من 26 سالمه و دخترم
نمیدونم چم شده نزدیک 5 ماهه روی دوست صمیمیم که دختره کراش زدم
من حتی لزبین هم نیستم ولی نمیدونم انکار که بهش گرایش دارم
به هر دختری نه فقط به اون
اون خیلی شیرینه و به دلم میشینه
همش بهش فکر میکنم دارم دیوونه میشم چیکار کنم؟

سلام خانمی هستم ۴۲ ساله و پسر برادر شوهرم که ۱۹ ساله است از بچگی به من خیلی علاقه داشته و من هم متقابلا به او خیلی محبت دارم در تنهایی به من گفت که سه سال است رو من کراش دارد و به من فکر می کند.من یه احساس بدی نسبت به ایشون پیدا کردم و دیگه نمی تونم باشون صحبت کنم. رابطه ما دو خانواده هم نزدیک و صمیمانست و قصد گفتن این موضوع به مادرش را داشتم ولی نتونستم. چه کار باید بکنم؟

سلام من دختری ۱۵ ساله هستم که از یک آقای ۳۸ ساله که نوازنده هست خیلی خوشم میاد. البته من چند وقت پیش روی افراد دیگری هم کراش میزدم، ولی بعد چند ماه دیگه روی اون ها کراش نداشتم. من خودم هم نوازنده ام و خیلی دوست دارم که مثل این آقا ساز بزنم. اگر هم ازدواج کنه، ناراحت نمیشم، ولی مدام فیلم های ساز زدنش و مصاحبه هاش رو تماشا میکنم و وقتی میفهمم شخص دیگه ای روش کراش داره، خوشم نمیاد. هر شب هم در موردش خیال پردازی میکنم.
به نظر شما من باید چی کار کنم

سلام
من ۱۶ سالمه و رو کسی که ازم ۱۴ سال بزرگتره کراش دارم میشه گفت خیلی بهش علاقه دارم این که ببینم با دختری هست قلبم درد میگیره ….با دیدنش قلبم به تپش میوفته و کلی بگم نشانه های علاقه مند بودنم بهش رو میبینم…
این تفکرات من نسبت بهش دست خودم و یه جورایی از خودم بدم میاد که به همچین کسی علاقه دارم ولی نمیتونم خودم و کنترل کنم….
از لحاظ درس خواندن هم درسم خوبه و خیلی دوست دارم برای آینده ام تلاش کنم و درس بخونم ولی این فکر کردن بهش من و اذیت می‌کنه …
ممنون میشم مشکل من و حل کنید.

سلام
لطفا اگه میشه بهم کمک کنید
من چند سالی هست ک با دوست صمیمیم هستم وخیلی به هم وابسته هستیم وخیلی راحتیم با هم توی این چند سال با پسر عمه اش هم بازی میکردم پسر پاک و مومنی هست همیشه هم نماز میخوند بخاطر همین چیزاش بهش علاقه مند شدم و یک سال پیش به دوستم گفتم اون هم به پسر عمش ولی اصلا به روی خودش نیاورد که بعد دوستم گفت بهش گفتم بعد از اون دیگ کم کم فراموشش کردم ولی تو دلم یکم بودش
چند روزیه که بادوستم و پسرعمش چت میکنم پریشب پسره تو گروه سه تاییمون گفت ک عاشق شدم ماهم گفتیم داری ایسگا میکنی و باور نکردیم همش میگفت قلبم درد گرفته بعدش اومد پیوی من ک ازم راهنمایی بگیره منم کلی راهنماییش کردم و ازش پرسیدم واسه دوستی اونو میخای یا ازدواج گفت واسه ازدواج میخامش بعدم گفتم پس برو بهش بگو دوست دارم ک گفت دختر پاکدامنیه خیلی میترسم بهش بگم اگه گفتم میترسم ولم کنه همین چتی هم ک باهاش میکنم از دست بدم من هم راضیش کردم ک بره بگه
بعد چند لحظه دیدم پیام داد گفت دوست دارم
من تو شُک شدید بودمو باورم نمیشد اولین بار بود ک میدونستم ی پسر واقعا دوسم داره چون اون اصلا تو صورتم نگاه نمیکرد قبلا خیلی سر ب زیر بود ولی خاطرات خوب داشتیم یهو دیدم کلی پیام داده بعد گفت که جواب میخام من هم نوشتم منم همین حس رو نسبت بهت دارم گفت ممنون و یه گل فرستاد من هم شب بخیر گفتم
بعد از اون شب دیگ حرفی از دوست داشتن نزدو علامتی نداد میخام بدونم اون بخاطر پاکدامنیشه یا دیگه دوستم نداره؟

سلام وقتتون بخیر
من ۲۳ سالمه. از یک دختری تو گروه دانشگاه خوشم اومد البته اصلا نمیشناسمش ولی دوست دارم باهاش آشنا بشم حس میکنم همون کسیه که دنبالشم.میخوام بدونم بهش پیام بدم و ازش بخوام باهم آشنا بشیم یا نه؟
چندباری خواستم پیام بدم ولی جلوی خودمو گرفتم. البته تو اینستا فالوش کردم ولی اکسپت نکرد.
من قبلن هم از یه نفر خوشم میومد ولی ازم بزرگتر بود و هیچوقت جرعت نکردم بهش بگم تا اینکه چند ماهه قبل ازدواج کرد و یه حسرت برام شد
نمیخوام دوباره همچین انفاقی برام بیوفته
ممنون میشم اگه راهنماییم کنید

سلام ..راستش من بعد از کلی دیدن عکسا و کلیپ از یکی از دوستان اشنایانم به طرف حس عجیبی پیدا
کردم…ولی خودم میدونم که به احتمال ۸۰ درصد نمیتونمم بهش برسم.. اون از من ۳ سال بزرگتره… خب راستش واقعا نمیدونم چیکار کنم..بعضی اوقات میخوام فراموشش کنم چون حس میکنم ادم واقعا نمیتونه با دیدن چارتا عکس و کلیپ رو کس کراش عاشقانه بزنه…ممنون میشم یه راهنمایی بدین👍 من نزدیک ۱۵ سالمه و اون تقریبا ۱۷ _۱۸ سالشه…

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
من روی دختر خالم کراش داشتم اولش چون فکر میکردم علاقه یک طرفس و اون منو دوست نداره زیاد ولی یه بار ک تنها بودیم بهم گفت حرف دلمو بزنم من گفتم اول تو بگو و یه عالمه اصرار کردیم ک اون یکی اول بگه بالاخره من گفتم تو اول بگو اون شب چه خوابی دیدی چون بهم گفته بود یه خواب خوب دیدم ک هیچوقت یادم نمیره اون اول گفت ک خواب منو دیده منم بهش گفتم علاقه دارم بهت بعدشم اون به من ابراز علاقه کرد چند روز بعد ک دیدمش گفت من اون شب تا صبح خوابم نبرد منم گفتم دقیقا منم همون حالی داشتم
بالاخره تا چند روز ندیدمش تا تو یه دعوتی خواهر کوچیکش ک ابتدایی هست اومد بهم یه برگه کاغذ داد و گفت اینو خواهرم داده منم دیدم شماره‌شو نوشته شب ک رفتم خونه سریع رفتم و به اون شماره سلام کردم بعد تا نصفه شب باهم چت کردیم خیلی خوب بود ولی جدیدا دیگه نمیتونم چت کنم باهاش
هر بار میریم خونه مادربزرگم تا میخوایم باهم صحبت کنیم بقیه نوه های خانواده میان و میگن نباید باهم صحبت کنین چون اونا فهمیدن ماهمو دوست داریم و نمیزارن زیاد باهم باشیم حتی خواهر کوچیکمم دعوام میکنه با اینکه من ۱۴ سالمه من دقیق دقیق یک ماه از اون بزرگترم
خواهر اون و خواهر من خیلی باهم دوستن همیشه بهمون میگن شما به آیندتون فکر کردین با این حال ک نمیزارن حتی من و اون به هم نزدیک بشیم

به نظرتون این رابطه مناسبه و کلا چون شما مشاورین من الان باید چیکار کنم به نظرتون
من خیلی به وضع خودم میرسم و کلا خوشگلم و سیکسپک دارم خوش تیپم و استایلم خوبه و اون هم چی بگم از منم خوشگل تره واقعا شیفتش شدم با همین سنم به هیچ دختری غیر اون فکر نمیکنم

سلام خسته نباشید
من دانش آموز بودم که برای رفت و آمدن از اتوبوس استفاده می‌کردم تو خط اتوبوس سه تا مدرسه دخترونه وجود داشت و معمولا تعداد بالایی دختر در اتوبوس بود. من دختری رو برای اولین بار تو اتوبوس دیدم که اونم دانش آموز بود و در نگاه اول عاشق شدم تو اون لحظه با خودم گفتم که دختر رویاهامو پیدا کردم چون با دختر رویاهام مو نمیزد. مدتی گذشت همین جوری با ارتباط چشمی گذشت با چشماش منو شکار کرد خیلی نگاه می کردم و بلعکس.برام سخت بود برم باهاش صحبت کنم چون قبلا با هیچ دختری وارد رابطه نشده بودم یجورایی نمیدونستم چی بگم.با پیدا کردن پیج اینستاگرامش بهش پیام دادم همون صحبت اولیه کار ساز نبود در آخر بهم گفت داداش.
منم چون زیر بار نمی‌رفتم و در کنارش نمیدونستم که به چه شکلی باهاش حضوری صحبت کنم وادار به کمک دوستان شدم اونام به هر شکلی بود کمک کردن به طور خلاصه بهم انگیزه میدادن.
یک روز دلو زدم به دریا همون ایستگاهی که پیاده میشد جلوشو گرفتم یجورایی مکالمه خوب پیش رفت از نظر من چون یه اعتماد به نفس قوی داشتم تو لحظه خلاصه که این مکالمه به نیم ساعت طول کشید و وقتی بهش گفتم که دوست دارم در جواب گفت من یکی دیگرو دوست دارم و به گفته خودش بنا به دلایلی کات کرده بودن منم چندتا جملات عاشقانه کتابی رو گفتم که شاید تاثیر بزاره شاید در اون لحظه گذاشت ولی کار ساز نبود و در آخر یه آب‌نبات چوبی تو جیبم بود بهش دادم اونم
گرفت و خدافظی کردیم قرار بود جواب دو روز دیگه بده.دو روز بعد گفت من به حرفات خیلی فکر کردم ولی نمیتونم باهم باشیم من یکی دیگرو دوست دارم منم دیگه اسراری نکردم برای این که رابطم باهاش قطع نشه بهش پیشنهاد دادم که دوست معمولی باشیم اونم قبول کرد.
اینم بگم زمانی که من باهاش تو اینستاگرام صحبت می‌کردم گوشی نداشت و از گوشی خواهرش استفاده میکرد.
چند ماهی گذشت که داشتم پیچش رو دنبال میکردم استوری هاشو نگاه می کردم(جان به جانم کنم دلم پیش کسیست که نیست)و… بعد مدتی دیگه هیچ فعالیتی نداشت بعدا متوجه شدم که پیجشو عوض کرده منم اون پیجشو پیدا کردم ولی سریع منو بلاک کرد باز از پیجای دیگم استفاده کردم دوباره بلاک کرد.
منم که پیگیر بودم به هر روشی بود شمارشو پیدا کردم بهش زنگ زدم خلاصه بگم مکالمه خوبی نبود به همین دلیل منم یکم بد باهاش صحبت کردم(اینم بگم که خودش پشت تلفن به من گفت که شماره منو هیچ کس نداره تو شماره منو از کجا پیدا کردی منم بهش نگفتم)
بعد از گذشت این داستان من به یکی از رفیقام که بو اون در ارتباط بود یه دوست معمولی بهش گفتم که برام پا درمیونی کنه اونم این کارو کرد و اون به من پیام داد باز مثل قبلا مکالمه خوب پیش نرفت و بهم گفت که من یکی دیگرو دوست دارم و با یکی دیگه تو رابطم و هم دیگرو خلی دوست داریم قراره باهم ازدواج کنیم این حرفاش کاملا غیر واقعی بود چون میدونستم منو میخواد عذاب بده یجورایی که بیخیالش بشم.ولی برعکس زنگ زدنه اینبار من باهاش خوب صحبت کردم و اون به شکلی برخورد خیلی خیلی خیلی بدی داشت.
از شروع این داستان نزدیک به سه ساله که میگذره و من با وجود این همه اتفاق هنوز عاشقشم به شکلی که شب به یاد اون میخوابم صبح به یاد اون از خواب پامیشم خیلی سخته چون همین چند روز پیش به طور اتفاقی پشت عابربانک دیدمش و مثل دفعه اول عاشقش شدم.
دوست دارم برم باهش صحبت کنم باهاش منطقی صحبت کنم ولی قدرت این کارو ندارم
در آخر بگم که خودم 19 سالمه و این دختر 18 سالشه.
این دختر از یک خانواده فقیره با پدری با سن بالاحدود 65 سال(فکر کنم که دچار اعتیاد هست) در مجموع دختری نیست که در رفاه باشه یجورایی سختی کشیدس.
فکرم هنوز با کسی در ارتباط عاطفی نیست چون با پیج همون رفیق مشترک پیجشو نگاه میکنم خیلی نا امیده طبق متن هایی که استوری میکنه سیگاری شده خستس دلش شکسته.
ممون میشم که کمکم کنید چون خیلی دارم عذاب میکشم.

سلام.
من 22سالمه و وقتی 10سالم بود ی دختری رو دیدم، نمیدونستم کیه ولی از فامیل ها بود، و توی یک نگاه تمام دلم ریخت، ففط یک نگاه بود بعدش دیگ ندیدمش، و از اون سن همش ب فکرش بودم و همیشه نگاهش تو ذهنم بوده. بچه بودم نمیدونستم عشق چیه فقط ی حسی داشتم ک خیلی قشنگ بود، و چندین سال گذشت تا اینک ی دختری رو دیدم ک خیلی شبیهش بود و همون حس دروان کودکیم رو داشتم فقط خیلی شدیدتر، بدنم داغ شد عرق کردم قلبم داشت کنده میشد و نفس بزور میکشیدم، خلاصه فمیدم ک همون دختره، اینبار 17سالم بود ک این حسو تجربه کردم و اینبار میدونستم عشق چیه، فمیدم ک عاشق شدم انگار، چن بار سعی کردم از راه مجازی بهش بگم دوستش دارم و ینی گفتم، ولی برخورد خوبی نداشت،البته حق داشت و نباید از طریق مجازی باهاش چنین مسئله ای رو درمیون میذاشتم. خلاصه ازش گذشتم و دوسالی سعی کزدم فراموشش کنم، و تقریبا اینکارو کردم و بصورت اتفاقی و ناخواسته با دختری اشنا شدم و موفق شدم اون عشق قدیمی رو تا حدی فراموش کنم تا همین چن روز پیش ک ب شکل عجیبی خوابش رو دیدم و توی خواب ارزشمند ترین چیزی ک داشتم و از بچگی یجا گذاشته بودم رو بهش دادم و پیشنهاد دوستی دادم بهش، از اون روز دوباره شدم مث قدیم و همش فکرم درگیرشه، خیلی بیشتر از قبل و واقعا نمیدونم باید چیکار کنم الان😑،از طرفی من الان با ی دختر دیگ هستم، از این طرفم اون عشق قدیمی دوباره تو دلم زنده شده انگار و اروم و قرار گرفته ازم، (اینم بگم من فقط با همین ی دختر ک دوسال پیش اشنا شدم ارتباط داشتم و هیچوقت با دختری نبودم) الان نمیدونم چیکار باید بکنم. ایا دوباره فراموش کنم عشقو یا برم دنبالش؟؟
خواهش میکنم جوابمو بدید. ازت ممنون میشم واقعا.