داستان رومئو و ژولیت رو خوندید؟ یه داستان عاشقانه که با مخالفت خانوادهها روبهرو شد و آخرش همونطوری که احتمالا میدونید، با مرگ این دو تا عاشق، تموم شد. بعد از اون، روی این داستان، پژوهشهای روانشناختی زیادی انجام شد که معروفترینشون، اثر رومئو و ژولیته.
اثر رومئو و ژولیت، چیه؟
سال 1972، یه مقالهای در مجله «شخصیت و روانشناسی اجتماعی» چاپ شد که نتایجش نشون داد، مخالفت خانوادهها باعث میشه که عشق زوجین به هم بیشتر و بیشتر بشه؛ درست مثل رومئو و ژولیت یا لیلی و مجنون خود ما ایرانیها. اما چرا؟ چرا مخالفت خانوادهها برای عاشقها، نهتنها از ادامه رابطه جلوگیری نمیکنه، بلکه عاشقترشون میکنه؟
در مرحله هیجانی و اولیه عشق، منطق کمرنگتر میشه!
تا حالا عاشق شدید؟ شده عاشق کسی بشید که اصلا اصلا براتون مناسب نیست، ولی نتونید رهاش کنید؟ تا حالا شده، بقیه بهتون بگن که بابا این آدم درستی نیست؛ معتاده، زود عصبی میشه و …، ولی بازم بگید دوستش دارم، نمیتونم ولش کنم! بزارید همین اول یه چیزی بهتون بگم، تو زمان عاشقی، بخش منطقی ما خیلی کار نمیکنه!
چرا منطق کمتر کار میکنه؟
پژوهشگران عشق، دلایل زیادی رو برای این مساله عنوان کردند، اما دو تا از مهمتریناشون اوربیتوفرونتال و دوپامینه. بیاین از اولی شروع کنیم، درست تو قسمت پیشانیمون، یه قسمتی از مغز وجود داره که مسئولیت اصلیش، تصمیمگیریهای منطقی و عقلانیه. حالا، پژوهشها نشون میدن، تو زمان اوایل عاشقی (همون موقع که مثلی رومئو و ژولیت هستیم)، این قسمت کمتر از همیشه کار میکنه.
معتاد هم میشیم.
درسته، تو مرحله اولیه و داغ عاشقی، ما معتاد هم میشیم، اما معتاد به یه ماده طبیعی تو مغزمون به اسم دوپامین. اما حالا این ماده چیه؟ نمود این ماده رو شما میتونید تو دو جا ببینید؛ یکیش معتادای به کوکائین هست. یعنی چی؟ یعنی اینکه که دوپامین تو مغز آدم عاشق میره بالا، درست مثل کسی که کوکائین مصرف کرده (البته با دوز پایینتر) و این یعنی، هر دوتاشون معتادن به دوپامین!
یه جورایی شبیه به اسکیزوفرنها هم میشیم!
دومینش، آدمهای اسکیزوفرنن! اسکیزوفرنها رو شاید تو فیلمها دیده باشین؛ همونهایی که معمولا تو بیمارستانها بسترین، کلا تو دنیای خودشون زندگی میکنن، ممکنه دیده باشین که با خودشون حرف میزنن و … . البته همونطور که گفتیم، تو مغز عاشق اینقدرها هم دوپامین بالا نمیره.
یعنی عاشقی خطرناکه؟
ممکنه فکر کنید که با این تفاسیر، عشق خیلی خطرناکه! خب، آره یکم درسته. شما تو چند ماه اول عاشقی به خاطر فعالیت کم اوربیتوفرونتال و زیاد شدن دوپامین، بیشتر هیجانی هستید تا منطقی. اما لزوما این بد نیست. اگه همه چیز روال درستش رو طی کنه، بدن ما بلده خودش چطوری خودش رو مدیریت کنه.
حالا اینا چه ربطی به اثر رومئو و ژولیت داره؟
همه اینها رو گفتیم تا نشون بدیم، مغز آدم عاشق به خاطر تمام این مسائل، توی هیجانیترین حالت ممکنشه و تقریبا منطق خیلی کار نمیکنه؛ هر چند ممکنه خودشون خیلی جدی بگن، «نه، ما همه چیز رو سنجیدیم؛ میدونیم داریم چی کار میکنیم؟»؛ اینها همه، استدلالهای زمان عاشقیه که بین خودمون باشه، خیلی هم درست نیست.
تو فاز هیجانی، منطق جواب نمیده!
پژوهشها نشون دادن شما نمیتونید با کسی که تو فاز هیجانی هست، منطقی صحبت کنید؛ مثلا فرض کنید یکی از عصبانیت داره منفجر میشه، اونوقت شما بهش بگید که «ببین، این عصبانیت شما بیجاست!»، بعد پشت بندش چند تا دلیل منطقی، هر چند درست بیارید. این حرفها، نهتنها کاری نمیکنه؛ بلکه اوضاع رو بدتر هم میکنه!
پس چی کار میشه کرد؟
علاوه بر همه اینها، هر گونه مخالفتی، تاثیر برعکس داره (تو فرهنگ عامیانه بهش میگیم اثری دیوی!). پس بهجای مخالفت، اینجا بهتره اجازه بدیم که این دوره داغ عاشقی طی بشه و حمایت از اونها، کمکشون کنیم، تو این دوران شرایط رو بهتر مدیریت کنند. یادتون باشه، شما در هر شرایطی، میتونید رو کمک روانشناسای متخصص هم حساب کنید.
پرسش و پاسخ کوتاه
سلام وقتتون بخيرممنون ك جوابگوهستين من دوسال باشخصي بودم اوايل فقط يه دوستيه معمولي ولي بدازيك سال عاشق هم شديم و پيشنهادازدواج دادومادرش بخاطراينكه ازقوم وطايفه اونهانيستم مخالفت شديدكردن اوايل طرفم بااصرارزيادجلوشون وايستادولي يهو يه روز اومدگف ك بهتره همه چي تموم بشه ورابطمون تموم شدوبدازون دوسه بار پيام داد ونگرانم بودولي الان دوهفته ست ك كلأ بيخيال شده چيكاركنم؟؟
سلام دوست گرامی
بهتر هست منطقی باشید و قبول کنید که ایشان نتوانستند با رفتار درست، مخالفت مادرشون رو مدیریت کنند و ایشان را مجاب به اشنایی و انتخاب شما کنند.این رفت و امدها و پیام دادن ها مشکلی را حل نمیکند.پس بهترین کار این هست که شما نیز این رابطه را تمام شده بدانید و از فکر کردن به ایشان خودداری کنید