یکی از احساسات منفی و مخربی که برخی از افراد گاهی یا به صورت بلندمدت تجربه میکنند، احساس بدبختی و بیچارگی است. این احساس، باعث تخریب روان و اعتماد به نفس شخص میشود و گاهی حتی باعث میشود که شخص از تلاش کردن برای بهبود حال و اوضاع زندگی خود دست بردارد و بیشتر در مشکلات خود غرق شود. در نتیجه، احساس شکست خوردگی و بدبختی او تشدید میشود. در این مقاله، درباره دلایل احساس بدبختی و روشها و راهکارهای رفع این احساس ناخوشایند، توضیح خواهیم داد.
دلایل و ریشه احساس بدبختی
کمبود ترشح انتقالدهندههای عصبی و هورمونها
در برخی از افراد، ترشح نوراپی نفرین و سرتونین به شدت کاهش یافته است. این انتقالدهندههای عصبی و هورمونها، ضدافسردگی هستند و در صورتی که به اندازه کافی در بدن ترشح نشوند، شخص دچار افسردگی، احساس بدبختی و بیچارگی میشود. بنابراین یکی از دلایل احساس بدبختی، کمبود ترشح این هورمونها و انتقالدهندههای عصبی است.
آب و هوا
در فصلهایی که هوا سرد است و تابش آفتاب کمتر است، افراد بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی و احساس بدبختی و پوچی هستند. به این نوع افسردگی، افسردگی فصلی گفته میشود که معمولا در فصلهایی مثل فصل زمستان و پاییز بیشتر اتفاق میافتد.
کمبود ویتامین D
افرادی که تغذیه نامناسب دارند یا بسیار کم پوستشان در معرض نور خورشید قرار دارد، معمولا مبتلا به کمبود ویتامین D هستند. تحقیقات نشان دادهاند که افرادی که کمبود این ویتامین را دارند، بیشتر از دیگران مبتلا به افسردگی و احساس بدبختی میشوند.
توقعات شدید و اشتباه
بسیاری از مواقع، انسانها توقعات اشتباه و غیرمنطقی را از خود، دیگران و زندگی خود دارند. این توقعات، زمانی که برآورده نمیشوند، شخص دچار احساس بدبختی و بیچارگی میشود. به عنوان مثال اگر شخصی از اطرافیان خود انتظار داشته باشد که همیشه در هر شرایطی در کنارش باشند، به او کمک کنند و یا همیشه با او موافقت کنند نسبت به هر موضوعی، این توقع اشتباه و غیرقابل اجرا، باعث میشود که شخص احساس ناامیدی و بدبختی کند.
محیط زندگی شخص
اگر شخص در خانواده و محیطی بزرگ شود که بسیار پرتنش باشد و یا اطرافیان شخص، افراد منفینگر و بدبین و افسرده باشند، شخص تحت تاثیر آنها قرار میگیرد و ممکن است خودش نیز از این انرژی منفی پر شود و احساس بدبختی و بیچارگی کند. به مرور زمان، ممکن است زندگی شخص، شبیه اطرافیانش شود، مخصوصا زمانی که شخص آگاهی این را ندارد که باید از همچین افرادی دوری کند و یا اگر در کنار همچین فردی زندگی میکند، باید بیشتر مراقب سلامت روان خود باشد.
ترس از شکست خوردن
یکی از دلایل تجربه کردن احساس بدبختی و بیچارگی این است که شخص ترس از شکست خوردن دارد و به همین دلیل برای بهبود اوضاع، تلاش خاصی نمیکند و یا نمیتواند به چیزهایی که میخواهد برسد، به همین دلیل همیشه در همان اوضاع میماند و نمیتواند خودش را از این اوضاع نجات دهد.
بنابراین به صورت خلاصه، از دلایل ایجادکننده احساس بدبختی و افسردگی، میتوان به افکار منفی و مخرب شخص، توقعات غیرمنطقی و ناسالم شخص، تغذیه ناسالم و یا علائم فیزیولوژیکی مثل کمبود ترشح انتقالدهندههای عصبی و هورمونها و محیط پرتنش و پر از انرژی منفی شخص، اشاره کرد.
عوارض احساس بدبختی
اگر شخص همواره احساس بدبختی و افسردگی کند، یک سری عوارض و پیامدهایی برای او ایجاد خواهد شد که در ادامه مقاله، توضیح خواهیم داد.
مقایسه کردن خود با دیگران
یکی از عوارض و پیامدهای احساس بدبختی و افسردگی، مقایسه کردن خود با دیگران است. این افراد، معمولا خود را بسیار کمتر و پستتر از دیگران میبینند و همین موضوع باعث میشود که به خوشیهای جزئی دیگران و یا چیزهایی که دیگران دارند اما خودشان ندارند، حسادت کنند و دائما در ذهن خود، دیگران را با خودشان مقایسه کنند. این کار، باعث کاهش اعتماد به نفس و عزت نفسشان میشود و حس بدبختی را در آنها عمیقتر میکند.
در گذشته و یا آینده گیر میکنند
این افراد معمولا از زمان حال و آنچه که اکنون دارند لذت نمیبرند، بلکه بیشتر تمرکزشان بر گذشته و آینده است. آنها از گذشته خود پشیمان هستند و همچنان خودشان را بابت اشتباهاتشان سرزنش و تنبیه میکنند و از آینده خود به شدت میترسند و مضطرب هستند و یا به کل از آیندهشان ناامید هستند.
روی چیزهایی که ندارند، تمرکز میکنند
این افراد، همواره روی چیزهایی تمرکز میکنند که ندارند و هرگز از داشتههایشان شاکر نیستند و از آنها نهایت استفاده را نمیکنند.
افسردگی
یکی از احساسات رایجی که این افراد تجربه میکنند، افسردگی است چون این افراد مدام غرق در افکار منفی و ناامیدی هستند، بنابراین یکی از احساساتی که به سراغشان میآید، افسردگی است و حتی شاید تمایل به خودکشی نیز داشته باشند چون امیدی به زندگی و بهبودی خود ندارند.
چگونه از احساس بدبختی خلاص شویم؟
تنها نمانید اما با افراد درست معاشرت کنید
سعی کنید تنها نمانید اما سعی کنید بیشتر با افرادی معاشرت کنید که مثبتنگر هستند و ارتباط برقرار کردن با آنها برایتان مفید خواهد بود. دوستان و اطرافیانتان را وسواسگونه انتخاب کنید یعنی دقت کنید که با چه افرادی معاشرت میکنید و چه کسانی دوستان شما هستند. معمولا با افرادی معاشرت کنید که به شما کمک کنند رشد کنید و نه اینکه افراد منفیباف و بدبینی باشند که ناامیدی شما را تشدید کنند.
یاریگری افراطی را متوقف کنید
اگر معمولا شخص ایثارگر و سرویسدهندهای هستید، این چرخه سمی را متوقف کنید، البته نه اینکه از آن طرف بام بیفتید و خودخواه و خودشیفته شوید، اما توجه داشته باشید که یاریگری و سرویسدهندگی را به صورت افراطی انجام ندهید تا دیگران از شما سوءاستفاده نکنند و بتوانید با دیگران ارتباط سالمی را برقرار کنید. تا حدی خودخواهی، برای داشتن رابطه سالم با دیگران مهم است چون باعث میشود علاوه بر اهمیت دادن به نیازها و خواستههای دیگران، به خودتان نیز اهمیت دهید و خودتان را فراموش نکنید. به افرادی که از شما درخواست کمک دارند، به اندازهای کمک کنید که به آن نیاز دارند و بیش از حد یاریرسانی نکنید.
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید
به این موضوع عمیقا باور داشته باشید که شما و دیگران، شرایط، شخصیت، شرایط روانی و محیط متفاوتی از هم دارید که هرگز با هم قابل مقایسه نیست. به علاوه، آنچه که ما از دیگران در جمعها یا در فضای مجازی میبینیم، تنها یک بعد کوچکی از شخصیت و زندگیشان است و بیانگر این نیست که شخص تماما به این صورت رفتار و عمل میکند و حالش کاملا خوب است چون امکان ندارد یک انسان تماما احساس خوشبختی کند و یا همیشه حالش خوب باشد. همان مشکلات و احساسات منفی که گاهی شما تجربه میکنید، بیشک سایر انسانها هم تجربه میکنند چون این احساسات و افکار منفی در هر انسانی هستند اما مهم این است که شخص چگونه به این افکار واکنش نشان میدهد و با آنها چه میکند. آیا به آنها پر و بال میدهد یا اجازه نمیدهد که این افکار روی رفتارش با خود و زندگیاش تاثیر منفی بگذارد.
از زندگی لذت ببرید و شکرگزار داشتههایتان باشید
از چیزهایی که دارید، نهایت لذت را ببرید و هرگز ناشکری نکنید. به خاطر داشته باشید، هرچقدر که شکرگزار داشتههایتان باشید، نعمت های بیشتری وارد زندگیتان خواهند شد و بیشتر از زندگی خود لذت خواهید برد. کارهایی را انجام دهید که دوست دارید. از کارهای کوچک شروع کنید، مثل خواندن کتاب انگیزشی مورد علاقهتان، رفتن به خرید برای خود و… از این کارهای کوچک شروع کنید تا کم کم این حس خوب اهمیت دادن به خود، بیشتر به شما انگیزه دهد که این راه را ادامه دهید.
حرکت و تلاش کنید
به جای اینکه گوشهای بنشینید و منتظر معجزهای باشید، این را بدانید که هرگز معجزهای رخ نخواهد داد، بلکه این شما هستید که باید تلاش کنید خودتان را از این وضعیت نجات دهید و حرکت کنید. اگر افکار منفی را مگسهای مزاحم در نظر بگیریم. زمانی که شما در یک باغ نشستید و هیچ حرکتی نمیکنید، این مگسهای مزاحم بیشتر روی شما مینشینند، نیش میزنند و شما را اذیت خواهند کرد، اما زمانی که شما حرکت کنید و گوشهای بیحرکت ننشینید، این مگسها از شما دور خواهند شد و کمتر شما را آزار خواهند داد. بنابراین این مثال را به خاطر بسپارید که برای دور کردن افکار منفی و ناامیدی از خود، همانند مگسها، باید خودتان را مدام حرکت دهید، زندگی پرمشغلهای داشته باشید و در حال تکاپو و تلاش برای بهبود وضعیت باشید.
نقاط ضعف و قوتتان را بپذیرید
در نظر داشته باشید که هر شخصی، نقاط قوت خاص خود را دارد. آنها را پیدا کرده و یادداشت کنید و سپس نقاط صعفتان را نیز بنویسید و برای تبدیل کردن آنها به نقاط قوت، برنامهریزی کنید و یا از مشاور کمک بگیرید تا شخصیتتان قویتر شود و بهبود پیدا کند.
از روانشناس کمک بگیرید
برای رهایی از احساس بدبختی، لازم است ابتدا بررسی شود که دلیل این احساس شما چیست و سپس از روانشناس کمک بگیرید تا از ریشه این مشکل و احساسات منفی و مخرب برطرف شود. گاهی اوقات این حس بدبختی و بیچارگی به دلیل طرحواره شکست و یا نقص و شرم است که باعث میشود شخص همچنان احساس شکست کند حتی اگر موفقیتهای زیادی کسب کرده باشد و یا مدام احساس نقص بزرگی را در خود داشته باشد و به خاطر این نقص که حتی شاید دیگران هم متوجهش نمیشوند، خودش را از زندگی، فرصتها و لذتها محروم کند. میتوانید برای بررسی طرحوارهها یا تلههای روانیتان و درمان آنها، از طرحواره درمانگران همیار عشق کمک بگیرید.
سخن پایانی
برخی از افراد به دلیل محیط پر از انرژی منفی خود، تلههای روانی خود و دلایل دیگر، احساس بدبختی و بیچارگی میکنند. این احساس اگر به صورت مداوم و بلندمدت باشد، قطعا روان و اعتماد به نفس شخص را نابود خواهد کرد. بنابراین درمان و از بین بردن این احساس، مهم است. در انتهای مقاله، چند راهکار عمومی مثل شکرگزاری بابت داشتههای خود، معاشرت کردن با افراد سالم و مثبتنگر، تلاش کردن برای بهبود اوضاع و… دادیم اما در بسیاری از مواقع، این احساس به دلیل چند تله روانی یا طرحواره ذهنی مثل طرحواره شکست و نقص و شرم است. این تلهها، درمانهای تخصصی خاص خودشان را دارند و قطعا این راهکارهای عمومی برای درمانشان کافی نیستند. بنابراین توصیه میکنیم برای پیدا شدن دلیل حس بدبختی و درمان آن، از روانشناسان بالینی همیار عشق کمک بگیرید.
پرسش و پاسخ کوتاه