تعداد زیادی از کسانی از همیار عشق درخواست مشاوره دارند با این جملات حس و حال خودشان را توصیف میکنند «دیگه حوصله هیچ کسی رو ندارم» و یا «هیچی واسم مهم نیست حوصله هیچ کاری رو ندام». با وجود اینکه این افراد دچار بیحوصلگی و بی انگیزگی شدند بازهم بخشی از وجودشان درخواست کمک کرده و میخواهد دوباره به روال عادی زندگی برگردد و شور و نشاط را تجربه کند که این موضوع به خودی خود امید بخش است. در این مقاله دلیل بیحوصلگی و شیوههای بروز آن را توضیح میدهیم و در ادامه علاوه ارائه راهکارهای عمومی به شما میگوییم مشاور چه کمکی به شما برای درمان بیحوصلگی و تنگی خلقتان به شما میکند.
چرا حوصله هیچ چیزی را ندارم؟
افراد مختلف به دلایل مختلف نسبت به مسائل مختلف زندگی بیحوصله میشوند.
جدایی و شکست عاطفی
شما بعد از اینکه رابطه عاطفیتان با شکست مواجه شد و از عشقتان جدا شدید برای کنار آمدن به این موضوع مراحل مختلفی را پشت سر میگذرانید، یکی از این مراحل مرحله افسردگی است. در مرحله افسردگی، خلق فرد بسیار پایین میآید و اصلا حوصله انجام هیچ کاری را ندارد، حوصله حتی حرف زدن با هیچ کسی را ندارد و ترجیح میدهد اکثر وقت خود را تنها باشد. ممکن است شما مدت زیادی از تمام شدن رابطهتان گذشته باشد اما در مرحله افسردگی گیر افتاده باشید. بعد از تمام شدن یک رابطه برای اینکه بتوانید با جدایی کنار بیاید لازم است حتما مراحل سوگ عاطفی را به درستی و با راهکارهای مناسب پشت سر بگذارید. در غیر این صورت عوارض این جدایی تا مدتهای زیادی زندگی شما را تحت تاثیر قرار میدهد و به شما آسیب وارد میکند. دوره «زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» همیار عشق به شما کمک میکند تا این مراحل کنار آمدن با جدایی را با راهکارهای علمی و کاربردی در کمترین زمان و با کمترین آسیب سپری کنید و دوباره به زندگی برگردید. برای اینکه با جزییات بیشتر این دوره آشنا شوید صفحه «زندگی پیروزمندانه بعد از جدایی» را مطالعه کنید.
«زندگی پیروزمندانه پس از جدایی»
سوگ عاطفی حل نشده
همانطور که گفته شد اگر ضربه عاطفی را در زندگی تجربه کنید و به درستی مراحل سوگ آن را پشت سر نگذارید، تبعات آن تا مدتها دامنگیرتان میشود این سوگ میتواند جدایی از عشقتان باشد یا فوت عزیزانتان، یا ازدست دادن موقعیت تحصیلی یا شغلیتان باشد. افراد زیادی هستند که تا سالها بعد از فوت یکی از عزیزانشان بدون اینکه متوجه باشند انگیزهشان را برای زندگی از دست میدهند و نسبت به همه چیز بیتفاوت میشوند.
افسردگی
بیحوصلگی میتواند پیآمد کمخوابی، پایین بودن تحریک ذهنی یا محدود بودن دامنه انتخاب فعالیتهای روزمره باشد. اما علل افسردگی گستردهتر است. عاملهای زیستی، روانی و اجتماعی همگی نقش مهمی در ایجاد افسردگی دارد. افسردگی میتواند ارثی یا ژنتیک باشد؛ گاهی اوقات نیز آسیبدیدگی (تروما) یا رخداد مهم دیگری در زندگی محرک شروع افسردگی است. زور شنیدن، سوءاستفاده جنسی، روانی و جسمی دلایل دیگری هستند که موجب افسردگی میشوند. سوءمصرف مواد نیز افراد را در برابر افسردگی آسیبپذیر میسازد.
بیحوصلگی چطور بروز پیدا میکند؟
اینکه فرد حوصله هیچ کسی و هیچ کاری را نداشته باشد به شیوهها و شکلهای مختلفی در رفتار او بروز پیدا میکند در ادامه انواع بیحوصلگی را درتوضیح میدهیم:
بیتفاوتی: بیعلاقه شدن به همه چیز
بیحوصلگی همراه با بیتفاوتی زمانی رخ میدهد که به خودتان زحمت انجام دادن هیچ کاری را نمیدهید. در این حالت اهمیتی به اتفاقات اطرافتان نمیدهید، مدام خیالبافی میکنید، به فضای خالی خیره میشوید یا احساس خوابآلودگی میکنید. این وضعیت شبیه به حالتی است که سر کلاس خسته کننده ریاضی احساس میکنید.
دلمردگی: احساس درماندگی و بیچارگی برای تغییر دادن موقعیت
احساس دلمردگی و بیعلاقگی نوعی بیحوصلگی است که غالباً از عجز و درماندگی نشأت میگیرد. این نوع بیحوصلگی زمانی بروز مییابد که احساس کنید در زندگی کسل کنندهای گیر افتادهاید و نمیتوانید شرایط را تغییر بدهید. افسردگی ناشی از درماندگی در میان دانشآموزان دبیرستانی شایع است و میتواند یکی از نشانههای افسردگی باشد.
تنظیم کنندگی: انگیزه نداشتن برای انجام دادن وظایف فعلی
تا به حال برایتان پیش آمده که آنقدر حوصلهتان سر برود که آرزو کنید کاش میتوانستید کار دیگری انجام بدهید، اما از طرفی مطمئن هم نباشید که چه کاری دوست دارید انجام بدهید؟ به این حالت بیحوصلگی تنظیم کنندگی میگویند که غالباً در اثر انجام دادن وظایف تکراری و خسته کننده بروز مییابد.
واکنشی: احساس خشم و رنجش
گاهی اوقات آنقدر حوصلهتان سر میرود که مملو از خشم، ناامیدی و پرخاشگری میشوید. با اطرافیانتان تندی میکنید یا بدون دلیل از کوره درمیروید. به این وضعیت بیحوصلگی واکنشی میگویند و یکی از ناراحت کنندهترین و آزاردهندهترین انواع بیحوصلگی است. ممکن است احساس بیقراری شدید کنید و کارهایی که دوست دارید انجام بدهید، اما نمیتوانید به مشغله ذهنی دائمیتان تبدیل شود.
کاوشگرانه: احساس این که باید کار دیگری انجام بدهید
بیحوصلگی کاوشگرانه با احساس ناراحتی همراه است و شما را ترغیب میکند که فعالیتهای جدیدی را برای بهتر شدن حالتان پیدا کنید. برای مثال اگر در خانه حوصلهتان سر میرود، با دوستتان تماس میگیرید و قرار میگذارید که با هم به کافی شاپ بروید. شناسایی نوع بیحوصلگی برای غلبه بر آن بسیار مفید است. به این ترتیب میتوانید عاملهایی را که موجب کسالت و بیحوصلگیتان میشوید، تعیین کنید و به دنبال تغییراتی مثبت برای بهبود حالتان بگردید.
چه زمانی باید کمک بگیرم؟
مقداری بیحوصلگی عادی است، اما اگر بیحوصلگی زندگی روزمرهتان را تحتالشعاع قرار داده، وقتش رسیده است که کمک بگیرید.
- بیعلاقه شدن به فعالیتها و سرگرمیهایی که زمانی از انجام دادنشان لذت میبردید.
- احساس ناامیدی ناشی از بیحوصلگی
- ناتوانی در ایجاد تغییری مثبت برای غلبه بر بیحوصلگی
- انجام ندادن کارهای مهم به دلیل احساس بیحوصلگی
- خشمگین شدن از دست خود به دلیل احساس بیحوصلگی
از طریق صحبت کردن با مشاور میتوانید دلیل اصلی بیحوصلگیتان را پیدا کنید. مشاور پس از ریشهیابی مشکل راهنماییتان میکند تا طرحی را برای ارتقای سلامت روان و کاهش بیحوصلگی بیابید.
مشاور چه کمکی به من میکند؟
مشاوران همیار عشق در جلسه مشاوره ابتدا عوامل آشکار ساز را بررسی میکنند یعنی احساس بیحوصلگی چه مدت در شما وجود دارد، شدت آن چقدر است و چقدر زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده است برای مثال آیا این موضوع ساعت خوابتان را تغییر داده است، باعث بی اشتهایی شده یا خیر، بعد تاریخچهای از زندگی شخصیتان میگیرند برای مثال به تازگی جدایی را تجربه کردید، موقعیت شغلیتان تغییر کرده است و …. . با استفاده از اطلاعاتی که بدست آمده ریشه این حس بیحوصلگی را در شما پیدا میکنند و برای آن طرح درمان در نظر میگیرند و شروع به فعالسازی رفتاری میکنند برای مثال به روتین زندگیتان نظم میدهند. برای این منظور کل کارهایی که در طول روز و هفته انجام دهید را یادداشت میکنیدد و مشاور برای اصلاح سبک زندگی مهارتهای لازم را به شما آموزش میدهد.
راهکارهای عمومی برای غلبه بر بیحوصلگی
هر روز یک کار غیرمعمول انجام بدهید
انجام دادن کار سادهای مانند خرید کردن از یک سوپرمارکت جدید یا دوچرخه سواری به جای رانندگی میتواند تغییری باورنکردنی در روحیهتان ایجاد کند. این تغییرات کوچک به زودی منجر به تغییراتی بزرگتر میشود که شادابی و نشاط را به زندگیتان برمیگرداند.
ساعت خوابتان را تنظیم کنید
تنظیم خواب یکی از کارهای موثر برای مقابله با حوصلگی است. خیلی از اوقات بخاطر اینکه حوصله هیچکاری را ندارید ساعتهای زیادی را در شبکههای اجتماعی چرخیدهاید و دیر وقت خوابیدهاید و تقریبا ظهر از خواب بیدار شدهاید. باید تلاش کنید کم کم و به تدریج ساعت خواب و بیداریتان را تنظیم کنید برای این کار میتوانید هر شب نیم ساعت زودتر بخوابید و صبحها راس یک ساعت خاص بیدار شوید.
گفتگوی سختی را که از آن اجتناب میکنید، انجام بدهید
اگر مدام سر یکی از نزدیکانتان غر میزنید، باید بدانید که این گلایههای مکرر بخش زیادی از انرژیتان را تحلیل میبرد. به هیچ وجه در برابر این ایده تسلیم نشوید که رابطهتان با یک نفر باید همیشه مملو از ناراحتی و اضطراب باشد. باید با فرد مورد نظرتان درباره موضوعی که آزارتان میدهد، صحبت کنید، مهم نیست چقدر از این گفتگو معذب میشوید، باید آن را انجام بدهید، در غیر این صورت مطمئن باشید که ساکت ماندن درباره این موضوع در درازمدت بیشتر باعث ناراحتیتان خواهد شد.
هر شب یک فهرست شکرگزاری بنویسید
وقتی کسل و بیحوصله میشوید و احساس میکنید که دل و دماغ انجام دادن هیچ کاری را ندارید، در واقع به ذهنتان یاد میدهید که فقط به بدترینها توجه کنید. اگر نعمتهایی را که بابت داشتنشان شکرگزار هستید، روی کاغذ بنویسید، به ذهنتان کمک میکنید تا نیمه پر لیوان را ببیند و به بهترینها توجه کند. لازم نیست فهرست شکرگزاریتان حتماً درباره جنبه دردسرآفرین زندگی، مثلاً کار یا زندگی مشترکتان باشد، هر موضوع کوچکی که باعث خوشحالیتان میشود، میتواند در فهرست شکرگزاریتان قرار بگیرد.
به سلامت جسمیتان اهمیت بدهید
وقتی بیحوصله، کسل و بیحال هستید، واکنش خودکار بدنتان به این وضعیت ناراحت کننده این است که شما را وسوسه کند تا یک کیک کامل را با حرص بخورید تا شاید حالتان بهتر شود. اما همانطور که میتوانید پیشبینی کنید، شاید حالتان یک ربع بهتر شود، اما بعد از آن احساس بسیار بدتری پیدا خواهید کرد. تغذیه سالم و ورزش روزمره را جزء اولویتهایتان قرار بدهید تا ذهن و بدنتان بابت این که مراقبشان هستید، از شما ممنون باشند.
هر روز یکی از رویاهایتان را بنویسید
هر روز مدتی در رویای زندگی هیجانانگیزتری فروبروید که دوست دارید داشته باشید. کاملاً در رویایتان غرق شوید، به این فکر کنید که الان کجا هستید، چه کاری انجام میدهید و چه افرادی دورو برتان هستند. لازم نیست این رویاها حتماً متناسب با زندگی فعلیتان باشد، فقط قرار است کمی تفریح کنید و علاقهمندیهای جدید را کشف کنید.
از اطرافیانتان بخواهید که بهترین ویژگیهایتان را به شما یادآوری کنند
وقتی حوصلهتان سر میرود، ممکن است خود واقعیتان را از یاد ببرید. ممکن است از خودتان ناامید شوید، اعتمادبه نفستان را از دست بدهید، تواناییهایتان را دستکم بگیرید و به خودتان شک کنید که آیا میتوانید زندگی بهتری برای خودتان بسازید یا خیر. برای از بین بردن این تصورات منفی از افرادی که شما را به خوبی میشناسند، بخواهید که بهترین ویژگیهایتان را به شما یادآوری کنند. به احتمال زیاد شنیدن پاسخ بعضی از آنها شگفتزدهتان خواهد کرد. آشتی کردن با خود واقعیتان و به یاد آوردن محاسنتان باعث میشود که به خودتان ببالید و از آنجایی که احساس افتخار و هیجان و اشتیاق ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، بیحوصلگیتان به زودی برطرف خواهد شد.
اینکه مدتی است حوصله هیچ چیز و هیچ کسی را ندارید میتوانند دلایل مختلفی داشته باشد، ممکن است تازگی از یک رابطه عاطفی خارج شدهاید و الان در مراحل کنار آمدن با این جدایی گیر کرده باشید، بی حوصلگیتان ممکن است ناشی از دپرشن یا افسردگی باشد و ممکن است بخاطر یک سوگ عاطفی حل نشده باشد. این بی حوصلگی به شیوههای مختلفی در زندگی روزمرتان بروز پیدا میکند برای مثال ممکن است نسبت به اتفاقات اطرافتان بیتفاوت شوید، احساس بیفایده بودن کنید و یا پرخاشگر و عصبی شوید.اگر این بی حوصلگی چند هفته در شما وجود دارد و روال عادی زندگیتان را مختل کرده است حتما باید به مشاور مراجعه کنید، مشاور بعد از پیدا کردن ریشه موضوع، راهکارهای لازم را در اختیارتان قرار میدهد. اما راهکارهایی عمومی که برای برطرف کردن این حس به شما کمک میکند هر روز یک کار کوچک که متفاوت از وظایف روزانهتان است انجام دهید، خوابتان را تنظیم کنید، از گفتگوهایی که باعث اذیتتان میشود پرهیز کنید، احساساتتان را روی کاغذ بنویسید، آرزوهایتان روی کاغذ بیاورید، به سلامت جسمتان اهمیت دهید، و از اطرافیانتان بخواهید تا ویژگیهای مثبت و تواناییهایتان را به شما یادآوری کنند.
پرسش و پاسخ کوتاه
دختر عزیزم صفحه جذب عشق از آشنایی تا ازدواج و مطالبش می تونه به شما در این زمینه کمک کنه.
دوست عزیزم علائمی که گفتید می تواند نشان دهنده ابتلا به افسردگی باشد، یادتان باشد شما نه اولین نه آخرین فردی هستید که به افسردگی مبتلاست، سالانه هزاران نفر با علائم مشابه شما به روانشناس مراجعه میکنند و یاد می گیرند خلق و خویشان را مدیریت کنند و از پس این وضعیت بربیایند، عده ای اما بدون مراجعه و کمک گرفتن روزها و شبها را با غمگینی طی میکنند! شما جزء دسته دوم نباشید، اجازه ندهید وضعیتی که علم برایش هزاران راه درمان دارد از شما قوی تر باشد!
مرضیه عزیزم سلام
قطعا با همین چند جمله شما نمی توانیم بگوییم درگیر افسردگی هستید اما همین که چنین افکاری به ذهنت می رسد لازم است با یک مشاور مشورت کنید تا این افکار را بررسی کند و کمک کند آنها را مدیریت کنید. فقط بدانید این تنها شما نیستید که درگیر چنین افکاری هستید، سالانه افراد بسیار زیادی درگیر افسردگی هستند و با چند راهکار بالینی ساده میتوانند آن را مدیریت کنند و زندگی عادی خودشان را داشته باشند. شما هم می توانید جزء این دسته باشید.
دوست عزیزم سلام، خانم گرامی علائمی که می فرمایید نشانه هایی از بروز افسردگی هستند، البته بدون دونستن جزئیات شرایط شما نمیشه هیچ تشخیصی داد. توصیه میکنم حتما مشاوره بگیرید تا از مزمن شدن این شرایط در شما جلوگیری کنه. به راحتی می تونید افسردگی رو کنترل و مدیریت کنید و از زندگیتون لذت ببرید.
علیرضای عزیز سلام، با وجود علائم شدیدی که مطرح کردید بهتر است حتما با روانشناس به صورت مستقیم صحبت کنید تا جزئیات افکار و هیجانات شما را به دقت بررسی کند و راهنمایی تان کند
الهه عزیز سلام. برای بی انگیزه شدن حتما لازم نیست اتفاق خاصی در زند گی شما بیفتد! گاهی بالا و پایین شدن هورمونها یا عصب رسانهها، وجود افسردگی و اضطراب ژنتیکی و تغییرات خلق و خو میتوانند چنین نشانههایی در شما به وجود بیارن. صد البته گاهی هم هیچ مشکلی وجود نداره و تنها مشکل اینه که مهارت لازم برای برنامه ریزی رو ندارید. توصیه می کنیم حتما با یک مشاور صحبت کنید تا ریشه این ماجرا رو به کمک ایشون پیدا کنید.
تینای عزیز سلام. این موضوع به خیلی از عوامل بستگی داره و در همین مقاله مهم ترین اون ها رو شرح دادیم. لطفا با یک مشاور صحبت کنید تا با جزئیات بیشتری این موضوع رو در شما بررسی کنه.
من 20 سالمه پسرم اینقدر بی حوصله و خسته و ناامید شدم از این زندگی که اگه بهم بگن بیا این در خروج این دنیا چهار پا میرفتم اصلا شکست عشقی هم نخوردم … من سال پیش خیلی پر نشاط بودم.. روحم شده مثل یه مرد چهل ساله …. بی تفاوت به همه چی !
بهنام عزیز سلام
شرایط شما برای ما قابل درکه عزیزم. خیلی از افراد به دلایل مختلف در سن و سال شما ممکنه مستعد افسردگی باشن. شما می تونید این مساله رو کنترل و مدیریت کنی. حتما با یک مشاور صحبت کن تا با بررسی جزئیات دقیق شرایط شما بتونه در این زمینه راهنماییت کنه.
انقدر بی حوصلم ک حوصله خوندن این همه متن رو هم ندارم,چ خبره خب😪
مث من😑😏😒😔😐😐
دمتون گرم از توضیحات خوبتون
سلام من دختری ۲۰ ساله هستم ک احساس میکنم دچار افسردگی شدم و خیلی از رفتار های خوانوادم رنج میبرم ینی یجور کمبود محبت دارم و دوس دارم بهم توجه کنند ولی بیشتر حرف هاشون با طعنه و جرو بحث تموم میشه حوصله هیچ کاری ندارم انگیزه این که قبلا یکار هایی ک دوس داشتم بکنم دیگه ندارم دوس دارم فقط تنها باشپ و کسی خلوتمو نشکنه چیکار کنم ک از این حالت در بیام ک اجتماعی باشم یا با کوچیک ترین حرف ب خودم نگیرم و ناراحت نشم
زهرای عزیزم سلام
اگر شما دچار افسردگی باشید لازم است که آن را به کمک متخصص در خود برطرف کنید. افسردگی انواع گوناگونی دارد و بدون بررسی شخص، نمی توان از تشخیص و درمان آن مطمئن بود.
سلام من هر روز برای رویاهام نقشه میکشم و تصورشون میکنم یکی از رویاهام سوارکاریه ولی خانوادم برای رسیدن به اونا مخالفن دلیلشم نمیگن حتی نمیزارن برم کلاس خسته شدم هر روز بحث و دعوا باهاشون هر روززز تیکه و طعنه خسته شدم
الان بی انگیزه ترینم احساس میکنم همه ی در ها به رو بسته شده
دوست عزیزم سلام
کاش سنتون هم به ما بگید تا بهتر بتونیم راهنماییتون کنیم. توی مساله شما سن مهمه عزیزم.
منم همین مشکل رو دارم و ۱۵ سالم دقیقا مثل ایشون بی احساس و عصبی،بی حال شدم
من همیشه ادم باحال و پایه ای بودمو با دوستام کارای باحال انجام میدادم. ولی سر اینکه چن وقته بی حوصله شدم و دگه حوصله خودمم ندرم، دارم همه دوستامو از دست میدم
سلام بنده سه سال هست ورشکست شدم
بعداز اون حوصله هیچ کاری رو ندارم حتی نمیتونم از خونه بیام بیرون
یعنی حوصله ندارم طوری که بعضی وقتا سروگردنم درد میکند و اون روز حتی نمیتونم با کسی حرف بزنم
احساس میکنم سرم یا پره چرکه
سرم سنگین میشه و اگه یه چیزی ناراحتم کنه باز اینجوری میشم و انگیزه هیچ کاری یا مسافرت هم ندادم و نمیتونم جایی بدم لطفا راهنمایی کنید باتشکر
سلام دوست گرامی
شما یک استرس بزرگ یعنی ورشکستگی را تجربه کردید؛ بسیاری از حالتهای شما ناشی از این اتفاق است.
اما چون مدت زمان زیادی از این اتفاق میگذرد( 3 سال) نیاز است حتماً با روانپزشک صحبت کنید.
من 26سالمه لیسانس ریاضی هستم و یه ساله ازخدمت اومدم اما اصلا دل ودماغم به کار نمیره حتی زورم میاد برم سرکوچه نون بگیرم حوصله هیچکس وهیچ کاری ندارم
اعصابمم خیلی ضعیفه دست بزن دارم تحملم خیلی کمه هیچ جا نتونستم کار کنم
زورم میاد از جام پاشم اصلا
سلام دوست گرامی
این رفتارها از جانب شما، دلایل متعددی میتواند داشته باشد.
اضطراب، افسردگی، بیهدفی، کمالگرایی و دلایل دیگر میتواند باعث بوجود آمدن این علائم شده باشد.
برای قدم اول، در طول یک روز تلاش کنید حتما یک کار سالم و مفید که از آن لذت میبرید را انجام دهید. به مرور این کارها را افزایش دهید. ورزش و پیادهروی نیز توصیه میشود.
زندگی شما دچار تغییر شده است و حالا نیاز به هدفمند زندگی کردن پس ازاتمام دوران سربازی دارید.
تمامی علائم شما باید توسط روانشناس بالینی بررسی و ارزیابی شود.
سلام ، وقت بخیر ، دقیقا چه کاری انجام میدین تو وقت مشاوره ؟ صحبت کردن ؟
سلام دوست گرامی
خیر، مشاوره صرفاً صحبت کردن نیست.
در مشاوره ابتدا شکایت اصلی مراجع یعنی مشکلی که بخاطر آن، وقت گرفته است مطرح میشود.
سپس در رابطه با مشکل مطرح شده، از طرف مشاور سوالاتی برای تکمیل مساله پرسیده خواهد شد. برای مثال: این مشکل از کجا و از چه زمانی آغاز شده است؟ برای حلمشکل تابحال خود مراجع چه تلاشهایی انجام داده است؟ و…..
در نهایت با توجه به ویژگیهای شخصیتی مراجع و متناسب با مشکل مطرح شده، حل مساله پیشنهاد میشود.
مشاور در مقام دوست، اقوام و یا فامیل نیست و شما میتوانید در کمال اعتماد، صحبتهایی را با او مطرح کنید که تابحال به هیچکسی نگفته بودید و نمیتوانید بگویید.
سلام تا زمانی که یادم میاد ادم بی انگیزه ایی بودم و انجام کار هایی که واقعا دوست دارم با بی حوصلگی شدید همراهه
نمیتونم از زندگی لذت ببرم و فقط روز و شب رو میگذرونم بجای انجام کار فکر و خیال آینده سراغم میاد هر چقدرم سعی کردم غلبه کنم نشد لطفا من رو راهنمایی کنید سپاس
سلام دوست گرامی
بیانگیزگی و بیحوصلگی میتواند دلایل زیادی داشته باشد. اما این مساله که اشاره کردید لذت بردن برای شما سخت شده است، میتواند حدس افسردگی داشتن را برای شما قوت ببخشد.
بنابراین نیاز دارید با مشاور صحبت کنید تا این مساله را درمان کنید.