شاید بهترین توصیه درمورد برقراری رابطه با مرد متاهل این باشد که، از ابتدا اصلا نگذارید چنین رابطه ای شکل بگیرد! اما گاهی برای زنان قدرتمند و باهوش نیز پیش می آید که درگیر عشق ممنوعه با مرد متاهل شوند. وقتی وارد رابطه عاطفی با مردی میشوید که همسر قانونی زن دیگر و یا حتی شاید پدر فرزندانی از او است، ممکن است آشفتگی ها و دغدغه های فراوانی برای شما ایجاد شود. دغدغه هایی که باعث شود به تبعات رابطه با مرد متاهل بیشتر فکر کنید و به دنبال راهکارهایی برای فراموشی و دل کندن از این رابطه باشید. ما در این مقاله در صدد قضاوت و سرزنش دختری که عاشق مرد متاهل شده است نیستیم، بلکه با بررسی دلایل و ریشه های شکل گیری این علاقه و ذکر تبعات آن، راهکارهایی برای رها شدن از وابستگی به مرد زندار ارائه میدهیم.
علت گرایش دختران به رابطه با مرد متاهل
رابطه با مرد متاهل، یک رابطه ممنوعه است و احتمالا شما خودتان هم این موضوع را خوب میدانید. با این وجود چرا ممکن است دختری وارد چنین رابطه ای شود؟ گرایش دختر به برقراری رابطه عاطفی با مرد زن دار دلایل متعددی میتواند داشته باشد. آگاهی از این دلایل به شما کمک میکند نگاه واقع بینانه تر به موضوع داشته باشید و از ریشه های این علاقه مطلع شوید.
عدم آگاهی دختر از متاهل بودن مرد
اینکه بدانیم فردی مجرد است یا متاهل، تاثیر زیادی بر دیدگاه و حریمی که در ارتباط با جنس مخالف حفظ میکنیم میتواند داشته باشد. پس وقتی فردی از ابتدا اذعان نمیکند که ازدواج کرده است، امکان شروع رابطه عاطفی بیشتر است.
در بسیاری از روابط عاشقانه که بین یک دختر مجرد و مرد متاهل شکل میگیرد، دختر در ابتدای آشنایی و رابطه از موضوع متاهل بودن مرد آگاهی نداشته است. درواقع به احتمال زیادی اگر دختر میدانست که او متاهل است اصلا وارد رابطه عاطفی نمیشد.
مرد متاهلی که رابطه با دختر را شکل میدهد نیز این موضوع را خوب میداند و دقیقا به همین خاطر معمولا اجازه میدهد، ابتدا رابطه وارد مرحله وابستگی شود، سپس موضوع را مطرح میکند. زمانی که دیگر کار از کار گذشته و دختر عاشق شده است.
دلیل تراشی مردان متاهل
مردان متاهلی که رابطه خارج از ازدواج با دختری را شکل میدهند معمولا بهانه ها و دلیل های مشابهی برای این کار دارند. اگر به این دلایل توجه داشته باشید تمامی آن ها تنها بهانه و توجیه هستند. مرد متاهل جهت قانع کردن شما برای ماندن در رابطه عاطفی به شما خواهد گفت:
- به همسرش هیچ علاقه ای ندارند و آن ها دچار طلاق عاطفی هستند.
- زنش سرد و بی عاطفه است، به او توجه ندارد و رابطه زناشویی مناسبی برقرار نمیکند.
- به اجبار والدین یا شرایط خاصی که در آن زمان بوده تن به ازدواج داده است.
- تنها به خاطر سنگین بودن مهریه، دلسوزی برای همسر یا وجود فرزندان به زندگی متاهلی ادامه میدهند.
آن ها همواره افراد دیگر را برای مشکلاتی که در زندگی مشترکشان وجود دارد مقصر میدانند و با مظلوم نمایی، خیانت خود را توجیه می کنند.
هیجان زیاد رابطه
او باید شما و رابطه عاشقانه ای که با هم دارید را از دیگران مخفی نگه دارد، برای دیدن شما و یا برقراری تماس ریسک کند و این هیجان انگیز است! به طور کلی روابط ممنوعه و پنهانی، میتوانند برای فرد هیجان انگیز باشند. زیرا انسان از هر چیز منع شود نسبت به آن حریص تر میشود. وقتی دو نفر برای با هم بودن باید در خطر و ریسک قرار گیرند، احساس اشتیاق و هیجان زیادی را تجربه خواهند کرد. این شرایط هیجان انگیز، میتواند موقتا حس عشق زیادی بین دو نفر ایجاد کند.
تنهایی، خشم و انتقام
برخی از دختران از ابتدا به متاهل بودن مرد واقف هستند و حتی ممکن است با همسر او فرزندانش در ارتباط باشند. اما باتوجه به بهانه تراشی های مرد، فکر میکنند همسر او لیاقت این مرد را ندارد. درواقع بسیاری آن ها برای انتقام از زنان دیگر و اثبات برتری و شایستگی خود نسبت به آن ها وارد یک رابطه ممنوعه و پنهانی میشوند. دخترانی که دچار کمبود محبت هستند، بنا بر شرایطی روابط سالم موفقیت نداشته اند و شایستگی های آن ها به عنوان یک دختر به اندازه کافی دیده نشده است، بیشتر جذب این نوع روابط میشوند.
احساس حفظ استقلال و آزادی
مردان خائن معمولا در رابطه فرازناشویی خود زیاد سختگیری نمیکنند و آزادی زیادی به طرف مقابل میدهند. درواقع به این علت که درگیر مسائل خانوادگی نیز هستند زیاد نمیتوانند وقت برای رابطه بگذارند و متقابلا از طرف مقابل نیز چنین انتظاری ندارند. به همین علت این رابطه دخترهایی که به دنبال رابطه عاطفی همراه با حس استقلال و آزادی نسبی هستند و به عبارتی میخواهند در رابطه مسئولیت زیادی در قبال طرف مقابل نداشته باشند را، جذب خواهد کرد. به خصوص دخترانی که در گذشته تجربه رابطه عاطفی نهاموفق با مرد کنترلگر داشته اند.
برقراری رابطه عاطفی با یک مرد متاهل ممکن است به دلایل متعددی اتفاق افتاده باشد. ممکن است دختر در ابتدای آشنایی آگاه نباشدکه او متاهل است یا بهانه های او برای خیانت را پذیرفته باشد. رابطه با مرد زن دارد یک رابطه ممنوعه است به همین خاطر هیجان دارد و این هیجان جذابیت ایجاد میکند. دخترانی که وارد رابطه با مرد متاهل میشوند ممکن است دچار احساسات تنهایی، خشم یا انتقام باشند و برای جبران آن به چنین رابطه تن دهند و یا به علت اینکه در رابطه عاطفی استقلال و آزادی آن ها تا حدی حفظ میشود وارد چنین رابطه ای شوند.
مشکلات رابطه با مرد متاهل
تنهاییتان بیشتر می شود
اگر برای فرار از تنهایی وارد رابطه با مرد متاهل شده اید باید بگوییم، از آنجایی که چنین رابطه از سوی هیچکس به جز شریک عاطفیتان حمایت نمیشود، احتمالا شما به شدت احساس تنهایی بیشتری خواهید داشت. در یک رابطه پنهانی و ممنوعه شما نمیتوانید احساسات، تجربیات و مشکلات رابطه تان را با کسی در میان بگذارید. اگر دلتنگ باشید باید مدت ها منتظر بمانید که او فرصت مناسب برای تماس با شما را پیدا کند و احتمالا بسیاری از مواقع نیازهای عاطفیتان بی پاسخ خواهد ماند.
علاقه و هیجان به زودی فروکش خواهد کرد
همانطور که گفتیم هیجان ایجاد شد در این روابط موقتی هستند و احتمال زیادی وجود دارد که پس از اینکه رابطه از فاز هیجان خارج شد علاقه و عشق در رابطه تان به شدت کاهش یابد یا حتی نابود شود. زمانی که رابطه برملا شود یا شما وارد یک رابطه رسمی شوید(مثلا با او صیغه کنید) یا او کلا از همسرش طلاق گرفت، احتمالا احساسات فروکش میکنند. اما دیگر راهی برای بازگردادن آبروی شما و خانواده از هم پاشیده شده او وجود ندارد.
دروغ، پنهان کاری و خیانت تکرار می شود
بهترین حالت ممکن که تصور میکنید احتمالا این است که مرد از همسرش به خاطر شما جدا شود و با شما ازدواج کند. اما به هرحال رابطه و ازدواج شما حاصل یک خیانت است. هیچ تضمینی نیست که در ازدواج شما این خیانت تکرار نشود. مردی که اکنون نمیتواند به همسر و خانواده اش متعهد بماند، در آینده نیز با کوچکترین مشکل به سمت زن دیگری خواهد رفت و پایبند نخواهد ماند. ضمن اینکه او اکنون برای خیانت پنهانیش باید هزاران دروغ به همسرش بگوید و پنهان کاری را خوب بلد باشد. آیا میتوانید به چنین مردی اعتماد داشته باشید؟
شما هرگز اولویت اول او نخواهید بود
در رابطه پنهانی با مرد متاهل محدودیت های زیادی وجود دارد. او نمیتواند توجه و وقت زیادی برای شما بگذارد. شما در بسیاری از مناسبت ها در کنار هم نخواهید بود، خیلی از مواقع به او احتیاج دارید ولی او نمیتواند در کنار شما باید. دلیل آن واضح است، ازدواج و خانواده رسمی و شرعی او، نسبت به یک رابطه عاشقانه شاید گذرا، اولویت و اهمیت بیشتری دارد. چرا که او در برابر شما از لحاظ قانونی، شرعی و اخلاقی هیچ تعهد و وظیفه ای ندارد.
حتی اگر صیغه او شده باشید و رابطه تان را به نحوی شرعی کرده باشید، شما همیشه نفر دوم هستید و رابطه تان همواره در حاشیه زندگی او قرار خواهد داشت. درواقع در این رابطه شما امنیت، ثبات و آرامش نخواهید داشت. مخصوصا اینکه ممکن است همسر مرد بعد از با خبر شدن از موضوع برای نجات زندگی مشترکش تلاش کند.
بهانه ها را نپذیرید، شما ناجی نیستید
درمورد دلیل تراشی هایی مرد متاهل در ابتدای مقاله صحبت کردیم. اگر به این دلایل توجه کنید متوجه میشوید هیچ کدام از این بهانه ها برای خیانت موجه و منطقی نیستند.
هیچ کس نمیتواند پسری را برخلاف میلش، مجبور به ازدواج با دختری کند و هر فردی پس از ازدواج برای پایبندی به رابطه تعهد دارد و باید تا حد امکان برای حل مشکلات زندگی مشترکش تلاش کند. حتی در صورتی که این اختلاف به حدی جدی است که اصلا قابل حل نیست و توانایی سازگاری وجود ندارد، لازم است فرد رسما درخواست طلاق بدهد و مسئولیت و تبعات آن را نیز بپذیرد.
مشکلاتی که یک زن و شوهر در زندگی مشترکشان دارند کاملا به خودشان مربوط است نه شما. در رابطه عاطفی لازم نیست در نقش ناجی یا پرستار عاطفی مردی ظاهر شوید
خودتان را جای همسر او بگذارید
به جای دلسوزی برای مردی که مسئولیت مشکلات زندگی مشترکش و ازدواجش را نمیپذیرد، برای خودتان و همسر او دلسوزی داشته باشید. ممکن است شما اکنون همسر او را به عنوان زنی ببینید که از شما شانس بودن با مرد موردعلاقه تان را گرفته است. اما درواقع او هم مانند شما احساسات و نقاط قوت و ضعف متعددی ممکن است داشته باشد. پس خودتان را جای بگذارید و از خودتان بپرسید اگر در موقعیت مشابه او بودید از خیانت همسرتان چه احساسی پیدا میکردید؟ هر داستانی که مرد برای بودن با هردوی شما گفته باشد مهم نیست، واقعیت این است که او میخواهد مزایای بودن با هردوی شما را داشته باشد!
به اهداف بلند مدتتان فکر کنید
آیا واقعا میخواهید زندگی زناشویی خود را بر ویرانه های یک زندگی دیگر بنا کنید؟ آیا واقعا میخواهید نقش اصلی را در فروپاشی یک خانواده داشته باشید؟ آیا رابطه ای که همیشه در نظرتان برای آینده تصور میکردید یک رابطه ممنوعه با مردی متاهل بود؟ آیا این رابطه میتواند انتظاراتی که از یک رابطه عاطفی دارید برای شما برآورده کند؟ آیا احترام و شأن شما در چنین رابطه ای حفظ خواهد شد؟
درمورد این سوالات خوب فکر کنید تا بتوانید موضوع را به صورت واقع بینانه تر ببنید و تصمیم درستی بگیرید. ممکن است مرد متاهلیکه با وارد رابطه شده اید به شما قول های متعددی برای آینده رابطه داد باشد. اما اگر این قول ها عملی نشوند چطور؟ اگر این قول ها صرفا بهانه هایی برای نگه داشتن شما در رابطه باشند، تنها کسی که ضرر خواهد کرد، شما خواهید بود.
منطقی و واقع بین باشید
وقتی کسی درگیر یک رابطه عاطفی عاشقانه میشود، مسلما منطفی فکر کردن برای او سخت خواهد بود. زیرا احساسات و عواطف مانع دیدن حقیقت موضوع یا یکی تصمیم گیری قاطعانه و منطقی میشود. ممکن است شما بارها تصمیم گرفته باشید این رابطه را تمام کنید اما احساسات بر شما پیره شده باشد و منصرف شده باشید.
برای کنار آمدن با این وضعیت بهتر است یکبار برای همیشه موضوع را به صورت منطقی بررسی کنید و برای نحوه تمام کردن رابطه عاطفی و زندگی بعد از جدایی از مرد متاهل برنامه ریزی کنید. در تصمیمتان قاطع و محکم باشید و این بار اجازه ندهید چیزی مانع از یک اقدام درست شود.
ضمن اینکه مشکلات و چالش های احتمالی را در نظر بگیرید، مثبت اندیش باشید و مهارت های کنار آمدن با مشکلات پس از جدایی عاطفی را بیاموزید.
شما لیاقت یک رابطه عاطفی سالم را دارید
در نهایت در نظر داشته باشید که رابطه یا دوستی با مرد متاهل، از جوانب گوناگون سالم و پایدار نخواهد بود. شما با هر شرایط فردی که داشته باشید لیاقت برقراری یک رابطه عاطفی سالم و شاد را دارید. رابطه ای که در آن تمامی توجه طرف مقابل به شما باشد و شما و نیازهای عاطفیتان اولویت اول قرار گیرد. رابطه ای که در آن بتوانید نقش اصلی را بازی کنید و اعتماد متقابل وجود داشته باشد و شأن و شخصیت شما به عنوان یک بانوی نجیب و پاکدامن حفظ شود. لیاقت شما بیشتر از یک رابطه ناسالم، جنبی و در حاشیه است.
وقتی در یک رابطه عاطفی با مرد متاهل قرار میگیرید، با مشکلات متعددی مواجه خواهید بود. شما هرگز اولویت اول او نخواهید بود، به مرور احساس تنهاییتان بیشتر خواهد شد و علاقه و هیجان رابطه به زودی فروکش خواهد کرد. ضمن اینکه احتمال زیادی وجود دارد دروغ، پنهان کاری و خیانت از سوی او در رابطه عاطفی با شما نیز تکرار شود.
برای دل کندن از عشق به یک مرد متاهل، لازم است قبل از هر چیز منطقی و واقع بین باشید. بهانه های او برای خیانت را نپذیرید و به یاد داشته باشید شما ناجی و پرستار عاطفی دیگران نیستید.خودتان را جای همسر او بگذارید و قبول کنید ارتباط همسر او با شما کار انسانی و اخلاقی نیست. سعی کنید بر اهداف بلند مدتتان تمرکز داشته باشید و واقع بینانه به سرانجام این رابطه فکر کنید. به یاد داشته باشید شما مطمئنا لیاقت یک رابطه عاطفی سالم را دارید.
پرسش و پاسخ کوتاه
دوست عزیزم سلام
شرایط شما قابل درک هست و می دونیم چه احساسات ناخوشایندی رو تجربه می کنید. ببینید جواب دادن به سوال شما نیاز به دونستن جزئیات خیلی زیادی داره، اینکه شما چطور آشنا شدید، شغل و سنتون چیه، رابطه عاطفی تون چطور هست، رابطه جنسی تون چطور هست، اون خانم چند سالشه، چطور آشنا شدن و … تنها با دونستن این جزئیات می تونیم مسیر درست رو مشخص کنیم، توصیه می کنم هیچ نسخه از قبل پیچیده شده ای رو برای خودتون انتخاب نکنید، با یه مشاور صحبت کنید تا با بررسی این اطلاعات مسیری که کمک کننده باشه رو بهتون نشون بده.
خییلی منونم که انقد زود جواب دادین.
اما ناامیدم که زندگیم تموم شده و از دست مشاور برام کاری برنیاد.
ممنون از توجهتون
سلام
من حالم خیلی بده
۳۳ سالم هست
یک سال و نیم پیش با آقایی ۳۴ ساله که دوست دوستم بودن آشنا شدم و بهم زنگ زدن برای کاری. بعد به من ابراز علاقه کردن و با اصرار با من ارتباط داشتن و اصرار داشتن که من رو به خاطر اخلاقم که از دوستم شنیدن دوست دارند.
من به دوستم گفتم
دوستم تائیدش کرد
من بهشون گفتم قبلا کسی را دوست داشتم و به دلایلی اون ازدواج کرد وهنوز دوسش دارم.
گفتند اون رو فراموش کن شما حیف هستی اون دیگه رفته و من به گذشته شما کاری ندارم.
هر چی شده مهم نیست.
من کلا ساده بودم و نمیدونم چی شد به ارتباط ادامه دادم چون ایشون مهربون بود و احساس زیادی داشت
خوب حرف میزدن و بدی ندیدم.
جز حرفهای بد احساسی که چون آزمایش مربوط به سرطان تیروئید برا دوستم فرستاده بودند و دوستم میگفت مریض هستند، من در برابر ابراز احساساتش متاسفانه جبهه ای نگرفتم. میگفتن درکم کن من ممکنه ناکام از دنیا برم.
من احساسی بودم.
با من موندند بعد ۵ ماه با اصرار اومدند دیدنم و به شکل عجیبی ابراز علاقه کردند و دوباره بعد ۷ ماه دیگه اومدند دیدنم. من تهران ایشون شهرکرد بودند.
تو این فاصله ها ابراز علاقه و پیام هاشون زیاد بود
حتی خودم شک میکردم چرا این پسر انقد من رو دوست داره؟
اما باهاش کنار اومدم و جواب حرفهای عاطفی رو به خوبی میدادم.
وقتی گفته بود پولداره ماشین و خونه و پس انداز داشتند انگار. من پولی نداشتم و گفتم شما پولداری ما اختلاف طبقاتی داریم بهتره تموم کنیم رابطه رو گفت اشکالی نداره ولی بازم گفتم نه. چون غرور داشتم و آدمی در سطح خودم میخواستم.
در آخر
علی رغم میلم همه شرایط خانوادم رو گفتم گفتم من زندگی سختی داشتم و دارم و به درد شما نمیخورم.
میخواستم پشیمون بشن و برن.
اما موندن
و گفتند تو جون منی مریم و …
و بعد
سومین بار اومدن دیدنم و متاسفانه من خیلی اعتماد کرده بودم عقلم از کار افتاده بود
ایشون از من سواستفاده جسمی وحشتناکی کردند و بلافاصله سراسیمه گفتند من زن دارم.
من شوکه شدم و هیچی نتونستم بگم هیچ واکنشی.
دوستش داشتم و نگرانش شدم
در لحظه خودم رو فراموش کردم.
نگران شدم براش مشکلی پیش بیاد.
خیلی سراسیمه بود
منم ترسیده بودم
گفتم چرا؟ چرا بهم نزدیک شدی؟
گفتند دلم برات سوخته
گفتند اشتباه کردم منو ببخش.
من نیازی به دلسوزی ایشون نداشتم خودم کار میکردم و هیچ کمکی ازشون نگرفته بودم. اما اینطور میگه که بخدا دلم سوخته!!
من موندم با احساس آبرو و عفتی که از دست دادم.
چیزی نگفتم جز گریه و بهش گفتم حالم خیلی بده
کمکم کن راهی جلو پام بذار
اما فقط گفت پشیمونم و حلالم کن.
گفت برو دکتر تا خوب بشی.
با اینکه من اهل اینحرفا نیستم.
دلم شکست
روزگارم خیلی جهنم شده
ناراحتم از احساس و شخصیت و عفت محافظت نکردم.
عذاب میکشم
ترس و هراس دارم
شبا میلرزم
شب و روز بیدارم.
سر کار نمیتونم برم
من الان باید چیکار کنم؟
چطور کنار بیام؟
خیلی حساس هستم و زندگی خانوادگی سختی داشتم. اما خودم درست زندگی کرده بودم
جز یه رابطه عاطفی پیچیده در ۱۵ سالگی که از طرف من به جایی نرسیده بود و همون اول بهشون گفته بودم.
دختر ساده و چادری هستم قیافه معمولی و مهربون بودم.
الان دنیام عذاب شده.
راه به هیچ جا ندارم
از خودم و اعتمادم بیزارم
به جنون رسیدم.
این آقا فقط میگه پشیمونم میگه ببخش
میگه خودتم احساس داشتی که اینطوری شد
میگه کاش میتونستم کاری کنم برات.
و در نهایت میگه به خدا پناه ببر.
ممنون میشم
کمکم کنید اگه راهی هست
خودم رو باختم
دوست عزیزم سلام
من احساسات شما رو درک می کنم. عزیزم با توجه به شرایطی که داری، حتما حتما بهت توصیه می کنم با یه مشاور صحبت کنی عزیزم. وضعیت رابطه شما پیچیده است، از طریق چت و بدون بررسی جزئیات ممکنه راهنمایی درستی به شما نشه عزیزم.
سلام من رها توکلی هستم ۱۸سالمه و با یه مرد متاهل رابطه دارم و خیلیم دوسش دارم درست اون متاهل ولی منو خیلی دوسم داره عاشقم بدون من نمیتونه دوم بیاره و منم عاشقشم
سلام اگه. بفهمیم عشقمون زنو بچه داره چیکار کنیم..البته عشقی بین انها وجود نداره و یخاطر یک قرارداد و بدهکاری با همسرش ازدوا۰ج کرده و صاحب بچه شدن و الان پنج ساله میگذره…
تا اینکه الان. عاشق من شده ..و به من نگفته بود که متاهل است..تا اینکه خانومش فهمید و منم درجریان قرار گرفتم و راجب ازدواجش بهم گفت… اما. هنوز جدا نشدن …
باید چیکار کنم ؟ 🥺
ته دلم دوستش دارم الان بعد دو هفته ای که فهمیدم هنوز باهاشم و دوستش دارم ودرکنار دوستداشتم حس عجیبی دارم که نمیدونم بده یا چی؟
الناز عزیزم سلام . از آن جایی که روابطی که در آن ازدواج وجود دارد و عشق های مثلثی پیچیدگی های مهم و حساسی دارد پیشنهاد می کنم حتما با یک مشاور صحبت کنید و اجازه دهید جزئیات رابطه و شخصیتتان کاملا بررسی شود تا بتوانید بهترین تصمیم را بگیرید.
سلام .من به مدت یک سال با مرد متاهلی در ارتباط بودم و خودم این ارتباط با علم به متاهل بودن ایشون شروع کردم ولی بعد یک سال ارتباط ایشون قطع کردن و من به علت شوک و وابستگی دچار حمله پانیک شدم که حتی با وجود مصرف دارو بازم حالم خوب نشد دوباره بعد یک سال به ایشون پیام دادم و خوب حمله ها خوب شد ولی ایشون خیلی بی محلی میکنن و من از ترس برگشت حمله ها میترسم ارتباط قطع کنم باید چکار کنم
مریم عزیز سلام
حالت روحی شما برای ما کاملا قابل درک هست. به شما پیشنهاد می کنیم قبل از هر تصمیمی چه جدایی چه ادامه رابطه روی خودتون کار کنید که اولا حالتون بهتر بشه و بتونید حملات پنیکتون رو کنترل کنید دوما با حال روحی مساعد بتونید تصمیم بگیرید، چون یکی از دلایل برگشت شما ترس از همین حمله های عصبیه، شاید اگه حال روحی و جسمی تون از این آسیب که گفتید بهتر بشه خودتون دیگه نخواید توی این رابطه باشید. پس فعلا باید رو خودتون متمرکز بشید تا رابطه، بهتون پیشنهاد می کنم حتما با مشاور صحبت کنید تا با دونستن جزئیات رابطه و ویزگی های شخصیتی شما بهتر بتونه راهنماییتون کنه.
من یه سال با به اقای متاهل دوست بودم و خودم این اشنایی رو شروع کردم با علم به متاهل بودن ایشون بعد یک سال از هم جدا شدیم و من اسیب شدید دیدم به حدی که دچار حمله پانیک شدم یه مدت دارو مصرف کردم ولی بهتر نشدم ولی با دوباره پیام دادن و رفتن پیش ایشون حالم بهتر شد هنوز قرص میخورم ولی حمله ها تموم شده ولی ایشون خیلی به من بی محلی میکنن میخوام کلا بزارمشون کنار ولی میترسم حمله ها برگرده چکار کنم
مریم عزیز سلام
حالت روحی شما برای ما کاملا قابل درک هست. به شما پیشنهاد می کنیم قبل از هر تصمیمی چه جدایی چه ادامه رابطه روی خودتون کار کنید که اولا حالتون بهتر بشه و بتونید حملات پنیکتون رو کنترل کنید دوما با حال روحی مساعد بتونید تصمیم بگیرید، چون یکی از دلایل برگشت شما ترس از همین حمله های عصبیه، شاید اگه حال روحی و جسمی تون از این آسیب که گفتید بهتر بشه خودتون دیگه نخواید توی این رابطه باشید. پس فعلا باید رو خودتون متمرکز بشید تا رابطه، بهتون پیشنهاد می کنم حتما با مشاور صحبت کنید تا با دونستن جزئیات رابطه و ویزگی های شخصیتی شما بهتر بتونه راهنماییتون کنه.
سلام من ۳۸ سالمه حدود ۳ ماهه با یکی از همکلاسی های قدیمی خودم که گفته بودند جدا شدن و یک بچه ده ساله دارن اشنا شدم حدود ۱ ماهه فهمیدم جدا نشدند خیلی تلاش کردم ازشون جدا بشم کاملا هماگاه هستم که رابطه سر انجامی نداره اما وابسته شدم واقعا خیلی مطلب هم میخونم که بتونم سرد بشم اما بخاطر تنهای به ایشون وابسته شدم
سلام دوست گرامی
شما میتوانید به مشاوران همیار عشق مراجعه کنید و در دوره ” زندگی پیروزمندانه پس از جدایی” شرکت کنید تا از این رابطه ناسالم بیرون بیایید.
سلام من ۱۸ سالمه و حدود یک سال هست که با پسری اشنا شدم اون از من ۷ سال بزرگتره …
رابطه ما خیلی خوب بود و اینکه بعد یه سال کاملا وابسته شدیم تا اینکه به من گفت فرزند داره و از همسرش جدا شده چون این موصوع رو یکسال مخفی کرده بود قبول کردنش برام سخت بود بعد دو ماه متوجه شدم هنوز همسرش رو طلاق نداده و فقط تو یه خونه زندگی میکنن …..
همسرش چند بار بهش خیانت کرده و میخواد طلاق بده
میخواستم بدونم موندن پای همچین رابطه ای درسته؟
سلام دوست گرامی
به نظر میرسد که در رابطهای نادرست که به شما حقیقت گفته نشده، گیر افتادید.
خیر این رابطه و ماندن در آن درست نیست. شما نباید نقش یک چسب زخم برای دردهای او را داشته باشید و چون همسر ایشان خیانت کردند، شما آسیب ببینید.
برای بررسی بیشتر این رابطه لطفا از مشاوران رادیوعشق نوبت مشاوره دریافت کنید.
سلام من ۱۶ سالمه و ۳ ساله که یک راننده سرویس ثابت دارم و ایشون متاهل هستن و ۴۳ سالشونه و ۲ تا پسر دارن اما متاسفانه ایشون انقدر که به بنده محبت میکنن و هوای بنده رو دارن و با صحبت ها و رفتار های بنده موافقن با هیچ کدوم از بچه ها داخل سرویس نیستن.منم نا خود آگاه وابسته ایشون شدم و همش بهشون فکر میکنم، حتی وقتی میبینمش یک حالی که نمیدونم اصلا چی هستش بهم دست میده، لطفا کمکم کنید چه کار باید بکنم؟
با اینکه میدونم الان فقط باید تمرکزم درسهایم باشه ولی واقعا ذهنم درگیره.
و واقعا انقدر که پدرم به بنده محبت می کند شاید هیچ پدری به فرزندش انقدر محبت نکنه.
لطفا راهنمایی ام کنید ممنون.
سلام دوست گرامی
مدت زمان زیادی است که شما مورد محبت ایشان قرار میگیرید و طبیعی است که به این محبت وابسته شده باشید.
باید دلیل این وابستگی و جذب شدن به محبت ایشان، مشخص شود.
اگر خلاء محبتی در خانواده و بخصوص از سمت پدر شما وجود داشته باشد، وابستگی شما به ایشان اتفاق میافتد.
البته سن شما هم سنی است که ممکن است به رفتارهای ساده ایشان نیز یک معنای بخصوصی بدهید.
بنابراین بهترین راهحل این است که ریشه این وابستگی به محبت را پیدا کنید. این مسیر را یک مشاور به راحتی برای شما انجام میدهد.
سلام من 19 سالمه و تو محل کارم عاشق مدیرمون شدم که 33 سالشه و زن و ی بچه داره و 9 ساله ک ازدواج کرده، رفتار ما باهم خیلی صمیمانه بود و این آقا خیلی به من محبت میکردن طوری که من بهشون خیلی علاقمند شدم طوری که 24 ساعت بهش فکر میکنم، ولی حالا دیگه به دلایلی شرکت نمیرم و نمیتونم ببینمش و خیلی دلتنگشم و اینکه نمیتونم بیخیالش هم بشم یه جورایی عشق اولمه و حاضرم چند سال هم منتظرش بمونم تا بتونم باهاش دوست بشم و یه دوره ای از زندگیم رو باهاش بگذرونم ولی به هیچ وجه نمیخوام باهاش ازدواج کنم یا زندگیش رو بهم بریزم و از اینکه اونم به داشتن رابطه عاشقانه با من راغب هست یا نه مطمئن نیستم ولی خب با توجه به رابطه صمیمانه ای ک تو شرکت داشتیم میتونم حدس برنم که اونم تمایل داره مدتی با من باشه ولی چطور میتونم باهاش یه همچین رابطه ای برقرار کنم و احساسم و درخواست دوستیم رو بهش بگم؟!
و از طرفی هم نمیدونم چه واکنشی نشون خواهد داد یا شاید از من متنفر بشه!؟
و از طرفی هم سرش خیلی شلوغه و درگیر کار هست و نمیدونم برا وقت گذروندن با من زمان داره یا براش مهم نیست؟!
سلام دوست گرامی
علاقه شما به ایشان به علت محبت و توجهی که به شما داشتند، طبیعی است. اما برقراری رابطه با کسی که متأهل است، صحیح نیست. اما علت این صحیح نبودن چیست؟
چون رابطه در یک سطح باقی نمیماند. ممکن است پیش خود تصور کنید صرفاً یک دوستی و وقت گذرانی با او خواهید داشت و رابطه عاطفی بینتان شکل نخواهدگرفت، اما رابطه رشد میکند و وابستگی طرفین به هم بیشتر میشود. این وابستگی توقعات بیشتری برای شما به دنبال خواهد داشت و دوست نخواهید داشت که او با همسر و فرزندش زمان بگذراند.
میتوانید خود را جای همسر ایشان بگذارید که اگر همسرتان به کارمندش علاقمند میشد و با او رابطه برقرار میکرد، واکنش شما چه بود؟
بنابراین فکر این ارتباط را از سر خود بیرون کنید و تلاش کنید تا فردی مناسبتر با شرایط خودتان پیدا کنید.
با سلام
من یه دختر ۲۲ سالم
حدود یک سال با اصرار از طرف فردی از طریق تلگرام بعد از دوماه که هر چی میگفتم نه، ایشون اصرار کردند و من تسلیم شدم و قرار بر این شد ایشون بعد یه مدت آشنایی کوتاه به خواستگاری من بیان هر سری من میگفتم کی میان بنا به شرایط کاری میگفتن نمیشه.
بعد مدتی که ما چت میکردیم یه بار یه خانمی بهم زنگ زد گفت دیگه زنگ نزنم منم وقتی گفتم گفت مادرشونه هر چی گفتم نمیخوام دیگه پیش بریم گفت خوب میشه
الان بعد یک سال فهمیدم این اقا که خود را یه فرد ۲۸ ساله مجرد گفته بود یه مرد ۳۵ سالس و بچه داره
من خانوادم فهمیدن و دیگه ارتباطی کلا بین ما نیست و من کاری به این اقا ندارم
ولی حرفا ایشون هر موقع به ذهنم میاد برام سخته چکار کنم که از لحاظ روحی خوب شم
من اولش خیلی اشتباه کردم وارد ابن رابطه شدم
هر سری هم خواستم به خانوادم بگم میگفت نه
منم به خاطر سادگی و اعتماد بیش اندازه به ایشون دیگه نگفتم
آیا کتابی که برا رفع این مشکلات یا چیزی که یکم حال روحیم خوب بشه هست ممنونم راهنمایی کنید
سلام دوست گرامی
بخاطر این تجربه تلخ متاسفیم.
مطئمناً اعتماد شما صدمه دیده است. شما برای رفع این حال بد نیاز دارید که در قدم اول تمامی خاطرات این مدت آشنایی را دور بریزید. یعنی اگر هنوز عکس، ویدیو، پیام، هدیه و یا هر چیزی دیگری که برای شما یادآور ایشان است را دور بریزید. برای اینکه مجددا درگیری همچین روابطی نشوید، نیاز دارید تا مهارتهای مهمی مانند جرات ورزی را یاد بگیرید.
دوره «زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» همیار عشق به شما کمک میکند تا از این حال بد خلاص شوید. برای دریافت راهنمایی بیشتر «نکات طلایی کنار آمدن با شکست عاطفی» را مطالعه کنید.
سلام من دخترم ۲۲ سالمه با یه ادم تو تلگرام به اصرار خودشون که قصد دوستی داشتن بعد دوماه که من راضی شدم آشنا شیم ایشون گفتن یه پسر ۲۸ سالش ما یک سال باهم چت میکردیم من اگه یه دقه نبود حالم بد بود تازگیا خانوادم فهمیدن و ایشون همسر و بچه کوچیک داشت به من نگفته بود من چکار کنم فکرم آزاد شه اعتماد و سادگیم کمتر شه چون اقا واقعا تو طول این مدت با حرفاش من هر موقع فکر میکنم از لحاظ روحی فکرم مشغول باور این همه دروغ گفته بهم برام سخته من اشتباه کردم که کلا دوست شدم برا اشنایی چون این اقا از روز اول به قصد ازدواج پیام میدادن من اگه میدونستم زن دارن هیچ وقت قبول نمیکردم چون اگه یه زمانی خودمم ازدواج کنم همسرم این کارو کنه من نمیتونم تحمل کنم چه زندگی کسی خراب کنم واقعا نمیدونم برا روحیم چکار کنم
سلام دوست گرامی
به خاطر اتفاقاتی که افتاده متاسفیم
شما نیاز دارید به کمک مشاور، با این سوگ کنار بیایید و بتوانید با این آسیبی که خوردید، زندگی خود را مجددا درست کنید.
مشاوران همیار عشق به شما کمک خواهند کرد.
سلام من 23سالمه.۱۹ سالگی با مردی آشنا شدم که ۲۵سال ازم بزرگتر بود و همسر دوستم بود. اونقدر ابراز علاقه کرد که بهش وابسته شدم و عاشقش شدم ولی فقط تلفنی با هم دوست بودیم و همدیگرو ندیدیم. بعد یک ماه دوستی زنش باخبر شد و باعث قطع رابطه ما شد. خیلی بهم سخت گذشت چون عشقمو از دست دادم و خانمشم دوستی که بینمون بود رو برا همیشه تموم کرد. من سختی کشیدم ولی نتونستم عشقمو فراموش کنم. سال گذشته به هر طریقی بود راضیش کردم کنارم باشه. اونم قبول کرد و اولش خیلی ابراز علاقه میکرد یه مدت که گذشت ازم رابطه خواست منم چون دوسش داشتم و نمیخواستم دوباره از دستش بدم قبول کردم. دوبار باهاش رابطه داشتم ولی بعدش اخلاقش عوض شد. دیگه نه ابراز علاقه نه هیچی. حتی دیگه احترامم برام قائل نیست یجوری حرف میزنه ک من احساس حقارت میکنم حس میکنم بی ارزشم. دیگه نمیخوام حقیرتر از اینم کنه. نمیخوام باهاش ادامه بدم ولی هروقت میخوام قطع رابطه کنم بعد چند روز اونقدر دلتنگش میشم که باز بهش پیام میدم ولی اون بی تفاوته نسبت به حال و روزم. رابطه اورال داشتم باهاش و خوشبختانه دخترم و راه بازگشت دارم ولی احساس گناه پوچی بی ارزشی میکنم. میخوام از دلم بیرونش کنم ولی خیلی سخته هربار شکست خوردم چون دیوونه وار دوستش دارم و عاشقشم. من ۲۳ سالمه و اون ۴۸سال. میدونم عمرا نمیتونم بهش برسم بخاطر همین میخوام رابطه رو تمومش کنم.چطوری ازش دل بکنم؟ راهنماییم کنید
سلام دوست گرامی
اینکه میدانید این رابطه درست نبوده، شروع خوبی است. اما برای ادامه مسیر نیاز دارید تا یک مشاور را در کنار خودتان داشته باشید.
میتوانید از مشاوران همیار عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.
سلاموقت بخیر.من خانم متاهلی هستم که ۸ ساله ازدواج کردم و دو فرزند دارم.من قبل از ازدواجم خواستگاری داشتم که ظاهر فوق العده ای داشت و من ازش خوشم میومد.اما خانواده م بنا به دلایلی مخالفت کردند.با اینکه او ول کن هم نبود.اما دست اخر قسمت هم نشدیم.با همسرم بدون اشنایی قبلی ازدواج کردم.کم کم بهش علاقمند شدم. با اینکه اخلاق خوبی داره ولی بعد مدتی بی توجه شد و اصلا به روحیاتم اهمیت نمیده.جوری که ازش سرد شدم.نه برام کادو میخره.نه در مواقع لزوم بهم اوحه می کنه.و نه خانواده دوسته متاسفانه.خواستگار قبلیم منزلش سر راه منزل ما هست.مدت کمیه وقتی میبینمش حس خاصی دارم.از ابن موضوع احساس گناه می کنم.اما اینقدر بیتوجهی دیدم از همسرم که حتی فکر کردن به خواستگار قبلیم هم آرومم میکنه.خواهش می کنم راهنماییم کنید
سلام دوست گرامی
به نظر می رسد رابطه سرد ببن شما و همسرتان و دیدن خواستگار قبلی، پرونده علاقه به او را مجددا باز کرده است. اما مشکل اینجاست که به جای تمرکز بر حل مسأله زوج، بر علاقه قبلی خود تمرکز کرده اید. بهتر است قبل از اینکه فکر شما و علاقه قبلی تان شعله ور شود و تبدیل به یک خیانت شود، به یک زوج درمانگر متخصص مراجعه کنید تا رابطه خود و همسرتان را گرم تر کنید. شما می توانید از مشاوران همیار عشق، وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.
سلام من یه دختر 18ساله ام که هشت ماه پیش با یه مرد متاهل 38ساله از طریق اینستا آشنا شدم و کم کم عاشق هم شدیم اما من چون احساس گناه و عذاب وجدان میکنم باهاش واسه همیشه دو روزه که خداحافظی کردم و اون پیام میده و میگه که بدترین کار رو باهاش کردم.راستش من خیلی دوسش دارم چون یه مرد فوق العاده ست اما حس گناه دارم.البته ما فقط تلفنی حرف زدیم و چت کردیم و حتی همدیگر رو ندیدیم.نمیدونم چیکار کنم لطفا کمکم کنید
سلام
باید بررسی بشه احساس گناه شدید شما به چه دلیله، اما جدای از اون احساس گناه به خاطر اختلاف سنی زیادی که بین شماست به نظر نمیرسه ادامه این رابطه براتون مفید باشه. باید بدونید تمام کردن یک رابطه سخته ولی شدنیه. شما نباید انتظار داشته باشید بعد از دو روز با ماجرا کنار بیایید و حالتون کاملا خوب بشه. اما با گذر زمان بیشتر کمکم این موضوع براتون جا میفته. بهتون پیشنهاد میکنم حتما با سیستم مشاوره تلفنی یا آنلاین ارتباط بگیرید.
با سلام وخسته نباشید
من ۳۵ سالمه و حدودا ده سالی هست که با مرد متاهلی دوستم من از اول میدونستم ایشون متاهل هستن چون ریسم بود اما همسرش بچه دار نمیشد بخاطر همین ازمن خاستگاری کردن اما من بهشون جواب رد دادم اما ایشون هر روز به بهانه های متفاوتی بامن تماس میگرفت و حرف میزد بعد یکی دوسال متوجه شدم بهشون وابسته شدم اما بروز ندادم اما متاسفانه بخاطر کارم باهاشون در ارتباط بودم تا اینکه به شهر دیگه ای رفتم و ایشون متوجه وابستگیم شده بود و خیلی از مواقع بهم سر میزد متاسفانه این رابطه ده ساله ادامه داره من مطمین هستم رابطه ام با ایشون کاملا اشتباست البته ما باهم فقط حرف میزنیم. الان حدود دو سالی هست که من بیکار شدم و این آقا منو ساپورت میکنه و الان اگه بخوام از ایشون جدا بشم تو هزینه هام و قسطام به مشکل میخورم و کسی رو هم ندارم کمکم کنه چون پدرو مادرم رو از دست دادم. لطفا بهم بگید چکار کنم؟ احساس خوبی ندارم و در دو راهی بدی موندم. از این آقا هم خواستم بجای کمک مالی کار درستی واسم پیدا کنن.
سلام دوست گرامی
اینکه می دانید رابطه با مرد متاهل کار اشتباهی است خوب است، اما با وجود دانستن این موضوع، همچنان با ایشان در رابطه هستید.
آیا دلیل طرف مقابل برای شما کافی است که چون همسرش بچه دار نمیشده باید وارد رابطه فرازناشویی شود؟ تابحال از او پرسیده اید چرا از همسرش جدا نمی شود و با شما زندگی کند؟ چرا فرزندی را به سرپرستی قبول نمی کند؟ به نظر می رسد طرف مقابل در فکر فرار از مسئولیت زندگی مشترک خود است. وابستگی شما را درک می کنم، اما پیشنهاد می شود برای دوری از این رابطه و حل مساله خودتان، حتما ازمشاوره همیار عشق نوبت بگیرید.
سلام خسته نباشیدمن مدتی با یه مرد متاهل رابطه داشتم و رابطمون خیلی خوب بود حالا اون رفته و من حال خوشی ندارم تاحالا چندبار به فکرم رسیده برم همه چیزو به زنش بگم
اینکار درسته؟ اون اقا قبلا هم بارها به زنش خیانت کرده و من از همه گذشته اش با مدارک معتبر خبر دارم
سلام. درسته شما شرایط سختی دارید ولی این روش به هیچ وجه درست نیست. اگر میخواهید به خانمش بگید که دلتون خنک بشه و انتقام بگیرید، باید منتظر حرکت بعدی طرف مقابلتون هم باشید. یعنی اینکه ایشون هم عصبانی میشن و احتمالا بخوان به شکلی انتقام بگیرن. خلاصه اینکه شرایط رو برای خودتون سختتر میکنید. اگر هم فکر میکنید به خانمش بگید اون برمیرده پیش شما بازهم باید گفت احتمالش خیلی کمه و بیشتر از دستتون عصبانی یا حتی متنفر میشه. بهتره به جای تمرکز کردن روی اون ادم، روی خودتون تمرکز کنید. شما الان نیاز به توجه دارید و باید برای خوب شدن حال خودتون کاری کنید. لطفا با سیستم مشاوره تماس بگیرید.
سلام خوبه که به این موضوع پرداختید ولی واقعا مطلبتون خیلی کمک کننده نبود …من الان تو این شرایطم در واقع ارتباطی با کسی ندارم ولی مردی که اومد به زندگیم و همه جوره محبت کرد تا منو وابسته کنه و منم عاشقش شدم بعدش متوجه شدم که متاهله و کلا ارتباط رو قطع کردم.
اما این احساس فقط یه شکست عاطفی نیست بنظرم سنگین تره چون یه جورایی امثال ما توسط این مردای هوسباز و خائن و دروغگو مورد سواستفاده قرار میگیریم لطفا مطلب جامع تری برای کنار اومدن با این جور شکستای عشقی قرار بدید…
سلام
کاملا حق با شماست که این موضوع خیلی تاثیر عمیقی روی افراد داره و قطعا نمیشه با یک یا چند مقاله پوشش داد. مقالات راه و روش درست رو بیان میکنن و راهکارهای صحیح رو ارائه میدن. ولی در مسائلی این چنین که خیلی عمیقه به تنهایی اصلا کافی نیستن و نیاز به صحبت با مشاور وجود داره.
سلام،۲۵ سالمه مجرد هستم ، نوزده ساله بودم که پدر مادرم از هم جدا شدن و مادرم با پسر عموم ازدواج کرد، از طرفی کسی که دوسش داشتمم بخادر اینکه من خیلی لاغر بودم ولم کرد رفت با یکی دیگه تصمیم گرفتم از اون شهر برم و بیام با مادرم و ناپدریم زندگی کنم چون پدر و مادرم تو یه شهر نبودن، بعد از اینکه جا به جا شدم و از کمبود اعتماد ب نفس و سایر مشکلات رنج میبردم با اقایی اشنا شدم که 18 سال ازم بزرگتره و زن و یه بچه داره تا امروز پنج سالی هست که با هم رابطه داریم ایشون واقعا منو دوس داره در مورد ازدواجش گفت بهم ک طایفه مجبورش کردن کسی که اونا میگن رو بگیره زنش حدودا چهار ساله خونه پدرشه گذشته از اون ایشون بخاطر شراکتی ک کرد کل سرمایشو باخت زنش حکم جلبشو داره واسه مهریه و نفقه و ایشون ب شدت دستش خالیه کل خانواده ها چه خوانواده من چه اون همه چیزو میدونن، با وجود اینکه میدونن چقدر همدیگرو دوس داریم پدرم میگه یا من یا اون، حاضرم بمیرم ولی ازش جدا نشم،با وجود اینکه زنش از وجود من خبر داره و چهار ساله ک رفته میگه چون بابات نمیذاره با وجود من زنش بشی طلاق نمیگیرم هروز باهاش بحث دارم هروز فحش میده تهدید،میکنه خسته م کرده، خسته شدم از این زندگی دیگه به اخر رسیدم تصمیم دارم خودمو خلاص کنم شاید اون دنیا بهش رسیدم
سلام دوست گرامی
تمامی این رابطه های اشتباه از عدم اعتماد به نفس شما منشا میگیرد و خلا عاطفی موجود.
ورود به زندگی مردی متاهل بزرگترین اشتباه شما بوده حتی اگر در طرف درحال جدایی باشند.منطقی باشید و با مراجعه به مشاوره برای رفع مشکلات شخصی اقدام کنید
سلام. اول بگم پیجتون فوق العاده ست ،عاااااالی..
من یه مشاوره میخواستم ازتون.
من5سال با یه اقایی تو رابطه بودم، که ایشون متاهل بودن و من نمیدونستم، بعد4-5ماه از اشناییمون با اصرار من بالاخره گفتن که در حال جدا شدن هستن، که پروسه جداشونشون1.5 طول کشید، بعدش تو یه فاصله ی یکماهه از کات کردنمون ایشون رفتن خواستگاری یه نفر دیگه و وقتی من دوباره برگشتم بهشون، بااینکه میتونستن اون نامزدی رو بهم بزنن اما رفتن عروسی کردن و بعد دوسال بچه دار شدن و همچنان من توی رابطه با ایشون بودم(هی کات میشد و برمیگشتم)
دیگه یه جایی کلا قید این اقا رو زدم اما ایشون منو ول نمیکنه و مدام پیگیره و میخواد که با من باشه و حتی میگه من بخاطر تو از زن و بچه م میگذرم و جدا میشم ازشون. من هیچ اعتمادی بهش ندارم و بارها گفتم برو به زندگیت برس ،منم زندگیمو بکنم اما میگه حتی ازدواجم بکنی من دست از سرت برنمیدارم.
من چیکار کنم، میدونم مناسب هم نیستیم و از طرفی نمیخوام بخاطر سنم که 36 سالمه ازدواج اشتباهی داشته باشم.
بهش اعتماد کنم؟ نمیدونم واقعا دوستم داره یا نه؟
فقط اینو میدونم که از رابطه داشتن با من خیلی لذت میبره
دوست عزیز
سلام
بزارید اول از همه درباره رابطه با مرد متاهل با شما صحبت کنم. ما در روانشناسی مفهومی داریم به اسم «همدلی». اما این همدلی یعنی چی؟ یعنی اینکه ما بتونیم اتفاقات رو از زاویه دید یه فرد دیگه ببینیم. میخوام قبل از پاسخ دادن به شما، ازتون دعوت کنم که رابطه رو از دید همسر این آقا ببینید. به نظرتون ممکنه چه احساسی داشته باشه از اینکه همسرش با خانم دیگهای در ارتباط هست؟ حتی اگر هم زندگیشون پر مشکل باشه، ولی باز هم زن و شوهر هستند.
اما، از مساله همدلی که بگذریم، برسیم به مساله اعتماد. به نظرتون چطوری میشه به فردی اعتماد کرد؟ یا بهتر بگم، فرد مورد اعتماد، چه ویژگیهای داره؟ اگه درست متوجه شده باشم، ایشون زمانی که متاهل بودند، با شما رابطه داشتند و چیزی به شما نگفتند. به علاوه الان هم با وجود متاهل بودنشون، باز هم با شما در ارتباطند. حتی اگه هم فرض کنیم زندگی مشترک خوبی نداشتند یا ندارند، اما با این وجود، قبل از اتمام رابطه، با شما در ارتباطند. حالا میخوام با توجه به این نکات ببینید آیا میتونید به چنین مردی اعتماد کنید؟ از کجا معلوم بعد ازدواج با شما، چنین کاری انجام نده؟ اگه بعد از ادامه رابطه بفهمید با کس دیگهای در ارتباط هستند، چی کار میکنید؟
و در آخر میخوام در مورد اینکه شما رو دوست داره یا نه صحبت کنیم؟ دوست داشتن تعاریف متعددی داره. بله، ممکنه که شما رو دوست داشته باشند؛ اما خودتون چی؟ شما ایشون رو دوست دارید. با توجه به تمام ماجرایی که تعریف کردید، آیا مایلید که با ایشون وارد ارتباط جدیتر بشید؟
ادامه یا عدم ادامه ارتباط، بسته به تصمیم شما داره؛ اما اگه به این نتیجه رسیدید که نمیخواید رابطه ادامه پیدا کنه، خیلی قطعی جواب منفی بهشون بدید و کاملا از زندگیشون بیرون بیاید.
دختری 43 ساله هستم با مردی متاهل و دارای 4 فرزند دوست شدم این دوستی باعث علاقه شدید شد از روز اول گفت که می خواهد ازدواج کند با من نزدیک 8 سال هست که باهم هستیم همه جا اکثرا با هم می رفتیم و همه خانواده ودوستان از رابطه ما باخبر شدن و اون اقا در محله کوچک هستیم و حرف پر شده که ما زن و شوهریم چند بار به خواستگاری من امده ولی از خانواده من جواب منفی گرفته .ما با هم صیغه محرمیت خواندیم و هر کاری انجام دادیم ولی از خواندن صیغه و این کارا کسی خبر ندارد و خانواده من هم بشدت مخالف ازدواج با این اقا هستن . حالامن مانده ام چکار کنم تکلیفم چیست ؟ و من دیگر دختر نیستم فقط خودم و اون اقا از این موضوع خبر داریم و من نمی توانم به کسی بگویم چکار کنم ؟
زن اون اقا از زمانی که فهمیده بشدت کنترلش می کند و دیگر به من زنگ نمی زند ؟ شما بگویید من چکار کنم
سلام دوست گرامی.
رابطه شما از ابتدا کاملا اشتباه و نادرست بوده و رابطه با فرد متاهل و دارای فرزند در واقع خیانت به یک رابطه مشتر ک هست
اینکه ایشون گفتن قصذ ازدواج دارند و ۸ سال هست با هم هستید و خانواده شما ناراضی هستند و صیغه شدید همه و همه فقط شرایط رو برای شما بد کرده و اکنون هم که همسر ایشون متوجه قضیه شده مطمئنا رابطه شما به بن بست خواهد رسید
از طرفی عدم تعهد ایشان به رابطه مشترکشان مطمئنا در اینده به شما هم منتقل میشه و نباید توقع وفاداری داشته باشید
با همه مشکلاتی که مطرح کردید بهتر هست رابطه رو تمام کنید و اجازه ندهید با شخصیت و ارزش شما، بخاطر ورود به یک زندگی مشترک لطمه وارد شود.
سلام خسته نباشید .من یه دختر ۱۹سالم .یه مدت با یه پسری بودم که خیلی طول نکشید تموم کردیم .من تا موقع جدایی نمیدونستم بهش حس دارم ..خلاصه هرجوری بود چن ماهی گذش تازه داش یادم میرف که یهو پیداش شد اونجوری ک شنیدم باباش واسش دختره دوستشو خواستگاری کرده بود .خودش میگف که مخالف بودم فلان..به گفته خودش هنوزم خیلی دوسم داره .خیلی خیلی خیلی دوسش دارم ینی تو بد حالیم عذاب وجدان داشتم با اینکه فقط در حد به تلفن بود و روز سوم چهارم گفتم نه نمیشه نمیتونم حتی اگر نامزدتو دوس نداشته باشی من نمیتونم این خیانت و در حقش بکنم…الان ۴روز گذشته ازش بی خبرم چیکار کنم یادم بره دارم میمیرم از دلتنگی بخدا …حالم بهم میخوره مدام اشک میریزم
دوست عزیز سلام
از یانکه وارد این رابطه نشدید و نخواستید با احساسات خودتون بازی کنید خوشحال هستم. من به شما توصیه می کنم صفحه من ارزشمند بدون تو را مطالعه کنید. اگر بعد از خواندن این صفحه همچنان نیاز به کمک داشتید با مشاور صحبت کنید زیرا برای حل ریشه ای این موضوع به جزئیات بیشتری از شما و رابطه تان نیاز داریم.