اگر مردی هستید که همسرتان تصمیم به جدایی گرفته و از نظر شما دلیل قانع کنندهای هم برای جدایی ندارد، حتما خیلی آشفته و سردرگم هستید. وقتی تصمیم به جدایی فقط از سمت طرف مقابل باشد، پذیرش موضوع برای شما سخت میشود، خصوصا اگر ندانید همسرتان چرا تصمیم به جدایی گرفته یا دلیل او برای جدایی را قانعکننده ندانید. وقتی آقایان در چنین وضعیتی قرار میگیرند معمولا سختتر با آن کنار میآیند و مدام دنبال دلیل قانعکنندهای برای این موضوع هستند. “دیگه دوست ندارم، خسته شدم، دلم نمیخواد دیگه ادامه بدم و …” برای آقایان دلیل محسوب نمیشود و با خودشان میگویند چرا “زنم میخواد بیدلیل طلاق بگیره؟” بنابراین از نظر قانونی امکان جدایی را به همسرشان نمیدهند. درست است که با اینکار جلوی جدایی قانونی را میگیرند، ولی آشفتگی و سردرگمی خودشان کم نمیشود و برای جدایی عاطفی با همسرشان هم کاری نمیتوانند کنند. اما آیا واقعا زنی بیدلیل تصمیم به طلاق میگیرد؟ آیا با اجبار میتوان یک زندگی را حفظ کرد؟
آیا زنی بدون دلیل طلاق میگیرد؟
بسیاری از آقایان میگویند “زنم بدون دلیل طلاق میخواد. من چیزی براش کم نزاشتم، مشکل خاصی نداریم، چرا میخواد از من طلاق بگیره؟ مگه من معتادم، دست بزن دارم یا خیانتکارم؟” اما وقتی بیشتر با آنها صحبت کنید، متوجه میشوید همسرشان بیدلیل طلاق نخواسته، اتفاقا دلایل زیادی هم آورده ولی مسئله این است که این دلایل از نظر آنها قابل قبول نبوده است. از نظر آقایان طلاق و جدایی زمانی قابل مطرح شدن است که یک دلیل مشخص و واضح و البته بزرگ مثل خیانت، اعتیاد یا خشونت وجود داشته باشد. اما همه خانمها فقط به این دلایل نمیخواهند جدا شوند، گاهی دلایل دیگری دارند. بنابراین بهتر است ابتدا برخی از دلایل خانمها برای جدایی را بررسی کنیم:
گرم نبودن رابطه
به طور کلی انتظارات زنان از رابطه بیشتر است به همین خاطر معمولا رضایت زناشویی کمتری را نسبت به آقایان تجربه میکنند. آنها خیلی وقتها در رابطه احساس تنهایی، بیتوجهی و … میکنند ولی شاید خیلی وقتها آقایان اعتراضات آنها را پای بهانهگیری بگذارند. ازطرفی چون خانمها توجه بیشتری به رابطه دارند، معمولا مشکلات آن را زودتر متوجه میشوند. اما این موضوعات چقدر مهم است؟ واقعیت این است که اگر خانمی انتظارات عاطفیش در رابطه برآورده نشود، کمکم نسبت به زندگی و رابطهاش سرد میشود، خودش را با مسائل دیگری مثل کار، رابطه با دوستان و فامیل یا حتی مهمانی و تفریح سرگرم میکند و این موضوع باعث میشود زن و شوهر روز به روز از هم دورتر شوند و رابطهشان سردتر شود. انگار کمکم یک دیواری بینشان شکل میگیرد، دیواری که هرچه بیشتر میگذرد، ضخیمتر و غیرقابلنفوذتر شده و از بین بردن آن سختتر میشود.
شاید شما هم در طول زندگی با این اعتراضات نارضایتیهای همسرتان مواجه شدهاید و اعتراضات بزرگ و کوچک او را نسبت به رضایتبخش نبودن رابطه جدی نگرفتهاید، اما وقتی او درباره طلاق صحبت کرده، تازه متوجه جدیت ماجرا شده و با خودتان فکر میکنید او بیدلیل و به خاطر یک سری بهانهها طلاق میخواهد.
نداشتن تکیهگاه و پشتیبان
یکی از مهمترین نیازهایی که زنان از رابطه و ازدواج دارند، دریافت حس حمایت و قدرت از طرف مقابلشان است. اگر در طول زندگی همسرشان را فردی ضعیفی بدانند یا حس کنند همه مسئولیتها و وظایف زندگی روی دوش خودشان است یا به حضور یک تکیهگاه و یک فرد قوی در کنار خودشان باور نداشته باشند، کمکم دلگرمیشان به زندگی از بین میرود و انگیزهای برای ماندن برایشان باقی نمیماند.
یکسان نبودن طرز فکر و اهداف دوطرف
گاهی دونفر خواستهها و اهداف متفاوتی در زندگی دارند. مثلا ممکن است خانم زندگی را در تفریح کردن، کار کردن، تلاش برای بهبود شرایط مالی ببیند یا حتی دوست داشته باشد مهاجرت کند، اما آقا دیدگاه متفاوتی به زندگی داشته باشد. در این شرایط زندگی برای هیچکدام از طرفین رضایتبخش نمیشود. نداشتن اهداف مشترک یکی از دلایل مهمی است که باعث دور شدن همسران از هم و کاهش صمیمیت میشود. بخش زیادی از این مشکل به خاطر نبود شناخت مناسب قبل از ازدواج و عدم انتخاب صحیح است اما خیلی وقتها دوطرف بعد از زندگیشان هم میتوانند اهداف مشترکی برای خودشان بسازند و خواستهها و انتظاراتشان را همجهت کنند. بنابراین اگر همسر شما خواستههای متفاوتی با شما دارد، بهتر است به جای بیدلیل و بیاهمیت دانستن نارضایتیش، با کمک یک متخصص اهدافتان را در زندگی به هم نزدیکتر کنید.
نارضایتهای جنسی
یک دلیل عمده دیگر زنان برای جدایی، نداشتن رضایت از رابطه جنسیشان است. آنها ممکن است رابطه جنسیشان را سرد و بدونهیجان بدانند یا برعکس، خودشان نسبت به رابطه جنسی با همسرشان سرد باشند. رابطه جنسی در رابطه مثل یک آینه عمل میکند و میتواند وضعیت سلامت رابطه را منعکس کند. در اکثر اوقات وقتی زنان از رابطه جنسیشان شکایت دارند، مشکلشان جدیتر و گستردهتر از این موضوع است و عمدتا مربوط به مشکلات عاطفی آنهاست، درواقع زوجی که صمیمیت مناسبی ندارند، از دست هم دلخور یا عصبانی هستند یا علاقهشان را نسبت بهم از دست دادهاند، نمیتوانند زندگی جنسی رضایتبخشی را هم تجربه کنند. پس اگر از نظر مسائل جنسی باهم مشکل دارید، بهتر است دنبال دلایل ریشهایتر موضوع باشید.
مسایل مالی
مسائل و مشکلات مالی به شیوههای مختلف میتواند در زندگی زناشویی مشکل ایجاد کند و تبدیل به یکی از عوامل جدایی شود. ممکن است دوطرف اهداف مالی یکسانی ندارند، مرد از پول به عنوان یک ابزار قدرت استفاده کند و در مواقع لزوم همسرش را تحت فشار بگذارد یا به دلیل نداشتن شغل مناسب، تلاش کافی یا کمبود تخصص نتواند وظایف مالی خود را در زندگی ایفا کند. در شرایط زندگی فعلی که مشکلات مالی بیشتر شده واقعا موضوع مهمی است اما زنان معمولا فقط به دلیل مشکل مالی تصمیم به جدایی نمیگیرند ولی وقتی دلگرمی و دلبستگی به زندگیشان احساس نکنند یا با مشکلات دیگری در رابطه مواجه باشند، نقش مشکلات مالی برایشان بیشتر شده و تبدیل به دلیل برای جداییشان میشود.
مشکلات با خانواده همسر
متاسفانه دلایل بسیاری از جداییها به دخالتهای خانوادهها و عدم توانایی مدیریت این دخالتها توسط همسران برمیگردد. معمولا در اختلافات با خانوادهها، همسران “ما بودن و تیم بودنشان” را فراموش میکنند و هرکدامشان وارد جبهه خانوادهاش میشود. این موضوع باعث عمیق شدن درگیریها و فاصله بین زوج میشود. مثلا آقا میگوید: “مادر من این مدلیه، تو باید یاد بگیری احترامش رو حفظ کنی و باهاش کنار بیای” و به این ترتیب خودش را کنار میکشد و نقش مهمش در مدیریت رابطهی همسر و خانوادهاش را نادیده میگیرد. یکی از دلایل این مشکل وابستگی همسران به خانوادهشان است، درصورتیکه که افراد وقتی باید خودشان را آماده ازدواج ببینید که استقلال فکری، مالی و احساسی از خانوادهشان به دست آورده باشند.
درمقابل درخواست طلاق بیدلیل زنم چهکنم؟
دلیل همسر شما برای درخواست جدایی ممکن است مربوط به یکی از این موارد ذکر شده باشد یا به دلایل دیگر باشد، اما به هرحال در درجه اول باید از او فرصت بخواهید تا با هم حرف بزنید، مشکلات را جدی بررسی کنید، به جای جبهه گرفتن درمقابل او و بیدلیل دانستن ناراحتی و اعتراضاتش با او همدلی کنید و از او بخواهید خواستهها و انتظاراتش را به شما بگوید. دراقع یکی از مهمترین دلایلی که زندگی را به این نقطه میرساند، عدم آگاهی زوجین از مهارتهای ارتباطی موثر است و باعث میشود نه بتوانند درست باهم حرف بزنند، نه درست به حرفهای هم گوش کنند و نه بفهمند حرف و احساسات واقعی همسرشان چیست.
حتما از او بخواهید از یک متخصص در زمینه مشاوره طلاق کمک بگیرید و تصمیمگیری آگاهانه داشته باشید. برای تصمیم به جدایی همیشه وقت هست. پس بهتر است اول همه راههای ممکن را بررسی کنید، تلاشهای لازم را برای حفظ زندگیتان انجام دهید و بعد اگر متوجه شدید زندگی و رابطهتان قابل ترمیم نیست، آنوقت برای جدایی تصمیم بگیرید. حتی خیلی وقتها زنان موضوع طلاق را به عنوان یک راه برای حفظ و بهبود زندگیشان مطرح میکنند! درواقع وقتی میبینند به اعتراضات و نگرانیهایشان توجه نمیشود، موضوع طلاق را مطرح میکنند، اما هدف اصلیشان جدایی نیست، میخواهند توجه همسرشان را به مشکلات جلب کنند و او را برای اقدام جدی و درمانی برای حل مشکلاتشان تشویق کنند. پس هرگز بدون مشورت با یک متخصص تصمیم به جدایی نگیرید.
با اینحال اگر بعد از تلاشهای لازم برای حفظ زندگیتان، همسرتان همچنان اصرار به طلاق دارد، بهتر است با کمک گرفتن از متخصص در حوزه کنار آمدن با جدایی، شما هم خودتان را برای جدایی آماده کنید. درست است که احتمالا از نظر قانونی بتوانید طلاق را مدام به تعویق بیندازید و شاید حتی از او انتقام بگیرید و با خودتان فکر کنید که “اگر من به هدفم یعنی ادامه زندگی نمیرسم، بهتر است توام به هدفت یعنی جدایی نرسی”. عصبانیت و ناکامی شما قابل درک است اما آیا این موضوع فقط به او ضربه میزند؟ آیا این بالاتکلیفی شما را هم عذاب نمیدهد؟ اینجا جایی است که شما باید خودتان و بهتر شدن حالتان را در اولویت قرار دهید و سعی نکنید برای خالی کردن خشمتان سر دیگری، آسیب بیشتری به خودتان بزنید.
خیلی وقتها آقایان وقتی با درخواست طلاق از جانب همسرشان مواجه میشوند، شوکه میشوند و با خودشان فکر میکنند “چرا زنم میخواد طلاق بگیره؟” آقایان تنها زمانی جدایی را میپذیرند که همسرشان دلیل قانعکنندهای مثل اعتیاد، خیانت یا خشونت برای جدایی داشته باشد. اگر دلیل همسرشان را قانعکننده ندانند با خودشان فکر میکنند که همسرشان بدون دلیل تصمیم به جدایی گرفته است. اما آیا زنان واقعا بدون دلیل طلاق میگیرند؟ بیشترین دلیل زنان برای جدایی مربوط به گرم نبودن رابطه، تکیهگاه و پشتیبان نبودن شوهر، یکسان نبودن طرز فکر و اهداف دوطرف، مشکلات جنسی، مسائل مالی و مشکلات با خانواده همسر است با اینحال اکثر مردان این دلایل را قانعکننده نمیدانند. اگر شما هم در این شرایط هستید، بهتر است به جای بیهوده دانستن نارضایتیهای همسرتان، با او صحبت و همدلی کنید و از او بخواهید با مراجعه به یک متخصص در حل شدن مشکلات و تصمیمگیری کمکتان کند. در نهایت اگر با وجود همه تلاشهایتان، همسرتان راضی به ادامه زندگی نشد، به جای کش دادن روال قانونی طلاق و بلاتکلیفی خودتان، تصمیم او را بپذیرید و تمرکزتان را روی بهبود حال خودتان و کنار آمدن روی جدایی بگذارید.
پرسش و پاسخ کوتاه