اقدام کردم با خانواده صحبت کنم ولی می‌گفت صبر کن خانوادم‌مشگل دارن مشگلشون این بود که مادرش میخواد جدا بشه و داییش همه کاره اونم مخالفه،الان میگه تمومش کنیم یعنی چند بار قبلا گفت تموم کنیم ولی من گفتم ن و شرط میذاشت منم شرطاشو انجام میدادم ولی این دفه دیگه نمیخوام بهش پیام بدم که برگرده خودش چندوقت پیش پیام داد که می‌خوام حالتو بپرسم ،من باید چیکار کنم؟ولش کنم یا باز برم سراغش؟ دلم نمیخواد پیامش بدم میترسم بعد مدتی دلم براش تنگ بشه،

    • سلام دوست گرامی
      طرف مقابل شما در شرایط مناسبی از نظر خانوادگی و روحی نیست و احتمالاً نمی‌تواند درست تصمیم بگیرد.
      دلتنگی شما که طبیعی است اما او در شرایطی نیست که بتواند در رابطه حضور داشته باشد. بهتر است مدتی او را رها کنید تا شرایطش کمی بهتر شود.
      برای بررسی بیشتر می‌توانید به مشاور مراجعه کنید.

      • باسلام طبق حرف شما که گفتین ی مدت رهاش کنم تا شرایطش بهتر بشه من این کارو کردم الان حدود 5ماهه که خبری ازش ندارم،فقط میدونم که خودش ی مغازه زده منم بعضی وقتا میرم از دور میبینمش جوری که اون متوجه نشه، فقط ی بار منو دید فقط بهم نگاه میکرد،به نظر شما اون منو فراموش کرده؟

        • افشین عزیز سلام
          رها کردن طرف مقابل کاملا بستگی به رابطه شما داره و به همه افراد توصیه نمیشه. آیا مشاور رابطه شما رو بررسی کرد و این توصیه رو به شما کرد؟ مدت زمان 5 ماه رو چه کسی برای شما مطرح کرده و شما در این 5 ما روی خودتون کار کردید و هیچ اقدامی انجام ندادید؟ در مورد اینکه ایشون شما رو فراموش کردند یا خیر هم بدون دونستن جزئیات رابطه تون نمیشه اظهار نظری کرد.

  • سلام.
    من تازه وارد 19 سالگی شدم حدود 2 سال و 5 ماه هست که با پسری همسن آشنا شدم رابطه ما همیشه خوب بوده و علاقمون نسبت به هم زیاد حتی تو آخرین لحظاتی که از هم جدا شیم ولی باتوجه به اختلاف تو لباس پوشیدن.،برای تغییر من ایشون خیلی زحمت کشیدن با اینکه آخرش اوکی شدیم اما اشتباهات و بحث های من ایشون رو اذیت می‌ کرد هر بار فرصت دوباره میخواستم و باز خراب میکردم
    مثلا بهم میگفت باید قبل ساعت 12 بخوابی و اگه نمیخوابیدم از دستم عصبانی میشد و من اشتباهاتم رو آنقدر تکرار کردم که ایشون تصمیم گرفتن برن و کات کنن و گفتن هر شخص یک اندازه تحمل و صبر داره ولی چند روز بعدش با توجه به اینکه که مادرشون با خانوادم مشکل دارن و راضی نیستن با من ازدواج کنه هر چقدر که ما بیشتر باهم باشیم جدا شدن سخته و ممکنه من موقعیت های خوبم رو از دست بدم و بهم گفتن اگه یه روزی منو بخشیدن و خانوادش راضی شدن و قصد ازدواج داشت برمیگرده.
    من با این جمله خیلی آروم شدم بنظرتون امید واهی دارم؟!
    بهم گفتن این بار دارن با منطقشون جلو میرن و نمیخواد آینده هردومون خراب شه و عذاب وجدان دارن تا همین جاش اومدن وقتی می‌دونستن احتمالش زیاده ک بهم نرسیم و بهم گفتن احتمال اینکه برگردن یک درصده

    • سلام دوست گرامی
      از 17 سالگی با او در ارتباط بودید و به نظر می‌رسد نقش ایشان بیشتر یک مربی و یا پدر بوده است تا شریک عاطفی.
      او سعی در تغییر دادن شما داشته است و حتی به ساعت خوابیدن و لباس پوشیدن شما نیز واکنش داشته؛ از خود پرسیده‌اید که به چه دلیل خواستار بودن در این رابطه هستید؟

  • سلام
    من 34 ساله ام و عشقم 25 سال..
    پس از هفت سال رابطه عاشقانه که هر روزش گویا مثل روز اول بود رابطه ما مرد.
    یک سال اخر رابطه ما کمی سرد شده بود بدلیل کار من و خودش و دانشگاه و اینکه خانه مان از هم دور بود تا جاییکه ما که هرروز همو میدیدیم شد ده روز یکبار.دیدار اخرمان یک دعوای بد لفظی بین مان شد و رفت…برای همیشه بدون خداحافظی بدون هیچ کلمه ای..
    فقط مادرش یک کامنت دو خطی داد که برو دنبال زندگیت.همین..
    ما تمام زندگی مان را چیده بودیم برنامه ازدواج همه چیز..
    و جدایی مان بسیار دردناک بود.
    دو هفته بعد سیم کارتش را سوزاند و از همه شبکه های اجتماعی اش حذف شدم…منی را که حتی یک روز نمیتوانست تحمل کند نبیند…
    الان یکسال و یک ماه میگذره از رفتنش و همچنان مثل روز اول سردرگم و غمگینم …
    هر شب خوابش را میبینم خواب های غمگین مانند اینکه در نوری دارد میرود یا اینکه من زانو زده ام و دستش را بر شانه ام گذاشته و من می گریم.بعد بیدار میشوم در تاریکی اطاق و حالم بسیار بدتر میشود.
    هر لحظه در فکرم است حتی بعد این همه ماه.متاسفانه خودم را بسیار مقصر میدانم احساس گناه می کنم چون حس میکنم سال اخرمان در کنارش نبودم و بسیار تنها شده بود در حالیکه بسیار بمن نیاز داشت بخصوص که دچار بیماری پنیک اتک شده بود
    و اینکه در کل این هفت سال پدر و مادرم حتی یکبار این دختر را ندیدند و نه خواستند ببینند و برایشان مهم بود و منم کوچکترین تماسی با خانواده اش نگفته بودم تا حداقل این رابطه را جلوتر ببرم و اطمینان حاصل کنه از ازدواجمان…
    مادرم را بسیار بسیار مقصر میدانم و روز و شبم اندوه است.بعد 14 ماه هم وقتی شب ها که راه میروم و بهش فکر میکنم ناخوداگاه چشمانم پر اشک میشود. بخصوص دیدار تلخ اخرمان که بدون حرفی وقتی مرا دید راهش را گرفت و رفت و کوچک تر و کوچک تر شد تا جایی که محو شد در حالی که ایستاده نگاهش میکردم و میدیدم چگونه برای بار اخر کسی را میبینم که همه وجودم بود و دارد برای همیشه میرود از زندگیم…
    با هیچ دختری حتی نمیتوانم حرف بزنم شب ها قلبم و معده ام از ناراحتی درد میگیرد اینکه این دختر با همه وجود عاشقم بود و پام ایستاد ولی من و خانواده ام ناخواسته این حس را بهش دادیم که بی ارزش است و باعث شد برود به شدت عذابم میدهد.
    من از درون مرده ام بخصوص که در اوج افسردگی این دختر وارد زندگیم شد و به من رنگ و نور داد و برگشتن دوباره به تاریکی اینبار غیر قابل تحمل است…

  • سلام
    ما یکسال و نیم بود ک باهم دوست بودیم و جفتمون هم میدونستیم ک ته این رابطه جداییه و میدونستم ک اگه ازش جدا بشم ب نفعمه
    .پریروز باهم کلی صحبت کردیم خیلی خوب و حتی بگم بهتراز ی روز عادی و دیروز دیکه ن جواب تلفنمو داد و ن جواب پیامامو.
    نمیتونم با نبودنش کنار بیام

    • سلام دوست گرامی
      شما یک رابطه عاطفی را پس از 1ونیم سال قطع کردید. حالت‌هایی مثل دلتنگی، غم، حسرت و یا رفتارهایی مانند چک کردن و اشک ریختن و .. کاملاً طبیعی است. چون هنوز شما به این باور نرسیدید که این رابطه تمام شده است. در واقع هنوز مراحل سوگواری شما شروع نشده است. برای اینکه بتوانید با این تصمیم کنار بیایید نیاز به همراهی و آموزش دارید. پیشنهاد می‌کنیم به صفحه «زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» همیار عشق مراجعه کنید و آن را مطالعه کنید. در صورت نیاز از مشاوران همیار عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

    • سلام خسته نباشید
      من چند ماه با پسری در ارتباط بودم ک میگفت خیلی دوسم داره حتی میگفت خیانت هم کنی نمیرم
      این اواخر متوجه سرد شدنش شدم ولی زیاد اهمیت ندادم و گفتم حتما مشکلی براش پیش اومده تا اینکه چند روز پیش گفت میخواد تمومش کنیم و من اصلا نمیتونستم باور کنم چون به بودنش اعتماد داشتم چون خیلی با حرفاش باعث شد من خیلی بهش اعتماد کنم و این تموم شدن رابطه برای من خیلی سنگینه
      دلایلی میاورد که قابل اصلاح بود و میشد درستش کرد ولی نمیخواست
      و دلایلش شاید تا حدی درست بود ولی نموند که درستش کنیم حتی قبلا بش گفتم اگه رفتار یا حرفای من باعث میشه ناراحت شی بگو تا درستش کنم و گفت نه مشکلی ندارم
      من فکر میکنم فرد قبلی زندگیش برگشته چون دلایلش منطقی نبود و پیچوند و رفت
      فکر میکردم واقعا نمیره و دوستم داره
      حتی کلی برنامه برای آیندمون ریخته بودیم
      حالا دارم شبا و روزای سختی رو میگذرونم که کنار بیام با این قضیه و میدونم خوب میشم با گذر زمان ولی انگار بدتر میشم میشه راهنمایی کنید چیکارکنم
      بیشتر از حرفاش ناراحتم و نمیتونم هضمشون کنم ک چرا این کاروکرد

      • سلام دوست گرامی
        به هر دلیلی او این رابطه را تمام کرده است، شما نیازی به موشکافی این ماجرا ندارید.
        برای اینکه حالتان بدتر نشود، بهتر است در دوره «زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» شرکت کنید.
        این دوره برای افرادی که جدا شده‌اند و درگیر افکار منفی و احساسات ناخوشایندی مانند بی‌قراری، ناامیدی، غم، خشم، ترس، تنهایی و … هستند و فراموش کردن رابطه و طرف مقابلشان برایشان بسیار سخت است و یا افرادی که مدت‌هاست رابطه‌‌شان تمام شده‌است اما هنوز ذهنشان مدام درگیر رابطه تمام شده است، در زندان رابطه محصور شده‌اند و فکر می‌کنند نمی‌توانند رابطه و فرد مقابلشان را فراموش کنند، کاملا مناسب است.

  • سلام وقتتون بخیر من ۱۷سالمه و دو سال قبل عاشق یک پسری شدم که باهم رفت آمد خانوادگی داشتیم و واقعا مثل یک خانواده بودیم.
    خواهرزاده اون بهترین دوست من هست منم یک روز به دوستم گفتم عاشق داییش شدم بعد اون ب هخانوادش گفته بود و خانواده اونا همه فهمیدن ک من عاشق پسرشون شدم اوناهم به خانوادم گفتن ولی ما چون مذهب مون فرق داشت خانوادم قبول نکردن
    اون پسر خیلی خوبیه تنها مشکلش اینکه زیاد با رفیقاش می‌گرده بعد این اتفاقات من فهمیدم که خیلی دوسم داره ولی چون خانوادم قبول نکردن اونم بعد این اتفاقات شبا دیر میومد خونه مشروب میخورد خانوادش هرچی میگفتن گوش نمیکرد
    دوستم بهم گفت ک من باید بهش پیام بدم و بگم که این کارا رو نکنه ولی من و اون پسره برا اینکه نمیخواستیم آبروی خانواده هامون نره باهم دوست نشدیم ولی چون مجبور بودم یک روز بهش پیام دادم گفتم که دیگه اون کاراشو بس کنه و اونم قبول کرد
    خانوادمم فهمیدن که من بهش پیام دادم خیلی ازم ناراحت شدن
    خانواده اونا هم از رفتار خانوادم ناراحت شدن و یکم رابطه خانوادگی مون خراب شد اون پسره هم خیلی ناراحت شد
    بخاطرم خیلی گریه کرد و منم مجبور شدم بگم که دوستم شماره شو بهم داده ولی دوستم ناراحت شد که من اینو گفتم ب
    عد یه مدت دوستم بهم پیام داد و گفت که داییش عاشق یه دختر دیگه شده میخواد باهاش ازدواج کنه
    منم باور کردم و شب اول ک فهمیدم اونقدر ناراحت شدم که رگ دستمو زدم ولی کسی نفهمید
    الان ۷ ماهه که ندیدمش خبری ازش ندارم در حالی که مث بقیه رابطه ها باهم خاطرات مشترک خاصی نداشتیم ولی من هنوزم نتونستم فراموشش کنم. خیلی حالم بده بیشتر وقتا ب یادشم وگریه میکنم

    • سلام دوست گرامی
      در سن 17 سالگی انتخاب شریک زندگی معنایی ندارد چون در اوج دوره نوجوانی هستید.
      اتفاقات تلخی بوده است و شما پیش از اینکه این مساله جدی شود، روی این فرد سرمایه‌گذاری عاطفی زیادی کردید.
      چون سابقه خودکشی را اشاره کردید، حتما نیاز است که وضعیت شما را یک روانشناس بررسی دقیق کند.
      لطفا برای بهبود حال خود از مشاوران همیار عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

  • سلام و وقتتون بخیر
    ممنون از مطالب عالی و کاربردیتون
    من 18 سالمه و چند وقتی بود از یه دختری خوشم اومده بود حدود چند ماه ، از طریق موسیقی با هم آشنا شده بودیم و حضوری تو مراسما همو میدیدیم و تو فضای مجازی دنبالش میکردم ، بعد یه مدت باهاش حرف زدم و وارد رابطه شدیم ، خیلی عمیق دوسش داشتم و به طور جدی میخواستمش و با مامانش هم صحبت کرده بودم و گفت که مشکلی نداره و حواستون باشه و این حرفا ، رفتار های بچگانه و افکار بچگانه ای داشت ، بعضی چیزا رو درک نمیکرد که تو اون سن دیگه باید درک میکرد ! خیلی بهش اعتماد داشتم و واقعا توجه و علاقه زیادی خرجش کردم ، بعد چهار ماه اکانتشو گرفتم یهویی و دیدم که با پسرای دیگه هم صحبت میکنه خیلی صمیمی !!! ولی نه به عنوان عشق و عاشقی ، با این اوصاف بازم موندم و بعد کلی عذرخواهی گفتش که دیگه تکرار نمیکنم و اشتباه کردم و این حرفا ، رابطمونم بعضی وقتا دعوا زیاد داشت اونم بخاطر اینکه بعضی چیزای ساده رو هم نمیدونست و خانوادش کم کاری کرده بودن و یا به عنوان روشنفکری ایده های غلطی بهش القا کرده بودن … و بعضی وقتا دعوامون شدت میگرفت و سر تکرار اشتباهای دیگش حرفمون میشد و وقتی من دیگه خیلی عصبانی میشدم بعد چند بار منطقی توضیح دادن شاید فشی چیزیم میدادم که میدونم مقصرم اما بعدش میگفتم معذرت میخوام بابتش ، با همه داستانایی که داشت باهاش ساختم ، با وجود اذیت کردناش و انجام دادن کارای تکراری ، تا جایی که بهم دروغ می گفت و دلیلشو میپرسیدم گفت حوصله جروبحث نداشتم ، منم بعضی وقتا گیر زیاد دادم و سخت گرفتم قبول دارم اما درون حد نبود که انقد شلوغ کنه و آزادی زیادی میخواست ، بعد یسال و خرده ای بعد یه دعوای جدی کم کم سرد شد و بعد یه ماه عذاب دادنم گفتم چته هی میگفت هیچی تا اینکه بالاخره گفت من این رابطه رو نمیخوام و وقتی پرسیدم یه مشت دلیل چرت تحویلم داد !!! گفت اره نمیتونم تو رابطه باشمو نمیتونم به یه نفر متعهد باشمو دلم میخواد آزاد باشمو هرکار دلم میخواد انجام بدمو این حرفا ، هرچی تلاش کردم و حرف زدم ، گفتم راه میام تو عم راه بیا چارچوبامونو از اول میسازیم ، بیا تعمیرش کنیم نه تعویض ، گفت نمیتونمو اینا و اخرم توم شد رابطمون …
    منم دم کنکورم هست و نابود کرد زندگیمو ، همش تو فضای مجازی میبینم چیا گذاشته عصابم خرد میشه و چند بار بعد اتمام ازش پرسیدم چرا اینکارو کردی و اینا گفت نمیدونمو نمیشدو یروز میگی چقد احمق بودمو ، همه رابطه ها که ازدواج نداره و ازین حرفا …
    اخه مدلامونم بهم میخورد زیاد دو تا پایه ورزشکار اهل موسیقی ، فقط افکارش در سطح افکار من نبود …
    چیکار کنم که راحت کنار بیام ؟

  • سلام خسته نباشید
    من چهار ساله که از یه رابطه خیلی خیلی خوب که سه سال باهم داشتیم, به دلیل خیانت (که اطرافیان و دوستاش باعث شدن ) بیرون اومدم ولی هنوز مثل همون روز اول بهش که فکر میکنم حالم بد میشه و به همون شدت میریزم به هم
    خودم احساس میکنم چون همیشه سعی کردم بهش فک نکنم یا از چیزایی که منو یادش میندازه دورری کنم این قضیه فقط سرکوب شده ولی حل نشده چون هنوز ناخوداگاه با یه یادآوری بعد چهار سال حالم مثل روز اول میشه, میخواستم بپرسم برای حل شدن این مسئله من باید چکار کنم ؟
    اینکه الان با گذشت زمان کافی باید چی کاری انجام بدم ؟

    • سلام دوست گرامی
      به سن خودتان اشاره نکردید
      برای اتفاقی که برای‌تان افتاده است متاسفیم. خیانت دیدگی می‌تواند علائم استرس بالایی را در شما به وجود بیاورد که حتی با گذشت زمان شاید دردش کمتر شود اما همچنان بهم ریختگی وجود داشته باشد.
      علاوه بر مسأله سرکوب کردن که خودتان به درستی به آن اشاره کردید، حل نکردن موضوع خیانت برای خودتان و دوری و فرار از ماجرا، انکار را در شما تقویت می‌کند. انکار کردن اولین مرحله پس از یک سانحه یا اتفاق تلخ است. بنابراین شما باید به کمک درمانگر، این سوگ را پشت سر بگذارید و با این درد موجهه شوید.
      به تنهایی این مسیر بسیار دشوار است اما مشاور و درمانگر به شما کمک می‌کند تا بتوانید کم‌کم با این حقیقت روبرو شوید و به زندگی جدید خود برسید.
      در همیار عشق، دوره‌ آموزشی با عنوان زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» وجود دارد که می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر به «قطب‌نمای زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» مراجعه کنید و سپس از مشاوران همیار عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.

  • سلام . من بعد از 1 سال متوجه شدم دوست پسرم بهم خیانت کرده . بعد پیش همه دوستاش طوری وانمود کرده بوده که من خیانت کردم . این خیانت حتی تا پای رابطه ی جنسی با طرف هم بوده.وقتی به گوش من رسید حتی یدونه پیام نداد ک بگه اینطور نیست یا شایعه س یا هرچیزی . با پیام ندادنش و توجیه نکردن من شک منو به 100% یقین تبدیل کرد ک این اقا ب من خیانت کرده.
    من تماااااام برنامه های مجازی ک ایشون توش فعالیت داشتن رو بلاک و دیلیت کردم . الان 2 روز میگذره من اصصصلا ایشون رو دیگه دوست ندارم ولی لرزش شدیییییید و مشکل گوارشی شدید و استرس شدییید پیدا کردم .همش با خودم میگم چرا بهم تموم این مدت دروغ گفت چون بعد ازون بهم ثابت شد رابطه ی جنسی رو با چند نفر در زمان ارتباط با من داشته.و خودشو مظلوم میگرفت .میشه راهنماییم کنین چطور آروم شم؟ که این حالات از بین بره؟

    • سلام دوست گرامی
      بخاطر این اتفاقات تلخی که برای شما افتاده است متاسفیم
      حالاتی که تجربه می‌کنید طبیعی است، چون شما از طریق بد وجسم‌تان مشغول تجربه کردن یک درد شدید هستید.
      خشم زیادی دید و برای تخلیه آن و تجربه حال خوب، نیاز دارید تا حتما با مشاور صحبت کنید.

  • سلام.من 28 سالمه و به مدت سه سال با آقایی دوست بودم که رابطه عاطفی خیلی خوبی با هم داشتیم و از چند ماه اول از من خواستگاری کرد و منم موافق بودم چون صداقت و علاقه ایشون نسبت به من ثابت شده بود.
    هشت ماه از رابطمون نگذشته بود که خواستگاری علنی شد و من با خانواده ام در میان گذاشتم اما خانواده من به خاطر اختلاف مذهبی و اینکه با هم دوست بودیم به شدت مخالفت کردند
    حتی با این وجود این آقا با خانواده به خواستگاری اومد اما خانواده من متاسفانه زیاد بهشون اهمیت ندادن و رفتارشان باعث دلخوری خانواده طرف شد و با اینکه جواب منفی دادن بهشون خانواده ام علی رغم تلاشها خیلی زیاد من برای جذب رضایتشون باز ما مدتی دیگر صبر کردیم که شاید نرم بشن و دوباره خواستگاری کنه.
    اما بعدش خونواده ایشون مخالفت رو شروع کردند و پدرش حاضر نشد ديگه بیاد خواستگاری. ما هم به ناچار از هم جدا شدیم.
    اینکه ما خیلی خیلی با هم جفت و جور بودیم و همه جوره با هم خوب بودیم و فکر میکنم به معنی واقعی عاشق هم بودیم. این جدایی برام خیلی خیلی سخته، بخصوص اینکه الان خانواده ام رو مقصر از دست دادن عشقم میدانم و اصلا نميتونم باهاشون رابطه خوبی داشته باشم.
    این باعث شده علاوه بر شکست عشقی عمیقا احساس تنهایی کنم و در همین حین بود که یکی از پسرهای دور فامیل به قصد ازدواج به من پیشنهاد آشنایی داد و منم قبول کردم
    اما به دو هفته نکشید آشناییمون به طرز عجیبی که خودمم نميدونم چطور ازم دلسرد شد و بدون هیچ حرفی با کم کردن رابطه اش به مرور طی چند روز تمام کردیم که این هم خیلی تاثیر منفی روی روحیه ام گذاشت.
    از اینکه اینقدر زود وارد رابطه شدم پشيمونم. اما طرف خیلی شرایط خوبی داشت الان که مقاله شما رو خوندم متوجه شدم نباید وارد رابطه میشدم آیا راهی برای برگرداندنشون هست؟

    • سلام دوست گرامی
      درباره مخالفت خانواده شما نیاز به اطلاعات بیشتری است که بدانیم این مخالفت آنها منطقی است یا غیرمنطقی؟
      اگر از نظر مذهبی بسیار باهم مخالف باشید این دلیل منطقی است و واقع‌بینانه‌تر به این ماجرا نگاه کنید. بخصوص که حالا خانواده ایشان نیز مخالف هستند.
      اشنایی شما با شخص جدید کاملاً تصمیم اشتباهی بوده است و وقتی هنوز پرونده قبل باز بوده، شروع این ارتباط جدید کار عاقلانه‌ای نبوده است. اینکه چطور او شما را ترک کرده است هم واضح و روشن است که او متوجه می‌شود که شما تمام و کمال در رابطه حضور ندارد.

  • سلام ممنونم از مطالب خوبتون من ۲۱ سالمه و بعد ۵ سال از ازدواجمون یهو متوجه شدم شوهرم اون کسی که فکر میکردم نیست انگار بعد این چند سال چشمم روی حقیقت زندگیم روشن شد اون راحت رابطه نامشروع داشت و منو فقط برای سختی ها و بی پولی هاش میخواست دوستم نداشت 😔 من هیچ وقت نمیخواستم رابطم به جدایی بکشه خیلی تلاش کردم به طلاق نرسیم ولی بعد اینکه متوجه شدم و بهش گفتم انگار دنبال بهونه بود و راحت ازم جدا شد حال روحیم خیلی بده شاید همه چی تو دوماه طول کشید و تموم شد اون راحت منو رها کرد ولی خاطرات مشترکمون دست از سرم برنمیداره هنوز تو انکارم باورم نمیشه چطور باورم بشه که زندگی تموم شده

    • سلام دوست گرامی
      برای اتفاقات تلخی که برای شما افتاده متاسفیم.
      شما نیاز دارید که حتما در کنار خودتان یک مشاور داشته باشید تا با اتفاقاتی که برای‌تان افتاد، کنار بیایید.
      گذر از مراحل سوگ نیاز به تخصص و درمان دارد. می‌توانید با شرکت در دوره آموزشی«زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» به هدفی که دارید برسید و زندگی خوب و سالمی داشته باشید.

  • سلام با دختری اشنا شدم که ملاک رابطه خودشو با من منوط به برخورد من نسبت به دوستان صمیمی اش میکنه یعنی اینکه برای اولین بار هم که با دوستاش رفتم بیرون هیچ رفتاری نکردم که بخاد باعث رنجش دوستانش بشه ولی اون از نحوه رفتارم راضی نبود خیلی براش مهم بنظر میرسه این موضوع بهش گفتم که من کاری نکردم که دوستات ناراحت بشن ولی اون گفت اون صمیمتی که من انتظار داشتم رو ندیدم از شما نسبت به جمع
    ایا این درسته که یک رابطه رو بر اساس این دیدگاه بزاره ؟ دوستی اون با دوستاش در حد زیادی هست از لحاظ زمانی و اینکه همیشه با اونا خوش بوده و یجوری من احساس میکنم وابستگی به اونا داره و من این استدلال رو نمیتونم در خودم بقوبلانم . البته دوستاش منو میشناسن و خانواده منو و همیچنین از دور خب من با اونا هیچ وقت همکلام نبودم راهکارچیه

    • سلام دوست گرامی
      به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید.
      اینکه شما آن میزان صمیمت را نداشتید، مکن است علت زیادی داشته باشد:
      شما درونگرا هستید و بعد از اینکه شخصی را بشناسید میتاونید با او صمیمی‌تر شوید.
      طرف مقابل شما انتظارات خود را واضح و روشن نگفته است.
      مهم بودن این دوستان برای طرف مقابل شما ممکن است در آینده روی رابطه شما اثرگذار باشد.
      بنابراین نیاز دارید تا دقیقا از او بپرسید چه رفتاری را از طرف شما مدنظر دارد؟
      اگر انتظار معقولی بود آن را برآورده کنید،اما اگر بیش از اندازه روی این دوستان تاکید دارند، باید رابطه‌تان مورد بررسی بیشتری قرار بگیرد.

  • سلام ممنون از سایت خوبتون🧡
    من حدودا ۸ هفته به صورت مجازی با هم دانشگاهیم در ارتباط بودم که میدونم زمان زیادی نیست اما چون تاحالا با کسی تو رابطه نبودم و اصولا تو این جریانها نیستم رابطرو فقط برای ازدواج میدونم . از طرفی ادم کمال گرایی هستم و ازونجاییکه فقط ۱۹ سالمه این موضوع همش توی ذهنمه که ممکنه فرد بهتری بیاد تو زندگیم در نتیجه بخاطر همین و همچنین مسائل دینی پیشنهادای رابطه از طرف اقایان را رد میکنم. الانم رابطرو بخاطر چندین و چندین دلیل خودم تمومش کردم که اکثر دلایل بخاطر همون کمال گراییمه بقیشونم ترس از اینکه اونقدر وابسته بشم و به ازدواج ختم نشه و دچار افسردگی و تبعات بعدیش بشم.
    اما خب اینم میدونم این روزا دیگه نمیشه انتظار خواستگاریای سنتیو داشته باشم و منتظر بمونم تا فرد دلخواهمو پیدا کنم!
    ممنون میشم پاسخ بدید اولا چطور با این مشکل کنار بیام و ارتباط برقرار کنم با اقایان دوما چطور وسوسه نشم تا در فضای مجازی چکشون نکنم اون اقارو و رابطرو تموم شده بدونم ، چون من خودم بدون دلیل قانع کننده درحالیکه ایشون میگفتن دوسم دارن رابطرو تموم کردم و ایشون گفتن اگر اینجوری خوشحال ترم قبول میکنن.

    • سلام دوست گرامی
      ابتدا باید مشخص کنید برای انتخاب طرف مقابل چه ایده آل هایی دارید؟ از طرف مقابل چه انتظاراتی دارید و دلیل چک کردن ایشان چیست؟ دوره جذب عشق همیار عشق به شما کمک می کند. می توانید از مشاوران همیار عشق وقت مشاوره تلفنی و یا آنلاین دریافت کنید.

  • سلام، من ۲۰ سالمه تاحالا با هر پسری که دوست بودم با بهونه های مختلفی دلمو شکستن و رفتن.اینا یکم سخت و برام گذشت
    الانم با آقایی دوستم که قسط جدی ازدواج باهامو نداره به گفته خودش هربار یه حرفی یه بهونه ای بهم میگه. موندم چیکار کنم ولش کنم یا نه.
    من از تنهایی بدم میاد اون بره خیلی تنها میشم.

    • سلام
      اگر دنبال یک رابطه جدی و آینده‌دار هستید بهتره هرچه زودتر این رابطه رو تمام کنید چون طرف مقابل‌تون خیلی واضح میگه که قصد ازدواج کردن نداره. تمام کردن رابطه و تنهایی سخته ولی خیلی بهتر از بودن در یک رابطه آسیبظ زا یا نامناسبه. وقتی فقط از ترس تنهایی بخواین وارد رابطه بشین، نمی‌تونین انتخاب درستی داشته باشین و به خواسته‌ها و معیارهاتون توجه کنید، بنابراین در هر رابطه سرخورده میشین. بهتون پیشنهاد می‌کنم حتما با سیستم مشاوره تلفنی و آنلاین صحبت کنید، تا هم در زمینه تصمیم‌گیری برای این رابطه کمک‌تون کنن و هم با بررسی دقیق‌تر رابطه‌تون متوجه بشین چرا همیشه درگیر انتخاب‌های اشتباه میشین.

  • سلام ، من ۲۹ سالمه ،حدودا ۴ سال پیش از طریق تلگرام باهم اشنا شدیم ،چنباری همدیگرو دیدیم و واقعا همو دوس داشتیم ، ایشون دو سال و نیم از من کوچیکترن ولی منو متقاعد کردن سن مهم نیس تا اینک با خانوادش مطرح کرد و مادرش تمام تلاششو کرد ک این ازدواج صورت نگیره ، ولی گف کوتاه نمیاد و تلاش میکنه ،۴ ماه پیش درمورد ازدواج من با یکی دیگه شوخی کرد و من دو روز جوابشو ندادم اونم گف حالا ک این شرایط سخت هست دیگه نمیشه ،،،من اونروز خیلی مخالفت نکردم چون فک کردم خودش اروم میشه میاد ،دو هفته بعد خودم پیام دادم گف پیام نداده دعوا کردم ، باز دوهفته بعدش پیام دادم گریه و خواهش فایده نداشت گف بی حس شده گفت پیام نده خوشال باشم من کلا کشیدم کنار ،یک ماه بعدش خودش پیام داد و احوالپرسی منم یاداوری کردم با پیام ندادن من خوشال بودی گفت غلط کردم من بعد از تو رنگ خوشحالیو ندیدم بیخیال خودم خواستم ،منم گفتم اره خودت خواستی ،باز ی ماه بعدش اشتباهی پیش اومد و بخاطرش پیام دادم اونم خیلی خوشحال شد ، گیف و استیکرای گل و قلب ،گفتم رفتارت تناقض داره گفت درسته نمیتونم باهات باشم ولی هنوزم همونقدر دوست دارم منم فقط گفتم اها مرسب بابت گلات ، الان ی ماهه به همدیگه پیام میدیم میخندیم سر به سر هم میزاریم حتی یبار وسط چت گفت درسته میخندم ولی اصلا خوشحال نیستم گفتم چرا ،پرسید باید برا چ چیزی خوشحال باشم منم گفتم همه چی دست خودته،،، بحثو عوض کردم تا دیشب ک داشتیم حرف میزدیم نتش قط شد و صب دیدم دلیت اکانت زده اس دادم گف رمزامنیتشو فراموش کرده براهمین بوده دوباره اکانت ساخته ،،، البته این رمزو یک سال بیشتره ک فراموش کرده بود ،،، منم گفتم اها فک کردم مشکلی پیش اومده ،ولی تلگرام دیگ نه اون حرفی زد ن من ، پروفایلشو تغیر داده و بیوی غمگینم نذاشته ،ناگفته نماند این خطو بخاطر شغلش ک نمیتونست از خط اصلیش استفاده کنه برا من دو سال پیش خرید ک بتونیم در ارتباط باشیم …ممنون میشم راهنمایی کنید الان باید چیکار کنم چطور دوباره رابطمون مث قبل بشه و دوباره جذبم بشه ،،، دوره جذب با موبایل برا من خوبه یا مشاوره گرفتن؟

  • سلام من يه سوالي ازتون داشتم
    اكثر مشاور ها از جمله شما ميفرماييد كه خانمها بايد مستقل باشن و اقايون از خانمهاي مستقل بيشتر خوششون مياد از طرفي ميگين كه كمك خواستن باعث ميشه طرف مقابل رو جذب كنيد و حس قوي بودن به اون شخص بدين
    دقيقا تا چه حد استقلال لازمه و چه مواردي رو بايد در نظر بگيريم كه هم طرف به استقلال شخصيمون پي ببره هم در جذب افراد موفق باشيم
    ممنون ميشم توضيح بفرماييد؟

    • دوست عزیز
      سلام
      سوال خوبی پرسیدین و دقیقا همین‌طوره که می‌گین. نکته مهم موضوع در رعایت توازن و تعادله. متاسفانه اکثر افراد فقط یکی از این راه‌ها رو می‌چسبن و یا از این طرف بوم میفتن یا از اونور!
      مستقل بودن یه ویژگی فردیه و هم برای آقایان و هم برای خانم‌ها لازمه. اما خیلی وقت‌ها خانم‌ها اصرار دارن استقلالشون رو توی چشم شریک عاطفی یا همسرشون فرو کنن! و مدام این پیام رو بهش بدن که من به تو نیازی ندارم. این همون رفتار اشتباهه چون دو نفر در رابطه به هم نیاز دارند و ابراز این نیازها در حد معمول حس خوبی به طرف مقابلشون میده. این موضوع به‌ویژه برای آقایون مهمه چون وقتی بدونن طرف مقابلشون بهشون تکیه می‌کنه احساس کفایت می‌کنند و عزت نفسشون افزایش پیدا می‌کنه و اثر مثبتش میاد توی رابطه.
      اما این تکیه کردن هم حدی داره. این حس که طرف مقابلت برای هرکاری وابسته بهت باشه اصلا حس خوبی نیست. مردا تو این شرایط احساس ترس و خفگی می‌کنن و سعی می‌کنن فاصله بگیرن. از طرفی کم‌کم طرف مقابلشون رو ادم ضعیفی میدونن و دیگه جذابیتش براشون کم میشه.
      بنابراین هردوی این راهکارها در حد تعادل برای سلامت رابطه لازمه

  • سلام
    مدت ۶ ماه با یه اقایی آشنا شدم همه چیز خوب پیش میرفت و تمام مدت بمن ابراز عشق و علاقه میکرد. ما از هم دوریم اما تو این ۶ ماهه دوبار به دیدنم اومده و اخرین بار ۱۲ مرداد بود بعد از رفتنش متوجه کمی سردی در رفتارش شدم وقتی علت رو پرسیدم انکار کرد. تا اینکه چند شب آخر تمام مدت انلاین بود من بهش پیام میدادم اما جواب نمیداد یا میخوند و جواب نمیداد نهایتا بعد یکساعت یا دوساعت جواب میداد اونم در حد یک کلمه، منم یه شب که از این رفتارش ناراحت شدم فقط گفتم معلوم هست شبا چکار میکنی که جواب منو نمیدی؟ همین حرفمو بهونه کرد و دیگه جوابمو نداد بعد دوشب بهش پیام دادم امشب تولدم بود اونم گفت خب به من چه . گفت از اولم بودن منو تو باهم اشتباه بوده و تو اونی نبودی که من میخواستم دستتو گرفتم بهت هیچ حسی نداشتم. از اونجایی که اصلا من باورم نمیشد چون هیچ مشکلی بین ما وجود نداشت و حتی دعوا هم نکرده بودیم چند شب بعد دوباره بهش پیام دادم که من هنوزم دوست دارم حتی ازش خواستم که منو ترک نکنه گفتم حداقل دلیل رفتنتو توضیح بده اما فایده نداشت و فقط گفت ما بدرد هم نمیخوریم چند روز دیگه هم صبر کن منو فراموش میکنی. حالا تقریبا بیشتر از یک هفته از تموم شدن رابطه میگذره و من هنوز نتونستم باهاش کنار بیام مدوام گریه میکنم. نمیدونم باید چکار کنم احتیاج به کمک دارم

    • دوست عزیز
      سلام

      قطعا در جدایی عاطفی، این احساسات در شما طبیعیه. همون‌طور که دیدید، روش پیام دادن و درخواست کردن جواب نمی‌ده، به خصوص در این مرحله.
      بهتون پیشنهاد می‌کنم کمی به خودتون مهلت بدید؛
      اگه خواستید برشون گردونید، درست و اصولی برشون گردونید. طوری که اینبار اگه برگردند، با عشق و علاقه باشه.
      یا اگه قرار هست فراموششون کنید، با کمک روان‌شناس متخصص این دوره فوق العاده سخت رو، بهتر پشت سر بگذارید.
      شما می‌تونید با شرکت در دوره “بازگرداندن عشق و ازدواج”، تصمیم بگیرید یا برشون گردونید یا فراموششون کنید. در هر دو صورت تیم متخصص ما در کنارتون خواهند بود.

  • سه سال پیش بدون اینکه آقایی رو ببینم کارهای برنامه نویسیشو انجام میدادم –پیام استخدام دورکاری را توی سایشون خوندم-، و همه پیامامون و تسویه حساب کاراش با ایمیل و یه شماره حساب انجام میشد. به خاطر کارایی که براش انجام میدادم مجبور بود کارشم توضیح بده که من بهتر متوجه بشم. این آقای 28 ساله دانشجوی دکتری و از اساتید دانشگاه و مدیر یک شرکت در شهرستانی دور بودند. خیلی محترم برخورد میکردند. یه وقتایی در مورد من و تحصیلاتم و … سؤالاتی ساده میپرسید، من هم تا حدی جواب میدادم، یه روز یک کاری بهم سپرد بهش گفتم که این روزا نمیتونم و برای دفاع پایان نامه کارشناسی ارشدم باید برم تهران. بعد از چند روز بهم پیام میده که شما رو دیدم. تمام مشخصات ریز و درشت اون روز من و دانشگاهمو گفت. میگفت از روزای اول آشنا شدن با شما که کارا رو با حساسیت تحویل میدادید نسبت به شما برداشت مثبتی داشتم، یواش یواش با اینکه ندیدمتون از شما خوشم اومد. اولین باره که چنین چیزی تجربه میکنم، خیلی دوست داشتم که ببینمون که بالاخره دیدم. خودمو به تهران رسوندم که شما رو ببینم ولی جلو نیومدم چون میترسیدم ازم ناراحت بشید و برید.
    میگفت دوست دارم با هم آشنا بشیم، خواهش میکرد، شماره تلفنش رو داد که باهاش تماس بگیرم. دائم میگفت قصدم خیره. من گفتم که این کار رو صلاح نمیدونم. قسمم میداد تمام مشخصاتشو داد گفت که کی هست و چه کاره هست و … . میگفت که همش به من فکر میکنه. پیج اینستاگرامشو و … چک کردم تک تک اعضای خانواده اش و دوستاشو شناختم. ایشون یه آقای خیلی محترم، دانشجوی دکتری، پرتلاش، از نخبگان دانشگاهی، خیلی صاف و سالم و با خانواده ای محترم و مذهبی –پدر مردی روحانی-. اوایل که بهم پیام کاری میداد بعدش میگفت که منتظر تماستون هستم خواهش میکنم.
    ولی به هیچ وجه شرایطم برای ازدواج فراهم نبود، به خاطر مشکلات مالی خانواده و برای حفظ آبروی خانواده مجبور بودم که بخشی از درآمد خانواده رو به دست بیارم به خاطر همین نمیخواستم حالا حالاها ازدواج کنم و نمیخواستم کسی از این ماجرا خبر داشته باشه. میگفت اگه بخوام میتونم پیدات کنم اما دوست دارم شما به میل خودتون بیایید، منِ احمق همش محترمانه بهش میگفتم که صلاح نیست –ولی جواب رد هم نمیدادم-. دیگه توی ایمیل اصرار نمیکرد و فقط پست های مرتبط توی صفحات اجتماعی میگذاشت. وقتی که در مورد این آقا تحقیق کردم و دیدم تمام ویژگی های مثبت رو داره. همین باعث شد من هم بهش علاقمند بشم، دائم عکسهای پروفایل تلگرام و اینستاگرام خودش و خانواده‌شو چک میکردم. همیشه شعرهایی با محتوای اینکه دلم بیقراره و منتظرتم و … میگذاشت که کاملاً مرتبط به حال همون زمان و حرفهای بینمون بود. تمام این عکس های شخصی خودشو و خانواده شو –حتی فامیلاشو- نوشته هاشو و … سیو میکردم و دائم اونا رو مرور میکردم. همین باعث شد بیشتر عاشقش بشم.
    تا اینکه دو ماه بعد از آخرین پیام ایمیل و زمان تحویل سال جدید -98- این نوشته رو توی پروفایلش گذاشت. عاقبت باید گفت با لبی شاد و دلی غرقه به خون كه خداحافظ تو . . . گر چه تلخ است، ولی باید این جام محبت بشكست، گرچه تلخ است، ولی باید این رشته الفت بگسست، باید از كوی تو رفت، دانم از داغ دلم بی خبری، و ندانی كه كدام جام شكست، كه كدام رشته گسست.
    امسال اوضاع خانواده ما سروسامان گرفت، دوست داشتم یه بار دیگه بهم پیام بده، یه بار دیگه ازم بخواد که بیام. دائم خوابشو میدیدم، خیلی منتظرش بودم تا اینکه چند شب پیش فهمیدم که ایشون جدیداً با همکار دانشگاهشون ازدواج کرده.
    میدونم من مقصرم، اون نمیدونست که دل من هم باهاشه، من به خاطر اوضاع نابسامان مالی خانواده منتظر بودم که همه چی درست بشه بعد به درخواستش جواب بدم. کاش من این دفعه بهش پیام میدادم که این اتفاق نمی افتاد. هیچ تمرکزی روی کارم ندارم، خواب و خوراک ندارم. فقط دارم خودمو سرزنش میکنم. هیچ اثری ازش نه جا نذاشتم. تمام عکسا و حتی ایمیلاشو پاک کردم که شاید فراموشش کنم، اما نمیتونم تحمل کنم، هنوز اَشکهام خشک نشده،
    تو رو خداااااااااا بگید که چه کار کنم، تازه استخدام یه شرکتی شدم که تا یک ماه دیگه باید یه پروژه سنگینشو انجام بدم. ولی اصلاً نمیتونم. کاش هیچ وقت باهاش آشنا نمیشدم.

    • سلام دوست گرامی
      شما با تعلل و دلایلی که واقعا خاص نیست ایشان را مدت ها مردد گذاشتید .اگر صادقانه شرایط را برای ایشان توضیح میدادید ممکن بود الان وضعیت فرق کند.بهرحال اتفاقی هست که پیش امده و ایشان ازدواج کردن.منطقی باشید و دور از هیجانات این دوران را بگذرانید تا به ثبات و ارامش برسید

  • سلام تشکر میکنم بابت سایت زیباتون.
    نزدیک به دوهفتست که با یکی تو رابطم که از قبل میشناختم. این اقا قبلا با یه خانوم که بچه هم داشت رابطه داشت که خیانت دیدبه گفته خودشون یه ماهه که تموم شده و بیشتر وقتا استوریای دپ میذاره. دیشب یه استوری گذاشت که تنهام دوس دارم عزیز دل یکی باشم من خیلی ناراحت شدم که منو ندیده گرفتی گفت اصلا این ماجرا نیست. من خودم اعصاب ندارم که فردای اون روز خیلی سرد برخورد کرد به نظرتون چیکارکنم هدفش اون حرف و کار چی بود؟ چی پیشنهاد میکنید؟ من خیلی دوسش دارم . ببخشید طولانی شد. خیلی به کمکتون احتیاج دارم نظرتون چیه اگه برم حضوری حرف بزنم که بگم هرموقع خواستی تموم کنی یا با قبلی باشی بهم بگو منطقی تموم کنیم ولی سرد برخورد نکن؟؟؟؟

    • دوست عزیز
      سلام

      به طور خیلی واضحی ایشون نتونستند از نظر روانی، از رابطه قبلی بیرون بیان؛ بنابراین این هیجانات و احساسات در ایشون رو ممکنه باز هم شما ببینید. ایشون حتما باید با روان‌شناس متخصص در ارتباط باشند تا بتونید این ماجرا رو فراموش کنند، اما از اونجایی که این یک تصمیم شخصی برای ایشون هست، خیلی شما کاری نمی‌تونید در این زمینه بکنید.
      کاری که شما می‌تونید انجام بدید اینه که یک پیام بهشون بدید (اگه حضوری باشه البته خیلی خیلی بهتره) و در اون پیام چیزی مشابه این جملات رو بگید:
      “من متوجه هستم که تو هنوز نتونستی رابطه قبلی رو فراموش کنی و این غم همچنان باهات هست، اما من هم حق دارم در رابطه سالمی باشم که در اون عشق و احترام دریافت کنم. منتهی به نظر می‌رسه با توجه به شرایطی که هستی، این مساله برات مهیا نباشه.”
      حالا اگه این رابطه براتون خیلی مهمه، می‌تونید انتخاب کنید که براشون صبر می‌کنید یا نه (به نظرتون خیلی ارزش منتظر بودن نداره این رابطه). یادتون باشه، هر تصمیمی که بگیرید، عواقبی داره. موندن در رابطه یا ترکش، باید ببینید عواقب کدوم روش براتون آسیب کمتری به بار میاره.

      اما در مورد جمله آخر، اینکه بهش بگید تموم کن یا سرد برخورد نکن، یه ایراد بزرگی داره و اون اینه که شخصیت شما به عنوان یک انسان صاحب رای و اراده نادیده گرفته می‌شه. شما هم نیازهایی در رابطه دارید که حق دارید در موردشون صحبت کنید. پس، بهتره خودتون مرز احترام رو تو رابطه مشخص کنید، مثل جملاتی که در بالا گفته شد.

  • سلام .. 21 سالمه، تو یه رابطه ای بودم که بهم خیانت شد و ضربه ی شدیدی خوردم و تا پای خودکشی هم رفتم؛ الان بعد از سه ماه یکی از آشناها که خیلی پسر خوبیه و همیشه میخواستم با همچین آدمی باشم بهم درخواست داده و البته قصدش ازدواجه و خواهرشم که دوست منه خبر داره از این جریان ، همه خانواده ش و خودش رو تعریف میکنن و صداقتش بهم ثابت شده و یک ماهه که اشنا شدیم،ولی مشکلم اینه که انگار دیگه حسم مرده .. بهم ابراز علاقه میکنه و من هیچی نمیگم انگار دیگه احساساتی نمیشم .. بهش گفتم ما که آشنا شدیم ولی اگه من با شما یه مدت حرف بزنم و به دلایلی قسمت نشه ازدواج کنیم اونوقت اونی که ضربه میخوره منم و نمیخوام وابسته بشم هر وقت شغلی پیدا کردی و قضیه جدی شد اونموقه من میتونم بیشتر در مورد خودمون حرف بزنم ،از وقتی این حرفارو زدم ناراحت شده و میگه پس منو نمیخوای … نمیدونم چیکار کنم ، از یه طرف نمیخوام از دستش بدم از یه طرفم ترس و اینکه فعلا حسی ندارم بهش نمیتونم ادامه بدم 🙂

    • دوست عزیز
      سلام

      سه ماه بعد از جدایی عاطفی هنوز زمان زودیه برای اینکه رابطه جدیدی رو آغاز کنید، به خصوص زمانی که شما چنین هیجاناتی رو تجربه کردید. به همین دلیل که شما نمی‌تونید به ایشون علاقه‌ای نشون بدید یا … . بهترین کار در این زمان این هست که به جای اینکه موضوع رو به سمت چیزهای دیگه پرت کنید، خیلی شفاف برای ایشون توضیح بدید که یک مدت برای فکر کردن نیاز دارید تا بتونید چند مساله رو خودتون حل کنید. اگه ایشون پذیرفتند که هیچ و اگه نپذیرفتند حداقل نه شما آسیبی می‌بینید نه به ایشون آسیبی وارد می‌کنید.
      در این مدت هم حتما از یک روان‌شناس حرفه‌ای کمک بگیرید تا روند بهبودی و فراموش کردن اون دوران سریع‌تر طی بشه.

  • سلام خسته نباشید با اقایی ۲ سال و نیم رابطه دارم که به شدت به ایشان علاقه دارم حال بعد از گذشت ۲سالو نیم به من گفتن که به فرد قبلی زندگی خود علاقه مند بودند و به گفته خودشان الان هیچ علاقه ای ندارند اما ایشان دور خود یک حصار تنهایی کشیدند که به گفته خودشان این حصار ناشی از شکست قبلی بوده و گاها به من حتی اجازه ورودی به این حریم تنهاییو نمیدن!من الان به دلیل اینکه بعد از مدتی خیلی طولانی فهمیدم به اون شخص علاقه داشتن دائم احساس بددلی میکنم و و افکار مختلف به سراغ من میاد میخواستم ترکشون کنم چون واقعا طاقت این موضوع رو نداشتم اما مانع من شدن و از طرفی خودم با تمام وجود عاشقشم و احساس شکست بزرگی میکنم و همش فکر میکنم نکنه عاشقم نیست و یا حتی زمانی که با من وارد رابطه شده به اون شخص فکر میکرده یا هنوز میکنه درصورخی که خودش میگه همه اینا اشتباهه باید چیکار کنم که روحم از این شکست و هزاران افکار تو ذهنم رها بشه و بتونم رابطمونو در ارامش بسازمو مطمئن باشم به اون فرد هیچ حسی نداره

    • سلام دوست گرامی
      بهرحال هر کسی در زندگی خود گذشته و یا تجربه ای دارد و نمی شود با اطلاع از این رابطه ،برای این شخص همیشه مردد باشید.وقتی خود ایشان در رفتار و گفتار نشان می دهند که برای ایشان گذشته تمام شده پس خودتان را اذیت نکنید

    • سلام بنده همون شخص هستم منتها این بار رابطه به سه سالو سه ماه رسید و من به ایشون اعتماد کردم اما متاسفانه چند روز قبل بحث ازدواجو و مشخص کردن هدف رابطه که پیش اومد ایشون گفتن ازدواج نمیکنن و هنوز عاشق عشق سابقشونن و من موندم و یک دنیا سوال بی جواب!در صورتی که ایشون همش به من ابراز عشق میکردن و ما تو کل شهر باهم خاطره داریم و من نمیتونم هضم کنم چطور ادمی که اونقد ادعای عاشقی میکرد و من داشتم اعتماد میکردم این شکلی منو شکست!و همیشه آیندشو با من میدید لطفا کمکم کنین

  • سلام
    من تقریبا دوسال پیش با ی اقایی وارد رابطه شدم به واسطه‌ی تلگرام و گروهی ک درست شده بود و ایشون از اشناهای یکی از دوستام بودن بعد ۳ ماه متوجه شدم خیلی اخلاقامون بهم میخوره کاملا درک میکردیم هم دیگرو شاید هیچ وقت با هیچ کسی ب اون خوبی رابطه نداشتم. حتی یه زمان کوتاهی ک با خانوادم مشکل داشتم کاملا درکم میکرد ولی چندتا نکته تو این رابطه بود که متفاوتش میکرد اول اینکه به من گفته بود رشت دانشگاه میره و خانوادش تهران هستن و اینکه ما بیشتر از طریق تلگرام ارتباط داشتیم حتی تلفنی هم بهم زنگ نمیزد دیگه اینکه ما اولین قرارمون بعد از ۵ ماه رابطه بود ک اومد تهران خلاصه همه چیز خوب بود ک کم کم ب مشکل برخوردیم دقیقا یادم نمیاد از کی ولی بعد از ۹ ماه ک من تمام صداقت و عشق خالصانمو بهش نشون دادم بی تفاوت شد جوری ک برای سالگرد دوستی‌مون ی قدمم برنداشت و فقط اومد تهران ک منو ببینه و منم برا اینکه یاد جفتمون بمونه ی جشن کوچیک گرفتم اون روز گفت بردارش تهرانه ولی هرچی اصرار کردم ک بگه بیاد گفت نمیتونه و کار داره از این قضیه ۳ ماه گذشت ک بی تفاوتی و رفتار بدش شدت گرفت و یهو بحثمون شد و کات کردیم بعد ی مدت استوری منو تو اینستا ریپلای کرد و دوباره باهم حرف زدیم لازم داشتم دلیل این رفتارشو بدونم ک اروم بشم چون عمیقا هم دوسش داشتم هم وابستش بودم که دیگه گفت همه چیزو دروغ گفته بود همون رشت زندگی میکردن و خیلی از مسائل و من تو اون لحظه فقط ب این فکر میکردم ک اون تایمی ک میومد تهران شبا کجا میموند. بخاطر علاقه قلبیم و اینکه بخوام فرصت بدم دوباره اون رابطه خوب شروع بشه بخشیدمش قول داد همه چیزو درست میکنه اما نشد… حرف درمورد رابطه جنسی بیشتر شدش و بالاخره ب من پیشنهاد داد و منم گفتم ک نمیتونم ولی خب دیگه بعد از بخشیدنش عملا هیچ رابطه ای نبود یه علاقه فقط از سمت من بود و کلی بی توجهی به ابراز علاقم باز سر چیزای بیخودی بحث میکردیم حرف زدنامون کمتر شده بود من دچار این شک شده بودم نکنه همه حرفای الانشم دروغه نتونستم طاقت بیارم خودم کات کردم ولی وقتی اومد تهران نتونستم نبینمش باهاش قرار گذاشتم خواسته هامو گفتم تقریبا قبول کرد ولی فایده نداشت تا اینکه ب سربازی رفتنش رسید و رفت بعد از آموزشیش جای دوری افتاد و تقریبا ۳ ماه ازش بیخبر بودم ک زنگ زد ازش خواستم بازم باهام تماس بگیره ولی دیگه نگرفت تمام مدتی ک نبود و میدونستم عملنا هیچ رابطه ای نیست برای مناسبتا پیام میفرستادم براش اما وقتی اومد انلاین شد و پیام هامو نخوند قلبم شکست اون رفته بود ولی من هر روز داشتم با احساسی ک قبلا داشتم خودمو عذاب میدادم همش خودمو مقصر میدونم حتی الانم با گذشت ۸ ماه از نبودش باز ی وقتا اذیت میشم سعی کردم با کسی تو رابطه جدید برم ولی نشد هیچ جوره جذب کسی نشدم من مدت سوگ رو گذروندم اما تموم نمیشه من همه عکسامونو پاک کردم ولی بازم برام تموم نشده چون هنوز تو ذهنمه اون روزای خوب با وجود اینکه کنار هم نبودیم میدونم بهش فادت کرده بودم میدونم اون رابطه اشتباه بود و اشتباه رفتم اشتباه ادامه دادم اشتباه احساس به خرج دادم ولی اتفاق افتاد من اینقد درگیر بودم ی مدتی و هنوز ی وقتا درگیرش میشم دیگه نمیتونم توجه کسی رو ب خودم جلب کنم هیچ پیشنهادی ندارم چون خودم از رابطه و علاقه ها فاصله گرفتم گفتم میرم سرکار سرگرم میشم ولی بازم طی ۳ ماه دو بار براش اشک ریختم برای حس خودم ب ادم اشتباه چیکار کنم فراموشم بشه راحت بشم حتی نمیتونم چتامونو پاک کنم میترسم بیاد بپره بهم همیشه از دعوا کردناش میترسیدم من از فریاد از لحن تند میترسم من الان ۲۳ سالمه اون ۲۵

    • سلام دوست گرامی
      رابطه ای که با دروغ همراه باشد ایحاد حس اطمینان و اعتماد را خیلی سخت می کنه و مخصوصا اگر در مورد مسائل اصلی رابطه باشد
      ایشان در بلاتکلیف بودن و مردد بودنشان شما را اولویت زندگی محسوب نکردند و برای همین در رفت و امد بودن.
      الان که رابطه چندبار از سر گرفته شده و به نقطه مشترکی نرسیده بهتر هست منطقی باشید و اجازه بدهید زمان به شما برای فراموشی ایشان و رابطه کمک کند.دنبال راهی برای شروع مجدد هم نباشید که رابطه ای کاملا اشتباه هست

  • سلام. من وارد یک رابطه شدم که طرفم یک طورایی همکارم هم هست و آخر هفته ها به شهر ما به خاطر کاری که با هم شروع کردیم میات . محل کار و زندگیش شهرستان دیگه ای. اوایل آشنایی همه چیز خوب بود ولی به دلیل اینکه اون کم پیام میداد رابطمون خیلی محدود شد من چندبار گله کردم و اون اظهار کرد که خیلی دوستم داره و اصلا نمی‌خوات از دستم بده ولی مشغله کاریش زیاده. طوری که من دیگه پیامی ندادم و پیام های خیلی خلاصه شد در حد صبح بخیر عزیزم و دریافت همین جواب از جانب من. البته پیام های کاری رد و بدل میشه. ولی از رابطمون هیچ خبری نیست . وقتی هم میات هیچ حرفی از جانب اون زده نمیشه و من هم مطرح نمیکنم. من خیلی دوست دارم به این رابطه برگردم ولی نمیدونم چطور. و اصلا نمیخوام از جانب من باشه. بنظرتون راه حل چیه؟؟؟

    • سلام دوست گرامی
      یکسری افراد خیلی در قید و بند پیام دادن نیستند و نمیشود خرده گرفت و یا بعنوان مشکلی ازش نام برد.اما باید دید که شما جز اولویت های ایشان هستید یا خیر؟فقط اینکه بگند به شما علاقه دارند و همین کافی نیست.باید برای رابطه وقت گذاشت و به طرف مقابل این حس رو داد که مهم هست .پس با ایشون صحبت کنید و تکلیف رابطه و خودتان را مشخص کنید

  • سلام خسته نباشید
    من بایک آقایی دوست بودم به مدت ١٠ ماه؛ ایشون خیلی به من علاقه دارند ولی بنابه دلایلی مجبور شدیم که رابطه احساسی رو تموم کنیم. الان نزدیک ۴روز میشه ولی از اونجایی که ماباهم همکار هستیم مجبور هستیم که برای امور کاری با هم در تماس باشیم. به نظرتون میشه مدیریت کرد این رابطه رو ؟ راهکاری برای مدیریتش میتونید پیشنهاد بدید؟ باتوجه به اینکه اکثر پیج ها برای برگشتن به رابطه از قطع رابطه کامل با طرفمون خبر میدند آیا باوجود این شرایط دیگه رابطه احساسی ما از بین میره؟
    البته اولویت برام رابطه کاریه چطور میتونم حفظش کنم؟

    • دوست عزیز
      سلام
      قطعا مدیریت روابط بعد از به هم خوردن رابطه کار دشواریه و در مورد شما این قضیه سخت‌تر هم هست چون فرد مقابل همکارتونه. البته به این معنی نیست که نشدنی باشه، اما به هر حال دشوارتره.
      پیشنهاد می‌کنم، قبل از هر چیزی برای خودتون مشخص کنید که چرا این رابطه رو تموم کردید. سعی کنید همه چیز رو یادداشت کنید. اما چرا می‌خوام اینکار رو انجام بدید، چون این ارتباطات مکرر ممکنه باعث بشه که شما احساس دلتنگی کنید و یادتون بره که چرا رابطتون رو تموم کردید، اینطوری ممکنه بدون اینکه چیزی حل شده باشه، دلتون بخواد که پیش هم برگردید. پس اولین گام اینه که خیلی دقیق مشخص کنید که چرا این رابطه تموم شده.
      سپس سعی کنید که ارتباطات رو‌در‌روی خودتون رو تا حد امکان کاهش بدید. اگه براتون ممکن هست، بیشتر سعی کنید از فضای مجازی برای این مساله استفاده کنید و از این طریق با هم در ارتباط باشید. به علاوه شما ممکنه در این دوران، احساسات مختلفی مثل خشم یا غم را تجربه کنید. بهترین کار این هست که در این موارد با فرد دیگه‌ای مثل دوست یا روان‌شناس متخصص صحبت کنید. از احساساتتون بگید، از اینکه از دیدن آدمی که دوست دارید چه حس‌هایی بهتون دست می‌ده و … . صحبت کردن باعث می‌شه که شدت این احساسات کمتر بشه و شما وقتی این فرد رو می‌بینید، کمتر دچار احساس غم یا ناراحتی بشید.
      همچنین نوشتن هم راه بسیار خوبی برای مدیریت این احساسات هست. شما می‌تونید یه دفترچه کوچیک توی کیفتون داشته باشید، هر موقع که احساس کردید احساسات منفی شدیدی تجربه می‌کنید، توی این دفتر بنویسید که چه احساسی دارید، چرا این احساس ایجاد شده و … . این روش، یکی از بهترین راهکارهای مدیریت احساسات هست که شما با کمکش می‌تونید با سرعت بیشتری روی خودتون مسلط بشید.
      در نهایت اینکه، بدترین کار در روابط اینه که قبل از حل شدن مشکلات، دوباره سعی کنید به رابطه با هم برگردید. سعی کنید به خودتون زمان بدید و روی مسائلی که باعث شده رابطه به هم بخوره، تمرکز کنید. اگه بعد از مدتی احساس کردید که مسائل قابل حل هستند، برای برگشتن به رابطه می‌تونید اقدام کنید.

  • سلام خسته نباشید.
    من پسری ۲۵ساله هستم که اوایل امسال با یه دختر ۲۱ ساله آشنا شدم و بهش پیشنهاد دوستی دادم و گفتم که بیشتر باهم آشنا بشیم. ایشونم قبول کردش. توی این مدت باهم خیلی خوب بودیم و همه چی روال بودش تا اینکه ایشون سر یه بحث کوچیک یهو گفتن که ما بدرد هم‌نمیخوریم. انگار که دنبال بهونه بودن.حتی اجازه نداد که من حرف بزنم باهاش و دلیلشو بدونم.کلا کبریت زد زیر همه چی. به نظرتون دلیلش چی میتونه باشه؟؟ من هنوز توی شوکم

    • دوست عزیز
      سلام

      گاهی پیش میاد که حتی وقتی همه چیز خوبه، یه دفعه با یه دعوای کوچیک همه چیز به هم بخوره و این احساس شما که می‌گید تو شوک هستید تا حدود زیادی طبیعیه. اما علت چی می‌تونه باشه؟
      ببینید عوامل مختلفی ممکنه باعث اینکار شده باشه. یکیش همین موردی که خودتون گفتید؛ ممکنه ایشون به هر دلیلی، نتونسته باشن با این رابطه کنار بیان و شاید حتی ناخودآگاه، دنبال بهانه‌ای برای تموم کردنش بودن.
      گاهی هم ممکنه، فرد تو شرایط روحی خوبی نباشه، مثلا دوران سندرم پیش از قاعدگی در خانم‌ها، گاها چنین بحث‌هایی رو پیش میاره. یا ممکن هست که در خانواده یا محل تحصیل یا … دچار مشکلی شده باشن که ایشون رو تحریک‌پذیر کرده باشه و باعث شده باشه که نتونن این شرایط رو خوب مدیریت کنن.

      به هر حال همه این‌ها حدس و گمانه و بهترین راه برای بیرون اومدن از این شوک و مشخص شدن تکلیفتون اینه که با ایشون صحبت کنید. بهتره که رو در رو باشه، ولی اگه نشد، تلفنی گزینه مناسب‌تریه تا پیغام از طریق فضای مجازی. باهاشون در مورد سردرگمیتون صحبت کنید و بهشون بگید که دوست دارید بدونید چی باعث شده که رابطه‌ای که تا اینجا خوب پیش رفته، دچار مشکل بشه. سعی کنید با آرامش به حرف‌هاشون گوش بدید و بعد ببینید که آیا میشه دو نفری این مشکل رو برطرف کرد یا نه.
      البته یادتون باشه که بهشون فرصت بدید و بزارید برای گفت و گو با شما آماده باشن. درسته که شما دلتون می‌خواد زودتر مساله مشخص بشه، اما تا ایشون آماده نباشن، گفت و گوی اجباری یا به اصرار، هیچ کمکی بهتون نمی‌کنه.

  • سلام
    من به مدت ۲سال و نیم‌ با پسری در ارتباط خیلی نزدیک بودم و رابطمون خوب بود و قصد ازدواج داشتیم،هم‌ ایشون هم من با خانواده ها مطرح کرده بودیم و حتی ایشون منو بردن تو یه مراسمی به مادرش و بقیه فامیلاشون نشون دادن و معرفی کردن.
    ما مشکل خیلی خاصی نداشتیم البته جفتمون عادتای بدی داشتیم تو رابطه مثلا من زیاد گیر میدادم یا زود عصبی میشدم و اون مخفی کاری میکرد و گاهی با دخترای دیگه چت میکرد تا اینکه یه روز سر یه موضوع بحثمون شد و با اینکه حل شد ولی ایشون از اون روز به بعد شروع به سرد شدن کرد و زیاد حرف نمیزد و من هرچی ازش میپرسیدم مشکلش چیه میگفت هیچی حوصله ندارم.تو اون مدت هر روز من بهش پیام میدادم ولی اون سردتر میشد ولی حرفی از تموم شدن رابطه نمیزد تا اینکه من تصمیم گرفتم بهش پیام ندم تا خودش بیاد حرف بزنه،از اون روز ۱ماه و نیم گذشته و ایشون هیچ حرفی تا الان نزدن و حتی تو دانشگاه ک منو میبینه انگار فرار میکنه تو این مدت مادرش به من پیام میده و میگه صبر کن درست میشه.
    ممنون میشم راهنماییم کنید که دلیل این رفتار چیه و بنظرتون امیدی به برگشتش هست؟

    • سلام دوست گرامی
      بهترین کار در این شرایط این هست که با ایشان صخبت کنید و دلایل رفتاری ایشان را پیگیر شوید.شاید مشکلاتی غیر از رابطه وحود دارد که شما از ان خبر ندارید
      از طریق مادرشان هم پیگیر بشید و اگر مشکلی هست سعی در همراهی جهت حل ان باشید
      مشاوره دونفره هم میتواند کمکتان کند

  • سلام.
    من تازه با سایت شما اشنا شدم و چققققدر دیر اشنا شدم. جواب کلی از سوالهای من تو این سایته. ولی باز جای شکرش باقیه که با شما اشنا شدم.
    واقعیت من یه ترس تو وجودم هست. اونم ترس از رابطه است. من یکبار با اقایی حدود چندماه در ارتباط بودم. و با توجه به شناختی که از خودم دارم، میدونم که اینقدر درگیر اون رابطه میشم که توش حل میشم. و بعد تموم شدنش تازه میفهمم چقد از خود بیخود شده بودم بخاطر دوستداشتنه. بعد از اون رابطه هر اقایی که به سمتم میاد برای اشنایی رو زیاد توجه نمیکنم بهش و پس میزنمش. تو محیط دانشگاه افراد زیادی تلاش برای نزدیک شدن بهم داشتن ولی من میترسم از ارتباط. حس میکنم واقعا و خالصانه منو نمیخوان. حس میکنم اگه باهاشون ارتباط بگیرم و به سرانجام نرسه بدنام میشم تو دانشگاه و انگشت نما میشم که این دختر با خیلیا بوده.
    واقعا نحوه ارتباط گرفتن با اقایون و اشنا شدن باهاشونو بلد نیستم. ۲۲ سالمه. و اینکه افرادی که به سمتم میان و ازشون خوشم نمیادو بلد نیستم قاطع رد کنم و حس میکنم دلشون میشکنه و مجبورم هی براشون بهونه بیارم که تصمیم ب ازدواج ندارم. بعد اونام هی پیگیرم هستن و برام عذاب اوره
    خیلی از افراد هستن که منو میشناسن و از طریق دایرکت اینستا سعی در اشنایی دارن ولی من خوشم نمیاد کسی که نمیشناسم بیاد دایرکت و میزنم بلاکشون میکنم. از نظر شما راه اشنایی از دایرکت اینستا درسته وقتی هیچ راه ارتباطی نیست. یا باید بیان رو در رو خواستشونو مطرح کنن؟

    • دوست عزیز
      سلام

      شما سه تا موضوع مطرح کردید که می‌خوام به طور خلاصه بهشون بپردازم:
      اولین مساله، ترس از رابطه هست. یادتون باشه، شما هیچ‌وقت و با هیچ روشی، نمی‌تونید آیندتون رو به طور قطعی پیش‌بینی کنید؛ اما می‌تونید با توجه به نشونه‌هایی که وجود داره، بهترین تصمیم رو بگیرید. اول از همه بهتون توصیه می‌کنم که قبل از هر چیزی خودتون رو خوب بشناسید. نقاط ضعف و قوت خودتون رو تو رابطه پیدا کنید. مثلا شما اینجا خیلی خوب نوشتید که توی رابطه حل می‌شید و درگیرش می‌شید. خب این خیلی خوبه که انقدر روی ویژگی‌های خودتون حساسید. مثل همین مورد، موارد دیگه‌ای که به نظرتون ممکنه مشکل‌ساز بشه رو یادداشت کنید و قبل از شروع رابطه، سعی کنید اون‌ها رو بر طرف کنید.

      البته یادتون باشه، همه آدم‌ها تو زندگیشون تصمیماتی می‌گیرن که ممکنه بعدا پشیمون بشن. البته قطعا هیچ کس بد خودش رو نمی‌خواد و با توجه به تمام شرایطش تو اون زمان، یه تصمیمی رو گرفته که فکر می‌کرده، بهترین تصمیمه. پس، هیچ‌وقت خودتون رو به‌خاطر تصمیماتی که گرفتید سرزنش نکنید و به جاش، مثل موردی که گفتید، سعی کنید ازش درس بگیرید برای تصمیمات بعدیتون.

      دومین موردی که گفتید در مورد جواب رد دادن بود، شما می‌تونید خیلی قاطع ولی مودبانه، جواب منفی خودتون رو به کسانی که فکر می‌کنید براتون مناسب نیستند بدید. درسته که دوست ندارید دل کسی رو بشکونید، اما همین مساله روی لحنتون و انتخاب جملاتتون تاثیر می‌زاره و فرد مقابل تو ذهن خودش فکر می‌کنه که پس هنوز امیدی هست. از کلمه فعلا قصد ارتباط ندارم و این‌ها هم استفاده نکنید، چون باز هم فرد مقابلتون فکر می‌کنه، پس حتما یه زمانی ممکنه دلتون بخواد وارد ارتباط شید.
      و اما مورد سوم که بسیار هم در موردش پست و مقاله گذاشتیم. ارتباط و آشنایی از راه دایرکت و فضای مجازی بسیار ریسکی هست، آیا حاضرید ریسک چنین ارتباطی رو قبول کنید؟

  • سلام من دختری25ساله هستم ک حدود یک سال و نیم بااقای تقریبا همسن خودم در ارتباطم.فقط تو این مدت سه دفعه همو دیدیم.ولی هرروز حرف میزدیم.حالا من بدلایل زیاد رابطه رو تمام کردم چون میدونم بااین اقا خوشبخت نمیشم.راهنمایی کنید چکار کنم ک دیگه بهش فکر نکنم و جوابش ندم و وسوسه نشم بهش تماس بگیرم؟؟؟

    • دوست عزیز،
      سلام

      یه موضوعی هست که در پست‌هامونم بهش اشاره کردیم، اما می‌خوام اینجا یه ذره بیشتر راجع بهش صحبت کنم و اونم اینه که چرا فراموش کردن کسی که دوست داریم انقدر سخته؟!
      بیاین از واژه عشق شروع کنیم.
      خیلی وقت‌ها عاشق شدنای ما به خاطر یه سری فعل و انفعالات شیمیایی تو مغزمونه. خانم هلن فیشر، متخصص عشق یه تحقیق انجام داد و مغز جوونای عاشق را بررسی کرد. نتایج بررسیش نشون داد که توی مغز عشاق (به خصوص اوایلش) یه ماده‌ای به اسم «دوپامین» ترشح میشه.
      اما این دوپامین چیه؟
      شاید تا حالا اسم کوکایین به گوشتون خورده باشه؛ یه ماده بسیار اعتیاد آور که به مصرف کننده‌هاش حال خیلی خوبی می‌ده (البته اوایلش فقط!). اما چرا حال خوب می‌ده و شادی‌آوره، چون دوپامین رو توی مغز ما بالا می‌بره.
      حالا فکر کنید ما به طور طبیعی با عاشق شدنمون این ماده را بالا می‌بریم (البته خوب نه در حد کوکایین). همین پژوهش‌ها به ما نشون می‌دن که چون مغز ما به این ماده اعتیاد پیدا کرده، سخته از کسی که دوستش داریم دور بشیم و دقیقا همونطوری که شما هم اشاره کردید گاهی وسوسه میشیم که بهش زنگ بزنیم یا یه بار دیگه ببینیمش و … .
      خب حالا باید چی کار کرد؟
      راه حلش سادست ولی اجراش یکم سخته. چون مکانیسم اعتیاد و عاشق شدن تا حدودی شبیه به همن، درمان و رهایی ازشون هم تا حدودی شبیه به همن. یعنی چی؟ یعنی باید مقاومت داشته باشید و خودتون را سرگرم کارهای دیگه کنید تا اثر این ماده براتون کم بشه. تحقیقات مختلف زمانی بین 6 ماه تا یکسال را برای کاهش دوپامین عنوان می‌کنن.
      چطوری به خودمون کمک کنیم که مقاومتمون بیشتر شه؟
      راهکارهای خیلی زیادی وجود داره. مثلا:
      1. دلایلتون برای اتمام رابطه را یه جا بنویسید و هر موقع که وسوسه شدید زنگ بزنید، به خودتون یادآوری کنید که اون‌ها را بخونید.
      2. یا از یه دوست کمک بگیرید که تا چند وقت حواسش به شما باشه و باهاتون در ارتباط باشه که اینکار را انجام ندید.
      3. به علاوه، ورزش کردن هم خودش خیلی کمک کنندست چون مثل عاشقی، سیستم پاداش و لذت مغزتون را دستکاری می‌‍کنه. اینطوری کمتر نبود عشقتون، به چشم میاد.
      4. در نهایت اینکه، بهترین کار این هست که خودتون را سرگرم کارهای مختلف کنید! مثلا اگر دانشجو هستید حواستون را به پروژه‌های دانشگاه بدید یا ….

  • سلام من 18 سالمه و دچار شکست توی رابطه عاطفیم شدم شرح ماجرا به این صورته که مدتی از همدیگه دور بودیم بدلیل شرایطی که پیش اومده بود کمتر صحبت میکردیم و کمتر ارتباط داشتیم حدودن یک ساعت در روز و اونم بدون ابراز علاقه ای یا چیزی من از این وضع راضی نبودم میدونسم داره یچیزایی تغییر میکنه که خب اون خانوم تکذیب میکرد که اینطوری نیس به همین دلیل منم کم کم کناره گرفتم و چیزی نگفتم یجورایی سرد رفتار کردم تا اینکه بعد از حدود 20 روز ایشون گفتن که بهتره رابطه رو تموم کنیم و حسشون دیگه از بین رفته و علاقه ای ندارن سرد شدن که خب من تو این مدت خیلی تلاش کردم واسه برگردوندش(هرچند که میدونم حرکت اشتباهی بوده) هم اینکه خودم میخواستم باهاش حرف بزنم و رفتم که ببینمش هم اینکه واسطه هایی فرستادم که باهاش صحبت کنن که تنها دستاوردش دور شدن بیشتر ایشون بود و مدام تکرار میکنن که دیگه دوسش ندارم و دیگه بهش علاقه ندارم و نمیخوام به این رابطه برگردم و اینکه از همه چی خسته شدم. هم من هم ایشون اولین تجربه جدی ای بود که داشتیم و رابطمون پر از عشق و محبت بود اما.. الان که این کامنتو مینویسم نزدیک سه هفتس که جدا شدیم و تحملش برای من خیلی خیلی سخته ممنون میشم کمکم کنین

    • سلام دوست گرامی
      توجه کنید که یک رابطه ،ارتباطی دو نفره هست و باید هر دو نفر مشتاق و راغب باشند اینکه یک نفر به هر دلیلی مایل به ادامه رابطه نباشند اصرار برای برگشت به رابطه اشتباه هست .شما تلاش خودتان را برای برگشت ایشان انجام داده اید و موثر نبوده .پس بهتر هست منطقی باشید و اجازه بدید دوران بحران و فراموشی ایشان سپری بشه و اصراری به بازگشت نداشته باشید.

  • سلام.من یه دختر۲۵ ساله هستم حدود دو یا تقریبا سه سال پیش با پسری تو دانشگاه اشنا شدم اولین رابطه بایه پسر رو من توعمرم داشتم تجربه میکردم اوایل در حد سلام و احوال پرسی بود این رابطه حتی سال اول میشد که یک ماه دوماه هم ازهم خبرنداشتیم یعنی خیلی ساده بود اما به مرور زمان رابطه ما گرم شد من ایشون رو ازهمه لحاظ دوست دارم من درمورد ایشون حتی به خانوادمم گفتم دقیقا پسری هست که من دوست دارم چون نه اهل گول زدن دختر هست نه اهل دروغ ایشون حتی اون قدر پاک هستن که هرگز وهیچ وقت پیشنهاد بدی به من ندادن اهل نمازو روزه و مردونگی هستن که ارزو همیشگی من بود که طرفم این جور باشه به قول ایشون من هم دختر رویایی ایشونم اما از اول رابطه بهم گفت نمیتونه قول ازدواج بهم بده چون میترسه عمل نکنه ومن نابودبشم همیشه سعی میکردبامن مدارا رفتار کنه اما بارفتاراش منو دیوونه خودش کرد من هم همیشه میگفتم من هرچقدر بشه تحمل میکنم شرایطت جور بشه اما اون حرفی نمیزد ولی خواستگارامم که رد میکردم اون ناراحت میشد اما خوشحالم میشد فقط ناراحت این بود که نکنه نتونه بیاد سراغ من خیلی دوستش دارم به خدا… ایشون الان سربازن یه مدت اوایل سربازی خیلی خوب بودن بامن الان حدود دوماه میشه که بامن سرد شدن روزای اول سرد شدن رابطه وقتی دلیل سردشدنش رو پرسیدم اول هیچی نمیگفت اما بعدگفت باخودش مشکل داره باخودش درگیره میگفت جوری شده که هرچهار روز یه بار باید برای ترمیم اعصابش یه امپول بزنه وقتی میپرسیدم خب چی شده حرف نمیزد فقط میگفت امید هست خوب بشم میگفت من به تنهایی نیازدارم بایدخودمو بسازم ازم میخواست اروم باشم الان تنهام گذاشته دارم دیوونه میشم من ایشون رو واقعا صمیمانه دوست دارم بعدازدوماه دوروز پیش بامن تماس گرفت وچن کلمه صحبت کردو بعدم رفت وقتی یادم به حرفاشون برای وقتی که رابطه ما خوب بود میفته نابود میشم حتی میگفت من واون باید پا به پای هم باعث پیشرفت هم بشیم حالا ایشون منو ترک کردن دلیلشو واقعا نمیدونم نمیخوامم فکرمنفی کنم که شاید کیس دیگه ای داره چون دوستش دارم ودارم سعی میکنم فکرمو مثبت کنم که اون برگرده تورو خدا کمکم کنید من ایشون رو با جون ودل دوست دارم کم کم کارم داره به جنون میکشه دلم میخواد بکشونمش سمت خودم اونم برای ازدواج نه رابطه الکی وبه درد نخور خواهش میکنم راهنماییم کنید چون دیگه طاقت ندارم

    • سلام دوست گرامی
      به نظر میرسه پارتنر شما نیاز به زمان و کمی ارامش خاطر دارند
      بهرحال دوران سربازی، سخت هست و باید شرایط ایشان کاملا درک شود
      از طرفی چون میگید ایشون گفتن دچار مشکلات اعصاب شده اند و دارو مصرف میکنند احتمالا تحت فشار ذهنی وفکری زیاد هستند که لازم هست شما در ابتدا
      ۱-به ایشان زمان بدهید
      ۲-ارام باشید
      ۳-ارامش را به ایشان انتقال بدهید
      ۴-پیگیر روند درمان باشید
      ۵-همراهی و همیاری خودتون رو ثابت کنید
      ۶-در سایت همیار عشق، مبحث جذب عشق رو دریافت کنید و در ارسال پیام ها از ان استفاده کنید

  • با سلام و‌وقت بخیر من حدود ۵ ماه پیش با یک پسری در اینستا آشنا شدم سه ماه اول بیرون نمیرفتیم دو ماه که بیرون میریم من راحع به قصدشم پرسیدم گفت قصدم جدیه ولی باید بیشتر آشنا شیم خودم حس کردم داره بهونه جور میکنه زیادم باهم حرف نمیزنیم شبا در طول روزم فقط صبح بخیر در حد ۵ دقیقه خیلی در طول روز کم حرف میزنیم ممنون میشم راهنمایی کنید

    • سلام دوست گرامی
      چقدر با ایشان اشنایی دارید؟
      از صحت صحبتها و اهدافشون مطمین هستید؟
      به نظر میرسد کلا رابطه شما اشتباه می باشد و دلیلی برای ادامه وجود ندارد چون اگر ایاشن تصمیم جدی برای رابطه داشتند وقت و انرژی بیشتری میگذاشتند تا به شناخت برسید.
      بهتر است ابتدا با ایشان صحبت کنید و وضعیت رابطه ر شرح بدهید و در صورتی که بازهم به جای کمک،بهانه داشتند رابطه رو قطع کنید

  • سلام.من مدتی با یک آقا پسری مجرد که 4 سال از خودم بزرگتر بود آشنا شدم. رابطممون به قصد ازدواج بود، چندین بار یهو غیب میشدن و دوباره میومدن تا اینکه روز زن بهم گفت که من به خاطر مادرم میخوام با یکی از دخترهای اقوام ازدواج کنم. گفت ده ساله دارن میگن، یکسری مشکلات پیش اومد بود ولی الان حل شده و میخوام با اون ازدواج کنم.من نمیدونم چجوری فراموشش کنم. چون هنوز امید به بازگشتش دارم.میخوام اگه قسمتم نیست به طور کلی فراموشش کنم.ممنون میشم راهنماییم کنید

    • سلام دوست گرامی
      رابطه شما رابطه ای بی هدف و اشتباه هست و ایشان فقط به دلیل تنهایی به سمت شما امدن و اکنون که مشکلات رابطه قبلی حل شده،شما را تنها گذاشتند
      پس بهتر است این رابطه را تمام کنید و مطمئنا باشید این رابطه هیچ خیری برای شما ندارد.
      برای فراموش کردن باید در ابتدا خودتان بخواهید که ایشان و خاطرات را فراموش کنید و قبول کنید که رابط تمام شده است
      1-ارتباطات مجازی و تلفنی را کاملا قطع کنید
      2-به خودتان زمان بدهید تا به مرور شرایط روحی خود را بازسازی کنید
      3-سرگرمی و فعالیتی جدید را شروع کنید
      4-تمام آنچه یاداور ایشان هست را از خود دور کنید.
      5-قبول کنید انسانهای دیگری هم وجود دارند که می توانند در زندگی شما حضور داشته باشند.
      6-از رفتارهایی که در رابطه داشته اید درس بگیرید
      7-از کارهایی که شما را یاد او می‌اندازد دوری کنید
      توصیه می کنم حتما مقاله راه‌های فراموش کردن دوست پسر به کمک تکنیک های روانشناسی را در سایت مطالعه کنید

  • سلام من با یه اقایی دوست بودم و چون من قبلا ازدواج کرده بودم جدا شدم خانوادش قبول نکردن .ما خیلی همو دوست داریم به اجبار خانوادش مجبور شد با یکی نامزد کنه ولی رابطشو با من قطع نکرده و میگه من از این خانوم جدا میشم که شرایطمون مثل هم بشه و اونوقت خانوادم مخالفت نمیکنن.کمکم کنید لطفا واقعا نمیدونم چیکار کنم

    • سلام دوست خوبم
      رابطه شما یکبار تمام شده و اکنون پس از گذشت چند سال قصد دارید دوباره ان را شروع کنید پس باید مجدد مورد بررسی قرار بگیرد و تمام جوانب رابطه سنجیده شود و با دیدی باز و منطقی در مورد شروع ان و یا عدم شروع ان تصمیم گرفت.
      اما بهتر است قبل از اینکه رابطه به شدت قبل ادامه پیدا مشکلات رابطه قبلی بررسی بشه، راهکارها رو بسنجید، هدف هر دور از رابطه مشخص بشه، بازه مورد نظر برای تصمیم و اقدام جدی تمام اینها نیاز به صحبت مشترک با ایشان داره.
      بدون رودروایسی باهاشون صحبت کنید
      در مورد ۴سالی که نبودن ببینید در رابطه ای جدی بودن یا نه؟
      دلایل قطع رابطه رو بسنحید
      دلیل برگشت مجدد و..
      اینها باید همه درست و با دیدی باز به نتیجه برسید
      اگر از این سوال ها حواب قانع کننده و منطقی داشتید با رعایت موارد اهداف مشترک، ایجاد بازه زمانی، حل مشکلات قبلی میتونید رابطه را اغاز کنید

  • سلام.من از طریق یکی از دوستان با یک نفر آشنا شدم به قصد ازدواج،همدیگه رو دیدیم،صحبت کردیم،تصمیم گرفتیم با هم بمونیم ،حس هم بینمون به وجود اومده بود ولی من جدی نگرفتم قضیه رو،خیلی بی منطق رفتار کردم باهاش،گیرهای الکی دادم،حرفای غیر منطقی زدم تا اینکه زده شد از من.اوایل منو دوست داشت،بعد از حدود دو ماه گفت که نمیتونه باهام ارتباط برقرار کنه و جذابیتی براش ندارم و گفت که تموم کنیم.بعد از اینکه خواست تموم کنیم من تازه فهمیدم که چقدر بهش علاقه دارم و از دست دادنش برام سخته.الان حدود سه هفته میشه که تموم شده .لطفا راهنماییم کنید

    • سلام دوست گرامی
      من متوجه منظور شما در مورد بی منطق رفتار کردن نشدم و اینکه چه رفتارهایی انجام دادید؟
      اما اکنون با توجه به پشیمانی شما از رفتارها وصحبت ها و تمایل به بازگشت به رابطه ،پیشنهاد می کنم با ایشان در این زمینه با صداقت صحبت کنید و موضوع را روشن کنید و از ایشان بخواهید که فرصت مجددی برای شناخت به همدیگر داده شود
      در سایت همیار عشق مبحثی با عنوان تکنیک های جذب وجود دارد پیشنهاد میکنم این نکات را گوش داده و در ارسال پیام برای برگشت ایشان استفاده کنید . و از طرفی از دوستی که سبب این اشنایی شده است بخواهید با ایشان صحبت کنند و بطور غیر مستقیم به ایشان اعلام کنند که شما در رفتارتان تجدید نظر کرده اید و اکنون زمان مناسبی برای شروع رابطه مجدد هست

  • با عرض سلام و خسته نباشید

    چند ساله تو رابطه عاطفی بودم که دو روزه تموم شده و شدید داغون شدم، طرف مقابلم براش مهم نیست چه بلائی سرم میاد که البته حق میدم بهش، اون مسئول حال من نیست، من الان واقعا به یه راهکار نیاز دارم تا با واقعیت کنار بیام و بتونم فراموشش کنم.ممنون میشم راهنماییم کنید

    • سلام دوست گرامی
      برای فراموش کردن شخصی که در ارتباط بوده اید باید در ابتدا خودتان بخواهید که ایشان و خاطرات را فراموش کنید و قبول کنید که رابط تمام شده است
      1-ارتباطات مجازی و تلفنی را کاملا قطع کنید
      2-به خودتان زمان بدهید تا به مرور شرایط روحی خود را بازسازی کنید
      3-سرگرمی و فعالیتی جدید را شروع کنید
      4-تمام آنچه یاداور ایشان هست را از خود دور کنید.
      5-قبول کنید انسانهای دیگری هم وجود دارند که می توانند در زندگی شما حضور داشته باشند.
      6-از رفتارهایی که در رابطه داشته اید درس بگیرید
      7-از کارهایی که شما را یاد او می‌اندازد دوری کنید
      توصیه می کنم حتما مقاله راه‌های فراموش کردن دوست پسر به کمک تکنیک های روانشناسی را در سایت مطالعه کنید

  • مدتی بخاطر فشارهای به شدت زیاد خانوادگی و کاری تسلط روی خودم رو از دست دادم. خشم زیاد و مشغله های زیاا فکری مجال تحلیل درست موقعیت نداد و این ناراحتی در بحث با شریک عاطفیم بروز پیدا کرد. به جایی رسید که خیلی زود جدایی رو مطرح کرد. 3 ماه دوری کردم و هر هفته زیر نظر مشاور بودم. حالا که مشاور و همه میگن بهترم نمیتونه باور کنه. خاطرات تلخ هم اجازه نمیده بهش
    چکار کنم. میدونم اونم دوسم داره هرچندکمرنگ شده

    • دوست گرامی کنترل خشم و مدیریت هیجانات بسیاز مهم می باشدو نمیشود مشکلات بر هر رابطه و برنامه ای اثر بگذا د
      اکنون که با مشاوره توانستبد مدیریت خشم را یاد بگیرید و از نظر مشاور و اطرافبان شرایط بهتری دارید ابندا مدتی به ذهنتان استراخت بدبد و حوانب مثبت رابطه قبلی را در صورت وجود بررسی کنید و با اطمینان و یاداوری خوبی ها مجدد رابطه را اغاز کنید

  • باسلام و عرض تشکر از همکلامی شما.استاد عزیز بنده21 ساله هستم و نزدیک2 است با شخصی که 1سال از خودم بزرگتر هست آشنا شده و درارتباط نزدیکی هستیم.در حالیکه بنده هدفی غیر از رسمی کردن این رابطه و ازدواج ندارم.ولی با اینکه علاقه ایشون برای بنده ثابت شده و شخصی هست که به جهت مشکلات قبلی فقط ب پیشرفت تحصیلی و مالی فکر میکنه و حتی وعده ای برای آینده به من نمیده و الان من با شرایط فعلی حالت بلاتکلیفی دارم و نمیدونم باید باین رابطه خوب و بی مشکل چیکار کنم؟و انگیزه قوی برای تموم کردن این ارتباط ندارم.لطفا من رو در این مورد راهنمایی کنید سردرگمم ممنون

    • سلام دوست گرامی
      شما در مورد هدف ایشان از رابطه صحبت نکردبد و اینکه ایشان بعد از دو سال هنوز در مورد هدف رابطه و ازدواج صحبت نکردن نگران کننده هست
      شما چه اطمینانی دارید که تا کی مسکلات ایشان حل می‌شود؟
      بعد از حل مشکلات بازهم ایا پیشنهاد جدی می دهند؟
      ایا این رابطه با دو هدف مختلف پیش نمیرود؟
      زمانی شما بخاطر این رابطه اگه یکطرفه باشد و موقعیت های خوبی را از دست داده باشید خودتان را سرزنش نمیکنید؟
      بهترین کار، صحبت قاطع با ایشان برای تعیین تکلیف رابطه هست
      هر چند رابطه خوب و بدون مشکل باشد وقتب بی هدف پبش بره خودش یک رابطه تخریب کننده هست

  • سلام و عرض ادب
    من تقریبا سه ماه هست که رابطه ام تموم شد،پارتنر من بخاطر تعدیل از کار و شرایط اقتصادی مجبور شد از تهران به مشهد و پیش خانواده شون بره،و از من خواست جدا بشیم و یه مدت هر کودوم به زندگی خودمون برسیم و صبر کنیم و ببینیم چی رقم میخوره.
    من ده روز پیش به ایشون مسیج زدم و ایشون هم خیلی خوب و عالی جواب من رو دادن,هفته بعد مجدد پی ام زدم ولی برخلاف سری گذشته کوتاه و معمولی جواب من رو دادن.
    من واقعا نمیدونم برای داشتن و برگشت ایشون چه قدمی باید بردارم چون توی این مدت سعی کردم برای فراموشی به دیدن خواستگارهام برم ولی اصلا نتونستم و جواب منفی دادم،من میدونم پارتنر من هم هنوز در فکر من هست ولی تردید و دوری مانع از بودنشون از راه دور میشه.
    ممنون از وقتی که میزارین و پرسش من رو پاسخ میدین❤

    • سلام دوست گرامی
      شما در مورد کیفیت رابطه و مدت ان صحبت نکردید
      و اینکه ایا این رابطه، مفید و دو طرفه بوده یا نه؟
      و این مدت دوری بر روی رابطه دو نفرتان اثر داشته یانه؟
      اصلا این رابطه برای ازدواج بوده یا نه؟
      در دفغه دوم تماس علت ناراحتی ایشان را متوجه نشدبد؟
      پیگیر نشدید؟
      ممکن هست گرفتاری های کاری روی رفتار ایشان اثر داشته و موقت بوده
      بهترین کار در شرایط فعلی، تماس و جویای شرایطشون بودن هست و پس از مدتی رابطه رو مدیریت کنید و در مورد خواستگارهایتان صحبت کنید و ببینید ایشان در زمینه ازدواج اصلا قصدی دارن یا نه؟
      و در صورت تردید بهتر است به بقیه افراد و خواستگارهایتان توجه کنید

مقالات مرتبط

تصویر شاخص رادیو عشق

علائم افسردگی در مردان

یکی از مشکلات رایجی که بین مردان وجود دارد، عدم توانایی صحبت کردن درباره احساسات و افکارشان است. این مسأله در بعضی از فرهنگ­‌ها با تکرار این جمله­‌ها: «مرد باید

مطالعه»