رابطه پستی و بلندیهای زیادی دارد، گاهی ممکن است با شریک عاطفیتان به مشکل بر بخورید و گاهی ممکن است تا مدتها حتی یک اختلاف نظر ساده با یکدیگر نداشته باشید. این فراز و نشیبها طبیعی است و با آگاهی و دانستن اصول اصلی مهارتهای ارتباطی قابل حل است اما گاهی اوقات این چالشها آنقدر در رابطه زیاد است که زنگ خطر پایان رابطه به صدا در میآید. در این مقاله قصد داریم برخی از مهمترین موارد و نشانههایی که خبر از پایان رابطه را میدهد را با شما در میان بگذاریم تا اگر با آن روبرو شدید بتوانید به موقع آن را ریشهیابی و برطرف کنید.
از کجا میشه فهمید یه رابطه رو به نابودیه؟
در ادامه مقاله قصد داریم برخی نشانههای مهم که ممکن است رابطه را مستعد پایان کنند بررسی کنیم اما باید توجه داشته باشید وجود یک یا دو نشانه از این موارد به معنای این نیست که رابطه شما تمام شده است! این علائم مشکلاتی هستند که قابلیت ریشهیابی و برطرف شدن دارند، پس یک جانبه قضاوت نکنید. رابطه فرآیند پیچیدهای است و هرگز نباید با یک یا دو نشانه کلی برای آن نسخه بپیچید! اما این موارد مهم کدامها هستند؟ در ادامه به آن خواهیم پرداخت:
وقتی یکی یا هر دو طرف رابطه عاطفه و محبتی به یکدیگر نداشته باشند
همانطور که در مقدمه مقاله اشاره کردیم هر رابطه ممکن است بالا و پایینهایی داشته باشد و اصلیترین موضوعی که به دو نفر انگیزه میدهد این چالشها و پستی بلندیها را حل کنند علاقهای است که به یکدیگر دارند. اگر بین شما علاقه و محبتی وجود نداشته باشد احتمالا از سر مصلحت اندیشی با یکدیگر ماندهاید اما در بسیاری از موارد یکی از دو نفر به رابطه با شریک عاطفیاش علاقه مند است و از نظر عاطفی به او احساس دارد و دیگری این احساس را س میزند، این رابطه از نظر روانشناسی یک رابطه یک طرفه است. روابط یک طرفه معمولا محکوم به شکست و جدایی هستند و اگر ادامه پیدا کنند نیز معمولا یکی از طرفین در حال باجدهی عاطفی، از خودگذشتگی و اصرار برای ادامه رابطه است! این یک فرآیند به شدت آسیب رسان است و قبل از اینکه فکری به حال چنین رابطهای بکنید لازم است روی خودتان کار کنید و کشف کنید که چرا به داشتن یک رابطه یک طرفه اصرار دارید؟
وقتی صمیمیت و هیجان جنسی از بین رفته باشد
میل جنسی یک غریزه مهم است که به هیچ عنوان نباید آن را نادیده گرفت. روابطی که از نظر جنسی مشکل دارند با چالشهای آشکار و پنهان مختلفی روبرو میشوند. لازم به ذکر است منظور ما از مشکل در رابطه جنسی داشتن یا نداشتن رابطه جنسی نیست! شما میتوانید در دوران نامزدی یا دوستی رابطه جنسی نداشته باشید اما نسبت به یکدیگر هیجان و اشتیاق جنسی داشته باشید که موضوعی طبیعی است. مشکل زمانی آغاز میشود که یکی از طرفین یا دو نفر هیچ میل و علاقه جسمی و جنسی به یکدیگر نداشته باشند یا اگر با یکدیگر رابطه جنسی دارند هیچ لذتی از آن نبرند. گاهی نیز این مشکل وجود دارد که فرد به طور کلی میل جنسی اش را از دست داده باشد و این موضوع ربطی به شریک عاطفیاش نداشته باشد که در این موارد نیز لازم است با مراجع به پزشک موضوع را حل کند اما گاهی موضوع اصلی شریک عاطفی است! یعنی فرد به دیگران میل جنسی دارد اما به شریک عاطفی خودش خیر و ممکن است رابطه جنسی با او را تنها از سر وظیفه یا دلسوزی انجام دهد! این موارد زنگ خطرهای جدی در رابطه هستند!
وقتی اهدافتان همخوان با یکدیگر نباشد
هدفتان از رابطه با شریک عاطفیتان چیست؟ ازدواج؟ مهاجرت؟ دوستی؟ شناخت؟ کسب تجربه؟ شاید هم در این رابطه هدف خاصی نداشته باشید! این فهرست میتواند به تعدا افرادی که در رابطه هستند ادامه داشته باشد و به همین اندازه متنوع باشد! این امر طبیعی است و تا زمانی که هردوی شما هدف یکسانی داشته باشید و درباره این اهداف با یکدیگر صادق باشید مشکل خاصی در این زمینه ندارید، مشکل زمانی آغاز خواهد شد که شما اهداف یکسانی نداشته باشید، مثلا یکی به فکر ازدواج و دیگری به فکر تحصیل باشد، یکی در پی مهاجرت و دیگری در پی ارتقای شغلی باشد و … شاید رابطه دو نفر طوری باشد که اهدافشان ارتباط چندانی به یکدیگر نداشته باشد و هر دو این موضوع را پذیرفته باشند اما در اعلب موارد معمولا دو نفر بر سر اهداف مختلفی که دارند و حتی زمان بندی آن به چالش برمیخورند. مثلا یک نفر از آنها دوست دارد زودتر سریعتر ازدواج کند و نفر دیگر رابطه با توجه به برنامه شخصیاش این موضوع را عقب میاندازد! چنین وضعیتی یکی از مشکلات بسیار شایع در روابط است و اگر به موقع مدیریت نشود رابطه را به سردی و در نهایت جدایی میکشاند.
وقتی زمانی که کنار هم هستید احساس تنهایی میکنید
زمانی که دو نفر با یکدیگر رابطه عاطفی دارند باید بتوانند یکدیگر را از لحاظ عاطفی ارضا و حمایت کنند. اگر در کنار شریک عاطفیتان احساس تنهایی میکنید معنایش این است که از این لحاظ تامین نیستید. این بدان معنی نیست که حتما شریک عاطفیتان مقصر این قضیه است! خیر این موضوع نیازمند بررسی و ریشه یابی است تا سهم هر کدام از شما در به وجود آمدن این احساس مشخص شود. اما این قضیه و روشن شدنش بسیار اهمیت دارد زیرا مادامی که در کنار او احساس تنهایی کنید یا او در کنار شما احساس تنهایی کند رابطه شما دارای یک حفره عمیق و بزرگ است و اگر فکری به حال آن نکنید رابطهتان به سمت جدایی یا حداقل طلاق عاطفی پیش خواهد رفت.
وقتی زبان مشترکی برای گفتگو ندارید
یکی از مهمترین مواردی که روانشناسی علمی بر خلاف روانشناسی زرد همیشه مد نظر قرار میدهد در نظر گرفتن تفاوتهای فردی افراد مختلف است. شما و شریک عاطفیتان برای داشتن یک رابطه طولانی مدت نیازمند داشتن شباهاتهای کافی و تفاوتهای معقول هستید. شاید شما سلیقه غذایی متفاوت داشته باشید، تفریحاتتان تا حدی باهم فرق کند یا نوع لباس پوشیدنتان متفاوت باشد و مشکلی در رابطهتان به وجود نیاید اما اگر سبک تفکرتان، شیوه جهانبینیتان، اعتقاداتتان و باورهایتان متفاوت باشد ممکن است با چالشهای جدی روبرو شوید. اگر ارزشها و باورهای شما متفاوت باشد زبان مشترکی برای گفتگو نخواهید داشت. این موضوع ممکن است صمیمیت شما را کمرنگ کند و نتوانید از نظر فکری به یکدیگر نزدیک شوید. بنابراین شاید در نگاه اول یا روزهای اولیه جذب تفاوتهای طرف مقابل با خودتان شوید اما برای داشتن یک رابطه سالم باید به میزان معقولی شباهت و تفاهم نیز در رابطهتان وجود داشته باشد، یه خصوص اگر قار است با یکدیگر رابطه طولانی مدت داشته باشید.
وقتی هویت و شخصیتتان در رابطه گم شده است
رابطه مشترک با کسی داشتن و صمیمی شدن با او به هیچ وجه به معنای این نیست که شما باید یک روح در دو بدن شوید! متاسفانه برخی تبلیغات غیر علمی و زرد این تصور را در زوجین به وجود آورده است که هیچ چیز از هم جدایی نباید داشته باشند و باید شبانه روز به یکدیگر بچسبند و یکدیگر را رها نکنند! این تصور از نظر علم روانشناسی نامش وابستگی است و به شدت به یک رابطه آسیب میرساند. شما باید بتوانید به یکدیگر دلبسته باشید، نه وابسته! یعنی باید علاوه بر اینکه به یکدیگر احساس و محبت عاطفی دارید، از یکدیگر حمایت میکنید، اهداف مشترک دارید، الویت یکدیگر هستید و برای آینده رابطهتان تلاش میکنید شخصیت و اهداف شخصی خود را نیز داشته باشید. افرادی که به طور کلی اهداف و هویت خودشان را فراموش میکنند در طولانی مدت توقعاتشان را از شریک عاطفیشان بالا میبرند. صحبتهای رضا از مراجعین ما را بخوانید تا بیشتر به این موضوع پی ببرید، شریک عاطفی رضا کاملا خودش را در این رابطه غرق کرده بود و مشکلات متعددی برای رضا به وجود آمده بود:” راستش من سمیرا رو دوست داشتم، اوایل رابطه هم همه چیز خوب بود، اون خیلی دختر فعال و هدفمندی بود، وقتی باهاش آشنا شدم مشغول تلاش برای قبول شدن کنکور دکتری بود، سر کار میرفت، کلی کلاس موسیقی و ورزش شرکت میکرد، من عاشق همین تلاشش بودم اما وقتی باهم وارد رابطه شدیم همه چیز رو کم کم رها کرد، کارش شده بود صبح تا شب منو چک کردن، میگفت میخوام بیام مغازه کنار دست خودت باشم، بهش میگفتم آخه تو کلی تو رشته خودت پیش رفتی سابقه کار داری، مقاله داری، تدریس کردی چرا ادامه نمیدی و میخوای بیایی مغازه من؟ میگفت دوست دارم کنار تو باشم! من یهو دیدم اون دختر پر تلاش و هدفمند تبدیل شده به یه دختر غرغرو که دائم منو چک میکنه میخواد تو همه کارهای من باشه، هیچ هدفی نداره و …، رو کارم اثر گذاشته بود دائم تو محل کار من جر و بحث داشتیم، خلاصه وجودش دیگه داشت به روح و روان و کارم آسیب میزد”. شاید اگر این دو مراجع عزیز ما قبل از اینکه تصمیم به جدایی میگرفتند سعی میکردند نقطه ضعف رابطهشان را که وابستگی است برطرف میکردند کارشان به جدایی نمیکشید و میتوانستند این موضوع را مدیریت کنند.
وقتی توجهی در رابطه وجود ندارد
بارها در مقالات مختلف تاکید کردهایم که رابطه مانند یک گلدان با گلهای حساس و نیازمند مراقبت است! اگر به گلِ رابطهتان درست و به موقع نرسید، آن را در محیط مناسبی قرار ندهید، به موقع به آن آب ندهید، در صورت لزوم کود به آن نرسانید و … یا گلتان را از دست میدهید یا یک گل پژمرده و پلاسیده دارید. شما برای داشتن یک رابطه خوب باید برای آن وقت بگذارید و به آن توجه کنید! البته این موضوع هم در نظر داشته باشید که رسیدگی به رابطه تنها به عهده یک نفر نیست! هر دو طرف رابطه باید بتوانند به آن توجه و رسیدگی کنند. اگر تنها یکی خود را مسئول مراقبت از رابطه بداند به زودی با انواع و اقسام آسیبها روبرو خواهد شد. پس اگر شما آن شخصی هستید که به تنهایی بار یک رابطه را به دوش میکشید و تصور میکنید تا ابد میتوانید با این تلاش رابطه را حفظ کنید باید بدانید در اشتباه هستید و علم پیشبینی خوشبینانهای برای آینده رابطه شما ندارد.
وقتی تعداد بحثها و مشاجراتتان بیشتر از روزهای آرام و خوبتان است
قطعا هر رابطهای پستی و بلندیهای مختلفی دارد، گاهی ممکن است با شریک عاطفیتان درگیریهای فکری و عاطفی داشته باشید، گاهی حتی ممکن است از دست یکدیگر ناراحت و یا حتی عصبانی باشید، این موضوع تا جایی طبیعی است که اولا توانایی مدیریت و حل مسائل مختلفتان را داشته باشید دوما روزهای ناخوش رابطهتان بیشتر از روزهای خوبتان نباشد! شما با یکدیگر در رابطه هستید که بتوانید آرامش روانی داشته باشید، امنیت عاطفیتان را حفظ کنید و از مزایای بودن در یک رابطه عاطفی بهرهمند شوید! اگر چنین فضایی تنها به مدت محدود و آنهم بعد از هربار قهر و آشتی نصیبتان میشود یا باید فکری به حال این اوضاع و مدیریت شرایطتتان بکنید یا به زودی آماده از هم پاشیدن این رابطه آنهم با دلخوری و کینه باشید!
وقتی همدلی وجود ندارد
همدلی به زبان ساده یعنی شما توانایی درک احساسات و هیجانات طرف مقابل را بدون اینکه خودتان چنین احساساتی را تجربه کنید داشته باشید. برخی افراد تنها قادر به دیدن دنیای خودشان هستند و جهان را از زاویه دید خودشان میبینند این افراد قدرت همدلی که یکی از مهارتهای لازم و ضروری رابطه است را ندارند. بنابراین طرف مقابلشان یا باید کاملا شبیه به آنها فکر کند یا باید هویت و اهداف خودش را به کلی فراموش کند و یا باید مشکلاتش را برای خودش نگه دارد یا از فرد دیگری راهنمایی و مشورت بخواهد زیرا شریک عاطفیاش قدرت درک احساسات او را ندارد. توجه داشته باشید درباره درست و غلط بودن این احساسات صحبت نمیکنیم، درباره درک احساساتتان صحبت میکنیم. مثلا فردی که دارای همدلی است میتواند وابستگی یا افسردگی شما را درک کند هرچند این وابستگی و افسردگی صحیح نباشد، او شما را درک میکند و کمک میکند بتوانید از این مسیر خارج شوید اما اگر همدلی نداشته باشد دائم شما را بابت احساساتِ ناشی از افسردگی و وابستگیتان سرزنش و تحقیر میکند و در بهترین حالت ممکن است احساساتتان را نادیده بگیرد و بگوید”من واقعا نمیفهمم چرا درگیر این مسائل هستی”! چنین رفتارهایی کمکی به حل مشکلتان که نمیکند و از طرف دیگر مشکل “درک نشدن از سمت شریک عاطفی” هم به مشکلاتتان اضافه میشود. معمولا در این روابط صمییمتی وجود ندارد و وقتی صمییمت که یکی از پایههای اصلی رابطه است در رابطهای وجود نداشته باشد نگه داشتنش سخت خواهد بود!
وقتی زمان کافی برای یکدیگر ندارید
همه ما ممکن است در طول روز درگیر تحصیل، کار و … باشیم، این موضوع کاملا طبیعی است اما فراموش نکنید هیچ فعالیتی نباید فدای فعالیت دیگر شود، شما کار میکنید ه زندگی خوبی داشته باشید، بتوانید تفریح کنید و از رفاهی که به موجب کارتان فراهم شده است لذت ببرید یا اگر مشغول تحصیل هستید هرچقدر هم برنامه جدی داشته باشید لازم است در کنارش استراحت کنید تا بتوانید حافظه و تمرکزتان را حفظ کنید. از طرفی داشتن یک رابطه سالم میتواند برای شما فضای امنی ایجاد کند که بهتر از پس سایر کارهایتان برآیید پس بهانهای برای اینکه وقت ندارید نداشته باشید یک رابطه نیازمند صرف وقت و توجه است. این موضوع فقط شامل حال کسانی که وقتشان را کار و تحصیل پر کرده است نمیشود. متاسفانه خیلی از اوقات افراد با وجودی که وقت کافی دارند آن را صرف دیگران میکنند نه شریک عاطفیشان! چرا؟ چرا شریک عاطفیتان الویت شما نیست؟ مشکلی بین شما وجود دارد؟ چرا از بودن با او لذت نمیبرید؟ این سوالات به ظاهر ساده به شدت جدی هستند و اگر ریشه یابی نشوند تبدیل به تبری میشوند که ریشه رابطهتان را هدف قرار میدهند.
وقتی رابطه توهین آمیز میشود
احتمالا این جمله را زیاد شنیدهاید:” دیگه نمیشد ادامه داد، احترام بینمون از بین رفته بود”! این جمله را معمولا عوام و مردم معمولی در هر قشری استفاده میکنند اما ما روانشناسها نیز به شدت به آن معتقد هستیم و پشتوانه علمی و پژوهشی قوی نیز در پس آن نهفته است. احترام موضوعی است که اگر از بین برود پایههای رابطهتان به شدت متزلزل خواهد شد، دیگر به راحتی نمیتوانید صمیمی شوید و از آن مهمتر طرف مقابل دیگر آن نقطه امنی که بتوانید به راحتی در کنارش خودتان باشید نخواهد بود. به تدریج با بالا رفتن بی احترامیها و توهینها بذر کینه و خشم در دلتان رشد خواهد کرد و فرصت ارتقا و بهبود رابطه جایش را با نفرت و دور شدن از هم پر میکند.
وقتی اعتمادی وجود ندارد
اعتماد یکی از مهمترین و جدیترین پایههای رابطه است. در رابطهای که اعتماد وجود نداشته باشد دو نفر ناچار هستند به جای تمرکز روی بهبود و ارتقای رابطه وقتشان را صرف اثبات خودشان به یکدیگر بکنند. فرقی ندارد شما یا شریک عاطفیتان با رفتارهای خارج از چهارچوب رابطه این بی اعتمادی را به وجود آورده باشید یا تنها درگیر یک تله روانشناسی یا حتی یک سوء تفاهم باشید! موضوع این است که تا زمانی که شما و شریک عاطفیتان به یکدیگر اعتماد نداشته باشید این یک رابطه کامل نیست! و احتمال از هم پاشیدن رابطه ناکامل بالاست.
وقتی آیندهای را با یکدیگر متصور نیستید
وقتی شما و شریک عاطفیتان نتوانید یکدیگر را در آینده هم تصور کنید چطور میتوانید انتظار داشته باشید این رابطه یک رابطه پایدار باشد! در واقع متصور نشدن آینده با شریک عاطفی همان صورت مساله اصلی است! وقتی قرار است او در آینده شما نباشد یا احتمال این موضوع کم است و یا موانع زیادی در این مسیر وجود دارد تا جایی که تصور شما از آینده دشوار و سخت است چطور میتوان انتظار داشت که این رابطه دوام داشته باشد؟ اگر شریک عاطفیتان چنین آیندهای را با شما نمیبیند باید دلایلش را بررسی و ریشهیابی کنید تا بتوانید با رفع این دلایل در مسیر آینده قرار گیرد.
پرسش و پاسخ کوتاه