احتمالا با وجود اینکه ماهها از جداییتان میگذرد، هنوز دیوانهوار به عشقتان فکر میکنید و با تمام وجود میخواهید هرطور که شده او را برگردانید. دردی که در قلبتان احساس میکنید التیام پیدا نکرده و آرزو میکنید کاش یک روز که از خواب بیدار میشوید یک معجزه اتفاق بیفتد و همه چیز روبه راه شود. دنبال دعای بازگشت معشوق و طلسمی میگردید که بخوانید و چند لحظه بعد پیامی از او دریافت کنید که معذرت خواهی کرده و خواسته دوباره باهم باشید. اما وقت آن رسیده با این حقیقت روبرو شوید که هیچ ورد و طلسمی یا عصای جادویی وجود ندارد؛ خداوند قدرت رسیدن به خواستههایتمان را در وجود خودمان قرار داده است. با ما همراه باشید تا به شما بگوییم راه برگرداندن عشقتان چیست؟
ویدیوی رایگان دعای قوی بازگشت معشوق
دعا چیست؟
دعانویسها که به ظاهر افراد مذهبی هستند بر روی کاغذ، قفل، کلید و… جملات و عباراتی را مینویسند تا شما به هدف و خواستهای که دارید برسید. اگر خواسته شما بازگرداندن عشق است، یک ورد و یا دعا روی چیزی مینویسند تا با تکرار کردن آن به هدفتان برسید. دعانویسها معتقد هستند که با علوم غیبی آشنا هستند و این قدرت را دارند که بتوانند شما را به خواستههایتان برسانند و در زندگیتان تغییر ایجاد کنند. دعا یک شبه علم است یعنی راهی علمی و قطعی و ثابت شده نیست. پس بهتر است از علم استفاده کنید و نه روشهایی که به اثبات نرسیدهاند.
چه افرادی از دعا استفاده میکنند؟
- افرادی که به ته خط رسیدهاند و میخواهند دست به هر کاری بزنند تا به خواستهشان برسند
- افرادی که حس میکنند دیگر همه راهها بسته شده است، ناامید هستند و به فال و دعا و… پناه میبرند
- افرادی که میخواهند از واقعیت فرار کنند یعنی به دنبال برآورده شدن خواستههای غیرممکن و غیرمنطقیشان هستند
- افرادی که از تلاش کردن فرار میکنند و یا حوصله تلاش کردن برای رسیدن به خواستهشان را ندارند، به سمت آسانترین راهها میروند که البته این راهها همیشه سودمند نیستند
- افرادی که تابآوری کمی دارند و نمیتوانند شرایط سخت و دشوار را تحمل کنند به سمت راههای به ظاهر فوری و آسان میروند تا فورا از شرایط بد رها شوند
استفاده کردن از دعا چه آسیبی به ما میزند؟
از دست رفتن فرصت برای تلاش جهت رسیدن به هدف
فردی که به راهی مثل خواندن دعا اکتفا میکند، فرصت تلاش کردن برای رسیدن به خواستهاش را از دست میدهد. با توجه به اینکه دعاها روشهای علمی و قطعی نیستند، پس نمیتوان بگوییم که قرار است از خواندن دعا نتیجه ببینید. حالا فرض کنیم شما چندین هفته و یا چند ماه را دعا خواندید و از جداییتان مدت زیادی گذشته است و خبری از بازگشت او نیست. شما فرصتها را از دست دادید. اگر از همان اول به یک مشاور مراجعه میکردید و برای بازگرداندن او تلاش درست میکردید، شاید اکنون رابطهتان ترمیم شده بود و در کنار او بودید اما اکنون چندین هفته یا ماه را از دست دادید و مسلما کارتان برای بازگرداندن سختتر میشود. پس اعتقاد داشتن به دعا و استفاده کردن از آنها بدون تلاش کردن، فرصتها را از شما میگیرد.
نادیده گرفتن واقعیت
دعا ممکن است رسیدن به هر چیزی را برایتان ممکن نشان بدهد اما اگر چنین چیزی در واقعیت امکان پذیر بود الآن نباید کسی در جهان میبود که هنوز به خواستهاش نرسیده است! پس این موضوع واقعیت ندارد که ما میتوانید با دعا خواندن به هر چیز غیرممکنی برسیم. اگر به این موضوع اعتقاد داشته باشیم، از واقعیتها فرار میکنیم و به غیرممکنها دل میبندیم. این دیدگاه آسیبزننده است.
بیشتر شدن ناامیدی
وقتی فرد می بیند از دعا استفاده میکند اما همچنان به خواستهاش نرسیده است، ناامیدی و حال بدش بیشتر میشود. ممکن است فرد فکر کند که دیگر هیچ راهی وجود ندارد. این حالت فرد را میتواند دچار افسردگی شدید کند.
دعای تضمینی بازگشت معشوق، از راه دور و فوری!
مراجعهکنندگان ما در همیار عشق که با جستجوی کلمه “دعای بازگشت معشوق”، “طلسم بازگشت معشوق”، “فال بازگشت معشوق” در گوگل وارد این صفحه می شوند جملاتی که با کارشناسان ما بیان میکنند چیزهایی شبیه اینها است “فقط میخوام برگرده”. “من اصلا حالم خوب نیست بخوام «آموزش» ببینم و با یک «مشاور روانشناس» صحبت کنم”. “الان فقط میخوام یه چیزی بشه برگرده. “من تا حالا کلی دعا گرفتم از دعانویس. طلسم و فال قهوه گرفتم. ولی برنگشته، شما یه دعا بگو”، “یه ختم یا ذکر مجرب میخوام برای بازگشت عشقم”. دقیقا فقط دکمهای زده بشه، اجی مجی لاترجی، و عشقشون یکدفعه ظاهر بشه و پیام بده، معذرت خواهی کنه و برگرده.
دعای بازگشت معشوق با اسم مادر ، عمه و خاله!
آیا زمانی که بیمار میشویم باید به پزشک مراجعه کنیم یا فقط دست به دعا برداریم؟ حتما در فیلمها زیاد دیدهاید، پزشک از اتاق عمل بیرون میآید و برای شفای مریض از همراهانش میخواهد برای او دعا کنند. زمانی از ما میخواهد دعا کنیم که تمام تلاش علمی و پزشکی خود را برای بهبود بیمار انجام داده است و کاری از او دیگر ساخته نیست. آیا درست است هنگام مشکل قلبی آب جوش بنوشیم و بعد دعا کنیم که خدایا من رو خوب کن. بله همه چیز دست خداست. اما آیا خدا از ما قبول میکند؟ آیا ما تمام تلاشمان را انجام دادهایم؟ آیا تلاش ما منطقی و اصولی بوده است؟ آیا ما اختیاری از خود نداریم؟
پس زمانی دعای ما مستجاب میشود که ما تمام تلاش خود را به صورت علمی و اصولی انجام داده باشیم نه اینکه خودمان آب جوش-نبات درمانی کردیم(بعدا میگیم آبجوش-نبات درمانی در بازگرداندن عشق یعنی چی؟) و بعد دعا میکنیم و از خدا میخواهیم عشقمان را برگرداند. بدتر از آن، به دعانویس، رمال و فالگیر مراجعه میکنیم.
دعای رفع کدورت زن و شوهر
آیا دعا میتواند طرف مقابل را بازگرداند؟
دعا برای بازگرداندن عشق یا رسیدن به هر چیز دیگری در زندگی کافی نیست. دعا فقط یک راه هیجان مدار است یعنی میتواند فرد را تسکین بدهد و به آرامش فرد کمک کند اما مسئله را حل نمیکند. ما برای رسیدن به اهداف و خواستههایمان نیاز به دو مورد داریم:
- آمادگی ذهنی برای رسیدن به آن چیزی که میخواهیم یعنی داشتن ذهن مثبت و امیدوار
- تلاش کردن درست در راستای رسیدن به آن هدف
پس داشتن ذهن مثبت و امیدوار و تکرار کردن ذکرها و دعاهای مربوطه کافی نیست بلکه باید در این راستا تلاش هم بکنیم. ما هر چقدر هم که امیدوار باشیم، اگر دست روی دست بگذاریم و فقط دعا کنیم، آیا او برمیگردد؟ قطعا خیر! پس دعا کردن فقط شما را آرام میکند و از لحاظ ذهنی به شما آمادگی و امیدواری میدهد اما کافی نیست!
بهترین راه برگرداندن عشقم:آموزش و همیاری
بله به جای نشستن و انتظار معجزه درست و اصولی تلاش کنید. آموزش ببینید. روی خودتان کار کنید. این شما هستید، نشانه خداوند روی زمین. کلید بازگشت عشقتان در دستان خود شماست. ما در همیار عشق فقط به شما آموزش میدهیم از این کلید چطور استفاده کنید. این شما هستید که باید قدرت را بدست بگیرید. رابطه عاطفی یک موضوع مهم در زندگی ما هست. اما متاسفانه ما در مدرسه در این مورد آموزش ندیدیم. کسی به ما یاد نداده چطور در شرایط سخت رابطه برخورد کنیم. حتی اگر بدانیم، اینقدر به هم ریخته ایم که نمیتوانیم درست عمل کنیم. ما در همیار عشق به شما آموزش میدهیم چطور خودتان قدرت را بدست بگیرید و عشقتان را برگردانید. یک مشاور روانشناس هم شما همراهی خواهد کرد تا بتواند شرایط روحی و احساسی شما را مدیریت کند. راهی جز آموزش، کار کردن روی خود و پشتیبانی افراد با تجربه برای بازگشت عشق وجود ندارد مگر اینکه از یک گروه آدمربا بخواهید عشقتان را شبانه بدزد و نزد شما بیاورد جهت منت کشی!
مشاوره پیشرفته بازگشت و ترمیم رابطه
آیا بازگرداندن عشقم تصمیم درستی است؟
گاهی اوقات آن قدر حال مان بد است و از جداییمان شوکه شدهایم که نمیدانیم چی درست است و چی غلط. فقط میخواهیم به هر کسی التماس کنیم که به ما کمک کند یا هر کاری بکنیم که او برگردد. اما آیا اینقدر هیجانی و احساسی رفتار کردن و عجولانه رفتار کردن کار درستی است؟ پیامدی برای ما ندارد؟ چطور باید از لحاظ منطقی مطمئن شویم که بازگرداندن عشق برای ما تصمیم درستی است و چطور باید تضمین کنیم که اگر برگردد میتوانیم رابطه سالم، موفق و ماندگار داشته باشیم یا قرار است دوباره جدا شویم؟ در این بخش از مقاله به شما مواردی را توضیح میدهیم که به شما کمک کند تصمیم بگیرید که در چه صورتی خوب است که عشقتان را بازگردانید.
چرا میخواهید او برگردد؟
اگر به دلایل هیجانی و احساسی این قصد را دارید، میتوانیم بگوییم که بازگرداندن اشتباه است. شما باید روی خودتان کار کنید و این موارد را برطرف کنید. اگر او را بازگردانید فقط صورت مسئله را پاک کردید اما مشکل اصلی که در درون شما است به قوت خود باقی است! اگر به دلیل وابستگی، ترس از تنهایی، ترس از اینکه دیگر هرگز کسی شما را دوست نخواهد داشت، ترس از اینکه دیگر عاشق نخواهید شد، به خاطر اینکه با او رابطه جنسی داشتید، به خاطر اینکه او قول ازدواج داده بود و…. میخواهید او را بازگردانید، در اشتباه هستید. اگر به دلیل ترس و وابستگی است که توصیه میکنیم حتما با مشاوران همیار عشق صحبت کنید و این مسائل را در خودتان برطرف کنید و روان سالم و قوی برای خود بسازید و اگر برای ترسهایتان است یا به دلیل مسائلی مانند از دست رفتن باکرگی در رابطه، در این خصوص هم مشاور شما را راهنمایی خواهند کرد که راه درست در مواجهه با این ترسها چیست. اما اگر دلیل منطقی دارید، یعنی میدانید که اگر او بازگردد، تضمین وجود دارد که رابطهتان به ازدواج موفق خواهد رسید، این یک دلیل خوب است که البته موارد دیگر هم باشد بررسی شود تا مطمئن شوید تصمیمتان درست است.
در رابطه با او چه احساسی داشتید؟
شاید در پاسخ سریع بگویید عشق، اما واقعا عشق بود؟ با خود صادق باشید. اگر در رابطهای بودید که دائما هر شب گریه میکردید، تلاش افراطی برای نگه داشتن او میکردید یا در رابطه مورد آزار و اذیت قرار میگرفتید، نمیتوان گفت در این رابطه عشق حاکم بوده است! چیزی که روی شما حاکم بوده است احساس ضعف، بی ارزشی، اضطراب، افسردگی است! پس چنین رابطهای ارزش بازگرداندن را ندارد.
آیا او تغییر کرده است؟
برخی از افراد بعد از جدایی پیام میدهند و میگویند:«به خدا من عوض شدم. من دیگه اون آدم قبلی نیستم!» اما چقدر میتوان روی حرفشان حساب کرد؟ بارها تاکید کردیم که نباید روی حرف کاملا تکیه کنید و نباید روی قولها کاملا حساب کنید. حرف میتواند دروغ باشد و از روی هیجاناتی مثل احساس تنهایی گفته شود و بعد از مدتی فراموش شود. به رفتار او دقت کنید. آیا او واقعا عوض شده است؟ اگر عوض شده است که میتوانید با او مجدد رابطه را شروع کنید اما اگر مثل قبل همان رفتارهای ناسالم را دارد، مسلما نباید او را بازگردانید.
علت جداییتان چی بود؟ آیا مشکلات قبلی حل شدهاند؟
هر جدایی یک علت منطقی دارد. برای اینکه بدانید آیا رابطهتان ارزش بازگرداندن را دارد یا خیر، باید مطمئن شوید که مشکلات قبلی کامل حل شدهاند و دیگر رابطهتان چنین مشکلات جدی ندارد. درواقع باید علت جداییتان برطرف شده باشد. مثلا اگر به خاطر خیانت او از هم جدا شدید، باید مطمئن شوید که رابطهاش با آن شخص کامل تمام شده است و دیگر قرار نیست خیانت تکرار شود اما اگر همچنان آن مشکل وجود دارد، نباید برای بازگرداندنش تلاش کنید چون مجدد امکان دارد رابطهتان شکست بخورد.
آیا او هم میخواهد دوباره با هم برگردید؟
آیا شریک عاطفیتان هم میخواهد دوباره با هم برگردید یا تمایلی ندارد؟ رابطه مثل جاده دو طرفه است. نمیتوان یک طرفه آن را ترمیم کرد و نمیتوان به زور قبل کسی را صاحب شد. باید علاقه و تمایل به تلاش کردن برای شما و رابطه در او نیز وجود داشته باشد تا موفق شوید به هدفتان برسید.
کدام روابط ارزش بازگرداندن ندارند؟
- روابطی که در آن هویت، شخصیت و عزت نفستان را از دست دادهاید
- روابطی که در آن احساس خوشحالی عمیق نداشتید
- روابطی که در آن به شما بی احترامی شده است
- زمانی که در رابطهتان سوءاستفاده بوده است
- زمانی که طرف مقابل نسبت به شما بی تعهد بوده است
- روابطی که در آن نظرات و حرفهای شما برای طرف مقابل کوچکترین اهمیتی نداشته است
برای بازگرداندن عشقم چه کار کنم؟
اگر طبق توضیحات بخشهای قبلی مقاله مطمئن شدید که بازگرداندن عشقتان به نفعتان است و این یک تصمیم منطقی است، اولین نکتهای که باید بدانید این است که بازگرداندن عشق یک فرمول ثابت برای همه روابط ندارد. یعنی ما نمیتوانیم بگوییم برای اینکه او را بازگردانید این گامها را طی کنید حتما موفق میشوید. نمیتوانیم یک نسخه را برای همه زوجها بپیچیم. اگر واقعا میخواهید در این مسیر موفق شوید، باید با یک فرد متخصص در این زمینه صحبت کنید تا کل رابطهتان را بررسی کند، علت جداییتان را هم همینطور و طبق این موارد و شخصیت شما و طرف مقابلتان به شما روشهایی ارائه بدهد که گام به گام طی کنید و به هدفتان برسید. این روشها برای رابطه شما طراحی شدهاند و مشابه روشهای سایر روابط نیستند. بنابراین اگر در زمینه بازگرداندن عشق میخواهید موفق شوید، میتوانید از مشاوران همیار عشق کمک بگیرید.
چیکار کنم که نخوام برگرده؟ چطور فراموشش کنم؟
شاید با توجه به این مقاله متوجه شده باشید که تصمیمتان در خصوص بازگرداندن او، تصمیم احساسی و اشتباه بوده است و حالا برایتان سوال پیش آمده است که چه کار باید بکنید تا بتوانید از این موضوع منصرف شوید و او را فراموش کنید. برای رسیدن به آرامش و پذیرش پس از جدایی، این گامها را طی کنید و سپس اگر نیاز شد حتما از کمک حرفهای مشاور استفاده کنید. برخی از افراد فکر میکنند که زمان کمکشان میکند که عشقشان را فراموش کنند اما زمان به تنهایی کافی نیست. اگر تلاشی نکنید و یا کمک نگیرید، زمان حتی میتواند اوضاع را بدتر کند یعنی شما را بیشتر در درد و غم غرق کند. پس زمان کافی نیست!
- احساساتتان را سرکوب نکنید بلکه آنها را احساس کنید و مدتی برای سوگواری به خودتان زمان بدهید. هیچ اشکالی ندارد که احساس غم و اندوه شدید داشته باشید
- شماره موبایل او را از گوشیتان حذف کنید و در فضای مجازی هم او را آنفالو کنید. این کار بسیار ضروری است
- روی کاغذ بنویسید که چه احساسی دارید. این کار بسیار مهم است و باعث تخلیه هیجانات منفی میشود
- کارهای مثبت و مفید انجام بدهید مثلا کتاب انگیزشی بخوانید، پادکست مثبت گوش بدهید، بیرون بروید و پیادهروی کنید، ورزش کنید، مدیتیشن انجام بدهید. حتی اگر در حین انجام دادن این کارها گریه کنید مشکلی ندارد اما باید کارهای مثبت در طول روز انجام بدهید
- خودتان را مقصر ندانید بلکه اشتباهات او را هم مرور کنید و بدانید که اگر رابطهای به جدایی ختم میشود، هر دوتان در این موضوع سهیم هستید و نه فقط شما
- به خودتان یادآوری کنید که در دنیا فقط یک آدم وجود ندارد. شما هنوز میلیونها انتخاب دارید. به علاوه وقتی رابطهتان به جدایی ختم شده و رابطه خوبی نداشتید پس به این معنا است که او عشق واقعیتان نبوده است. پس شما هنوز فرصت دارید عشق واقعیتان را پیدا کنید
- کم کم شروع کنید به ساختن زندگیتان مثل قبل. زمانی که هنوز با او آشنا نشده بودید، زندگی خودتان را داشتید. آن را دوباره به خود بازگردانید
- در صورت نیاز از مشاور کمک بگیرید. اجازه ندهید که حال بدتان تا ماهها و یا حتی سالها ادامهدار باشد. اگر میبینید خوب نمیشوید یا حتی انگیزه ندارید از تخت خوابتان بلند شوید، حتما مشاوره بگیرید. اکنون با پیشرفت فضای مجازی و خدمات الکترونیک، شما میتوانید بدون رفت و آمد هم با مشاوران در ارتباط باشید یا ویدئوهای آموزشی ببینید. در این زمینه توصیه میکنیم در دوره من ارزشمند بدون تو شرکت کنید.
سوالات متداول
-
چند درصد از مردم به عشق قبلیشان بازمیگردند؟
طبق تحقیقات انجام شده تنها 29% افراد به عشق قبلیشان برمیگردند. عده ای از این افراد بعد از بازگشت از هم جدا میشوند و عدهای دیگر بعد از یازگشت تا ابد با هم میمانند که البته این افراد هم به دو بخش تقسیم میشوند. عدهای از آنها رابطهشان بسیار خوب میشود و عدهای دیگر میسوزند و میسازند.
-
آیا ایده خوبی است که عشقم را بازگردانم؟
برای برخی از افراد بله و برخی دیگر خیر. این موضوع بستگی به رابطه، علت جدایی و انگیزههای شما از بازگشت دارد.
-
آیا میتوانم بعد از چند ماه جدایی او را بازگردانم؟
اگر این تصمیم، تصمیم درستی باشد میتواند با راهکارهایی که مشاور به شما میدهد تلاش کنید و موفق شوید، چرا که نه.
-
آیا ممکن است افرادی که جدا شدند دوباره عاشق هم شوند؟
بله احتمال دارد که دوباره عاشق هم شوند و بخواهند با هم وارد رابطه شوند. عشق یک احساس است که میتواند نسبت به هر کسی به وجود بیاید.
-
چه کار کنم عشق قبلیام دلتنگ شود و برگردد؟
برای اینکه او را دلتنگ کنید باید مدتی از او فاصله بگیرید. فاصله گرفتن از او باعث میشود او جای خالی شما را احساس کند و دلتنگ شما شود. البته گاهی دلتنگی اتفاق نمیافتد. این موضوع بستگی به این دارد که طرف مقابل هنوز هم شما را دوست داشته باشد یا خیر.
-
ممکنه در دوره ممنوعیت تماس من رو فراموش کنه؟
برخی از افراد در دوره ممنوعیت تماس این ترس را دارند که نکند مرا فراموش کند. این ترس درست است. در برخی از روابط اصلا دوره ممنوعیت تماس توصیه نمیشود چون ممکن است این فاصله، کار را خراب کند. برای اینکه بدانید برای بازگرداندنش باید دوره ممنوعیت تماس را اجرا کنید یا خیر، حتما با مشاور مشورت کنید. همچنین مشاور به شما میگوید که طبق شرایط رابطهتان باید چه مدت از هم دور باشید.
-
آیا جدایی، عشق بین دختر و پسر را بیشتر میکند؟
در برخی از روابط بله بعد از جدایی تازه زوجین میفهمند که چه کسی را از دست دادند و چه اشتباهاتی کردهاند که باعث شده رابطه خراب شود اما در برخی از زوجین این اتفاق نمیافتد.
-
میتوانم با عشق قبلیام دوست ساده باشم؟
بله میتوانید اما این موضوع توصیه نمیشود چرا که هرچقدر شما با هم در ارتباط باشید و در کنار هم باشید ممکن است عشق دوباره در شما ایجاد شود و اجازه ندهد به آرامش و پذیرش جدایی برسید.
-
زنان زودتر فراموش میکنند یا مردان؟
تحقیقات نشان داده است که مردان زودتر از زنان با جدایی کنار میآیند چون منطقیتر هستند اما استثناهایی هم وجود دارد.
-
آیا او از اینکه مرا از دست داده است پشیمان خواهد شد؟
ممکن است اما نمیتوان 100% جواب قاطعی داد. اگر شما نشان بدهید که بدون او هم خوشحال هستید و زندگی برایتان تمام نشده است، او واقعا به این موضوع پی خواهد برد که چه دختر قوی و با اعتماد به نفسی را از دست داده است و ممکن است پشیمان شود و بخواهد بازگردد. پس اینکه برای بهبود حالتان تلاش کنید هم برای شما لازم و ضروری است و هم برای بازگرداندن او.
11. کدام آیه قرآن یا دعا در بازگرداندن معشوق موثر است؟
آیهها و دعاهایی برای نمونه در این صفحه برای شما آوردهایم. خواندن آیهای از قرآن که معنی آن را درک کردهاید و به آن عمل میکنید به شما در مسیر بازگشت عشقتان کمک خواهد کرد. موضوع مهم عمل به تعالیم قرآن است.
12. آیا دعا کردن به بازگرداندن عشق کمک میکند؟
بله. حتما. اما مانند رسیدن به هر هدف دیگر دعا باید با تلاش، برنامهریزی و کسب مهارت همراه باشد.
13. آِیا دعا کردن برای رسیدن به عشقم کافی است؟
خیر. برای رسیدن به هر هدفی دعا باید با برنامه ریزی و کسب دانش و مهارت و عمل به آنها همراه باشد.
14. خیلی دعا میکنم اما هیچ اتفاقی نیفتاده؟
از خودتان بپرسید آیا من تلاشم اصولی و صحیح بوده؟ آیا این فرد مناسبی برای زندگی با من است؟ چرا میخواهم او برگردد؟
15. آیا دعانویس، فالگیر یا رمال عشقم را برمیگرداند؟
به شما پیشنهاد میکنیم در صورت بروز هر گونه مشکل در زندگی خود مسئولیت رفع مشکل را خودتان برعهده بگیرید. همه چیز دست خودتان و خداست نه بنده خدا.
16. چه دعایی باعث بازگشت فوری معشوق خواهد شد؟
آنچه باعث تسریع بازگشت معشوقتان خواهد شد برنامهریزی و کسب مهارت و به کارگیری تکنیکهای علمی و ثابت شده است.
پرسش و پاسخ کوتاه
این همه مطلب نا امید کننده گذاشتین که در نهایت بیان پیشتون مشاوره؟! دوست عزیز اگر به ما افراد معنوی روانشناسی زرد میگن، به شما روانشناسای ظاهری ماتریکس میگن. با روان مردم به خاطر دو زار پول بازی نکنید وانسان هارو از معنویت دور نکنید که کارماش به خپدتون بر میگرده.
دوست عزیز روانشناسی نه تنها معنویت رو رد نمیکنه بلکه دعا و توسل به معنویت رو یک راه بسیار مهم برای کنترل و مدیریت هیجان می دونه که به اصطلاح به اون راه حل های هیجان مدار حل مساله میگن. اما علم به شدت و تمام قد جلوی خرافات، طلسم، جادو و فال می ایسته و همه تلاش ما این هست که اجازه ندیم افرادی مانند رمال ها و فالگیرها فرصت حل مساله صحیح رو از انسان بگیرن. همونطور که در قرآن هم با طلسم، جادو و فال به صورت واضح مخالفت شده.
دوست عزیز سلام شرایط شما رو درک می کنم. رابطه شما نیاز به موشکافی و بررسی از ابتدای آشنایی تون تا به اینجا داره تا مشکلات و مسائلش بررسی و ریشه یابی بشه. همچنین اقداماتی که انجام دادید به نظر هیجان مدار هستند و ممکنه بازگشت به رابطه رو برای شما سخت تر بکنه. لطفا صفحه بازگشت و ترمیم رابطه رو بخونید تا بیشتر راهنمایی بشید.
ندای عزیز سلام شرایط شما رو درک می کنم. رابطه شما نیاز به موشکافی و بررسی از ابتدای آشنایی تون تا به اینجا داره تا مشکلات و مسائلش بررسی و ریشه یابی بشه. همچنین اقداماتی که انجام دادید به نظر هیجان مدار هستند و ممکنه بازگشت به رابطه رو برای شما سخت تر بکنه. لطفا صفحه بازگشت و ترمیم رابطه رو بخونید تا بیشتر راهنمایی بشید.
سلام
من به مدت ۲سال با یه پسری دوست بودم واقعا عاشق هم بودیم هیچ مشکلی نداشتیم یعنی رابطمون حرف نداشت
چند ماه آخر خیلی عصبی شده بود بی حوصله و بیحال بود چند باری دعوا کردیم و خواستیم کات کنیم اما نتونستیم جدا شیم
۲روز پیش سر یه بحث چرت دعوا کردیم
گفت ک من آدم رابطه نیستم بلد نیستم چیکار کنم همش ناراحتت میکنم و این منو اذیت میکنه
التماسش کردم ک بمون من اذیت نمیشم و فلان ازش پرسیدم اگه از کس دیگه ای خوشت میاد بهم یگو گغت نه خودمم میدونستم اهل خیانت نیست
هرچقدر پا فشاری کردم گفت به صلاحمونه ک جدا شیم و گفت همیشه عاشقت خواهم موند 🙂
چیکار کنم برگرده؟؟؟ دارم دق میکنم 🙂
ملیسای عزیزم سلام
قبل از اینکه بخواهی اقدامات برگشت به رابطه را انجام دهی باید یک بررسی همه جانبه از رابطه د اشته باشی تا بدونی از کجا و به چه علت این رابطه به جدایی کشیده شده. توصیه می کنم حتما با مشاور صحبت کنی تا با بررسی جزئیات رابطه شما بتونه برای بازگشت به رابطه کمکتون کنه. لطفا این صفحه هم مطالعه کنید.
سلام روز خوش
من چند سال اقایی رو دوستداشتم 10 ماه پیش اومدن و گفتن ک میخوان بمونن برای اشنایی و خیلی تلاش کردن تا منو راضی کنن همه چیز خوب بود تا دو هفته ی قبل برای دیدنم اصرار میکردن اما یهوو ی روز اومدن گفتن ک نمیتونن بمونن و خانومی که عاشقش بودن و الان 7 ساله ترکشون کرده میخواد از همسرشون جدا شه وبرگرده و گفتن خودشونم دلیل زنده بودنشون نمیدونن و از همه جا بلاکم کردن
خب برای منی که بهشون دل بسته بودم چندین سال خیلی سخت هست تا اینکه دیدم عکس پروفایلشون عوض کردن عکسی که روز اخر ازشون گرفتمو گذاشتن
راستش من میخواستم ذهنشون رو درگیر کنم مثلا ناشناس خوشحالشون کنم. بنظر شما درسته؟
سلام خسته نباشید من 23سالمه دختر داییم دوس دارم که 16 سالشه از طریق تلفن 3ماه باهم در ارتباط بودیم که یهو بلاکم کرد رفت بعدیه ماه یه پسری بهم پیام داد که دوست نداره دست از سرش بردار با ناموس مردم کاری نداشته باش اینا برا از دستش ندم به مادرش اطلاع دادم اما گفتن من بهش تهمت زدم و بهت دختر نمیدیم
ومن نمیتونم ازش دل بکنم این اتفاق 2سال پیش هم افتاد
نمیدونم چیکار کنم همه میگن دل بکن ولی من از بچگی دوسش داشتم اونم به همه گفته بود منو دوست داره نمیدونم یهو چی شد لطفا کمکم کنید ممنون
سلام دوست گرامی
رفتار او براساس حضورش در سن نوجوانی است و بهتر است تا زمانی که کمی پختهترنشده، مجدد درخواست نکنید.
سلام خسته نباشید ببخشید من حدود ۳ساله با پسری اشنا شدم ب قصد ازدواج خیلی همدیگرو دوس داریم ولی خونواده پسره راضی نیستن ما خیلی تلاش کردیم ک راضیشون کنیم اما نمیشن پسره هم خیلی دوسم داره اما ازینکه مادرش راضی نمیشه اونم کلافه شده میگه تموم کنیم همه چیو میگه سنت میره بالا اینام ک راضی نمیشن نمیخوام به پای من بسوزی تورو خدا یه راه حلی جلو پام بذارید
سلام دوست گرامی
یکی از راههایی که میتوانید برای رفع مخالفت خانواده او انجام دهید، مراجعه به مشاور پیش از ازدواج است. مشاور میتواند با خانواده ایشان صحبت کند و علت مخالفت را بررسی کند. اگر دلیل مخالفت خانواده غیرمنطقی باشد، مشاور تلاش میکند تا غیرمنطقی بودن مخالفتها را بیان کند.
سلام حدود سه سال پیش بایه پسر اشنا شدم
خیلی همو دوس داشتیم تا چند ماه پیش بدون هیچ دلیلی تنهام گذاشت
وا لان رابطه جدیدی حس میکنمشروع کرده
ایا بازگشت داره این رابطه
سلام دوست گرامی
جزییات کمی از این رابطه و کیفیت آن گفتید. رابطه از 3 سال قبل شروع شده و خیلی همدیگر را دوست داشتید؛ اما او بدون دلیل شما را رها کرده. نیاز به بررسی چند نکته وجود دارد:
سن شما و طرف مقابل؟ دلیل جذب و آشنایی شما؟ شیوه آشنایی؟ این ترک کردن از طرف ایشان سابقه داشته است؟ و نکات دیگری که باید توسط مشاور بررسی شود تا احتمال بازگشت به این رابطه را بدانیم.
نکته بعد این است که اشاره کردید حس میکنید او رابطه جدیدی را شروع کرده باشد، آیا مدرک و شواهدی برای این مساله دارید یا صرفاً یک حس است؟ و نکته آخر دلیل اینکه تمایل دارید به رابطه برگردید چیست؟
سلام خسته نباشید دختری هستم ۲۴ ساله نزدیک ۳ ساله ازدواج کردم و تو عقد هستم از زمانی ک ازدواج کردم خانواده ها سر هر چیزی بحثشون میشد سر چیزهای الکی و یک ماه قهر میکردن و دورباره برمیگشتن اشتی میکردن خانواده همسرم اما منو همسرم اصلا با هم مشکل نداریم خوبیم تا اینکه خانواده من از مشهد ب شهرستان میان برای زندگی و شوهر منم میاد اما کار پیدا نمیشه و چون من هم قول دادم اگر شوهرم کاری پیدا نکرد برگردم باهاش مشهد از ترس خانوادم یک روز ک خونه نیستن با شوهرم وسیله هامو جمع میکنم و برمیگردیم خونه خودشون در مشهد و این باعث ناراحتی زیاد خانوادم میشه و بعد از چند ماه خانوادم میان در خونه خانواده شوهرم تا منو ببینن ومیخوان بزور منو ببرن ک من نمیرم و باعث دعوا راه انداختن میشه و کار ب پلیس و پاسگاه کشیده میشه و خانوادم از من و همسرم شکایت میکنن و دادگاهو اینا و تمام و ما تصمیم ب ساخت طبقه بالای خونه پدرشوهرمو میکنیم و ساختیمو یک ده ماهی زندگی کردیم و شوهرم دلش سوخت ک از خانوادم دورم گفت عید بریم دیدنشون و پیام دادیمو خانوادم اشتی کردن اما فقط با منو همسرم ن با خانواده همسرم و ما ب شهرستان میایم برای دیدن خانوادم تا اینکه خانوادم ب دروغ میگن بابات مریضه اصلا حالش خوب نیس و چون من ادم احساسی هستم ب همسرم گفتم من یک ماه میمونم شما برو کار داری بعد میام ک قبول نکرد و فرداش ب پلیس زنگ زد و خانوادم اینقدر گفتن نرو من موندم و همسرم رفت و چون مجلس عروسی نگرفتن خانواده شوهرم برام خانوادم ب پلیس گفتن این اقا همه کارارو انجام بده بیاد دخترمو ببره همسرم گفتن ما خونه ساختیم فامیلامون همه با خبر شدن داریم زندگی میکنیم اما خانوادم گفتن فامیلای ما درجریان نیستن و فکر میکنن با هم خوبیم و منتظر مجلسن و همسرم کلی بی احترامی میکنه و میره و دو ماه بعد برمیگرد و یکی از دوستاشونو میارن ک با خانوادم حرف بزنت ک خانوادم فقط میگن طلاق وهمسرم باز هم پلیسو دعوا و میرن وخانوادشون باهاشون نیامده بودن.و دو ماه بعد ب مادرم پیام داد همسرم ک فکرایی دارم ک بیام اونجا زندگی فقط بخاطره دخترتون ک خانوادم جوابشو نمیدن و بعد ب من میگن و ب همسرم از زبان من پیام دادن ففط مهریه بده تا ببینیم چی میشه ک شوهرم گف میام اونجا مهریه رو میدم ببینم خانومم مهریه میخواد یا مادرش.ک خانوادم جوابشو ندادن.و نزدیک هفت ماهه جایه خانوادمم و از همسرم دورم و دلم خیلی تنگ شده براش.منو همسرم باهم مشکلی نداریم اما خانواده ها فقط مشکل دارن با هم و خانوادم ففط میگن باید جدابشی و مهریتو بده چون خیلی بی احترامی کرده.حالا من خیلی سردرگمم و گاهی وقتا برای موندن جای خانوادم و نرفتن با همسرم همش احساس پشیمونی میکنم فکر میکنم کارم اشتباهه.الان بعد ۶ ماه خانوادم گوشی خریدن برام و گفتن ب شوهرم پیام ندن.من ترسی ندارم از خانوادم فقط دوس دارم خانوادمو و همسرمو کنار هم داشته باشم و خانوادم گفتن اگه بری غید مارم بزن.😔💔خیلی دلتنگم واقعا نمیدونم چکار کنم خیلی دعا کردم خیلی از خدا خواستم ک شوهرم برگرده و ی جورایی با خانوادم اشتی کنه.توروخدا اگه میشه کمکم کنین و راهنماییم کنین چ کار کنم لطفا؟؟؟؟🙏
سلام دوست گرامی
پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ به آن در سایت وجود ندارد. لطفا خلاصه تر بنویسید و یا از مشاوران رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید.
من به مدت ۳ سال با پسری به عنوان دوست معمولی دوست بودیم و حالا بعد ۳ سال ۳ ماه هست که رل زدیم
ینی همه جوره واسه هم ساخته شدیم همه چیمون عالیه باهم خوب تا میکنیم اختلاف خیلی کمی داریم و تو همه چی تفاهم داریم
ولی الان یک ماه و خورده میشه که کلا رفتاراش عوض شده حتی حاضر نیست چند دقیقه برام وقت بزاره
وقتی ازش میپرسم داری چیکار میکنی که حتی یه دقیقه هم نمیخوای بیای بپرسی حالمو قبلا میگفت کار میکنم الانم میگه حالم بده نمیدونم چرا
چند روز پیش ما رفته بودیم خانوادگی پارک و در کمال تعجب دیدم اون هم با دوستش اومد در حالی که به من گفته بودن که گرفتارن
منم خیلی سرد برخورد کردم وقتی برگشتم خونه پرسیدم چخبره گفت بابام سکته کرده بود از بیمارستان داشتیم برمیگشتیم تورو دیدم حالم خوب شد ولی تو ضد حال زدی
اصلا نمیدونم باید چیکار بکنم خیلی بلاتکلیفم خیلی سردرگمم
معنی این رفتاراش چیه من که براش کم نزاشتم
کمکم کنید خواهشا اصلا کارام دست خودم نیست داغونم
نه میتونم عادی ادامه بدم
نه میتونم کامل تمومش کنم رابطرو دلم دووم نمیاره
سلام من برای درمان میگرنم به دکتر رفتم اونجا آقایی که از مشاورین بودند از من خوششون اومد من اوایل علاقه به ایشون نداشتم هر سری که همو دیدیم مدام به من خودی نشون دادن ابراز علاقه کردند تا این که منم علاقه مند شدم ما هبچ ارتباط نزدیکی نداشتیم یک روز پدرشون و اوردن درمانگاه منو دیدن متوجه شدم قصدشون ازدواجه گویا پدر پرونده پزشکی من که فقط میگرن من بوده رو نیرن میبینند و مخالفت میکنند من هم گفتم حق دارن به روی خودم نیاوردم ولی مسرشون تا چند ماه بعد باز هم به من ابراز علاقه میکردند به نظر می رسید منتظر بهبود من هستند پدر دوباره اومدن وضعیت میگرن منو دیدن من بهتر شده بودم ولی گویا باز راضی نشدن پسرشون باز هم مدام دور و بر من بودن ولی کمتر از قبل دیگه طوری بود منشی و پرستار هم متوجه شده بودن با نگاه ها دلسوزی ها من تحت فشار بودم به روی خودم نیاوردم
تا اینکه بعد دو ماه پیامی به پیج درمانگاه فرستادم سوال پرسیدم خیلی گرم و صمیمی با من صحبت کردند بعد از چند وقت متونه شدم اون اقا بودن ادمین پیج من خبر نداشتم یک دروغی در رابطه با درمانگاه گفته بودند من از همکارشون مرسیدم باور نکردن گفتن اسکرین شات و بفرستید اونجا بود فهمیدم این اقا بودن
که جواب دایرکت و داده بودن با خودم گفتم ناراحت شده باشه شماره شون رو برداشتم از پیج خصوصی در واتساپ توضیح دادم که بی خبر بودم شما بودید و گفتم بهشون که من متوجه شدم پدرتون و اورده بودید برای دیدن من و مخالفتشون گفتماول باید به ایشون میگفتید که من میگرن دارم ایتطوری به من هم استرس وارد نمیشد و احساس و فکر شما منو هم درگیر نمیکرد و همینطور نگاه و پچ پچ کارکنان اذیتم میکردو خب سردرد های من با این شرایط بد شده بود وضعیتم. بعد از یک روز جواب دادن من متوجه نمیشم درباره چی صحبت میکنید و چرا ناراحت شدید با همسرم مشورت کردم ایشون هم متوجه نشدند و در اخر برای من آرزوی سلامتی کرد و گفت اگر قصوری بود ببخشید
راهنماییم کنید خیلی ناراحت شدم فکر میکردم با پیامم ممکنه بیاد با من صحبت کنه ولی به دروغ گفت من ازدواج کردم …میدونم منو نمیخواسته ولی این کارش بد بود همش منو امیدوار میکرد …
سلام دوست گرامی
ناراحتی شما کاملا قابل درک است که بخاطر یک بیماری طرد شده باشید و دائماً امیدوار بودید که اتفاقات مثبتی در این ارتباط میافتد.
شما باارزش هستید و بخاطر داشتن یک بیماری نباید عزتنفستان پایین بیاید. در حال حاضر دچار شکست عاطفی شدید و مرور رابطهتان اصلا به نفعتان نیست. پیشنهاد میشود برای درمان این شکست عاطفی، از دوره زندگی پیرزومندانه پس از جدایی رادیوعشق استفاده کنید.
من باصابکارم دوست بودم ب مدت یکماه وکارمون ب رابطه کشیده شد.من قبلا هم یکبارازدواج کردم و جداشدم اماایشون مجردهستن.امادرست بعدازرابطه کاملاعوض شدرفتارش و حتی اصلادیگه سمتم نمیاد.امامن ب ایشون بشدت علاقه دارم.چیکارکنم؟؟؟ک بیادسمتم ب قصدازدواج
سلام دوست گرامی
اگر منظورتان رابطه جنسی است، به نظر میرسد که پس از برقراری رابطه شما دیگر برای او چالش خاصی نداشتید و توانسته پس از یک ماه آنچه که میخواسته به دست بیاورد و برعکس شما به ایشان وابسته شدید.
حال شما باید تصمیم بگیرید که میخواهید صرفا از شما سوءاستفاده شود و یا مجددا برای ایشان چالش داشته باشید؟
اما در مورد سوال شما که چگونه ایشان را راضی به ازدواج کنید، آیا ایشان هم با شما هم هدف هستند و طی یک ماه رابطه حرفی در مورد ازدواج زده بودند؟
در هر صورت بهتر است با مشاوران رادیوعشق درباره این مساله صحبت کنید. چون انتخاب دوم شما برای ازدواج است و نباید بیگدار به آب بزنید.
باسلام و تشکر از شما و مطالبی که قرار دادید.
نمی دونم مشکل و رابطه من با همسرم مثل مشکل افراد دیگه اینجا و یک رابطه باشه یا نه؟ و نمی دونم در اینجا می تونم توضیح بدهم یا خیر؟ اما سعی میکنم از ابتدا و کوتاه خدمت شما عرض کنم:
….. سالها پیش من۳۱ساله با خانومی۲۸ساله آشنا شدم که ۱۳سال شوهر معتاد و بی فهم و درکی که درواقع پسرخاله خودش بود از ۱۶سالگی و با اختلاف ۱۳سال سن از آقا و ظاهراً به گفته خانواده با سطح و اعتقادات پایین کلی و همین طوری در سن کم ازدواج کرده بودن، و بعد از دوماه منجرب به حاملگی یک پسر بود.
بعد از طلاق ایشون و ارتباط با بنده خب من پدرانه و برادرانه و دوستانه قصد حمایت و مراقبت و کمک و راهنمایی ایشون داشتم ولاغیر، با بیشتر شدن رابطه و ابراز صمیمیت و علاقه زیاد ایشان نسبت به من و شخصیت و نگرش و توجه هاتم این رابطه جدی تر شد و بامیل شدید ایشان خلاصه منجرب ازدواج با من شد.
در ابتدا ما راجب پسر ۱۲/1۳ ساله ایشان و محل زندگی و امکانات بنده و غیره ظاهراً به تفاهم کامل رسیدیم، اما با درک و مهربانی و اعتمادی که بنده نشان دادم و اجازه رفت آمد به شهرشان و گرفتن حضانت فرزند و استقلال و شخصیت و تکیه گاهی که پیدا کرده بودند، حتی ورود پسر به زندگی نو زناشویی ما، و عدم سازش و بهانه ها نسبت به تربیت گذشته و محیط و غیره تا بازگشت پسر سمت پدر و بستگان شد.
جدای از این با اشتباهی که راجب ارتباط صمیمی و از نو با خانواده شون دادم باوجود اینکه ایشان از همه زده شده بودن و میگفتن خانواده منو فقط برای کارکردن و مراقبت بچه ها شون و اینا می خواهن و از اول کسی حواسش به منو زندگی گذشته و احوالاتم نبود هرچند که خودشون مقصر صددرصد بودن اما باز من متاسفانه این ارتباط جوش دادم و هربار ایشان دلتنگ می شدن و قصد سفر می کردن و به بهانه پسرشون و کارهای خانواده و بچه داری و آشپزی و نظافت برای پدرمادر و… یا چندین مرتبه اول ناگزیر هزینه می کردم و همراه میشدم و از همه چیز می گذشتم یا اواخر از چند هفته تا چند ماه بنده رو تنها می گذاشتم و شاید می شد که بنده آخر نفر باشم و حال و احوال درستی اون هم از طرف خودم داشته باشیم و خلاصه و رفته رفته این اشتباهات و مهربانی و آزادی و اعتماد بنده به ایشان باعث دورتر و جداتر شدن پنهان ما از همدیگر شد.
چند ماه قبل و به واسطه مشکلات اقتصادی و مالی جامعه و عدم امکان تامین مسکن و درگیری های شغلی، ایشان دوباره قصد سفر کردن و از قبل هی میگفتند، خلاصه شاید تا نزدیک به یکماه اول خیلی مشکل خاصی نبود و طبق معمول تحمل و صبر من و هربار جلو رفتن و پاپیش گذاشتن و گپ و گفتی، ولی بعد از خبر و زنگ خانواده و تعریف همه ی مسائل و مشکلات بین ما برای همه کس و دخالت دیگرانی که حالا صاحب و خانواده شده بودن شروع شد.
بعد از ماجرای شیوع بیماری اخیر و به واسطه متاسفانه رعایت بنده و نهایت سفر رفتنم در اردیبهشت ماه، با کلی احترام همیشگی و هدیه و گل؛ و حرف و صحبت بی فایده نه تنها خودش حاضر نشد بلکه با سنگ اندازی دیگران مواجه شدم و پیغام و پسغام و تهدید و ناسزا همه بود و بنده مدیریت کردم تا کار بالا نگیرد.
شروط جدید ایشان که خانه و زندگی شیراز باشد و نزدیک خانواده، با کمک دوستان و پذیرش فشار و بار همیشگی مشکلات به روی دوش فقط من، انجام دادم اما در آخر خانم که انگار راه پس و پیش نداشتند و بنده اثبات کرده بودم که صد قدم جلو آمدم و همه حرف های ایشان رد شد و حتی اعتراف خانواده نافهم ایشان که از عجایب هست، حاضر به حتی دیدن و ملاقات با بنده از ابتدا حتی یکساعت و یک روز نشدن و جدای از گذشت بنده و پادرمیانی همگان از سمت من و ظاهراً بعضی از بستگان ایشان؛ نهایتا کار به هیچ نرسید و حتی برای خداحافظی قبول نکردن چند دقیقه ای… و گل و شیرینی که در آخر بردم نپذیرفتن و بنده به اصرار جا گذاشتم در خانه اجاره ای برادرشون و این جدایی کامل شد، بماند که وسوسه و دسیسه های اطرافیان و دعا و سحر حتما وجود دارد، و بافهم و اراده ضعیف ایشان اجازه به ورود هرناکسی حتی به حریم شخصی ما شد و آنچه دیگران هم خیال نمی کردند اتفاق افتاد و دشمن شاد شدیم
دستکم از ایشان و خواست واقعی خودشان خبر خواصی نیست و نمیدانم، اما بنده در بلاتکلیفی و حیرت و آسیب از آخرین و نزدیکترین کس زندگیم که پذیرفتم در کنارم باشد و قول و قرارهای پوچی که داده بود، به سر می برم و نمیدانم به کجا روم و چه کار…؟؟!
بسیار عذر می خواهم بابت طولانی شدن حقیقت ماجرا و توضیحاتی که لازم دانستم.
و ممنون و متشکر از وقت و توجه و کمک شما.
سلام دوست گرامی
پرسش شما بسیار طولانی است و امکان پاسخ آن در سایت وجود ندارد.
لطفا نوبت مشاوره دریافت کنید.
دو سال باهم بودیم رابطمون از اینستاگرام شروع شد من خیلی وابستش شدم خودش هم بهم گفت که وابستم شده و دوستم داره اما چند روز پیش یهو تغییر کرد و گفت همه حرفاش دروغ بوده و اصلا منو دوست نداره من خیلی التماس کردم چون بدونش اصلا نمیتونم بدون هیچ دلیلی دوستش دارم کمکم کنید تورو خدا
سلام دوست گرامی
در رابطه عاطفی تغییرات یکدفعه اتفاق نمیافتد و به مرور نشانههای این تغییر قابل مشاهده است.
باید بررسی شود که کیفیت رابطه شما چگونه بوده است و از چه زمانی ایشان تغییر کرده است. پیش از این تغییرات از شما درخواستی داشته است؟ اهداف زندگی اش تغییر کرده بود؟
مسیر صحیح برای بازگرداندن او التماس کردن نیست. برای آموختن مسیر درست در بازگرداندن میتوانید از رادیوعشق مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.
سلام ب راهنماییتون خیلی نیازدارم
من ۳سال بایکی ازپسرافامیلم خیلی تواین ۳سال باهم خوب وخوش بودیم خیلی ابرازعلاقه میکردتااینکه کم کم دیگه باهام سردشدوکم پیام میدادوزیادپیگیرم نمیشه و بخاطرچندتابحث کوچیک بینمون دلخوری پیش اومدچون من همش بهش گیرمیدادم ک چرارفتارت باهام عوض شده وچراسردشدی باهام اونم دراومدگفت چون نمیخوام بهم وابسته بشی توفقط دوست دخترمنی بلاخره یه روزازهم جدامیشیم پس نبایدتمام مهربونیت وخرج من کنی الان خیلی باهم سردیم من اصلادیگه مثل قبل بهش پیام نمیدم وابرازعلاقه نمیکنم خیلی باهم سردیم دیروزخودش پیام دادوحالموپرسیدمنم باسردی جوابشودادم اثلانمیدونم چرااینجوری شده بنظرتون دوستم داره اگه دوستم نداشت چراازاول رابطه بهم نگفته بودک توفقط دوست دخترمی چرااین همه ابرازعشق بهم میکرد.اینم بدونیدهیچوقت ازم سواستفاده نکرد وتواین ۳سال فقط ۸بارهمودیدیم.
سلام دوست گرامی
هدف ایشان از رابطه، ازدواج نیست و اصرار شما برای رابطه نشان از وابستگی و سرمایه گذاری بیش از حدشما برای رابطه است. اگر ایشان یکدفعه سرد شده پس باید هم رابطه و هم رفتارهای هردونفرتان بررسی شود. اما وقتی ایشان اشاره کرده که شما فقط دوست دخترش هستید، پس نمی توان انتظاری فراتر از این داشت. میزان شناخت و دیدارهای حضوری شما هم بسیار کم است.
اماخیلی دوستم داشت فقط بخاطراون چتتابحث ازهم دورشدیم وخودشم درعین بحث گفت ازاین به بعدطوردیگه ای عوض میشم ک بفهمی.خیلی خیلی ابرازعشق میکردخیلی هم رابطمون پاکه نمیتونم ازش دل بکنم راه امیدی هست اون ومثل روزاول کنم یاجذبش کنم ک منوولسه ازدواج بخواد؟
اماخیلی دوستم داشت فقط بخاطراون چتتابحث ازهم دورشدیم وخودشم درعین بحث گفت ازاین به بعدطوردیگه ای عوض میشم ک بفهمی.خیلی خیلی ابرازعشق میکردخیلی هم رابطمون پاکه نمیتونم ازش دل بکنم راه امیدی هست اون ومثل روزاول کنم یاجذبش کنم ک منوولسه ازدواج بخواد؟
باسلام.
تقریبا حدود ۴ سال با پسری در ارتباط بودم رابطه خوب و صمیمی بود و از همون اوایل قصد ایشون ازدواج بود.بعد یه مدت مشکل بزرگی برای پدر ایشون اتفاق افتاد و تا الان ایشون درگیر این موضوع هستن و مشکل پدرشون حل نشده و خودشون فرزند بزرگ خانواده هستن،چند وقت پیش خیلی صریح به من گفت که با توجه به این شرایط امکان جلو اومدن من نیس تو اینده ام مشخص نیست و خانواده شما قبول نمیکنند
و از من خواستن همه چیو تموم بکنم و علاف ایشون نباشم که میان یا نه
میخاستم بدونم به نظر شما این تصمیم ایشون با توجه به شرایط خانوادشه که درگیر مشکلی هستن یا خانواده صرفا بهانست و تصمیم خودشونه و اینکه مدتی خیلی بی تفاوت و سرد برخورد میکردن
سلام دوست گرامی
اشارهای به سن خودتان و ایشان و همچنین مسالهای که برای پدرشان بوجود آمده است نکردید.
اگر ایشان درگیر مسائل خانوادگی خود است و نتوانسته این مساله را حل کند، تصمیم با شماست که کنار او باشید یا خیر.
شواهدی که نشان میدهد او بهانه میآورد را نیز بررسی کنید. همچنین میتوانید به کمک مشاور این تصمیمگیری را انجام دهید.
با شخصی به مدت ۶ سال ارتباط داشتم و به شدت عاشقش بودم؛شهر هامون از هم جداست من تهران و ایشون مشهد. هرچند ماه میومد تهران و دو ساعت منو میدید و میرفت. بعد از مدتی من خسته شده بودم و یک اشتباه محض کردم و این اقا رو ترک کردم و رابطه جدیدی رو اغاز کردم اما موفق نشدم و فهمیدم که خیلی اشتباه کردم چون من خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستش دارم و عاشقشم..پشیمون شدم و برگشتم ایشونم خیلی منو دوست داره اما بعد از اون جدایی من و فهمید که من با شخص دیگه ای وارد رابطه شدم به شدت بی رحم شد و زندگیش از هم پاشید.بعد مدتها همه چیز رو درست کردم اما ایشون خیلی بی رحم شده و دیشب ترکم کرد.. من هرکاری کردم تا بمونه التماسشم کردم اما ایشون با اینکه دوستم داره بی رحم شده و ترکم کرد.خواهش میکنم کمکم کنید من نمیتونم بدون ایشون زندگی کنم دیگه باید چیکار کنم اخه 😭
سلام دوست گرامی
رابطه از راه دور تبعات زیادی دارد و هر فردی طاقت این مدل رابطه را ندارد، آن هم 6 سال! اشاره نکردید به چه علت خسته شدید؟ مدت زمان رابطه یا دوری، یا مساله دیگر؟ ایشان از چه طریقی رابطه شما را فهمید؟ هیجانی که ایشان تجربه می کنند به شکل خشم خود را نشان داده است چون تصور نمی کرده که شما با شخص دیگری در ارتباط باشید. پس بهتر است زمان بدهید و از طریق درست ایشان را به رابطه برگردانید. مشاوران همیار عشق به شما کمک می کنند تا بتوانید این مسیر صحیح را انجام دهید.
سلام خسته نباشید
دوست من بعد از ی سال درگیری و مشکل بالاخره ب علاقه ش ب من اعتراف کرد بعد از یه سال که همه چی داشت اوکی میشد خودش همه چیو خراب کرد و گفت نمیتونه با من باشه با اینکه دوسم داره و برگشت پیش دوس دختر سابقش
منم وابستش شده بودم و خیلی هضمش برام سخته بعد از رل زدنش گهگاه حرف میزدیم تا اینکه ب خواست من تموم شد و اون ب خواست دوس دخترش منو بلاک کرد ولی همچنان با رفتاراش نشون میداد هنوز بهم علاقه داره
بنظرتون برمیگرده؟ یا من کاری میتونم بکنم؟؟؟
سلام دوست گرامی
یکی از خط قرمزهای برگشت به رابطه این است که طرف مقابل به سمت شخصی دیگر رفته باشد که رابطه آنها جدی باشد. به نظر می رسد که بهتر است این رابطه را تمام شده در نظر بگیرید. اگر ایشان به سمت شما مایل است باید تکلیف خودش را در رابطه اش با آن دختر مشخص کند نه اینکه در دوره فراموش کردن رابطه قبل، به سمت شما آمده باشد. برای بررسی بیشتر می توانید از مشاوران همیار عشق وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.
سلام
من ۲سال قبل با اقای رابطه کاملا عاشقانه ای رو داشتم ک مدت رابطمون ۱سال بود ایشون اومد خواستگاری و متاسفانه خانواده من نظرشون منفی بود و ایشون کاملا عاشقانه و دوستانه از هم جدا شدیم چندماه میومد محل کارم از دور منو نگاه میکرد بعد از ۲سال ما دوباره باهم شروع کردیم اما ۲هفته بیشتر صحبت نکردیم ک من متوجه شدم پدرم سرطان داره بدون اینکه توضیح بدم رفتم ایشون ۱ماه بعد با خانومی اشنا شد و من هفته قبل ایشونو دیدم اومد پیشم کلی عاشقانه صحبت کرد بهم امید داد ک من فکر میکردم دوباره شروع میشه اما نشد. متاسفانه شماره ای ازش ندارم.ب نظرتون من باید چ کاری انجام بدم تا برگرده؟
سلام
اگر در شبکههای اجتماعی بهشون دسترسی دارید میتونید از اون طریق اقدام کنید، ضمن اینکه بهتره با کارشناسان دوره بازگرداندن عشق و ازدواج صحبت کنید تا بهتون کمک کنن راههای ارتباطی دیگهای هم پیدا کنید.
سلام وقتتون بخیر سایت رو مطالعه کردم ممنون بابت مطالب مفیدتون
یه مشورت ازتون میخواستم من با آقایی به مدت چهار ماه در ارتباط بودم.من در طول رابطه اشتباهاتی داشتم مثل گیر دادن اینجا نرو اونجا نرو و چک کردن اینستا و رمز اینستاشو داد به من گفت خیالت راحت بشه رفتم همه فالوورا خانومشو بلاک کردم و یا مثلا گیر دادم خطشو عوض کرد و گیر دادم فلان انگشتر طلا رو میخوام…این آقا هم از نظر سنی از من کوچیکتر هستن ولی واقعا عاقلانه رفتار کردند.من قبل از از ایشون هم ارتباطایی داشتم که همین باعث شد به خوب بودن اخلاق ایشون پی ببرم واقعا از نظر اخلاقی بسیار قابل قبولن.رابطه هفته ی آخر داشت به سردی میزد و بعدش گفت کلا تمام کنیم مشکل دارم البته دوستانه گفتن ولی من خیلی بد رفتار کردم فحاشی و توهین و تهمتو …بعدم بارها باهاش تماس گرفتم که یا جواب نداد یا گفت چرا خودتو کنترل نمیکنی ولی با اینهمه یروز بهم زنگ زد گفت بریم بیرون که بعدش خودش گفت نه باید بره جای دیگه کار داره.بعد دوباره یه شب دیگه پیام داد خودش بعد یهو اخرش گفت نه اصلا شماره همو پاک کنیم دیگه هم پیام ندیم.ولی بعدش تا ریپلای کردم اینستا خیلی دوستانه جواب داد.من واقعا شیفته ی اخلاق و رفتار این آقا هستم و چون میدیدم قبلا چققدر عاشقانه رفتار میکردند نمیتونستم تحمل سردیشونو داشته باشم برای همین خیلی اشتباه کردم همش زنگو…الان چکار کنم بنظرتون.
سلام
همونطور که خودتون گفتین اشتباهات زیادی انجام دادین و حالا که خودتون از این اشتباهات آگاه هستین بهتره دیگه تکرارشون نکنید. بهترین کار اینه که شما هم یه مدت رابطه رو قطع کنید و هیچ اقدامی انجام ندین. در این حین با کارشناسان دوره بازگرداندن عشق و ازدواج صحبت کنید تا یاد بگیرید چطور بقیه مسیر رو پیش برید و اثر اشتباهاتتون رو کمرنگ کنید.
سلام من تو دانشگاه تو یک نگاه عاشق یکی از همکلاسیام شدم باهام صحبت میکردیم تو شبکه ی اجتماعی متوجه شدم با یه پسری تو رابطس منم کشیدم کنار گفتم من باید حد خودمو بدونم و با دختری ک تو رابطس نرف نزنم گفتش اونی ک فک میکنی نیست من ب زور یکی از دوستام با این پسرم منم خدود یک ماه باهاش کاری نداشتم تا اینکه خودش گفت من چی باید بگم ک بدستت بیارم گفتم تو توی رابطه ای نباید این کارو کرد گفت نیستم از کاراش خسته شده بودم من با پسره صحبت کردم گفت اره واقعا حسی بهم نداشتیم بعد میشه گفت ۵ ماه باهام بودیم خیلی خوب جوری ک اسممون پیچیده بود تو دانشگاه رابطه جنسیم اصن نداشتیم ن من تا حالا داشتم ن ایشون اما خوب تو زمان رابطه یسری دعوا ها داشتیم منم فشار خانوادگی و مالی خیلی رومه بخاطر همین زود از کوره در میرم عصبانی زیاد میشدم ولی همیشه هیچی نمگیفت این اخرا خیلی روم فشار بود چند روز پشت سر هم بی دلیل عصبانی شدم و اینم بگم زود همیشه پشیمون میشم
اما الن ۵ روزه انگار ن انگار هر چقدر ابراز پشیمونی میکنم میگع ن من هیچ حسی دیگع ندارم اخرین بار گفت از این ناراحتم ک چرا یه شبه عشقم بهت از بین رفت منم رفقای مشترکمونو پا در میونی گذاشتم اما جواب نداد تو همه شبکه های اجتماعی بلاکم کرده ب جایی رسید ک امروز سیمکارت خریدم و بهش گفتم خاهشا بلاک نکن گفت عرفان تموم کردی همه چیزو تنهام بزار میخام تنها باشم گفتم فقط روزی یبار حالتو میپرسم گفت نمخاد اصلا حالم خوبه خیلیم خوبه حس میکنم دلش باهامه و داره یطوری بهم درس میدع اما از اون طرف میگم اگع دلش بااهام بود جلو رفیقای مشترکمون رومو زمین نمینداخت واقعا دوسش دارم اولین بار نیست میرم تو رابطه ولی واقعا اینو خیلی فرق داشت و طولانی ترین رابطم بود کمکم کنید خیلی سردرگممⁿ
سلام دوست عزیز
احساساتی که دارین قابل درکه ولی بهتره فعلا دیگه هیچ پافشاری نکنید چون این اصرار کردنها و واسطه فرستادن کار رو بدتر میکنه و راههای ارتباطیتون محدودتر میشه. بهتره یک مدت وقفه ایجاد کنید تا ایشون هم واقعا با این جدایی مواجه بشه. برای اینکه بتونید درست اقدام کنید، بهتره با کارشناسان دوره بازگرداندن عشق و ازدواج صحبت کنید.
من ۲_۳ سال پیش عاشق دختر خالم شدم قبلا روم نشد بهش بگم تازه فهمیدم نامزد کرده نامزدش پسر عمشه( البته عقد نکردن) منم الان که نامزد کرده بود بهش گفتم میخوامش گفت الان نمیشه منصرف شم بنظرتون الان چیکار کنم؟ ( البته نمیتونم با پدر ومادرش صحبت کنم)
سلام
قابل درکه که الان از این موضوع خیلی ناراحت شدین ولی باید بدونید الان دیگه نباید هیچ اقدامی کنید چون ایشون رسما با فرد دیگهای نامزد کردن و شما باید به این موضوع احترام بذارید و بپذیریدش. بهتره دیگه در این زمینه صحبت یا اقدامی نکنید فقط با صحبت با یک مشاور بتونید روی حال خودتون و کنار آمدن با این موضوع کار کنید.
سلام خسته نباشید حدود ۳ ماهه خیلی اتفاقی با آقایی آشنا شدم اوایل پیام دادن ک وارد رابطه بشیم و گفتم اهل این نوع دوستی ها نیستم و ایشون گفتن توی برخورد اول بیان کردن موضوع خواستگاری درست نیست حدود ۱۲ سال تفاوت سنی داشتیم این خودش هر دوی مارو مردد کرده بود ولی خب من از ایشون خوشم اومده بود و ایشونم گویا خوشش اومده بود یه مدت پیام ندادم و ایشون هم پیامی ندادن تا یه روز پیام دادن دلیل این رفتار من چیه و دوباره سر بحث خواستگاری رو باز کردن تا جایی ک من با خانوادم در میان گذاشتم و ایشون قرار شد با خواهرم تماس بگیرن یه مدت دوباره خبری نشد ازشون و هر دفعه که میرفتن و می امدن دلیل نبودنشونو می پرسیدم میگفتن درگیری کاریه و خانوادگی و چند وقت پیش پیام دادن و منم گفتم صلاح نمیدونم اینجور رفتن و اومدن و بهتون اعتماد ندارم به زندگیتون برسید و پیامی دیگه از ایشون دریافت نکردم الان من به ایشون وابسته شدم و خب ازشون خوشم اومده لطف کنید بگید باید چیکار کنم و راه حلی بهم نشون بدید تشکر
سلام دوست گرامی
شروع رابطه شما و حتی در طی آن، مسیر درستی را طی نکرده است.
مساله اعتماد، رفتن و آمدن های مکرر و غیبت های ایشان، نشانه های خوبی برای ادامه رابطه نیست؛ اما برای بررسی بیشتر لطفا از مشاوران همیار عشق نوبت مشاوره تلفنی و یا آنلاین بگیرید.
سلام سه ماه پیش خواستگارم رو به خاطر مهریه رد کردم واسطه این آشنایی هم یکی از آشناهامون بود که دو طرف رو بهم معرفی کرده بود…. ما هر دو از هم خوشمون اومده بود ولی سر جلسه مهریه که تو خونه اونها بود خیلی صحبتها خوب پیش نرفت من جواب رد دادم ولی الان پشیمونم میشه راهنمایی کنید
سلام
لطفا در این زمینه با مشاوران دوره بازگرداندن عشق و ازدواج صحبت کنید تا راهنماییتون کنن.
سلام دوست گرامی
اگر امکان برقراری رابطه مجدد از طریق همان واسطه وجود دارد، به او بگویید. اگر می خواهید خودتان پیشقدم شوید حتما با در نظر گرفتن سایر شرایط، غیر از مهریه بررسی کاملی انجام دهید و دلایل برگشت ایشان را بررسی کنید. ما در همیار عشق برای برگشتن ایشان به شما کمک خواهیم کرد. میتوانید از طریق تلفن و یا به صورت آنلاین نوبت بگیرید.
باسلام …منم ۶ماه با اقایی درارتباط بودم اون اوایلش بشدت ابزار عشق و علاقه کرد تا من هم بهشون علاقه مند شدم یه بار هم اومدن همدیگرو دیدیم من بشدت خوشم اومد ازایشون اما از لحاظ خانواده و موقعیت مالی عالی ک داشتن بعداازاینکه دیدمشون گفتم ب درد هم نمیخوریم اما ایشون گفتم موقعیت مالی پدرم مهم نیست منو میخواد فقط بعدش باهم ادامه دادیم دوسه ماه بعد اینکه دیدمشون چندباری گفت دودله یا نمیدونم استخاره کرده برای ازدواج خوب درنیومده درحالی ک قبل اینک بیان منو ببینن باخانوادشون درمیون گذاشته بود منو مطمئن کرده بود ک قصدش ازدواجه منم بهش دلبستم:(حالا یه هفته ی پیش پی ام داده ک ب درد هم نمیخوریم دلیل خواستم گفتن اخلاقتو نمیتونم تحمل کنم:( و ن تماس گرفتم ن اون تماس گرفته الان یه هفته کارم شب و روز گریه و نفرین کردنشه اما واقعا دوسش دارم دوسدارم برگرده بگید چیکارکنم:(
سلام دوست گرامی
برای برگشت به این رابطه باید ابتدا ببینید موانعی که سر راهتون بوده آیا همچنان باقیه؟ چون طرف مقابل در بیان نظرش برای ازدواج ثبات لازم رو نداشته. می تونید با صحبت با مشاوران دوره بازگرداندن عشق و ازدواج، موانع و مسائلی که در ارتباطتون وجود داشته رو بررسی کنید و تلاشتون رو برای حفظ اون رابطه انجام بدید.
سلام ببخشید من یه خواستگار داشتم که سر مهریه رفتند و دیگه تماس نگرفتند با مشاور که صحبت کردم گفتن ما تماس بگیریم ولی خانواده ام اینکار رو نکردن. بعد از یک ماه پدر پسره گفته بود که اگه اجازه بدن دوباره میریم بابا من هم اجازه داد ولی اصلا تماس نگرفتن برای اومدن. در همون زمان یکی از نزدیکان ما که البته پسره نمی دونست که ما رو می شناسه با پیام که باهم صحبت کرده بودن گفته بود از قیافه دختره خوشم نیومده بود ولی نمیدونم چرا ۵ بار اومدن و رفتن و اگر سر مهریه بحث نمی شد و این ازدواج سر می گرفت چون از چهره من خوشش نمی آمد معلوم نبود چی میشد ولی من از جلسه اول به شدت به پسره وابسته شدم اصلا نمیتونم فراموشش کنم . با وجود اینکه خیلی پرمشغله هستم سرکار میرم مهمونی میرم بازار میرم با دوستام در ارتباط هستم. دانشگاه میرم ولی یک لحظه نمیتونم فراموشش کنم آیا راه کاری برای فراموش کردن هست یا امکان داره برگرده. ممنون
سلام. لازمه با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید تا با بررسی شرایط خودتون و ویژگیهای خانوادهتون حالتهای مختلف بررسی بشه، چون ممکنه بشه اقداماتی انجام داد. در هر صورت اگر امکان انجام اقداماتی نباشه یا اینکه این اقدامات به جایی نرسه، قطعا امکان فراموش کردن وجود داره
با سلام .من ۲۶ سالمه و حدود یکسال با همکارم رابطه عاطفی داشتم و رابطه خوبی هم داشتیم تا اینکه من از ایشون تو فضای مجازی رابطه ایی دیدم و درگیری سر این موضوع منجر به تصادف و جدایی شد این آقا مجدد برگشت و من چون دوسشون داشتم شدیدا پذیرفتم اما مجدد سر یه موضوع موضوع مالی با من در محل کار دعوا کردن و منم به دلیل سماجت مدیر شرکت از ایشون بخاطر درگیری در محیط کار بر خلاف میلم شکایت کردم و ایشونم استعفا دادن و رفتن و دیگه خبری ازشون نشد. من به ایشون علاقه شدیدی دارم و دوست دارم که برگرده. آیا مجدد بازگشتی وجود داره؟
سلام.
با توجه به نحوهای که بار دوم رابطه شما تموم شده (شکایت از ایشون که منجر به استعفاشون شده) به نظر میرسه ایشون خیلی از شما ناراحت باشه و این اتفاقی که افتاده میتونه احتمال برگشت رو کم کنه. با این حال میتونید اقداماتی در این زمینه انجام بدید. با کارشناسان دوره برگرداندن عشق و ازدواج صحبت کنید.
سلام خسته نباشيد.
من ٢٢ سالمه و ٣ سال پيش با پسري آشنا شدم كه ٢ سال از من بزرگترن.١ سال ايشون خيلييي تلاش كردن كه با من دوست بشن و حتي يك بار هم از من نه شنيدن،بعد از ١ سال ما باهم دوست شديمو تا ٢ سال باهم دوستيه جدي داشتيم.جفتمون پزشكي ميخونديم و بخاطر يه سري شرايط مجبور به انتقالي شديم،و تو دوتا شهر مختلف افتاديم كه شرايط رو خيلي سخت كرد واسه جفتمون و رابطه از راه دور داشتيم ديگه.ما تو رابطمون هيچ مشكل جدي نداشتيم و عاشقانه همديگه رو دوست داشتيم تا اينكه ٢ ماه پيش ايشون يكم سرد شد و اين دليل رو اورد كه درگير يه سري كارهاي پدرش شده و درگيري هاي درسي خيلي زيادي داره،تا اينكه يه ماه پيش ما براي اولين بار راجبه يه سري مسائل ميخواستيم جدي حرف بزنيم كه يهو ايشون قاطي كرد و گفت كه تموم كنيم.اينم تو پرانتز بگم كه ايشون كمي توانايي اينكه شرايط بحران رو كنترل كنن ندارن و زود جوش ميوردن هميشه كه من ارومشون ميكردم.و اون لحظه هم انگار اينطور شده بودن.بعد از اينكه ايشون تموم كردن من فرداش ميخواستم برم شهرشون كه ببينمش اما جلومو گرفتن كه نميخوان منو ببينن.الان يه ماهه كه تموم كرديم،من به نسبط يكم ارومم اما خيلي منتظرشم و از ته قلبم ميخوام كه برگرده…
سلام
قطعا کنار اومدن با تموم شدن یک رابطه عاطفی نسبتا طولانی، خیلی سخته و طبیعیه که الان این حسها رو داشته باشید و بخواهید که به رابطه برگردید. ولی خیلی مهمه که این رابطه چرا تموم شده و چه مشکلاتی وجود داشته و چرا طرف مقابل شما سرد و فاصلهگیر شده. باید دید این مشکل قابل حل شدن هست یا نه. چون اگر علت اصلی قطع رابطه باقی باشه، حتی اگر وارد رابطه بشید بازهم دوامی نخواهد داشت. پیشنهاد میکنم با کارشناسان دوره بازگرداندن عشق و ازدواج صحبت کنید.
من تنهام نه از لحاظ رابطه عاطفی،من دوست دختر منظورمه دورم خیلی هست اما هیچ کدوم با من نیستن فقط به اسم دوست دارم اما تنهام هیچ کار بدیم نکردم یا دعوا اینا نکردم اما هیچ کدومشون با من در ارتباط نیستن جایی میرن به من نمیگن فقط بعد گلایه که میکنم میگن اااه چقد غر میزنی همش خونه ام مث افسرده ها جایی نمیرم کاری نمیکنم اینو اونو که میبینم با دوستاشون همش در ارتباطنو بیرون اینا میرن دوستای پایه ای دارن خیلی ناراحت میشم گریم میگیره من هیچ کار بدی نکردم و تا اونجایی که میتونستم براشون وقت گذاشتم هر از گاهی که بهم میگن بریم بیرون میرم نمیپیچونم اما در کل من فقط به اسم دوست دارم
سلام دوست گرامی
دقت کنید خیلی وقت ها مشکل از شخص شما نیست از روند رابطه و افراد پیرامون شماست
ببینید کجا زیاد از حد برای دیگران وقت و اخساس گذاشتید انوقت تعدیل کنید
سعی کنید برای خودتان برنامه داشته باشید و بدون نیاز به حضور دیگران شاد باشید
سلام من عاشق یه پسری شدم۴ماه باهم بودیم دگ داشت میومدخواستگاری وبهم برسیم امامن حماقت کردم وبایکی که قبلا باهاش بودم ح زدم وعشقم فهمیدوالان۲ماهه نیس دیگه نمیتونم زندگی کنم همش ازخودم منتفرم.نمیدونم دیگه بایدچیکارکنم منوببخشه وبهم فرصت بده😓
سلام دوست گرامی
بهرحال شما اشتباه کردید و باید ایشان متوجه پشبمانی شما از عمل انجام شده بشوند
ببخشید من باید ی چیزی رو هم اضافه کنم این که من روز قبل جدایی ازش پرسیدم ک دیگ دوسم نداری گفت نه . و ما فروردین با هم رابـ*طه داشتیم
میخوام بدونم چجوری برش گردونم واقعا دوستش دارم
دوست عزیز
سلام
شما میتونید با شرکت در دوره “برگرداندن عشق و ازدواج“، برای برگرداندن ایشون به شیوه درست و اصولی، تلاش خودتون رو بکنید.
سلام خسته نباشید دختری ۲۰ ساله هستم که حدود ۱۱ ماه هست که با پسری ۲۵ ساله دوست هستم خانواده ایشون از همون اول از رابطمون با خبر بودن ولی خانواده من حدود سه ماه هست مه با خبر شدن اونم از طریق خاستگاری ایشون و در ضمن فقط مادرم میدونن دوست بودیم ایشون خاستگاری کردند ولی پدرم تلفنی جواب منفی دادند قبلش هم به خاطر اشتباهاتی که من مرتکب شدم رابطمون از هم پاشید و ایشون گفتند به من خیانت کردی من با خواهش و التماس ازشون خواستم بمونن به دلیل علاقه زیادم و ایشون هم به زور موندن سه ماه گذشت از جواب رد شنیدنشون ولی ما بازهم با هم موندیم هرچند تو این مدت بارها و بارها رابطمون خراب شد به خاطر بهونه های الکی ایشون و من بازهم مانع رفتنشون شدم تا مادرم با خبر شدند و گفتن دوباره به خاستگاری بیاد ایشون هم قبول کردند تا اینکه عموش با خانوادش از شهرستان به خونشون اومدند و حدود یک هفته موندن تو این مدت که مهمون داشتند ایشون هر روز سرد تر و سردتر میشد تا اینکه گفت خاستگاری نمیام و شرایط بد اقتصادیش رو بهونه کرد من هم حرفی نزدم تا بعد از رفتن عموش بازهم به سرد بودنش ادامه داد چند شب پیش مادرم مارو باهم دید و باهاش صحبت کرد ولی ایشون بعد گفتند که بازهم قصد خاستگاری رو ندارند و فقط دوست بمونیم تا اینکه فهمیدم با دختر عموش رابطه داره و ازش سوال کردم ایشون منو بلاک کرد و بعد گفت فقط دختر عمومه و رابطه ای نیست الان دوباره باهمیم بازهم به اصرار من و قراره از نو شروع کنیم ولی ایشون بازهم میگن تا چند سال دیگه صبر کنیم شاید نظرش برای ازدواج تغییر کرد مادرم هم اجازه دوستی و حتی خاستگاری رو دیگه نمیدن من موندم و ی رابطه حفظ شده با التماس ولی میدونم ایشون به خاطر انتقام و تلافی کار من این کار رو کرده و دوسم داره راهنماییم کنید چه کاری باید انجام بدم بمونم و از نو شروع کنیم با اینکه چند سال باید صبر کنم تا شرایطشون برای ازدواج درست بشه ما همو خیلی دوست داریم و ی جورایی بدون هم نمیتونیم و یا اینکه برم و فراموش کنم و اگر اینکار رو بکنم میدونم هر دومون دیگه نمیتونیم با کسی باشیم و سخته برامون .
سلام دوست گرامی
ارتباطی که با التماس و خواهش حفظ شود از پایه و اساس مشکل دارد.
بهتر هست با هم به مشاور مراجعه کنید تا بتوانید تصمیم درست بگیرید
سلام ، من ۲۹سالم هس ، ۴سال پیش مجازی با پسری آشنا شدم بعد از ی مدت کم صحبت تو مجازی تصمیم گرفتیم شماره همو داشته باشیم و همدیگرو ببینیم ، خیلی باهم خوب بودیم هر دو این چن سال حس خوشبختی داشتیم اونموقع سرباز بود و با خانوادش رابطه خوبی نداشت ،کنارش موندم و مسیر زندگیشو تغیر دادم رابطش با خانواده ترمیم شد شاغل شد و باهم تصمیم گرفتیم برا آیندمون پس انداز کنیم و ماشین و خونه و وسایل زندگیمونو بخریم …شهرامون خیلی ازهم دور بود قرار شد من برم شهر اونا زندگی کنیم و وووو…ولی دوسال و نیم اختلاف سنی داشتیم از اولش هیچکدوم نپرسیدیم و نمیدونستیم چن ماه بعد از شروع رابطه فهمیدیم من دوس نداشتم و میخواستم تمومش کنم ولی باهام حرف زد و قانع شدم تو این ۴سال هم همیشه حس کوچیک تر بودنو داشتم اونم حس بزرگتر بودن ،قیافه هامونم همینطور ،چن ماه پیش با خانوادش صحبت کرد اصلا قبول نکردن هم سن هم فاصله ،،، تا دو هفته پیش ک من سر ی شوخی ناراحت شدم و دو روز جوابشو ندادم ، بعد ک جواب دادم گف شرایط کاریش ک بودن با ی دختر ریسک هس هم بخاطر خانوادش ک قبول نمیکنن و هم بخاطر سن من ک بالا میره تصمیم گرفته بهم بزنه ولی خدافظی نکنه ک اگ روزی خانوادشو راضی کرد بهم خبر بده ، چون این کارو قبلا روز ولنتاین کرده بود و من بشدت ناراحتی کشیدم البته خودشم خیلی ناراحت بود اینبار روز تولدم اینکارو کرد هیچی بهش نگفتم سکوت کردم فقط دلیلشو خواستم ک براتون توضیح دادم و ازش خواستم یهو بره جوری ک وقتی اس بدم ببینم خاموشه و دیگه نیست … قرار بود براهمیشه خاموش باشه ولی از تلگرامش متوحه شدم بعد چن روز آنلاین میشه و بیو دلتنگی میزاره ….من هم مث همه دوس دارم برگرده ولی بعد از گذشت ده روز نه اون حرفی زد نه من فقط از طریق پروفایل ابراز دلتنگی میشه ،گه گاهی با خودم میگم تلگراممو پاک کنم ک خودمو اذیت نکنم منتظر پیام باشم یا هی چکش کنم ولی نمیتونم … بنظر شما چ باید کرد؟ ممنونم
سلام دوست گرام
رفتار منطقی پایان دادن به این ارتباط هست
بهتر هست راههای ارتباطی را حذف کنید و منطقی باشید
سلام خسته نباشید.
من یه دختر ۲۴ ساله هستم که مدت ۴ سال با یه اقا پسری ارتباط داشتم و قرار بود سال بعد بیان خواستگاری، رابطمون در حدی جدی بود که یکبار با خانوادش جهت آشنایی اومدن خونمون و حتی قول قرار جلسه خواستگاری برای چند وقت بعد رو گذاشتن و خانواده منم نصف جهیزیم رو خریدن. تقریبا یک هفته بود که رابطش باهام سرد شده بود تا اینکه چند روز پیش وقتی داشتیم راجبه یک سری از مسائل حرف میزدیم گفت که با این اوضاع گرونی ازدواج اشتباهه و با حقوقای الان نمیشه زندگی تشکیل داد، غیر مستقیم بهم گفت که کاش همه چیز به هم بخوره… و با وجود اینکه عشق اول همدیگه بودیم و تا حالا شخص دیگه ای جز خودمون تو زندگیمون نبوده ولی باهاش قطع رابطه کردم
من ادمی نیستم که ۱۰۰ درصد دلمو بدم به کسی که الان بخاطر رفتنش بخوام بیش از حد ناراحت باشم چون معتقدم که نباید تا لحظه عقد به کسی اعتماد کرد.
بخاطر رفتنش انقدری ناراحت نیستم که بخوام دیوونه بازی در بیارم تنها چیزی که باعث ناراحتیمه اینه که بدلیل اینکه نمیتونم و اجازه ندارم زیاد تو اجتماع باشم همش حس میکنم دیگه نمیتونم با شخص جدیدی آشنا بشم یا حتی به روش سنتی بتونم ازدواج کنم چون همش توی خونه هستم و تو این شهر غریب اصلا کسی نمیدونه که تو این خونه دختری هست که بخواد بیاد خواستگاری،تو این ۴ سال چندتا موقعیت خوب داشتم که بخاطر این اقا پسر از دست دادم، تنها دلخوشیم شده بود سر گرفتن این رابطه، فکر میکردم روزای جدید و خوشی برام در راهه… انقد تنهام که این اقا شده بود همه کس و همه چیزم و الان که نیست نه بخاطر نبودنش بلکه بخاطر اینکه تحمل این حجم از تنهایی رو ندارم داغون شدم…
انقدر تنهام که دوس دارم بزنم بیرون و فقط با دو تا ادم جدید هم صحبت بشم… حس میکنم منزوی شدم و راجبه انزوا و افسردگی مطالعه کردم و حس میکنم تمام نشونه های افسردگی رو دارم… حس پوچی و بی هدفی دارم و خیلی به روش های مختلف خودکشی فکر میکنم و تنها دلیل اینکه هنوز اینکارو نکردم بخاطر اینه که تحمل ناراحتی مامان بابامو ندارم ولی اخه تا کی؟… دلم میخواد پاشم یه کاری بکنم واسه خودم ولی حتی موقعیت رفتن به کلاس های هنری و غیره رو هم ندارم که بتونم هم سرگرم بشم و هم تو جامعه باشم، نمیدونم چیکار کنم، واقعا نمیدونم حکمت و دلیل وجود من تو این دنیا چیه..
۲۴ ساعته تو اتاقمم چون وقتی میرم بیرون خانوادم همش نگام میکنن و با ترحم باهام رفتار میکنن همین باعث میشه بیشتر دلم بخواد تنها تو اتاقم باشم… با اکثر فامیل هم قطع رابطه هستیم، خیلی تنهام خیلی احساس پوچی و بی هدفی میکنم… توروخدا راهنماییم کنید نیاز به امید به زندگی و مشاوره دارم
سلام دوست گرامی
باید شاکر خدا باشید که کسی را از سرراه زندگیتان برداشته که مسئولیت پذیر و واقع بین نبوده
در دورانی که همه گرفتار مسائل مالی هستنذ عدم ازدواج و تعهد به این خاطر بی مسئولیتی فرد را نشان میدهد
کمی صبر کنید
با مطالعه و دیدن فیلم هودتان را سرگرم کنید تا در وقت مناسب فرد مناسب در زندگیتان حضور یابد
سلام
من عاشق یه دختری بودم
مدت کوتاهی بود ۳ ماه
ولی واقاً عاشقش بودم اونم همین تور
همه چیز خوب بود خوب که نه عالی بود
واقاً همو دوست داشتیم تا یه روز بهمگفتبهتره با همنباشیم
چون نمیسازیم با هم
الان ۲ سال میگذره ولی من هنوز نمیدونمچی شد
دوست عزیز
سلام
بسیاری از سوالات رو هیچوقت نمیتونیم براش جوابی پیدا کنیم. این موضوعی که شما گفتید هم همینطوره. اینکه ایشون چرا رفتند؟ چی شد که رفتند و … همگی سوالاتی هست که پاسخی براش وجود نداره. بهتره با این موضوع کنار بیاید که ایشون حتما دلایلی برای خودشون داشتند که لزوما ممکنه اصلا به خاطر شما هم نباشه. حالا باید بررسی کنید که آیا ایشون برای ادامه ارتباط مناسب هستند یا نه. اگر نه که هیچی؛ سعی کنید با کنار گذاشتن این موضوع زندگی جدیدی برای خودتون ایجاد کنید. در این مورد میتونید با روانشناس متخصص هم در ارتباط باشید. و اگر دیدید که فرد مناسبی هستند و میخواید که به رابطه باهاشون برگردید، میتونید با کمک دوره “بازگرداندن عشق و ازدواج“، برای برگردوندشون تلاش کنید.
با سلام؛
من دو سال پیش با یه آقایی وارد رابطه شدم که از قبل خیلی دوسش داشتم. ولی این رابطه در طی این دوسال چندبار بهم خورد و دوباره شکل گرفت قصدمونم ازدواج بود. ولی بار آخر بهم گفت که به درد هم نمی خوریم و بهتره خداحافظی کنیم. دوباره بعد از یکماه بهم پیام داد که دوست معمولی باشیم باهم. چیکار کنم که برگرده سمتم؟
دوست عزیز
سلام
اولین و مهمترین مساله این هست که درخواست ایشون رو برای دوست معمولی شدن نپذیرید؛ چون اینطوری از بودن شما خیالشون راحت میشه و … . {مقاله: دوست پسرم قصد ازدواج نداره میگه دوست معمولی باشیم رو حتما بخونید}. اما برای برگردوندن ایشون چه کار میشه کرد؟ شما میتونید با کمک دوره بازگرداندن عشق و ازدواج، روش درست برگردوندن ایشون رو یاد بگیرید. طوری که اگه برگشتن دیگه اینبار قصدشون یک رابطه ساده و معمولی نباشه.
سلام ببخشید من با یه خانومی ۲ ساله بودیم قصدمم ازدواجه اما طی ۴ ماه که نتونستم ایشونو ببینم یکم سرد شدنو گفتن دیگه نمیتونم مثل قبل دوستت داشته باشموباید جداشیم البته منم بخاطر نبودناش بهش شک کردمو خیلی بهش گفتم خیانت میکنی و اذیت شد گاها میگف فرصت بده یکم جداباشیم گاها هم میگفت نه فرصت هم بدی خوب نمیشم گاها میگف بیا اخرماه اخرین بار ببینمت گاها میگف نیا کلا دودل بود منم قبول کردم یمدت جداباشیم الان ۳ روزی میشه که جداشدیم و میخاستم بپرسم ایا امکان بازگشت ایشون وجود داره یا ایا ممکنه حس ازدست رفتش دوباره تغییر کنه
دوست عزیز
سلام
با توجه به سوالتون، رابطه شما دارای اشکالات و سوءتفاهمهایی بوده که تا درست نشه، حتی اگه ایشون برگردند، باز هم ممکنه دوباره به هم بخوره. به همین دلیل پیشنهاد میکنم با شرکت در دوره “بازگرداندن عشق و ازدواج“، این موارد رو رفع کنید و ایشون رو برگردونید. اینطوری بعد از برگشتنشون، احتمالا شکست مجدد و جدایی بسیار کاهش پیدا میکنه.
سلام
من یه دختر25ساله هستم و مربی باشگاهم ابان ماه یکی ازشاگردای سن بالام منو واسه برادرش خواستگاری کرد و گفت که باخانواده ام درمیون بذارم اگه موافق بودن شماره مادرمو بگیرن واسه اشنایی بیشتر ولی من چون اون موقع یه خواستگارداشتم و درحال اشنایی بودم جواب منفی دادم ولب خب بااون خواستگارم به نتیجه ای نرسیدم
گذشت تا یه هفته پیش باز همو خانم ازم خواست که باخانواده ام صحبت کنم منم موافقت کردم و گفتم دفعه بعد که اومدم باشگاه جوابتونو میدم اما اون خانم الان یه هفته اس باشگاه نیومدن من واقعا تعجب کردم که چرا خواستگاری کردن و الان نیومدن واسه جواب؟ خیلی پیش خانواده ام خجالت کشیدم چوم قرار بود شماره مادرمو بگیره واسه اشنایی بیشتر
البته به خودم میگم شاید کاری پیش اومده که نیومدن سالن ولی بعضی وقتا میگم نکنه پشیمون شده ممنون میشم کمکم کنید
سلام دوست گرامی
میتوانید از مسئول باشگاه بخواهید که پیگیر عدم خضور ایشان شوند و از طرفی اصلا دلیلی برای ناراحتی شما وجود ندارد
ممکن هست بهر دلیلی منصرف شده باشند و این دلیلی بر پایین امدن ارزش شما نیست
سلام من یک دختر بیست ساله هستم.یکسالو یک ماه که با پسری اشنا شدم از طریق یکی از دوستان دانشگام.اما رابطه ما مجازیه و تاحالا هرچقدر من تلاش کردم ک همو ببینیم ایشون نمیاد.الان یه ماهی هست ک میگه میخاد ولم کنه.من بهش گفتم همونی میشم ک تو میخای میگه باشه یساعت خوبه باهام و دوباره شروع میکنه ب بدرفتاری تو روخدا بگین من باید چیکار کنم من خیلی دوسش دارم شبا خواب ندارم.نمیخام از دستش بدم
دوست عزیز
سلام
قبل از هر چیز میخوام به دو موضوع خیلی مهم در حرفهاتون توجه کنید:
1. شما یکسال هست با ایشون در ارتباط هستید و ایشون حاضر نشدند ملاقات حضوری با شما داشته باشند. این مساله خودش دو ایراد مهم داره؛ یکیش اینکه شناخت شما از ایشون فقط از طریق فضای مجازیه و خب واقعیت این هست که روش خوبی برای شناخت نیست. دوم اینکه به هر حال عدم تمایل ایشون برای ملاقات حضوری بسیار قابل بررسیه.
2. مساله بعدی این هست که شما به ایشون گفتید همونی میشم که تو میخوای! یعنی اینکه شما به خاطر با ایشون بودن حاضرید خودتون رو عوض کنید؛ اما بیاید یکم منطقیتر به این موضوع نگاه کنیم، تا کی میتونید اونی باشید که ایشون میخوان؟ تا کی میتونید خودتون نباشید؟
3. طبق گفته خودتون ایشون یکساعت با شما خوبن و بعد دوباره شروع میکنن به بدرفتاری! آیا به نظرتون این رفتار سالم هست؟!
دوست عزیز، انتخاب با خود شماست که آیا میخواید با وجود این رفتارها به ارتباط با ایشون ادامه بدید یا نه؟ برای تصمیمگیری بهتره به این مسائلی که گفته شد خوب توجه کنید و بعد با ارزیابی درست، راه مناسب رو انتخاب کنید.
سلام روزتون بخیر
من یه دختره ۲۱ساله هستم که از ۱۸ سالگی با یه اقا هم سن خودم رابطه داشتم اما رابطه فقط درحد تلفن بود چن ماه یکبارم میشد ک میدیدمش اما الان حدود یک سالو نیم هست ک من واقعا ازاین اقا خوشم اومده و عاشقش شدم ایشون برای بدست اوردن من هرکاری ک بایدو انجام داد و من بعد ازاینک دیدم واقعا ادم خوبی هست عاشق شدم.ایشون الان سربازن و هیلی از هم دیگ دور هستیم.بعد از دوماه ک ب مرخصی اومدن من فقط یکبار تونستم ایشون روببینم اونم در حد نیم ساعت یه سری مشکلات باعث شد ک نتونم بیشتر ببینمش.این مدت یکم سرد بود امادقیقایک روز قبل رفتنش گفت باید رابطمون تموم شده ما نمیتونیم با هم باشیم من خیلی سوال کردم چرا چطوری ب این نتیجه رسیدی میگفت ک نمیتونم بهت قول ازدواج بدم و ما زیادی رومون ب روی هم بازشده.اما ما حتی دوهفته قبلش درمورد اینا حرف زده بودیم و واقعا نمیتونم درک کنم ک چرا.حتی تو حرفایی ک قبل زدیم قرار بود ب سربازی بره و عید ما نامزد بشیم.نمیدونم چرا اینجوری شده.باهاش ک حرف میزنم حرفش یه کلامه میگ تموم کردن.من واقعا نمیتونم حاام خیلی خرابه خواهش میکنم کمکم کنید.
دوست عزیز
سلام
اینکه چرا ایشون الان با ازدواج و ارتباط بیشتر شما با هم مخالفت کردند و خواستار تموم شدن رابطه شدند رو نمیدونم، چون علتهای بسیار زیادی میتونه داشته باشه. اگر شما به ایشون علاقهمند هستید، باید بدونید که فشار آوردن به ایشون و تلاش برای ادامه ارتباط به این شکل، تاثیر مثبتی نخواهد گذاشت. بهتره یکم بهشون فرصت بدید که سربازیشون تموم شه و فکرشون کمی باز شه؛ اون موقع میتونید ازشون بخواید که یک جلسه با هم در این مورد صحبت کنید و ازشون بپرسید که چرا رابطه رو تموم کردند. قطعا این دوری زمانی که به هم علاقه دارید سخت هست، اما به هر حال روش پافشاری، همونطور که تا الان دیدید، تاثیر خیلی زیادی نمیتونه بگذاره.
بهعلاوه، دوره “بازگرداندن عشق و ازدواج” میتونه کمکتون کنه که تکنیکهای موثر و درستی برای بازگردوندن ایشون به ارتباط و ایجاد یک رابطه متعهدانهتر به کار ببرید.
سلام . ۷ ماه پیش یکی از همکلاسیام پیام داد که عاشقم شده و من دختر ایده ال ایشون هستم.اولش قبول نکردم چون خانواده من با اینجور رابطه ها مخالفن.ولی اون گفت که با هدف ازدواج با هم باشیم و چون پسر خوب و مثبتی بود قبول کردم و قرار شد تو این رابطه همدیگه رو بیشتر بشناسیم.خانواده هامونم در جریان گداشتیم که البته خانواده ایشون به شدت مخالفت کردن(بخاطر نداشتن امادگی پسرشون و عدم شناخت از خانواده دختر) ولی ایشون پافشاری کرد و اونا هم بناچار راضی شدن. مدتی گذشت و شروع کرد ایرا گرفتن از ظاهر من.طوری که من کلافه شده بودم.گفتم تو روز اول منو اینجوری دیدی و پسندیدی پس الان نباید اعتراض کنی.میگفت اون موقع قد الان دوستت نداشتم واز طرفی خانواده من مذهبین و باید رعایت کنی .بخاطر ایشون مقنعه رو تنگتر کردم دیگه شلوار قد نود نپوشیدم ولی بازم یه ایرادی پیدا میکرد.چند بار سر همین مسایل بحثمون شد و من تصمیم گرفتم همه چی رو تموم کنم.ولی هر بار قول میداد دیگه گیر نده ولی بیفایده بود.تا اینکه یه بار تصمیم خودموگرفتم و بطور جدی تمومش کردم. ولی مادرم کلی باهام حرف زد و گفت چون پسر خوبیه برو ازش عذرخواهی کن و من بلافاصله این کارو کردم ولی بعد از این قضیه دیگه کاملا عوض شد وگفت تو منو سرد کردی به خودت و باید خودتم درستش کنی .من نمیدونستم باید چیکار کنم و هربار که پرسیدم میگفت منم نمیدونم خودت باید بفهمی.تا اینکه ماه پیش خیلی ریلکس اومد و گفت تو نتونستی و دیگه هم نمیخوام درستش کنی وگفت ما باهم تفاهم نداریم و رفت.من خیلی دوسش داشتم ولی غرورم اجازه نداد برم و بهش بگم برگرد.فقط به من بگین چیکار کنم که برگرده و آیا مقصر تموم شدن این رابطه واقعا من بودم؟در ضمن پدر و مادر من خیلی سال پیش از هم جدا شدن واون همیشه میگفت هر اتفاقی هم بیفته من هیچ وقت ترکت نمیکنم و تا اخر باهات هستم.عاشق واقعی اینجوری میزاره میره؟اول مهر تو دانشگاه اگه دیدمش چجوری رفتار کنم؟ممنون میشم اگه راهنماییم کنید
سلام دوست گرامی
به نظر میرسد شریک عاطفی شما به دنیال بهانه برای اتمام رابطه بوده و این بهانه را بدست اوردند.بهتر هست شما برای برگشت ایشان فعلا اقدامی نکنید تا خود ایشان متوجه بشوند.در برخوردهای آتی ،رفتاری عادی داشته باشید و واکنشی نشان ندهید
سلام ببخشید من حالم اصلا خوب نیست دو سال با یه عاقا پسری آشناشدم ک بهش علاقمند شدم قبل ازون هیچ پسری به دل من نمینشست چون از پسرا بدم میومد خانواده تعصبی دارم و اجازه بیرون رفتن از خونه اونم به تنهایی یا تلفنی حرف زدن با کسی و ندارم واسه همین قبل از آشناشدن با اون باپسرای دیگه قرار اینا نمیرفتم اما عشقم فرق میکرد باهمشون انگار حسی بهش داشتم واسه همین تموم تلاشمو کردم ک هروقت شد و موقعیتش بود ببینمش احساس میکردم اونم دوسم داره اما بعد از یه ۴ ۵ ماه دلمو زد و باخودم فک کردم ک اگ بابهتر ازون باشم بازم همین لذت و داره و چون این طرف عاشقشم شده صد درصد بقیه پسرا هم منو میخان برای همین کارای مخفیانه کردم و رفتم مجازی و با پسرای مختلفی اشناشدم برای من قیافه خیلی مهم بود خیلیا از عشقه خودم سرتر و خوشگل تر بودن ولی مم ازشون بدم میومد چون میگفتم خیانتکارن کارم بی نتیجه شد و عشقم فهمید ک همچینکاری میکنم و بهم بی اعتماد شد و تهمت میزد و اونمکارامو تلافی میکرد و دخترای مختلف بیرون بود و بهشون دست میزد درحالی ک من فقط چت کرده بودم و باکسی نرفته بودم قرار اما اون حرف زدن رو هم خیانت محسوب میکرد بعد از مدتی خوب شدیم تقریبا باهم قصدمونم خاستن بود اما وقتی پیشم نبود حرصم میگرفت میگفنم ک جایی سرگرمه و الان پیش دختراست واسه همین چون میخاستم بهش فکر نکنم میرفتم گپ و با پسرای مختلفی چت میکردم اونم نه خیلی گرم و هردقعه عشقم متوجه شد چون یاخودم اعتراف میکردم یاااون میفهمید ک دارم مخفی میکنم اون به من گفت ک پن خیانت کارم و فرصتامو خراب کردم و عشقش نسبت بهم سرد شد ولی اون محل نمیزاشت و من دوباره گرفتارش شدم و کشته مردش شدم و از کارام الان پشیمونم و هیچ خطایی نمیکنم اما اون ازم متنفره بااینکه قبلن عاشقم بود الان دیگمنو نمیخواد بااینکه من چت میکردم باپسرای دیگ ولی تهش میگفتم عشقم فقط اونه ولی اون گفت کاراتو تلافی میکنم و اگ یه دختر خوبی گیرم بیاد شاید به سمتش کشیده شم من واقعا الان داغون یه هفته رفت و ولم کرد و برگشت تااذیتم کنه من جلوش کم میارم بعد دو دیقه به گ خوردن میافتم اما اون ازم بدش میاد میگه بیخیال من شو چکارکنم یه ساعتی میشه رفته نمیدونم چجوری دوباره عاشقش کنم چکارکنم منو بخواد من میخامش دوسش دارم اما اون توروخدا کمکم کنید وضع خوبی ندارم
سلام دوست گرامی
رفتار شما در تمام طول رابطه اشتباه بوده است و با رفتار های اشتباه و عدم تعهد به رابطه و شریک عاطفیتان مسیر را کاملا تغییر دادید.
و شریک عاطفی شما هم بجای رفع و حل این رفتار با شما لجبازی کردند و رفتار شما را در پیش گرفتند .
الان تنها راه این هست که با ایشان صحبت کنید و با قبول اشتباهاتتان و تلاش برای رفع آن ،از ایشان فرصت مجددی بگیرید
با سلام من دختری 28 ساله هستم، تا حال خواستگار زیادی داشتم که جز مورد اخری هیچکدام را مناسب خودم نمیدیدم
ولی نسبت به اخرین خواستگار احساس دیگه ای داشتم. بعد از جلسه اول به دلیل مخالفت مادرش که انگار بخاطر مسایل مادی بوده قضیه منتفی شد. ولی من دوست دارم که بازم برگرده با وجود اینکه حتی جلسه اول نشد که ما جدا از خانواده صحبت کنیم ولی نمیدونم چرا حرف نگفته دارم بهش!!!
این هم بگم که راه ارتباطی باهاش ندارم ولی فک میکنم اون هم به من فکر میکنه!!
ببخشید اگه بی ربط گفتم.
ممنون میشم راهنماییم کنید.
سلام دوست گرامی
وقتی در همان جلسه اول خواستگاری بدون شناخت فقط بخاطر مسائل مالی ارتباط قطه می شود و تحت تاثیر مادرشان هستند یعنی فردی دارای بلوغ فکری و تصمیمی نیستند.پس بهتر هست منطقی باشید و فراموش کنید
سلام
من کسی هستم که دوستان پسر زیادی دارم که فقط دوست هستیم نه رابطه ی عاشقانه مثل همه ی دختر و پسر هایی که تو دنیا فقط دوستن و جنبه ی این کار رو هم تو کسایی که برای دوستی انخاب کردم دیدم .از چند هفته پیش یکی از دوستای پسری که از بچگی همو میشناختیم با من حرف زد در مورد ناراحتیاش و …….. /چیزایی که میدونم و اطمینان دارم و طبق گفته ی خودش به کسی دیگه ای تو زندگیش نگفته واقعا دوست ازشمندیه برام و بازم تاکید میکنم هیچ حسی بین ما نبود و نیست چون هر دو این طوری نیستیم و دوستی عادی برامون خیلی نرماله .ما شوخی میکردیم اونم کلی اما توی یکی از شوخیامون چون من رو یه موضوع برای کش دادن بحث که نمیتونه اون کارو انجام بده تاکید داشتم اون فکر کرد دارم جدی حرف میزنم و فکر کرد من بهش علاقه دارم در صورتی که هر چقدرم توضیح دادم که داری قضاوت میکنی و شوخی بود گفت اگه چیزی میخوای جدی بگو نه که از دره شوخی وارد میشی ! و تموم
ببینین اون مثل یه دوست صمیمی دختر بود برام و خیلی ازشمند اما هیچ حسی نبود فقط دوست این قضاوت اذیتم کرد اما چیزی نگفتم و تموم اما میخوام برگرده و من براش توضیح بدم که فکر بد راجبم کرد رو تغیر بده به نظرتون این دعا ها جواب میده ؟ چون الان هر کاری میکنم که فقط یه بار دیگه بیاد من حرفامو بزنم و بره زیاد مهم نیست چون عشقم که نبود اما قضاوته اذیتم کرد چی کار کنم به نظرتون صبر کنم یا چی ؟
ممنونم
سلام دوست گرامی
بهتر هست از طریق کی دیگر از دوستانتان اقدام کنید و با بازکردن مسئله ایشان را متوجه کنید که علاقه ای ندارید و سوتفاهم ایجاد شده را رفع کنید
سلام.من حالم خیلی بده.واقعا نمیدونم چیکار کنم.من و عشقم 5 سال باهم تو رابطه بودیم.خانواده هامون طی ی سری اتفاقا از این رابطه با خبر شدن و البته چیزی هم نگفتن چون هر دو در نزدیکی هم زندگی میکنیم و خانواده ها رو هم شناخت دارن.منو عشقم خیلی همو دوس داریم.داستان عشقمون کل شهرو پر کرده و همه میدونن چقدر همو میخوایم.تو این ۵ سال عشقم میگفت من نمیتونم بیام جلو خواستگاری چون شرایطشو ندارم و خانوادمم راضی نمیشن و میگن درستو تموم کن بعد خدمت بعد کار و ازدواج.چندین بارم تلاش کرد ولی خانوادش راضی نشدن حمایتش کنن ک بیاد خواستگاری.جدای از اینا من هر بار ک بهش میگفتم بیشتر تلاش کن زودتر بیای جلو ک رابطه مون رسمی بشه عصبی میشد و بحث میکرد ک من تا ۳.۴ سال بعد خدمتمم نمیام خواستگاری چون چیزی ندارم و نمیخوام با بدبختی و سختی زندگیمو با تو شروع کنم و اگه تو عجله داری شوهر کن و ب پای من نمون.میگفتم شوهر چیه من دوس دارم زودتر ب تو برسم.دوس دارم زودتر این دوری و دلتنگی تموم شه ک اینقدر غصه نخورم.(بخدا من از بس دوسش دارم و عاشقشم از غصه این دوری و دلتنگی مرتب وزن کم میکنم و اصلا بدنم گوشت نمیگیره و روز ب روزلاغر تر میشم ک هیشکی باور نمیکنه یکی اینقدر عشقشو دوس داشته باشه ک فقط از دلتنگیش ب این روز بیوفته)گفتم اگه مثه بقیه دلم شوهر و ازدواج میخواست الان دوتا بچه داستم و پای تو نمیموندم…ب خاطر عشقی ک بهش داشتم این حرفاشو جدی نمیگرفتم و ب پاش موندم این چند سال و همه سختیا و فشارای خانواده رو تحمل کردم ک فقط بهش برسم…ماه دیگه خدمتش تموم میشه.چند روز پیش دوباره این موضوعو مطرح کردم ک خدمتت داره تموم میشه دیگه تا چند ماه آینده بگرد دنبال کار شرایطت رو اوکی کن ک بیای خواستگاری ولی بازم همون واکنشو نشون داد ک من تا ۳.۴ سال آینده نمیام جلو و شرایط ندارم و زمین ب آسمون بیاد من فعلا نمیام خواستگاری تا چند سال دیگه.گفتم خب من نمیتونم بیشتر از این منتظر بمونم خانوادم فشار میارن ک چرا کیسای خوبتو رد میکنی یا اگه این پسره میخوادت چرا نمیاد برات و..در جواب بهم گفت من زن نمیخوام اوکی؟ من فعلا زن نمیخوام اگرم خانوادت میخوان شوهرت بدن من مشکلی ندارم…گفتم تو کار ثابت و خوب پیدا کنی بابام رضایت میده برا ازدواجمون و راضیش میکنم کوتاه بیاد ک نامزد کنیم حداقل اینقدر بهم فشار نیارن.کار میکنی با حقوقت میتونی خونه زندگی بزاری.ک دیدم بعد این حرفم گفت من عجله ای برای ازدواج ندارم و نمیخوام فعلا ازدواج کنم…من دارم دیوونه میشم.هزار تا سوال بی جواب تو ذهنم هست ک مگه منو نمیخواد یا دوسم نداره ک هیچ تلاشی برای ب دست آوردنم نمیکنه.این ک اوووون همه بهم میگفت من عاشقتم و میخوامت و کل دنیا رو خبر کرد ک من این دهترو میخوام چرا کاری نمیکنه ک زودتر ب عشقش برسه و میگه عجله ای ندارم..اگه زن نمیخواست چرا منو وابسته خودش کرد و ۵ سال تمام منو منتظر نگه داشت و صبح تا شب میگفت تو زن منی و من میخوامت و… بعد از اون حرفش ارتباطمو باهاش قطع کردم و الان چند روزه ارتباطی نداریم.من نمیتونم میزان عشق و علاقه ای ک بهش دارمو برای شما بیان کنم فقط بدونین تو این چند روز قد چند سال پیر شدم از غم و غصه..از دوری و دلتنگیش.لطفا بهم کمک کنید ک تصمیم درستو بگیرم.از طرفی از بس دوسش دارم نمیتونم اینقدر ازش دور بمونم یا ازش ب طور کلی جدا بشم و از طرفی بعد از اون حرفاش نظرم نسبت ب ازدواج باهاش تغییر کرد و همش با خودم میگم ک نکنه انتخابم اشتباه بوده…شرمنده طولانی شد.منتظر جوابتون هستم.اجرتون با صاحب الزمان…
سلام دوست گرامی
کاملا مشخص هست که ایشان فردی مسئولیت پذیر و متعهدی نیستند و با علم به این موضوع که شما به ایشان علاقه دارید و تحت هر شرایطی با ایشان خواهید ماند سواستفاده کرده و مرتب در پی گرفتن زمن برای عدم اقدام رسمس هستند.منطقی باشید و وقتی ایشان برنامه ای برای اینده رابطه ندارند خود را درگیر ایشان نکنید و موقعیت های خوبتان را ازدست ندهید .شهره عشق بودن با حرف خیلی کار راحتی هست اما مهم تلاش برای بدست اوردن هست که ایشان ندارند پس فقط حرف هست و ادعا
خیلی جدی با ایشان صحبت کنید و اعلام کنید که در صورتی که طی یک بازه مشخص اقدامی نکنند شما رابطه را تمام میکنید .نترسید ارزش شما بیش از یک رابطه بی سرانجام با فردی مردد هست
سلام خسته نباشید،من یه دختر مجردم و ۱۹سالمع حدود۱سال بایک نفر دوست بودم و همو خیلی دوس داشتیم طوری بود ک خانواده ها میدونستن همو واسه آینده مون میخواستیم ولی این اخرای رابطمون هروز دعوا بحث سر چیزای الکی ،اینم بگم خیلی بهش گیر میدادم ولی خب از روی دوس داشتن بود،بعد ی مدت دیدم بهم خیانت کرده همزمان ک بامن بوده بادخترای دیگم دوست بوده اخرشم ک سر یه بهونه الکی ولم کرد و رفت هرچقدرم گفتم نکن این کارو ولی بازم رفت و تنهام گذاشت ،الان من ۱ماه خورده ایه ک ازشمیگذره ولی هنوز دوسش دارم نمیدونم چیکار کنم حالم خیلی بده میشه کمک کنید مرسی
سلام دوست گرامی
وقتی یک نفر در یک رابطه عاطفی متعهد نیست در واقع به هسچ کسی نمیتواند وفادار بماند.اینکه شما هنوز به فکر ایشان هستید به دلیل وابستگی احساسی به این فرد هست.اجازه بدید زمان باعث فراموشی این شخص شود
سلام خوب هستید ؟من الان ۸ ماهه با یه نفر تلفنی حرف می زنم و هین حرف زدن باعث شده علاقه به وجود بیاد دلیل این هم که باهام تا الان بیرون نرفتیم اینه که من کنکور داشتم و درس می خوندم اون هم به خاطر من یهم کمک کرد تو درسام و بعدش من برام شرایطی پیش امد به خاطر مامانم و یک ماه هم سر اون ولی الان بعد ۸ ماه من شرایطشو دارم که بتونم برم بیرون ولی الان اون هر موقع می خواد بیاد پیشم یه مشکلی پیش میاد نمی دونم حالا واقعا پیش میاد یا از قست اینجوری می کنه احساسش از قبل خیلی بیشتر شده با احساس تر برخود می کنه ولی گاهی اوقات هم سرد میشه میگه تموم کنیم بعد خودش بعد نیم ساعت اخلاقش عوض میشه و میگه نه نمی خواد تموم شه ابراز علاقش بیشتر شده ولی این مشکل این که یه دفعه میگه تموم هست یا این که نمیاد بیرون الان من واقعا گیج شدم نمی دونم داره راست میگه یا نه یه جورایی سر در گمم نمی دونم چی کار کنم اگه میشه راهنمایم کنید
سلام دوست گرامی
رابطه مجازی باید در اولین فرصت حالت حقیقی بگیرد و اینکه هربار برای ایشان مشکلی پیش میاد عجیب هست .بهتر هست قاطعانه با ایشان صحبت کنید و در صورت عدم تمایل برای قرار و ملاقات حضوری،رابطه را تمام کنید
سلام
2 سال و نیم پیش با پسرخاله صمیمی ترین دوستم آشنا شدم و رابطه جدی بینمون شروع شد من 21 ساله و تهران زندگی میکنم و ایشون 29 ساله و مازندران هستند
بعد گذشت 4 ماه از رابطه مون به ازدواج فکر کردیم و هردو معتقد بودیم برای هم ساخته شدم خیلی سختی کشیدیم دنبال کار با درآمد مناسب توی تهران گشتیم چند بار اومد تهران ولی شکست خورد و برگشت شهر خودشون منم مخالفتی نداشتم 1 ماه پیش برای اولین بار باهم دعوا بدی کردیم سر این که دوست دخترسابقشون باهاش تماس گرفته بعد تماس غیبیش زد 3 هفته بعدش از طریق دوستش پیداش کردم بهش گفتم میخوام ببینمت گفت باشه بیا ببینیم همو رفتم شهرشون باهاش صحبت کردم گفت رابطه من و تو ته نداره بی خیال گفتم مشکلات رو حل میکنیم چرا بی خیال گفت خانواده هامون راضی نمیشن مادرم میگه نه گفتم خب صحبت کن باهاش گفت مادرم میگه با یکی تو شهر خودمون ازدواج کن گفتم خب گفت میخوام با یکی دیگه که مال شهر خودمونه ازدواج کنم گفتم یعنی چی گفت بی خیال شو لطفا خانواده هامون راضی نمیشن..هرچی گفتم فقط گفت نمیشه بیخیال
من نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنین اصلا شرایط خوبی ندارم نمیدونم باید چیکار کنم دیگه.
دوست عزیز
سلام
حال بدتون کاملا قابل درکه، اما شما دو تا مانع خیلی بزرگ سر راهتون هست، یکی خانواده که در فرهنگ ایرانی خیلی مهمه و دوم خود این فرد که به هر دلیلی دست از تلاش برداشته؛
اولین قدم اینه که بررسی کنید و ببینید که چقدر این رابطه براتون ارزش داره، چون شما اول باید این آقا رو راضی به ازدواج کنید و بعد از اینکه ایشون راضی شدن برید سراغ خانواده که هر کدوم از این ها ممکنه زمان طولانیای ازتون وقت بگیره. اما اگه خیلی این رابطه براتون مهمه، میتونید با کمک دوره برگرداندن عشق، ایشون رو به خودتون جذب کنید و بعد با هم برای راضی کردن خانوادهها تلاش کنید.
سلام.دختری ۳۵ ساله هستم.از چند ماه پیش با پسری از اعضای خانواده مادری ام وارد رابطه شدم.قبل از این هم من بهش علاقه داشتم ولی جرات بیان نداشتم تا اینکه اردیبهشت امسال به خودم جرات دادم و گفتم اونهم استقبال کرد و اوایل خیلی خوب بود هم ارتباطمون هم اینکه بخوبی همدیگر رو ساپورت عاطفی میکردیم.حدود دوماه پیش مادر من فوت شد و از نظر عاطفی به خاطر بیماری سخت مادرم و بعد فوتشون به این فرد وابستگی شدیدتری پیدا کردم و اون هم اوایل واقعا حواسش بهم بود و کنارم بود ناگفته نماند چند باری هم باهاش رابطه درحد آغوش و بوسیدن داشتم. اما بعد از فوت مادرم به طور ناگهان شروع کرد به بهانه آوردن که دچار عذاب وجدان شده و رابطه ما از اول اشتباه بوده و توی بدترین شرایط که من درگیری روانی و جابجایی منزل داشتم رابطه اش رو یکبار قطع کرد و حتی شماره من رو هم مسدود کرد. از طرفی بخاطر ارتباط فامیلی که داریم گاهی هم رو میبینیم در همین زمانها هم تمام تلاشش رو میکنه تا هم بهم بیمحلی کنه و با شوخی کردن با دخترهای دیگه فامیل که میدونه من نسبت بهشون کراش عاطفی داشتم سعی در خورد کردنم داره. دوریش به این صورت و کارهاش باعث بیماری شدید روحی روانی در من شده که طی چند هفته گذشته بارها بستری شدم و یا دچار آسیب دیدگیهای از راه افتادن یا تصادف توی تنم شده و خیلی عذاب آورتره که وقتی من توی خونه ام مهمونی دارم باز هم میادش و شرکت میکنه. از طرفی با همه این مسائلی که ایجاد شده احساس من بهش تغییری نکرده و هنوز شدیدا بهش علاقه دارم و دوست دارم برگرده دلیل رفتارش رو نمیفهمم و شدیدا احتیاج به کمک و مشاوره دارم و چون رابطه فامیلی بوده از بازگو کردنش با نزدیکانم هم معزور شدم و این باعث فشارهای عاطفی و کاهش وزن شدید و از هم پاشیدن چهره ام هم شده که با فوت مادرم همزمانیش باعث تخریب شدید روحی و روانیم شده که گاهی بیدلیل اشک میریزم و یا کابوس میبینم.لطفا راهنماییم کنید.
سلام دوست گرامی
دلیل رفتار ایشان هرچی باشه و بهردلیلی نشان از عدم تمایل برای ادامه دادن رابطه داره و اینهمه حساسیت و ناراحتی شما اشتباه هست
بهتر هست به مشاور مراجعه کنید و تحت نظر مشاور دوران سوگ و از دست دادن ایشان را سپری کنید و با عدم حضور در جمع هایی که ایشان هستند به مرور فراموششان کنید
سلام پنج ساله با یه پسر رابطه دارم همه چیمونم خیلی جدی شد بیش از حد دوسش داشتمو دارم اما فهمیدم که با دختر دگه ای رفته سرقرار چیزی از رابطشون نمیدونم که در چه حد بوده ولی برام ثابت شده که با دختره رفتن همو دیدن تنها هم نبوده دوست عشقمم همراشون بوده وقتی فهمیدم باهاش بهم زدم اما اون انکار کرد همش میگفت داری بهم تهمت میزنی الانم اینقده دوسش دارم که دارم دق میکنم چکار کنم اگه برگرده باز بهش اعتماد کنم یا نه ؟
دوست عزیز
سلام
شما باید اول بررسی کنید که احتمال خیانت ایشون چقدر بوده است؟ آیا واقعا خیانت کردند یا این تصور شماست؟ اگه واقعا خیانت اتفاق افتاده که احتمال اینکه باز هم اینکار رو انجام بدهند هست، ولی اگه نه؛ شما در این صورت باید ازشون عذرخواهی کنید و سهم خودتون رو بابت به هم خوردن رابطه بپذیرید.
سلام ببخشید من یک پسری رو خیلی دوست داشتم و دارم.فاصله محل زندگیمون ازهم حدود۶۰۰کیلومتر.الان یکسال منو ول کرده و رفته.خیلی دوست دارم برگرده.هرچی دعا میکنم برنگشته.به نظرتان چیکارکنم؟خیلی دوستش دارم.میخوام برگرده.😢😭😭
دوست عزیز
سلام
شما اول باید بررسی کنید و ببینید که امکان برگشت ایشون به رابطه چقدر هست. کارشناسان دوره بازگرداندن عشق با کمک مصاحبه و تست به شما کمک میکنند که امکان بازگشت ایشون به رابطه رو بررسی کنید و اگه شانس بالایی برای بازگشت وجود داشت، با کمک دوره بازگرداندن عشق، تلاش خودتون رو بکنید.
سلام من ۲۶سالمه حدودا ۲سال که تو رابطم دوست پسرمم ۲۷سالشه بعد عید رابطه ما جدی شده بود قرار بود بعد ۵با۶ماه عقدمون بشه خانواده ها هم در ارتباطن …۴روز پیش ما بخاطر اینکه میخواست بره تور ۱روزه دعوامون شد من هم هرچقدر اصرار کردم که بیام گفت نه تو ناموس منی نمیبرم منم گفتم پس اگه بری تموم میکنم فرداش رفت بعدش که اومد همون آدم نبود که واسه من میمرد از عشقش فهمیدم آقا اونجا پیدا کرده منم تموم کردم بخاطر این موضوع و الان دارم دیونه میشم با یکی دیگس نمیدونم چیکار کنم میخوام برگرده و میخوام انتقام بگیرم ازش ولی دلمم نمیاد یه راهی بگین من انجام بدم!!فکر کنین یک هفته پیش که روز دختر بود واسه من ۲۰۰شاخه گل با انگشتر طلا گرفته بود به اونا فکر میکنم میگم همون آدمه😔😔😔 توروخدا کمکم کنین دارم میمیرم
دوست عزیز
سلام
احساس ناراحتی شما کاملا قابل درکه؛ بعد از به هم خوردن یک رابطه عاطفی، قطعا احساساتی که شما میگید سراغ آدم میاد. اینکه هم دوستش دارید و هم ازش عصبانی هستید. چیزی که خیلی تو این شرایط مهمه اینه که با وجود تمام این احساسات منفی، باید به خودتون مسلط بشید. البته، قطعا کار خیلی سختیه، اما اگه از کسی کمک بگیرید، قطعا راحتتر میتونید این شرایط رو پشت سر بگذارید.
یادتون باشه، نشون دادن خشم و عصبانیت، توهین کردن، بلاک کردن و … همگی باعث میشه که فرد مقابل رو ازتون دور و دورتر کنه.
یادتون باشه، هر حرکت و واکنش شما در این مرحله خیلی مهمه، به همین دلیل پیشنهاد میکنم با کمک دوره برگرداندن عشق و روانشناس متخصص همیار عشق، اول از همه روی هیجانات خودتون مدیریت پیدا کنید و بعد با یادگرفتن تکنیکهای اصولی، برای برگرداندن کسی که دوست دارید، تلاش کنید.
سلام.الان که این متن و می نویسم انقدر ناامیدم که نمیدونم از کجا شروع کنم…پاییز سال گذشته تا فروردین امسال وارد رابطه ای شدم که نمیدونم چرا یهو تموم شد…این آقا شدیدا عاشقم بود و علاقه اش زبانزد همه شده بود.من هم به مرور جذبش شدم و رفتارش باعث شد روز به روز بیشتر بهش علاقمند بشم.قرار بود بعد از عید برای خواستگاری اقدام کنه.هیچ دعوای جدی ای بین ما اتفاق نیفتاد.بحث بود دلخوری بود قهر بود ولی چیزی که بخواد رابطه رو تموم کنه نه.حتی سال تحویل و در کنار خانواده اش نموند و اومد پیش من…اما دقیقا یک هفته بعد بلاکم کرد!شب قبل از بلاک کردن اومد دنبالم و از محل کارم منو رسوند خونه.مثل همیشه و حتی دلتنگ تر از همیشه بود.نگاهش پر از عشق بود.گفت یک درصد هم علاقه اش کم نشده تو این مدت…اما فرداش منو بلاک کرد و دیگه جوابم و نداد.بعد از مدتی هم شروع کرد به بد و بیراه گفتن و اینکه پیام نده و نمیخوامت…و حتی حاضر نشد بیاد و حضوری باهام حرف بزنه.میشه یه آدم یهو بی دلیل از این رو به اون رو بشه؟
دوست عزیز
سلام
قطعا این نوع از پایان ارتباط دردناکه و احساسهای ناخوشایندتون طبیعیه. این که چرا یک دفعه، بدون هیچ مقدمهای شما رو بلاک کردند و رابطشون رو با شما قطع کردند، اصلا مشخص نیست. شما گفتید که اصلا قبل از این بار، هیچ قهر و دلخوریای پیش نیمده، پس چطور ممکنه همچین اتفاقی بیافته؟
پیشنهاد میکنم که در مورد این رابطه به طور مفصل و دقیق تمام جزییات رو برای روانشناسان آنلاین همیار عشق توضیح بدید تا راهنماییتون کنن؛ روانشناسان ما کمکتون میکنن که اول از همه از این همه احساسات بد خلاص بشید و در مرحله دوم، با بررسی شرایط رابطه، اگر امیدی به بازگشت به رابطه بود، راهنماییتون کنند.
سلام، يك سال و نيم پيش آقايي اومدن خواستگاري من و با اينكه همون جلسه اول از من خوششون اومده بود رفتن و دوباره ٦ماه بعد مادرش تماس گرفت واصرار كه ما دوباره همديگرو ببينيم، و بعد از اون پسر طوري رفتار مي كرد كه واقعا عاشقمه و صد در صد منو براي ازدواج ميخواد، من از اول نه تنها علاقه نداشتم كه بد دلم بودم ولي به مرور زمان بهش علاقه پيدا كردم تا جايي كه فهميدم ي مشكل بزرگ داره و خانوادشم نميدونن و من سريع جواب منفي دادم.بعدش ازم فرصت خواست،منم چون دوستش داشتم بهش فرصت دادم تا اينكه خودش گفت من نميتونم قول بدم حلش كنم و اينكه مطمئن نيستم ما براي ازدواج مناسب باشيم،و اينا در حالي بود كه خودشم گريه مي كرد.بعد از دو ماه دوباره اومد سراغم و گفت اون حرفا همش بهونه بود كه تورو از خودم دور كنم چون واقعا نميتونستم بهت قول بدم مشكلمو حل كنم،من با اينكه ميدونستم نبايد ديگه باهاش باشم ولي نتونستم پا روي دلم بزارم و دوباره باهاش بودم،تا اينكه بعد ٨ماه از اولين روز ارتباطمون،بالاخره تمومش كردم در حالي كه هر دو گريه ميكرديم باز هم بهم گفت دوست داشتن واسه ازدواج كافي نيست و من بايد خواستگاري چند نفر ديگه هم برم تا فرد مناسبمو پيدا كنم،ضمن اين كه خانوادش منو ميخواستن و از همه لحاظي بهم ميومديم.به جز اينكه من با هر دودي مخالفم ولي ايشون مشكلش اين بود كه ي ماده اي كه اخيرا بين جوونا رايج شده را مصرف ميكنه ولي اخيرا خيلي كم شده بود مصرفش، ميدونم اشتباه از خودم بود كه ادامه دادم ولي به نظر شما اين اقا واقعا منو دوست داشته؟ و ايا دوباره مياد كه باهم باشيم؟چون بهم گفت ممكنه بعد از چند ماه واقعا بيام كه باهم ازدواج كنيم.
سلام دوست عزیز
ابتدا باید شرایط شما کاملا بررسی شود. اینکه آیا ادامه این رابطه با توجه به مصرف مواد توسط ایشان کار درستی است؟ پیشنهاد میکنم از این رابطه گذر کنید و خوشبختی را در جای دیگری جستجو کنید. در صورتی که باز اصرار بر روی برگشت ایشان دارید و شرایط خودتان را کامل اینجا توضیح ندادیددر واتساپ یا تلگرام به شماره 09035714068 پیام دهید تا کارشناسان ما راهنماییتون کنن.
سلام منم بمدت ۲ سالو نیمه با کسی دوستم خیلی همو دوست داریم اما همش لج میکنیم گاهی باهم همه جوره تلاش میکنه پول در بیاره منو ببره بیرون اما ۲شخصیتیه یروز باهام خوبه یروز بده یروز هم میگه دلش تنهایی میخاد از زندگیش برم فرداش میگه دلش تنگه دیگه خستم کرده خیلی دوسش دارم اما نمیتونم ازش دل بکنم سه ماه ازش جدا بودم خیلی اذیت شدم اولین هامو باهاش تجربه کردم همه جا باهاش رفتم خاطره دارم نمیدونم چطوری فراموشش کنم
سلام دوست عزیز. دو راهی که در آن قرار گرفتید قابل درک هست. این مقاله را مطالعه بفرمایید.
سلام منو شخصی سه ساله بود ک باهم اشنا هستیم و اولش جدی نبودو کم کم وارد رابطه ی جدی شدیم تو این سه سال به خاطر باهم بودن سختیای زیادی کشیدیمو جفتمون تحمل کردیم چون همو دوست داشتیم و رابطمون دو طرفس قصدمون جدی بود و میخاستیم باهم ازدواج کنیم ولی خانواده ی ایشون چون من در استانه دیگه ای هستم و ایشون استانع مجاور ب شدت مخالفت میکنن و شخص دیگه ای رو برای ازدواج با ایشون در نظر دارن و اون اقا چون دیدن ک ما سرانجامی باهم نداریم و باهم بودنمون ب من صدمه میزنه چند هفتس ک رابطمونو قطع کردن راستش من نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنین این وضعیت برای جفتمون ب شدت سخته بااین دعاها کارم راه میوفتع یا نه
دوست عزیز
سلام
همونطوری که میدونید در جامعهای مثل ایران، رضایت خانوادهها خیلی مهم هست. بنابراین، درستش این هست که برای موافقت خانوادهها تلاش کنید. البته وضعیت شما یکم سختتره چون آقا هم رابطشون رو با شما قطع کردند. اما به هر حال، شما میتونید برای اینکه بعدا پشیمون نشید از کارهایی که نکردید، یک قرار ملاقات با ایشون بگذارید و با هم شرایط را کاملا بررسی کنید. ممکنه انقدر فشار در خانواده ایشون شدید باشه که ایشون از اینکه دائم بخوان خانوادشون رو راضی کنند، خسته شده باشن. در این زمان خیلی شاید نشه کاری کرد. اما اگه ایشون هم تمایل به تلاش بیشتر داشتند، سعی کنید موانع ازدواج را کاملا بررسی کنید. آیا فقط چون فرهنگها فرق میکنه مخالفت کردند، یا دلایل دیگهای هم بوده؟
بهعلاوه میتونید یک جلسه مشترک هم با خانوادهها داشته باشید تا بررسیهای بیشتری انجام بدید.
اگه به این نتیجه رسیدید که با در نظر گرفتن تمام این شرایط، باز هم ازدواج کردن خیلی سخته و …، بهترین کار اینکه که با روانشناس متخصص در ارتباط باشید. اینکار به هر جفتتون کمک میکنه که این شرایط رو بهتر مدیریت کنید و خودتون رو برای زندگی آیندتون آماده کنید. روانشناس، گام به گام همراهتون هست تا این دوران رو پشت سر بگذارید.
با سلام : من حدود یه سالی با آقای مذهبی دوست هستم همدیگه رو خیلی دوست داشتیم و ایشون اصرار داشتن بیان خاستگاری اما من قبول نمیکردم چون از ازدواج قبلی من خبر نداشتن و من میترسیدم بفهمه پشیمون شه به صورت اتفاقی فهمید بعدش دیگه اعتمادشو نسبت به من از دست داد و همه ش میگه تو یه دوروغ گویی و به ظاهر ازم بدش میاد اما میدونم هنوز دوسم داره فک میکنه تو این یه سال هرچی بهش گفتم دروغ بوده و سرکارش گذاشتم دیگه باهام حرف نمیزنه خیلی کم جوابمو میده لطفآ بگین چیکار کنم
دوست عزیز
سلام
اینکه ایشون از شنیدن این موضوع ناراحت شدن، تا حدودی طبیعیه؛ اما شما میتونید وقتی که آرومتر شدن، به یک قرار دعوتشون کنید (حتما حضوری باشه خیلی بهتره). سعی کنید فضای عمومی ولی آرومی رو انتخاب کنید که بتونید با هم صحبت کنید. ازشون بخواید که چند دقیقهای رو بهتون فرصت بدن که براشون شرایط رو توضیح بدید. تو این زمان سعی کنید خونسردی خودتون رو حفظ کنید و حتی اگه وسط حرفتون پریدن، خوب به حرفشون گوش کنید و دوباره برگردید سر موضوعی که در موردش صحبت میکردید.
براشون توضیح بدید که چی باعث شده شما نخواستید ایشون چیزی در مورد ازدواج قبلی شما بدونن؟ آیا ترس از دست دادنشون رو داشتید؟ آیا نمیدونستید چطور توضیح بدید؟ … . هر علتی که داشته رو با صداقت کامل توضیح بدید.
سعی کنید خلاصه ولی کامل حرفتون رو بزنید. اگه در مورد گذشتتون سوال کردند، تا جایی که لازمه در موردش توضیح بدید. ممکنه ایشون سوالاتی در مورد اینکه چرا جدا شدید و … بپرسند، از قبل به سوالاتی که احتمال میدید بپرسند، فکر کنید.
در نهایت بهشون اجازه بدید که کمی در این مورد فکر کنند. ممکنه که همون اول خیلی خودشون رو راضی نشون ندن، اما بعد از مدتی که عصبانیتشون فروکش کرد، حتما به حرفهای شما فکر میکنند.
سلام..من و رلم از اوایل فروردین تا اوایل خرداد باهم بودیم..رفتارش باهام عالی بود همیشع ابزار علاقه میکرد..دوست داشتنو میتونستم از چشاش بخونم..این رو هم عرض کنم ک ما چن بار باهم رابطه داشتیم..باهام گرم بود اما زیاد قهر میکرد..همش میخاست نازشو بکشم..تا اینک این قهرا بیشتر شد و دعوا درست شد..جوری ک ی بار بعد رابطه بهم گف منو نمیخاد..ولی قبلش خعلی باهام گرم بود..حس میکنم ی چیزی مثل پول مانعش میشه ک باهام باشه..نمیدونم..شاید بخاطر ی چیزع دیگع باهام کات کرد..ب یکی از رفقاشم گف ک منو فقد بخاطر رابطه میخاد..خاهش میکنم بگین چیکار کنم برگرده؟؟بدون اون میمیرم..این مدتو بزوور تحمل کردم..ت رو خدا پاسخ منفی ندین ی پاسخ مثبت بدین ک برگرده
سلام دوست گرامی
وقتی شریک عاطفی شما علنا اعلام کردن فقط شما را برای رابطه میخواند اصرار شما برای حضور در این رابطه چیست؟منطقی و واقع بین باشید و دور از احساسات برای خودتان و شخصیتان ارزش قایل شوید و از رابطه خارج بشید.این بهترین و درست ترین کار هست
ولی من بدونه اون نمیتونم..ت رو خدا بگین چی بخونم ک با عشق برگرده؟؟
سلام
من یه نامزدی داشتم که دو سال طول کشید
ولی طی دوسال متوجه روابطشان با افراد دیگه شدم
ولی ایشون خیانت شون رو انکار میکرد
ن ولی الان دو هفته نامزدی بهم خورده و نمیدونم چیکار کنم تا برگرده لطفا راهنمایی کنید؟؟؟
سلام دوست گرامی
آیا به شما اثبات شد ک ایشان خیانت میکنند یا خیر؟
اگر فقط شک شما بوده و اثبات نشده، بهتر است برای «دوره بازگرداندن عشق و ازدواج» از همیار عشق وقت مشاوره بگیرید.
اما اگر ثابت شده است که ایشان خیانت کردند، بهتر است دیگر برای برگشت تلاشی نکنید.
سلام من ۷ ماهه با یکی دوست هستم و من یه کاری کردم اون علاقش از بین رفته هردومون می خوابم علاقش برگرده چی کار کنم من الان
سلام دوست گرامی اینکه 7 ماه با کسی بودید و رفتار شما باعث خرابی ارتباط شده شدیدا باید بررسی بشه و شما درصدد رفع مشکلات رفتاری خودتان باشید. در کنارش با ایشان تماس بگیرید و اعلام کنید که متوجه اشتباهات رفتاری شدید و درصدد رفع آن هستید و هردو برای یک ارتباط مجدد تصمیم بگیرید
سلام دوسال پیش باپسری اشناشدم رابطمون خیلی خوب بودتادوتاماه پیش فهمیدم ی دختردوسش داره بهش هم گفت ولی رضاچونکه دوستم داشتم اون دختروردکردموقعی ک فهمیدم حالم خیلی بدشدچون بدون اینکه بدونم بایه دخترصحبت کردخیلی چیزابش گفتم مثل اینکه بی ادبی وخجالت نمیکشی وازاین حرفاناراحت شدم چون میتونست اون دختروبلاک کنه ولی نکردچونکه دوسش داشتم چن بارازش خواستم باهم باشیم قبول نکردبخاطرحرفام هی بهش میگم شماره وعکساموپاک قبول نمیکنه مجبورشدم خودم بلاکش کنم خوب اگه منونمیخوادچرابلاکم نمیکنه چیکارکنم میخوام دوباره باهم باشیم
سلام دوست گرامی
رفتار شما و نحوه برخورد با این موضع کاملا اشتباه و بچه گانه بوده .بهتر هست با ایشان تماس بگیرید و بدون جبهه گیری با ایشان صحبت کنید و با بیان اینکه متوجه اشتباه رفتاریتان شده اید از ایشان برای ارتباط مجدد فرصت بگیرید
با سلام.من پسری ۲۸ ساله هستم که از ۲۰ سالگی الی ۲۵ سالگی با دختر خانمی دوست بودمو همو دوست داشتیمو بالاخره بعد از ۵ سال برا تکلیف رابطه رفتم خواستگاریشون. ایشان ۲۰ ساله شدن و من ۲۵.ولی خانواده ایشان فقط به جهت مادیات برخورد بدی بامن داشتن و حتی موقع جواب دادن هم مادر ایشان به ما گفتن شما چجوری بخودتون اجازه دادین بیایین خواستگاری… بعد اون شب دختر خانم میگفت پنهانی به رابطه ادامه بدیم ولی من چون غرورم شکسته شده بود مخالفت کردمو رابطه رو با یکی به دو کردن با اینکه همو دوس داشتیم تمام کردم ولی الان ۳ سال گذشته و شرایط کاریم یکم بهتر شده و دوس دارم ازدواج کنم… حالا چند سوال دارم:۱. به هیچ عنوان نمیخوام مستقیم برم جلو و فقط میخوام اگه قسمت من این دختر خانم هستن و و پاکیشونو حفظ کردن و باکسی ازدواج نکردن با دعاهای مجرب خودشون برگردن سمت من. و پیشنهادتون کدام دعاهاست؟
۲.من در این ۵ سال هیچ بدی به ایشان نکردمو اولین عشق ایشان بودمو همه اولین ها رو من براش ساختم. این مورد چه تاثیری در این موضوع داره؟
۳.آیا این موضوع صحت داره که دخترها اولین عشقشونو فراموش نمیکنن؟
۴. من عاقلانه میخوام ازدواج کنمو همسرمو براش بهترین ها رو بسازمو همین طرز فکرم بود که این ۳ سال مقاومت کردم ولی الان میخوام بدونم آیا چنانچه ایشان ازدواج کرده باشن این دعاها تاثیری در رابطه ایشان داره یا نه که اگه باعث سردی ایشان از همسرشون میشه من فقط تمرکزمو روی دعا برا پیداکردن همسر خوب بذارم نه ایشان
در آخر من هیچ علاقه ای به تحقیق در مورد اینکه ایشان ازدواج کردن یا نه ندارم چون منو یاد خاطرات میندازن و حالم بد میشه و فقط هدفم اینه که یا با دعا ایشان خودشان برگردن یا یکی بهتر از ایشان برا ازدواج پیدا شه… ببخشید طولانیه ولی جواب بدین ممنون میشم. ایشالله خدا بهتون سلامتی و عزت بدد
سلام دوست گرامی
1-اینکه به هیچ عنوان نمیخواهند مستقیم برید جلو و فقط میخوایند اگه قسمت شما این دختر خانم هست و باکسی ازدواج نکردن برگردند سمت شما.کاملا تفکری اشتباه هست .اصولا باید از سمت شما تلاشی باشد تا خدا از طریق دعاها سبب گشایش کار شما شود .پس به این امید اصلا نباشید
2-اینکه شما اولین ها را برای ایشان فراهم اوردید خیلی خوب هست اما مهم تر تلاش شما برای رسیدن به ایشان هست و اینکه به راحتی از موضع عقب نشینی نکنید
3-هرفردی اولین عشق واقعی خودش رو که دور از هوا و هوس نیوده بیاد دارد
بجای این اما و اگرها بهتر هست خیلی منطقی در مورد ایشان پرس و جو کنید و درصورتی که در ارتباطی نیستند دوباره با ایشان صحبت کنید
سلام
من و آقایی ۳ سال هست که دوست هستیم من در یک دوره احساس شک و بد دلی به ایشون داشتم و به همین دلیل بد رفتاری هایی داشتم و کلا احساس کردم که من رو دوست ندارند و در این مدت کارهایی انجام دادم که خوشایند ایشون نبود مثل حرف زدن با برخی دوستان آقا و به قول گفتنی لج بازی اما خیلی پشیمون شدم و گفتم که تغییر میکنم و فهمیدم که ایشون هم خیلی منو دوست دارند اما از وقتی این قضیه حرف زدن و این هارو متوجه شدن دیگه جواب من رو نمیدن و البته بگم که ایشون هم همچین اشتباهاتی داشتن و اینطور نیست که کاری نکرده باشن ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام دوست گرامی
اینکه مطرح کردید یکسری رفتارهای نادرست داشتید و شریک عاطفی شما ناراحت شدند خیلی طبیعی هست و اینکه بخوایند بگید چون این شخص هم رفتارهای اشتباهی داشته و شما بخواهید مقابل به مثل کنید کاری اشتباه هست .بهتر هست برای حل مشکلت با ایشان صحبت کنید و برای رابطه یک برنامه و هدف مشخصی داشته باشید و این را هم بپذیرید که اشتباه کرده اید و درصدد رفع اشتباهات باشید
سلام/ 15خرداد فروردین 98 پسری که یکسال باهم رفت امد داشتیم اومد خاستگاری/ دقبقا روز بعد خاستگاری خانواده پسر منصرف شدن بخاطر حرف مردم/ چون مردم خیلی حرفای بد درباره ما زدن/ از نظر من همه چی تموم شده/ اما بعد از گذشت سه ماه مامانم هنوز اذیته/ شبا خاب نداره/ میگه من میدونم اونا برمیگردن/ مثله دیونه ها شده حالا به من میگه اونا برگردن تو چی میگی؟
خیلی حالم بده بخاطر مامانم/ تو رو خدا کمکم کنید چکار کنم حالش خوب شه
سلام دوست گرامی
بهرحال در خواستگاری و تحقیقات هر اتفاقی ممکن هست رخ بدهد
شما باید ارام باشید و ذهن مادرتون رو از این مسئله دور کنید.صحبت کردن در مورد اینده، پیاده روی برای مادرتان مناسب هست.
سلام وقت بخیر
بنده با یه دختری تابستون سال گذشته آشنا شدم و خیلی معمولی باهم چت میکردیم
بعد از مدت چند وقت علاقه به ایشون پیدا کردم
هرچی که زمان میگذشت علاقه من خیلی زیاد شد
بعد از یه مدتی که به اصطلاح وارد یه رابطه جدی تر شدیم. من واقعا از ته دل دوستش داشتم و هیچی کم نذاشتم.
اونم منو دوست داشت اما نه مثل من. فقط هم 3 بار همو دیدیم و بهترین شب های زندگی من همون 3 شب بود اما یه شب گفت که من هیچ حسی بهت ندارم. یه مدت گذشت من خیلی دلتنگ بودم، شب و روز تو فکرش بودمو گریه میکردم از دوریش. بهش زنگ زدم و صحبت کردیم اولش بد صحبت کرد اما کم کم خوب شدیم باهم اما نه مثل قبل. اما من هنوزم دوستش داشتم. ولی من برای اون یه دوست معمولی بودم.
چند ماه گذشت به همین روال بعد من گفتم که یه مدت باهم نحرفیم اونم گف اوکی
بعدش که صحبت کردم باهاش یه مقدار از علاقم کاسته شده بود
بعد از چند روز خیلی فجیع رابطه به کلی تموم شد و بلاکم کرد
اما من هنوزم دلم براش تنگ میشه و خوابشو میبینم
مدتی هست که از بلاکی منو در آورده و میتونم عکساشو ببینم
چیکار کنم من میشه راهنمایی کنید؟ بهش پیام بدم دوباره ؟
سلام رابطه ای که یبار تمام شده مشکلات خودش را داشته و اینکه دوباره شروع کردید و منجر به تمام شدن مجدد شده یعنی دو نفر افراد مناسب هم نبوده اند.اینکه الان بلاک نیستید دلیلی بر درست بودن شروع مجدد نیست.بهتر هست واقع بین باشید و این رابطه را تمام شده بدانید
سلام من باکلی امید وذوق وشوق مطالبتونو خوندم ویاد داشت کردم وانشاالله نتیجه میگیرم وتا اخر عمردعاگوتون خواهم بود…
من عاشق معشوقم هستم و خودم بهش گفتم دوستت دارم ودائم توفکرشم اما اون ازم دوری میکنه ومیگه نامزد دارم ولی دروغ محضه وفقط داره ازم فرار میکنه میخوام بدونم ایا با این راه حل هایی ک بالا درج شده بود میتونم برشگردونم ؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام دوست گرامی
درگیری در یک رابطه یک طرفه فقط یک رابطه مخرب هست و برای شما چیزی به ارمغان نمی اورد .وقتی معشوقه شما از شما دوری می کند یعنی هیچ دلیل احساسی و عاطفی در برقراری ارتباط با شما ندارد.پس بهتر هست منطقی باشید و زمان و انرژی و احساس خود را برای فردی که به شما تمایل دارد بگذارید
اقا سلام وقت بخیر.من ماجرای رابطم خیلی طولانیه….خلاصه خلاصه بخوام بگم بعد یه مدت زیادی که سعی کردم وارد رابطه با اون بنده خدا بشم شکست خوردم و به من ج رد داد و بعد 6 ماه خودش برگشت و اوکی شدیم اما من حس سابق رو نداشتم و ماجرا بعد دو ماه از طرف من تموم شد و بهشم گفتم و فک میکنم اون زمان بهترین تصمیم همین بود و من نمیتونستم اون موقع وارد رابطه شم چون حس سابق رو نداشتم…بعد مدتی پشیمون شدم و واقعا دارم نابود میشم و خواستم برگردم و بالاخره از خودش پرسیدم اون هم گفت ک حدود یک سال و چند ماه و الان بخوام بگم میشه دو سال و چند ماه هست ک با ی کسی ب قول خودش رابطه جدی داره.میخوام بپرسم که آیا این دعا ها و ذکر ها رو من الان استفاده کنم ممکنه یه طوری رابطه اونا خراب بشه و برگرده سمت من؟و اینکه این اصن اخلاقی هست یا نه؟؟؟من نمیخوام دل کسی بشکنه این وسط ولی از طرفی خودم دارم نابود میشم.
سلام دوست گرامی
شما هنوز تکلیف خودت رو با احساست نمیدونی و بارها این رابطه به نوعی به پایان رسیده.اکنون که ایشان در رابطه جدی هستند باید پذیرا باشید و از افکار منفی که سبب سرد شدن رابطه اش میشود بپرهیزید.
سلام من ۱۸ سالمه و ۸ ماه با یه پسر دوست بودم و هیچ محبتیوازش دریغ نکردم ولی الان ۳ ماهی میشه ک رفته و فقد گفت ک اینجور رابطه ها ته نداره و ب ازدواج ختم نمیشه وقتیم ک تو رابطه بودیم همش ترس داشت ک کسی بفهمه ک ما باهم دوستیم و همش بهم میگفت مواظب باش کسی نفهمه من خیلی دوسش دارم و شدیدا بهش وابسته ام و تو این ۳ ماه خیلی اذیت شدم وخیلیم غرورمو براش شکستم نمیدونم چیکارکنم ایا احتما برگشتنش هست یا ن؟من امید داشته باشم یا ن.
ممنون میشم کمکم کنید
سلام دوست گرامی
اینکه ایشان از ابتدای رابطه ترس از متوجه شدن دیگران داشتند یعنی عملا از اینکه در این رابطه هستند راضی نبودند و دلیلی هم که باعث قطع رابطه شده کاملا منطقی بوده و درست
پس بهتر هست اکنون که سه ماه از قطع رابطه گذشته کمی دیکر صبر کنید تا دوره بحران تمام شود و بتوانید ایشان را فراموش کنید
سلام وقت بخیر،من با پسری به مدت 9سال هست که دوستم هیچ مشکلی هم در این رابطه دوستی نداری، چون نه من و نه اون پسر به فکر ازدواج نیستیم،البته ناگفته نمونه کدوم دختری دوست نداره با کسی که دوسش داره ازدواج کنه، مشکل من الان این هست که 3،4 ماه هست که از طرف شرکتشون رفته باکو برای کار،تو این مدت هم 1 بار اومده ایران، هر روز هم از طریق واتس آپ در تماس هستیم و تماس تلفنی هم داشتیم، من میخوام این شخص زودتر برگرده ایران، فقط میخوام یه کاری کنم که زودتر برگرده ولی نمیدونم چکار کنم ذهنم به شدن درگیر و آشفته هست
سلام دوست گرامی
اگر همانطور که مطرح کردید و ایشان به دلیل کار سفر کردن باید شرایطشون رو درک کنید و همراهی کنید ایشون رو.پس بهتر هست که از تحت فشار گذاشتن ایشان خودداری کنید و فقط کافی هست احساس واقعیتان را از نبود ایشان اعلام کنید
سلام و عرض ادب
من در 17 سالگی با آقایی آشنا شدم و در ارتباط بودیم
یک رابطه معمولی اما کم کم من عاشق ایشون شدم و ایشون هم میگفتن که عاشق من هستن
بعد از مدتی بخاطر وجود یه سری مشکلات با اینکه ازم خواستگاری کرد مجبور شدیم جدا شیم
چجوری میتونم برگردم به رابطه
اگر من برم و بهش پیام بدم اونم بعد 5 سال آیا اشتباهه؟؟
سلام دوست گرامی
ارتباطب که به هردلیلی ۵ سال پیش تمام شده نیاز به بررسی دقبق برای شروع مجدد دارد
اینکه در این ۵ سال هر دو نفر چه کردند و چرا در این مدت در صورت وجود علاقه به هم رجوع نکردن باید پاسخ داده شود.
پس نمیشود با اطمینان از اشتباه یا درست بودن صحبت کرد
بهتر است قبل از اقدام به برگشت و درخواست از ایشان، شرایط رابطه قبلی و عللی که منجر به جدایی شد را پیدا کنید.مواردی که مزبوط به شما بوده را بازبینی و رفع کنید.سپس متوجه بشید که پارتنر قبلی شما اکنون در تعهد رابطه و شخص دبگری هست یا نه؟
سپس منطقی و در صورت تمایل ایشان با همدیگر صحبت کنید و راههایی پیش رو برای شروع رابطه را بررسی کنید
سلام وقتتون بخیر. من با آقایی دوست بودم که حتی قصدم ازدواج بود. خیلی باهام خوب بود. محبت میکرد رفتارهای محبت آمیز داشت. هرروز دوستت دارم میگفت هرروز پست های عاشقانه میفرستادولی یه روز به من گفت نمیخوام با کسی باشم و رفت. و من روز بعد فهمیدم که با شخص دیگری رابطه برقرار کرده. ببخشین میتونم از دعاهایی که گداشتین بخونم تا برگرده؟
سلام دوست گرامی
در یک رابطه درست هست که انرژی های تبادلی مهم هست اما مهم تر خواست طرفین برای بودن در رابطه هست.اینکه پارتنر قبلی شما الان در رابطه جدیدی بسر میبرد باید عمق رابطه بررسی شود که ایا این رابطه، رابطه متعهد و رسمی هست یا خیر؟
از طرفی به چه دلبلی ایشان با قول و وعده ازدواج با شما خیلی ناگهانی پشیمان شدند و رابطه را تمام کردند و…
پس بهتر هست اگر تمایل به برگشت ایشان دارید منطقی باشید و کلیه شرایط را بسنجید و سپس تلاش کنبد
سلام ممنون میشم راهنمایی کنید
من با آقایی آشنا شدم بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم هفته ایشون از برقراری رابطه، رابطه جنسی است ولی چون من آدم اینجور رابطه ها بود هر بار که پیشنهاد میدادند من مخالفت میکردم تا اینکه یه بار که بهشون پیام دادم گفتند دیگه پیام نده من با کسی هستم بعد از یک هفته منو رو بلاک کردند و بعد از یک ماه اومدند و شماره کسی رو از من میخواستند و با اینکه من رو بلک کرده بودند ولی من بدون اینکه جواب سلامشون رو بدم شماره رو بهشون دادم تا اینکه بعد دو ماه از بلاکی در آوردند میدونم علاقه ای به من نداشتند میخواستم بدونم هدفشون از این حرکت چی بوده با اینکه رفته بودند با شخص دیگه ای چرا بعد از دو ماه از بلاکی در آوردند؟
سلام دوست گرامی
رابطه های دوستی بر هدف رابطه جنسی، رابطه هایی کاملا اشتباه هست.
پس همان بهتر که قطع شد.اینکه ایشان الان باز هم پیگیر هستند و یا شما را از بلاکی در اوردن نشانه ای از تغییر رفتار ایشان یا خواستشون نیست بلکه فقط به این فکر هستند که شاید بتونند به خواسته خود برسند
بهتر هست اصلا به ایشان و رفتارشون فکر نکنید و به دنبال دلبل رفتارهای ایشان نباشید
سلام
من تا الان تو 7 سال اخیر با 3 نفر ک بهم پیشنهاد دادن با هم باشیم، جهت آشنایی قبول کردم.ولی بعد از حدود چن ماه رابطه عالی و با محبت بدون هیچگونه کدورتی از من سرد میشن.برای هر 3 گزینه هم همین حالت پیش اومده.دقیقا مث هم.
تو رو ب خدا کمکم کنین.دیگه رفته رو اعصابم مریضم کرده.
من گناهم چیه
فک کنم طلسم شدم…
سلام دوست گرامی
بهتر است ابتدا رابطه های قبلی رو بررسی کتید و دلایل کات شدت رابطه رو پیدا کنید
سپس اشتباهات خودتان را در رابطه اصلاح کنید
سپس قبل از ورود به رابطه، ابتدا بدانید که در یک رابطه به دنبال چه چیزی هستید و خواسته ها و توقعاتتون رو بدانید
به این صورت وارد رابطه های بی هدف نمیشید
سلام
دیروز ی پسری بهم پی ام دادن و من بهشون گفتم چیکار دارین فقط همین ی جملرو گفتم.بعدشم اونو ب نامزدم نشان دادم.ایشون وقتی اینو دیدن عصبی شدن و حرف های بدی زدن ب من . بعدشم رفتن.
من ایشونو خیلی دوس دارم . الانم باهام قهره . چیکار کنم.
جواب پی امای منم نمیده:(
سلام دوست گرامی
شاید ناراحتی نامزدتان از عدم توقع جواب دادن شما به پیام هست.توضیحات شما کامل نبست و مطرح نکردید که ایا ایشان شکاک هستند یا خیر؟ میزان اعتمادشون به شما چقدر هست؟
اینها مواردی هست که باید برای راهتمایی به شما مطرح شود.اما در کل اجازه بدهید چند روز بگذره و با ایشان صحبت کنید و دلیل رفتارشون رو جویا بشید
سلام من سه سال تو ی رابطه بودم همچی خوب بود من یکم بهونه گیر و حسود بودم سخت گیری میکردم همش طرفم یهو گف دیگ نمیخوامت ولی من فهمیدم چیکا میکردم و معذرتم خواستم ازش ولی دیگ میگه بهم حسی نداره باید چیکا کنم؟
سلام دوست گرامی
ابتدا شما باید دلایل و مشکلات رابطه را که منجر به رسیدن به این نقطه شده است را کامل بررسی کنید سپس رفتارهای اشتباهتان را تغییر بدهید.مطمئنا تغییرات زمان میخواهد.سپس در مورد رابطه و اشتباهات با پارتنرتان صحبت کنید و ایشان را متوجه تغییرات خود کنید.ابتدا ممکن هست ایشان فکر کنند که شما تنها برای جذب مجدد این صحبت را میکنید اما به مرور و با مشاهده تغییرات واقعی شما، مجدد به رابطه برمیگردند
با سلام . من دو ساله که با پسری دوست شدم که مداح است . الان یه مدته که بی محل شده و سرد رفتار میکنه . همش بهم میگه پیام نده تا خودم پیام بدم هرچی بهش میگم بیاد ببینمش نمیاد . خودشم میدونه من چقد دوستش دارم ولی باز بی تفاوته نسبت بهم . من الان چیکار باید بکنم سه روزه هیچ پیامی ندادیم و ازش بی خبرم
سلام دوست گرامی
اجازه بدبد مدتی تنها باشند شاید در شرایطی قرار دارند که امکان ارتباط با شما برای ایشان فراهم نیست.پیامی با این مضمون ارسال کنید که اگر در شرایط خاصی هستید من شما را درک میکنم و هر موقع امکانش را داشتید با من تماس بگیرید تا ایشان ضمن اطلاع از درک شما، متوجه نگرانی شما هم بشونند و در صورتی که تا دو هفته از ایشان اطلاعی نداشتید بهتر هست رابطه را تمام کنید.
سلام
من با آقایی آشنا شدم که دارای یک پسر 13 ساله بودن ، و از ابتدا این موضع رو بیان کردن ، حدود سه ماه برای شناخت در ارتباط بودیم و حتی یک بار هم بحث و ناراحتی و یا کدورت نداشتیم ، در ایام نوروز به خواستگاری اومدن ومراسم جدی شد ، ولی ایشون در عرض چند روز بسیار ساکت شدن و اعلام کردن خانواده من میگن مراسم دیرتر باشه و از طرفی چون پسرشون در جریان نبود میگفت نمیدونم چطور به پسرم بگم و رفتار های پسرشون (باتوجه به سن بلوغ ) کمی نگران کننده شده بود برای این خانواده …
با اینکه قرار شد بریم مشاوره یک دفعه اومدن و درعرض 5 دقیق گفتن نمیتونن تصمیم بگیرن و رفتن الان یک ماهه که رفتن و کاملن قطع رابطه کردن … من هم فقط دو بار با ایشون تماس گرفتم که جواب نداد و دیگه زنگ نزدم
ولی میخوام بدونم امکان داره که ایشون تصمیمشون تغییر کنه ؟
سلام دوست گرامی
اینکه ایشان خیلی ناگهانی به خاطر فرزندشان دنبال کات رابطه بودن را باید در دلایل دیگری جست و جو کرد .
رابطه قبلی و ازدواج ایشان به چه صورت تمام شده؟آیا خاطره و تجربه بدی دارند؟ایا برای شناخت شما مردد هستند یا نیاز به زمان بیشتر دارند؟
برای اینکه ایشون به رابطه برگردن کمی بهشون زمان بدید .سپس از طریق دوست مشترکی از ایشان بخواهید که مشاوره برید و با هم ترس ها و نگرانی های ایشان را رفع کنید
چقدر زمان نیاز هست ؟
رابطه ما از هر نظر خوب بود ولی ایشون بخاطر حجم مشکلاتی که بیان نکردن بی دلیل رفت …
من تا چند وقت زمان بدم ؟
سلام وقتتون بخیر یک ساله که نامزدیم من رو حضور نامزدم در فضاهای مجازی کمی حساس بودم یک بارم از ایشون خواستم ک پسورد پیجشونو یه من بدن و گفتن ک شمارمه وقتی زدم اشتباه بود ب خودشونم گفتم و گفت که معلومه رمز نمیدادم و این موضوع تموم شد 8یا 9 ماه بعد از این حرف من پیج ایشون پاک میشه و ایشون از من میپرسن که کار من بوده یا نه که واقعا من بیخر بودم و بهشون گفتم که نه با این حال حرف منو باور نکرد تنها بخاطر حرف قبلیم که من اصلا یادم نبود و بخاطر یه پیج رابطه رو بهم زد من بیش از حد بهشون وابسته هستم و اینکه بخوام فکر کنم تموم حرف ها و احساسشون به من دروغ بوده داره نابودم میکنه از طرفی حق قضاوت راجب من نداشت وبه خاطر کار نکرده منو مقصر شناخت
بنظر شما من باید چیکار کنم؟
سلام دوست گرامی
حساسیت زیاد شما بر روی حضور نامزدتان در فضای مجازی، باعث ایجاد حس کنترل در نامزدتان شده است اما از طرفی این موضوع اینقدر حاد نبوده که دلیلی برای اتمام رابطه باشد
بهتر هست با ایشان تماس بگیریدو حضوری با ایشان صحبت کنید و دلایل واقعی اتمام رابطه را جویا بشید.در صورتی که دلایل غیر واقعی داشتند بهتر هست برای جلوگیری از بلاتکلیفی خودتان از رابطه خارج شوید.
سلام من۵ ماهه نامزد بودم.ایشون یک ازدواج ناموفق داشتند و وقتی اومدن خواستگاری من بلافاصله بعداز طلاقشون بود.ما اشنایی قبل نداشتیم و بهم معرفی شدیم. مسایلی پیش اومد که ترجیح دادیم مشاوره قبل ازدواج بریم.رفتیم مشکلی نبود تا اینکه من ی جلسه بدون ایشون رفتم و این مسایل رو با مشاورم درمیون بزارم وازشون راه حل بخام .وقتی جلسه ی,دونفرمون رفتیم متسفانه مشاوره هرچی که گفتم و بهشون گفت و ایشون هم خیلی حالس بدشد و وقتی رسیدیم خونه نیم یاعت بعد رابطه رو تمام شده اعلام کرد و گفت چرا رفتی همه ی رازهامونو گفتی.الان ۳ ماهه رفته و من میخام برگرده .باید چیکار کنم
سلام دوست گرامی
موردی که شما با مشاور مطرح کردید مطمئنا جر مسایل و موارد مهم برای شما بوده است و اینکه با مشاور مطرح شده دلیل بر اشتباه بودن عمل شما نیست .بهرحال لازم هست برای یک رابطه موفق و درست ، مشاور در جریان موارد مهم قرار بگیرد تا بتواند به درستی به شما کمک کند .عمل و رفتار ایشان در این مورد اشتباه بوده است .
اما اکنون برا ی برگشت ایشان به رابطه،بهترین کار صحبت حضوری و اعلام مواردی هست که باعث اتمام رابطه شده است .شما باید به ایشان این مورد را بازگو کنی که دلیل از صحبت و مطرح کردن موارد پیش مشاور برای بهبود رابطه بوده و شما دلیل و قصد دیگری نداشتید .
با سلام واحترام
در خصوص ازدواج با مردي فرهنگيه كه هفت سال پيش همسرش فوت كرده ويك پسر كه دانشگاه درس ميخونه و يك دختر كه امسال كنكور داره ،در طي اين چند سال خيلي جاها رفته خواستگاري و هم زده و همش نگران بچه هاش ونزديك به 15 ماهه كه واسطه اي ما رو به هم معرفي كرده اسمي از من برده وفقط چند بار زنگ زده و پيام داده وهمش ميگه بعد از كنكور دخترش مياد با خانواده ام براي ازدواج حرف ميزنه اوايل بهش زياد علاقمند شدم ولي به مرور زمان با امروز فردا كردنش مرددم كرده چكار كنم به نظر شما نميدونم واقعا دوستم داره يا نه؟؟؟/
سلام دوست گرامی
ازدواج با فردی که دارای فرزند هست و تجربه زندگی مشترک را داشته سخت هست و قبل از ورود به این رابطه مطمئنا ایشان سخت گیری ها و تردیدهای زیادی خواهند داشت
بهتر است قبل از هر گونه تصمیم گیری برای رابطه، با خود ایشان قاطعانه صحبت کنید و دلایل تردید و عقب افتادن اقدام رسمی را جویا بشید در صورتی که دلایل منطقی داشتند کمکشون کنید تا رفع شود و در صورتی که دلایل و بهانه های واهی هست بهتر است خودتان را از رابطه خارج کنید.
سلام ممنون از پست های خوبتون ..مدتی است ک نامزدم مرا ترک کرده و حاضر ب اشتی نیس و علیه من شکایت کرده در مورد رابطه نامشروع ولی چیزی نبود ک اثبات کنه و الان نه دنبال اشتی هست و نه طلاق میدهد او راضی,ب طلاق توافقی بدون پرداخت هیچ مهریه ای شده ولی در کل منو نمیخواهد اونم بخاطر مخالفت خانوادش هست …یبار بهم گفت بدون اینکه خانواده هامون بدونن بریم ی جای دور زندگی کنیم ولی پولی ندارم ک عروسی اینا بگیریم و من قبول نکردم الان موندم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید خیلی دوسدارم برگرده ولی میترسم بهش اعتماد کنم
سلام دوست گرامی
برای اظهار نظر در مورد موارد مطرح شده توسط شما لازم هست چند مورد مشخص شود
۱-ایا از ابتدا خانواده ایشان مخالف بودند؟
۲-چرا اکنون ایشان پس از عقد منصرف شدن و دنبال طلاق هستند؟
با این حال بهتر است زودتر خودتان با نامزدتان صحبت کنید و دلایل واقعی ایشان را بشنوید برای مواردی که امکان حل وجود دارد تلاش کنید و در صورتی که مواردی قابل حل نیست یا نامزدتان به دنبال بهبود شرایط نیستند خودتان را از بلاتکلیفی رها کنید و قاطعانه تصمیم بکیرید
مراجعه به مشاور به همراه نامزدتان کمک بسزایی به شما خواهد کرد