یک رابطه عاشقانه پیوند زیبای بین دو انسان است. برای داشتن رابطه پایدار و موفق باید جوانب مختلفی را در نظر گرفت که مهمترین آنها اعتماد است. مجموعهی گستردهای از کارهای کوچک است که اعتماد را به مرور زمان شکل میدهد و به حفظ آن کمک میکند. اگر اعتماد زن و شوهر به هم خدشهدار شود، ترس جای آن را میگیرد، نظر آنها نسبت به هم تغییر میکند و سایه شک و بدگمانی زندگی را تیره و تار میکند.
بیاعتمادی بین زن و شوهر پیآمدهای ناگواری را به دنبال دارد. در محیطی که بیاعتمادی بر آن حکمفرما است، افراد حجم بالایی از اضطراب، عدم اعتماد به نفس شدید و خودناباوری را تجربه میکنند. البته بیاعتمادی لزوماً به معنای پایان رابطه نیست و میتوانید یاد بگیرید که دوباره به همسرتان اعتماد کنید. تنها کاری که باید بکنید، این است که به خود و همسرتان یک فرصت دوباره بدهید.
در صورتی که در این زمینه احساس می کنید به کمک و راهنمایی نیاز دارید میتوانید سوالات خود را در قسمت “سوالات و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید” مطرح کنید.
دلیل بی اعتمادی زن و شوهر به یکدیگر چیست؟
نخستین کاری که باید بکنید، این است که دلیل بیاعتماد شدن نسبت به هم را پیدا کنید.
شایع ترین دلیلهای بی اعتمادی در یک رابطه عبارت اند از:
- شما یا همسرتان به عدم صداقت دیگری باور دارید.
- شما یا همسرتان در روابط قبلیتان خیانت کردهاید. از آنجایی که با توجه به سابقه خود میدانید که خیانت کردن چندان هم سخت نیست، فرض میکنید که ممکن است همسرتان نیز به شما وفادار نباشد.
- نمیدانید که همسرتان وقتی کنار شما نیست، چه کاری انجام میدهد.
- دوستان همسرتان را نمیشناسید.
- همسرتان بیش از حد خوددار و مرموز است و این پنهانکاری او تخم شک و بیاعتمادی را در دلتان کاشته است.
- از این که همسرتان با افرادی دوست است، که آنها را نمیشناسید، احساس خطر میکنید.
- همسرتان به اندازه شما درباره زندگی مشترکتان صحبت نمیکند.
- وقتی به حریم خصوصی همسرتان وارد میشوید، او مضطرب میشود یا احساس ناامنی میکند.
- همسر یا نامزد قبلیتان به اعتماد شما خیانت کرده است.
- همسرتان از افراد دیگر دلبری میکند.
دریک کلام،
مهمترین دلایل بی اعتماد شدن در یک رابطه عاشقانه عبارت اند از: پنهان کاریهای همسر، شکست در زندگی قبلی و برخوردهای اجتماعی خارج از عرف طرف مقابل
چه رفتارهایی نشانگر عدم اعتماد به همسر است؟
اصل رابطه بر اعتماد متقابل است اما اگر یکی از طرفین رفتارهای زیر را نسبت به دیگری دارد بهتر است به دنبال راهی برای ترمیم رابطه و برطرف کردن این بی اعتمادی باشند:
چک کردن تلفن
آیا تلفنتان پسورد دارد؟ آیا همسر یا نامزدتان پسورد تلفنتان را میداند؟ اگر نه، این رمز گذاشتن نشانهی بیاعتمادی در رابطه عاشقانه است.
تمام ما به حریم خصوصی نیاز داریم و وجود این حریم خصوصی و احترام به آن در هر رابطهای الزامی است. البته منظورمان این نیست که زندگیتان را کاملاً از همسرتان مخفی نگه دارید. اما برای محافظت از حریم شخصیتان لازم نیست که روی تلفنتان رمز بگذارید؛ مگر آن که جاسوس و مامور مخفی باشید.
همسرتان میتواند علیرغم داشتن رمز گوشیتان همچنان به حریم خصوصی شما احترام بگذارد. سوال اصلی این است که چه موضوعی را حس میکنید که باید از همسرتان مخفی نگه دارید. از طرف دیگر شما اجازه ندارید که به تلفن همسرتان سرک بکشید، این حرکت، اشتباه و نوعی فضولی است. اگر آنقدر با نامزدتان راحت نیستید، که موضوع مهمی را که عمیقاً نگرانتان کرده با او در میان بگذارید، مشکل بزرگتری وجود دارد.
به بدترین ماجراها فکر میکنید
نشانه دیگر بیاعتمادی در رابطه این است که شما دائماً به بدترین اتفاقها فکر میکنید. این که نامزدتان به تماستان جواب نداده، دلیل این نیست که رابطه مخفیانه دارد.
شاید لباس زنانهای که در وسایل نامزدتان پیدا کردهاید، مال خواهرش است یا از این هم بدتر عشقتان آن را در اتاقش گذاشته تا بعد از کادو کردن به شما تقدیم کند.
اگر به شریک زندگیتان اعتماد داشته باشید، هر چقدر هم که موقعیت عجیب باشد، در نبود شواهد کافی او را بیگناه میدانید. هر فردی حق دارد که فرصت دفاع از خودش را قبل از صدور حکم داشته باشد. فقط بعد از شنیدن حقیقت است که میتوانید تصمیم بگیرید.
حسادتهای بی مورد
نشانه دیگر بیاعتمادی در زندگی مشترک این است که آگاهانه یا ناخودآگاه حد و مرزهایی را در رابطهتان تعریف میکنید. آیا لایک کردن پست یک دختر دیگر برایتان قابل پذیرش است؟ تماس گرفتن یا پیامک زدن جنس مخالف یا حتی وابستگان از جنس مخالف عصبانیتان میکند؟
در بسیاری از مواقعی که اعتماد ما به دیگری سست میشود، رفتار او و افرادی را که او با آنها نشست و برخاست دارد، زیر نظر میگیریم. برای خودمان قلمرو تعریف میکنیم، هر فردی را متجاوز تلقی میکنیم و از کوچکترین عملی احساس خطر میکنیم، حال آن که در واقع او فقط عاشق ما است.
اعتماد یعنی این که به دیگری ایمان داشته باشیم و به او آزادی بدهیم. قطع کردن ارتباط او با تمام دوستان مونث، به جز آن که در درازمدت به رابطهتان آسیب بزند، هیچ فایده دیگری ندارد.
حسادت کردن به دوست زنتان باعث میشود که او از خود واقعیاش فاصله بگیرد و نتواند آنگونه که حقش است در جامعه بدرخشد. زمانی که به همسرمان اعتماد میکنیم، در واقع به خودمان اعتماد کردهایم و ثمرهی این اعتماد دوجانبه رابطهای سالم و پایدار است.
عشقتان را امتحان میکنید
شک و بیاعتمادی بعضی افراد در قالب خیانت نمود مییابد و عده دیگری از شاد بودن خودداری میکنند. اگر لازم میدانید که آشوبی به پا کنید تا بعد بتوانید موضوع را حل و فصل و رابطهتان را ترمیم کنید، احتمالاً دچار بیاعتمادی شدهاید.
تنها زمانی میتوانید، خویشتنداری عشقتان را امتحان کنید، که بخواهید درباره ازدواج و ماندن با او تصمیم بگیرید. اما اگر دائماً در حال امتحان کردن همسرتان باشید، سرانجام به حد نهایی میرسید، رابطهتان از هم فرومیپاشد و به این ترتیب پیشگویی فاجعهآمیزتان به حقیقت میپیوندد.
برخی از نشانههای بی اعتمادی در رابطه زناشویی عبارت اند از:
- سرک کشیدن مداوم و بی اجازه به حریم شخصی طرف مقابل مانند چک کردن گوشی همسر
- حسادت بی مورد به اطرافیان همسر
- امتحان کردن طرف مقابل به هر شیوه ممکن
- خیالبافیهای منفی درباره هر اتفاق
غلبه بر بیاعتمادی
اگر خود یا همسرتان درگیر بیاعتمادی و شکی آزاردهنده باشید، رابطهتان در معرض خطری جدی قرار میگیرد. اگر همسرتان به وفاداری شما شک داشته باشد، از این که دائماً برای متقاعد کردن او و اثبات وفاداریتان تلاش کنید، خسته میشوید و زندگی برایتان تلخ و دشوار میشود. در ادامه راهکارهایی را توضیح میدهیم که با استفاده از آنها میتوانید به همسرتان کمک کنید که بر بیاعتمادیش نسبت به شما غلبه کند. اگر این شما هستید که به همسرتان شک دارید و میخواهید دوباره به او اعتماد کنید، میتوانید این راهکارها را در زندگیتان پیاده کنید.
از افکار و احساسات خودتان مطمئن شوید
هنگامی که برای شروع یک رابطه تصمیم میگیرید، باید رابطهتان را بر مبنای اعتماد کامل به شریک آینده زندگیتان و خودتان بنا کنید. به این ترتیب زمانی که برخلاف تمام شواهد تصمیم میگیرید که همچنان به همسرتان ایمان داشته باشید، میتوانید تمام موانع را از پیش پا بردارید، نهایت تلاشتان را برای حفظ رابطهتان بکنید و از جان و دل برای بقای رابطهتان بجنگید.
رابطه مانند یک قرارداد مکتوب است. صفحه رویی این قرارداد به مزایای آن، مانند در آغوش گرفتن، قرار گذاشتن و به دیگری اعتماد و تکیه کردن اختصاص دارد. اما این قرارداد صفحه دیگری هم دارد که احتمال شکست خوردن و آسیب دیدن را بیان میکند.
در واقع افرادی که معمولاً خود را متعهد به یک رابطه میکنند، باید خود را برای تحمل درد در روزهای سخت نیز آماده کنند. حفظ اعتماد در شرایط سخت دشوار است، چون دلیل اصلی بیاعتمادی غالباً همین مشکلاتی است که بر سر راه زندگی قرار میگیرد. در عین حال اگر رابطهای از کوره حوادث سربلند بیرون بیاید، آب دیدهتر و محکمتر میشود.
زمانی که وارد رابطه زناشویی میشوید، مطمئن باشید که برای فداکاری و گذشتن از همه چیز آماده هستید. اگر با فردی پیمان ببندید که کاملاً او را میشناسید، گذشتن از خودتان چندان هم سخت نخواهد بود. خودتان را بشناسید و مطمئن شوید که زخمهای گذشتهتان التیام یافته است تا به این ترتیب بهترین نتیجه به دست بیاید.
شفاف و بدون پنهان کاری با هم حرف بزنید
یکی از بزرگترین عاملهای بیاعتمادی در رابطه مشترک، نبود ارتباط است. اگر همسرتان سوالی از شما پرسید، پاسخ مبهم یا یک کلمهای ندهید. سفره دلتان را برای شریک زندگیتان باز کنید، گفتگویی صادقانه با او داشته باشید و کانالهای ارتباطی را باز نگه دارید.
درباره زندگی روزمرهتان صحبت کنید
درباره کارهایی که در طول روز کردهاید، با هم صحبت کنید و به تعریفهایی که همسرتان از روزش میکند، گوش بدهید. به این ترتیب هر دو نفر میدانید که وقتی کنار هم نیستید، دیگری مشغول چه کاری است.
رازهایتان را با هم در میان بگذارید
فاش کردن رازها شما را به هم نزدیکتر میکند. هر چه بیشتر درباره همسرتان بدانید، پیوندتان قویتر میشود.
عشق و احساستان را بیان کنید
باران تحسین و تعریف را بر سر همسرتان بریزید و او را از اعتماد خود مطمئن کنید. به همسرتان یادآوری کنید که چقدر برایتان مهم است و چقدر او را دوست دارید.
همسرتان را به دوستانتان معرفی کنید
همسرتان را به حلقه دوستان صمیمیتان معرفی کنید تا احساس تعلق و وابستگی در او بیدار شود. به این ترتیب بیاعتمادی او نسبت به دوستانتان از بین میرود و احساس نمیکند که آنها زندگیاش را تهدید میکنند.
وقایع را از دید او ببینید
منطقی باشید و قبل از آن که از کوره دربروید و همسرتان را قضاوت کنید، خودتان را به جای او بگذارید.
کمک گرفتن از یک مشاور
رفع بیاعتمادی یک شبه اتفاق نمیافتد. به خودتان و همسرتان زمان بدهید و سعی کنید رابطهتان را بر اعتماد و تعهد بنا کنید. اگر علیرغم تلاشهای صادقانه نتوانستید بر بیاعتمادیتان غلبه کنید، از یک مشاور مجرب کمک بگیرید. یک مشاور دلسوز و آگاه میتواند بهترین و سالمترین مسیر را برای شما و رابطهتان معرفی کند که ممکن است توصیه به پایان دادن به یک رابطه مضر باشد یا شما را برای تقویت عشق و تعهدتان تشویق کند. بیاعتمادی در رابطه دلایل گوناگونی دارد، اما مطمئن باشید که اگر برای نجات زندگیتان مصمم باشید، غلبه بر آن دشوار نخواهد بود.
برای حل مشکل بی اعتمادی در رابطه زناشویی بهتر است:
- با طرف مقابل درباره احساسات و افکارتان بیشتر صحبت کنید.
- درباره دوستان یکدیگر شناخت بیشتری پیدا کنید.
- خودتان را جای او بگذارید.
- به یکدیگر بیشتر توجه کنید.
- از مشاور کمک بگیرید.
اولین رکن برای ساختن یک زندگی زیبا و مانا، اعتماد متقابل بین زوجین است ولی وقتی حس بی اعتمادی بین زن و شوهر رخنه میکند شکاف عمیقی در رابطه آنها ایجاد میشود و رسیدن به لذت خوشبختی را برایشان دور از ذهن میسازد. کمک گرفتن از یک مشاور با تجربه و آگاه به شما کمک خواهد کرد با راهکارهایی آشنا شوید تا اعتماد از دست رفته را گام به گام ترمیم کرده و مسیر خوشبختی را برای خود و همسرتان هموار سازید.
پرسش و پاسخ کوتاه
محمد عزیز سلام، بهتر هست حالا که هیچ گونه مشکلی با هم ندارید بر سر مسائلی که به راحتی قابل حل هستند تنش ایجاد نکنید، می توانید وقتی این صحنه را دیدید با ملایمت و مهربانی برایش لباسش را ببرید و بگویید فکر کردم حواست نیست برات لباس آوردم! به همین سادگی با همین کار ساده دو چیز مهم را یادآوری میکنید، 1: به تو اعتماد دارم که میگویی حواست نیست، 2: دنبال دعوا نیستم!
دوست عزیز سلام. شما نمی توانید رفتار تمام افرادی که در محیط کار یا سیار محیط های دیگر هستند را تغییر دهید. چیزی که اهمیت دارد رفتار شما و همسرتان و توافق بر سر آن است. اگر همسر شما رفتار خارج از عرفی ندارد شما باید روی حساسیت و بی اعتمادی خودتان کار کنید و اگر ایشان رفتار خارج از عرفی دارند باید به صورت منطقی احساس خود را بیان کنید و با یکدیگر به توافق برسید.
روزبه عزیز سلام. احساسات شما رو کاملا درک می کنیم. شما به هر دلیلی و به هر صورتی (چه به صورت پیام یا دیدار و …) در زندگیتون خیانت دیدید. بعد از خیانت دیدن اعتماد به شدت آسیب میبینه و باید به خودتون و رابطه تون فرصت بدید این آسیب ترمیم پیدا کنه. منظور از فرصت سپردن این موضوع به زمان نیست، زمان هیجان هاتون رو سرکوب می کنه، بید از شیوه اصولی جلو برید و این موضوع رو اساسی حل کنید. رابطه شما باید با جزئیات بیشتری بررسی بشه تا ریشه این موضوع و علت خیانت همسرتون پیدا بشه، سهم هر کدوم از شما در به وجود اومدن این مشکل شناسایی بشه و برای رفعش قدم بردارید تا خیالتون راحت باشه که احتمال اتفاق افتادن مجددش کمتر و کمتر میشه. همین طور برای این هیجانات منفی و احساسات بدتون باید مشاوره بگیرید تا قدرت مدیریت افکار منفی رو پیدا کنید. بهتون توصیه می کنم حتما با خانمتون هردو از یک مشاور کمک بگیرید.
سلام جناب داکتر من دوسال ازهمسرم دوربودم زنم بامادرم یکجابود رابطه خوبی داشتم ولی درمدت که خانه پدرخود میرودانگارکه دگه زن من نیست بدون که من درجریان باشم باهرکسی که دوست دارد هرجاتفریح میرود وقتی که هم برمیگرددبایک هوای کاملا متفاوت سردهیچ وقت خواسته های خوده بامن نمیگه دایم احساس خطرازمن میکنه که زن دوم نگیرم ولی من زن دوم نمیگرم چندباردیدم که با فامیل دورم یکجاعکس داره خیلی نسبت به زنم بی اعتمادشدم احساس میکنم که تاهنوزدرزندگی گذشته خودفکرمیکنه مرا فریب میدهد میلی جنسی خیلی کم داره اگرپاسخ دهید ممنون میشم
سلام دوست عزیز
به دلیل پیچیدگی موضوع بهتر است موضوع را با یک روانشناس مطرح کنید زیرا به جزئیاتی زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز داریم. موضوعاتی مانند سنتان، شغل و تحصیلاتتان، شیوه آشنایی تان و … در جواب به سوال شما بسیار اهمیت دارد.
سلام دختری ۲۲ ساله هستم پدرم ب مادرم خیانت کرده ازدواج دوم داشتن و منو مادر و خواهرمو تنها گزاشتن ب شدت از اقایون بدم اومده بشدت بی اعتماد شدم تو رابطه با شخصی هستم ک قبلا هیچ مشکلی نداشتیم اصلا بحث شک ک ناراحتی نداشتیم البته رابطه جدی هست ولی بعد این اتفاق کلا نتونستم تحملش کنم دوسش دارم ولی دارم فقط زجر میکشم نمیتونم اعتماد کنم خیلی سعی میکنم خیلی رو خودم کار میکنم ولی فکرم اجازه نمیده همش توهم اینو دارم داره بهم خیانت میکنه جواب نمیده حتما پیش یکی دیگست یا هرچی میگه داره بهم دروغ میگه دوسش دارم خیلی زیاد ولی واقعا تحمل کردنش سختمه نگران ایندمم خیلی میترسم این حالم همیشه بمونع و از ازدواج و اینده خیلیییی ترس پیدا کردم ممنون میشم راهنماییم کنید🙏
مریم عزیز سلام
احساساتت کاملا قابل درکه. خیلی از افراد وقتی اتفاق ناگواری براشون میفته اون رو به تمام شرایط بعدی هم تعمیم می دن. روش های هست به نام روش های شناختی، که بهت یاد میده چطور این افکارت رو شناسایی کنی و اجازه ندی به کل زندگیت رخنه کنه. این روش ها نیاز به چند جلسه مشاوره و انجام تمرینات خاصی داره. پس حتما از مشاور کمک بگیر
سلام. بنده الان حدود ۷ سال هست که ازدواج کردم و یک دختر ۴ ساله دارم. متاسفانه از همون سال اول متوجه یک سری چیزهای مشکوک در همسرم (خانومم) شدم. مثلا سال اول یک پیامک توی گوشیش دیدم که فردی درخواست یک قرار توی یک پارک کرده بود. وقتی از خانومم سوال کردم که قضیه چیه گفت مزاحم هست و… سال دوم هم همچین پیامی با این مضمون که من شمارت رو از فلانی گرفتم و … و در ضمن داخل گوشیش هم فیلم غیر اخلاقی وجود داشت که در رابطه با اون هم سوال کردم و با این بهانه که توی رابطه با من سرد شده و میخواسته با این فیلم ها رابطه اش با من خوب بشه و…. سال بعد هم وقتی ازش خواستم گوشیش رو بگیرم و با اطلاع خودش گوشیش رو یک نگاه بندازم، گوشیش رو به من نداد و حافظه گوشی رو انداخت توی دستشویی و خودش گفت فیلم غیر اخلاقی داشته و … توی ۳ _۴ سال گذشته که توی تلگرامش رو چک میکردم بار و بارها عکس غیر اخلاقی دیدم. و توی دو سه سال قبل ایشون از طریق تلگرام با سه نفر در ارتباط بود و حتی با یک نفر هم بیرون میرفت و… و الان هم اصلا به حرفم گوش نمیکنه و توی حرف هاش احترامم رو نداره … دیگه خیلی خسته شدم و هر چقدر بهش میگم اگر از من خوشت نمیاد یا هر چیز دیگه ای بیا از هم جدا شیم. ولی میگه من زندگیم رو دوست دارم و جدا نمیشم. از شما میخوام راهنماییم کنید. با توجه به این که یک دختر ۴ ساله دارم و از این زندگی واقعا خسته شدم و نسبت به این خانوم دیگه هیچ حسی ندارم ولی تا الان فقط به خاطر دخترم صبر کردم.
سلام دوست گرامی
قطعاً در شرایط سختی قرار گرفتید و این شرایط تصمیمگیری را برای شما سخت کرده است.
اما خبرخوب این است که شما میتوانید با مراجعه به زوجدرمانگر علت این اقدامات از سوی همسرتان را متوجه شوید و راهحلی متناسب با شرایطتان به شما گفته میشود. البته چون چندین بار این اتفاقات افتاده است، نیاز است همسرتان مورد مشاوره فردی نیز قرار بگیرند.
سلام من ۵ساله ازدواج کردم یه پسردارم والانم باردارم..ازموقع عقد تا الان چنبار یه خانمی به گوشی شوهرم پیام داده و گفته تنهام یا اسم شوهرمو گفته طوری که میشناسه شوهرمو
فهمیدم که یکی ازهمکلاسی های شوهرم بوده ..شوهرم کاری نکردن فقط توی بلک لیست گذاشتن شماره رو گوشیشونم رمز نداره…
چند وقت پیش هم منشیشون یه ماسک ازشون خواسته بود و شوهرم توی پیامک براش نوشته بود باشه عزیزدلم وایشونم استیکربوس فرستاده بود…
من خیلی بی اعتمادشدم به شوهرم و گیرمیدم یافحش میدم میگم دروغگو
ایشون هم بهم گفتن دیگه خسته شدم اززندگیم برو…
لطفامنوراهنمایی کنیدنمیخام طلاق بگیرم
سلام دوست گرامی
نیاز شما به امنیت و اعتماد در زندگی مشترک، تامین نشده است. به همین دلیل زمانی که از این دست اتفاقات در زندگی اتفاق میافتد، شروع به پرخاشگری میکنید.
شما باید بتوانید در ابتدا همسرتان را راضی به زوجدرمانی کنید؛ سپس مشخص شود که شما میخواهید برای این زندگی تا چه میزانی تلاش کنید.
شرایط بارداری شما نیز باعث میشود حساسیت شما نسبت به قبل بیشتر شده باشد. پس قبل از هرگونه تصمیم، به مشاور مراجعه کنید.
سلام وقت بخير
من تقريبا ٢ سالي ميشه كه با يه پسري در رابطه هستم و قصدمون آشنايي براي ازدواجه
ولي قبلا به مدت يك ماه ما رابطمون تموم شد ولي بعدش نتونستيم بدون هم سركنيم و دوباره فرصت داديم به هم
بعد از دوباره اشتي كردن نسبت به من خيلي خيلي بي اعتماد شده و فكر ميكنه من باز ميخوام رابطه رو تموم كنم
هميشه حرفش اينه كه معلوم نيست كجا بودي چيكار ميكردي ، ميخواي منو بفرستي پي نخودسياه بري اينستاگردي و از اين جور حرفا
ولي منم هرجور كه ميگه با سازش ميرقصم و خودمو اثبات ميكنم ولي باز هم شك داره و بي اعتماده
واقعا نميدونم چيكار كنم و از آينده ي رابطمون خيلي نگرانم
لطفا كمكم كنيد كه چيكار كنم
سلام دوست گرامی
به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید.
بیاعتمادی او به شما اگر ناشی از ترسهای درونی خودش باشد، با کمک روانشناس میتواند این ترس را کنار گذاشته و درمان شود. اما اگر در رفتارهای شما مسالهای وجود دارد که او را بیاعتماد میکند، نیاز است در این رفتارها تجدیدنظر کنید.
برای بررسی بیشتر نیاز است که نوبت مشاوره داشته باشید.
باسلام و احترام 2 سال است که ازدواج کرده ام چندین بار متوجه رابطه تلفنی و حضوری همسرم با زنان دیگر شده ام ولی هربار ایشان این موضوع را انکار می کنند و می گویند چون شما به من شک داری و مدام گوشی مرا چک میکنی این کارها از پیش تعیین شده است و برای
لجبازی با شما است و هیچ خیانتی در کار نیستراهنمایی بفرمایید چه کنم
سلام دوست گرامی
مساله شک کردن به همسر به 2 دلیل اتفاق میافتد:
1) حساسیت طرف مقابل به نوع رفت و آمد همسر
2)خیانت به طور قطعی در حال وقوع باشد
در هر دوحالت بهترین پیشنهاد، مراجعه به زوجدرمانی برای بررسی بیشتر و کمک به زوجین است.
سلام من23سالم بود که نامزد کردم دقیقا روز عقد یه نفر بهم زنگ زد شروع کرد به بدو بیراه گفتن که دختری که میخوای باهاش ازدواج کنی فلانو فلان منم خیلی ضربه خوردم شکایت کردم که پیداش کنم ولی نشد به نامزدم گفتم که این اتفاق افتاده اونم فورا به خانوادش اطلاع داد خیلی اتفاقات افتاد قسمو قران که اینجوری نیس تهمته ناگفته نماند فقط به مزاحم تلفنی ختم نشد یه عکس باحجاب که هرکسی تو خونه ازخودش داره واسم فرستادن هرچی فکر میکنم همه چی حل شدنی برام چون پیش اومده از دشمنی یا هر چیزه دیگه ای این اتفاقات بیفته ولی هرکاری میکنم اون عکس چطوری بیرون رفته توش موندم ختم کلام خیلی بهم ریختم تخم شک تو دلم جا افتاده خواستم قران و جلوش قرار بدم بگم قسم بخوره که یه خورده تسکین درد باشه چیکار کنم اگه میشه کمکم کنید
سلام دوست گرامی
شکی که در وجود شما اتفاق افتاده است، کاملاً طبیعی است. اما باید به چند نکته توجه داشته باشید: شواهد موجود را کاملاً بررسی کنید، از خانواده او و همسرتان توضیح قانع کننده دریافت کنید. امکان دارد فرد موردنظر خواستگار قبلی همسرتان بوده باشد که با شنیدن خبر عقد او قصد مزاحمت دارد. ممکن است حتی با هم دوست بوده باشند، اما هیچکدام از این دلایل نباید باعث شود که این شک شما بر رابطه اثر بگذارد. پس در ابتدا از خانواده و خود همسرتان اطلاعات لازم و کافی را دریافت کنید، شماره فردی که به شما زنگ زده را در اختبار پلیس قرار دهید تا بتوانند او را پیدا کنند و همچنین می توانید به همراه همسرتان از همیار عشق مشاوره دریافت کنید تا این شک را مدیریت کنید تا در آینده روی رابطه شما اثر منفی نگذارد.
سلام خسته نباشید یه موضوع خیلی ناراحتم میکنه ممنون میشم اگه زود جواب بدین؛ منو شوهرم با عشق ازدواج کردیم ۲سال از ازدواجمون میگذره شوهرم خیلی مهربونه خیلی دوستم داره منم همین طور ،شوهرم یه اخلاقی داره که زود عصبی میشه وقتی هم عصبی بشه زیاد حرف میزنه،اون روز از گذشتش حرف زد ناراحت شدم و گفتم لطفا چیزی که ناراحتم میکنه هی تکرار نکن چون منم در این موارد خیلی رعایت میکنم عصبی شد گفت گذشتمه چرا نگم من به تو نگم به گی بگم خلاصه یکم ازش دلخور بودم ولی به روش نمیوردم باز دیروز سر یه چیزه کاملا الکی دلمو خیلیییی شکوند سر یه چیزی که اصلا حواسم نبود و فکر کرد که بهش بی احترامی کردم، پیش میاد واسه هممون،کاملا ناحق بود بهم گفت که تو چ جور زنی هستی هزار تا حرف دیگه گفت، من فقط سکوت میکردم دیگه داشت بغضم میگرفت یهو بهم گفت که خوبه تو جمع دلتو بشکونم بهت حرف بگم من با این حرفش خیلیییی ناراحت شدم احساس بی ارزشی کردم همینطور که داشت ادامه میداد منم بهش گفتم باشه اشکال نداره بی احترامی کن خودم خواستم دیگه خودم باهات ازدواج کردم چه خوب چه بد منم مجبورم باهات بسازم ،از دیروزه تا الان باهام سرد شده بهم میگه که پس با اجبار باهام ازدواج کردی من دیگه باورت ندارم قسم میخوره میگه باورم ازت شکسته من چقد کثیفم که تو تحملم میکنی یعنی اینهمه بدم که بهم میگی خودم با خودم کردم؟؟؟!!
من همش براش توضیح میدم قسم میخورم که والله اونجوریام نیست تو عصبیم کردی یهو احساس بی ارزشی کردم که اون حرفو زدم من منظوره بدی نداشتم ،ولی اصلا باور نمیکنه بهم میگه کاش باور میکردم تو از چشمام افتادی
خواهش میکنم یه راه حلی برام بزارین من نمیدونم چطور باهاش رفتار کنم کلا عوض شده یعنی واقعا حرف بدی بهش زدم؟؟؟چیکار کنم که باز مثل قبل شه؟اصلا طوری شده که نمیخواد باهام حرفم بزنه
یکم طولانی شد شرمنده ..
سلام دوست گرامی
به نظر می رسد در زندگی شما، عدم وجود مهارت های ارتباطی و مهارت کنترل خشم باعث مشکلات فراوانی شده است. اینکه با شنیدن حرفی از طرف ایشان احساس بی ارزشی می کنید، باید دقیق مورد بررسی قرار بگیرد. به شما پیشنهاد می کنیم برای اصلاح زندگی مشترک خودتان از مشاوران همیار عشق ، وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.
سلام وقت بخیر خانمی ۲۷ ساله هستم دو ساله ازدواج کردم در کل ادم منفی نگری نبودم اما پارسال با دیدن چت های همسرم با افراد مختلف حس بی اعتمادی و منفی نگری رو در من ب وجود اورد و حتی سعی نکرد حس من رو از بین ببره و هر وقت هم ازش میخوام که کمک کنه ک اعتمادمو بسازم با نهایت گستاخی میگه ب من چه خودت اعتماد کن اصلا اره من با هزار نفرم. گوشیشو از من قایم میکنه یه وقتایی در طول روز ۴ ۵ ساعت غیب میشه به علت علاقه ای که به ایشون داشتم این شرایط رو تحمل کردم اما دیگه کارد به استخوانم رسیده و واقعا نمیدونم چه کاری انجام بدم. سوالم از شما این هست که باید ب خاطر بی اعتمادی خودم و اتفاقی ک پارسال افتاد زندگی مشترکنو پایان بدم؟؟؟؟
سلام دوست گرامی
اعتماد یکی از ارکان مهم در زندگی مشترک است و وقتی به علت حس های منفی و دیدن شواهد این حس اعتماد کمرنگ می شود، بهتر است برای حل آن، شیوه های صحیح حل مساله و بیان درخواست از همسرتان را بیاموزید. جدایی یکی از راه حل است اما همیشه راه اول نیست و بهتر است پیش از هرگونه تصمیمی با مشاور صحبت کنید تا رابطه شما و همسرتان مورد بررسی قرار بگیرد.شما می توانید از همیار عشق وقت مشاوره آنلاین یا تلفنی دریافت کنید.
سلام خسته نباشید دختریم ۱۹ساله
لطفا کمکم کنید منو نامزدم باهام تازگیا خیلی دعوا میکنیم😔من یمدته حس میکنم نسبت بهم سرد شدع،نمیدونم چرا این حساسو دارم😔یذره لحنش عوض شده
امروز ی اتفاقی افتاد ی سوتفاهمی پیش اومد من شدیدا اعصبانی شدم سرش درحالی ک اصلا اشتباه میکردم،ازم شدیدا دلخور شد😔😔گفت تو ب من اعتمادی نداری
ما همو خـــــــیلی دوسداریم،نمیدونم چرا من انقد حساسم😔😔لطفا کمکم کنید من واقعــــــــــا دوسش دارم،ادم خـــــــیلی خوبیم هست،مطمعنم این مشکل از خودمه😔😔اون تاحالا منو اذیت نکردع
من دوسدارم رابطمون همیشه خوب بمونه تروخدا کمکم کنید😭اون فک میکنه توجهیم بهش ندارم
من زود رنجم،حساسم و ادمیم ک زود گریع میکنم
سلام
وقتی احساسات و فکرای منفی که سراغتون میاد رو سرکوب میکنید، یه جای بیربط خودشونو نشون میدن. شما گفتید یه فکری دارید “که حس میکنم نسبت بهم سرد شدع،نمیدونم چرا این حساسو دارم😔یذره لحنش عوض شده” ولی اینو با نامزدتون مطرح نمیکنید و دربارهاش حرف نمیزنید. اما میبیند که این احساس ناخوشایند از بین نمیره، باهاتون میمونه و همین میشه که یه سر یه سوءتفاهم کوچیک، بیش از حد عصبانی میشید. بنابراین یکی از مهمترین نکتهها اینه که بتونید درباره احساسات و افکارتون در زمینه رابطه با نامزدتون صحبت کنید. البته نحوه صحبت کردن بسیار اهمیت داره و باید دربارهاش کاملا آموزش ببینید ولی مهمترین نکتهاش اینه که شما باید مسئولیت احساسات و افکار خودتون رو بپذیرید، نه اینکه اون رو متهم کنید. قرار نیست بهش بگید تو دیگه بهم توجه نداری… باید بگید من فکر میکنم این روزا رابطهمون یه کم سرد شده، مثلا اون روز که اون حرفو زدی من نگران شدم…
برای اینکه یک رابطهای همیشه خوب بمونه باید براش وقت و انرژی صرف کنید و مثل یک فرزند پرورشش بدید. بنابراین برای راهنماییهای بیشتر با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.
سلام
من در رابطه ۵ ساله هستم که هنوز به ازدواج منجر نشده اما رابطه ای نزدیک و بدون تنش بود و هست. سال گذشته مدیر شرکتی که در آن مشغول به کار بودم از من خواستگاری کرد و من به علت سردی نسبت به رابطه ام که از عدم مسئولیت پذیری طرف مقابلم نسبت به ازدواج (فرار از ازدواج) سرچشمه می گرفت، این خواستگاری رو پذیرفتم. با مشورت مشاورم، از آقایی که باهاشون در ارتباط بودم خواستم که رابطه رو برای دو ماه به حالت تعلیق در بیاریم تا من بتونم تصمیم بگیرم. بعد از دو ماه تصمیم گرفتم که به رابطه م پایان بدم نه به این علت که خواستگارم مورد تاییدم هست بلکه به خواست مشاورم که بتونم جداگانه در مورد هر کسی تصمیم بگیرم. نزدیک به دو ماه بعد با خواستگار هم به توافق نرسیدم. و من با اصرار آقایی که باهاشون در ارتباط بودم برگشتم به این امید که شاید این بار مصمم باشند برای ازدواج. اما خب اتفاق بد این بود که ایشون دچار بی اعتمادی شدن و من همچنان از رابطه راضی نبودم چون احساس سرخوردگی می کردم. ما بعد از کلی مشاور رفتن به خواست من رابطه رو بعد از سه ماه تمام کردیم. این جدایی ۶ ماه طول کشید، من حالم خیلی خوب شده بود و تونسته بودم دوباره خودمو سرپا کنم. ایشون همچنان سعی می کردن منو مجاب کنند که دارم اشتباه می کنم. خودشون و اطرافیانمون تلاش می کردن که ما به هر بهانه ای ببینیم همو. من به خاطر زمانی که داشتم خیلی بررسی کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که همه چیز درون خود آدم هاست و احساس خوشبختی بخش عمده ایش تحت کنترل خود ماست بنابراین با شور و هیجان زیاد برای بازسازی رابطه برگشتم اوایل همه چیز عالی بود و طبق برنامه پیش رفتیم اما الان مدتیه که ایشون دچار بی اعتمادی به من هستند از این جهت که تو آدم دیگه ای رو به من ترجیح دادی، اگر در آینده بازهم این کار رو انجام بدی چی؟ و اینکه نوع ارتباط تو با خواستگارت به چه شکلی بوده؟ من هر بار سعی کردم که توضیح بدم تا شاید کمکی کرده باشم اما به صورت دوره ای تکرار می شه. من رابطه م رو همیشه دوست داشتم و دارم و می دونم که تصمیمات سال گذشته م خودخواهانه و بیش از اندازه منطقی بوده و سعی کردم احساسم رو نادیده بگیرم. اما خوشحالم از اینکه به اشتباهاتم پی بردم.
من فکر می کنم از اینجا به بعد حضور یک مشاور لازم و ضروریه.
سوال من از شما؟ آیا این بی اعتمادی قابل ترمیمه؟ راهی برای ساختن این رابطه وجود داره؟
سلام دوست گرامی
شریک عاطفی شما دچار تردید و بی اعتمادی شدید هستند و رابطه ، به درستی پیش نمیرود .از طرفی در شرایط فعلی با وضعیت پیش آمده این بی اعتمادی شدت گرفته و باید به مرور با رفتارهای شما این اعتماد برگرده.اما اگر این بی اعتمادی سابقه و پیشینه بیشتری دارد باید حتما به مشاور مراجعه کنید تا هم برای عدم اعتما ایشان و هم بلاتکلیف بودن رابطتان فکری کنید
سلام، من دوساله كه جدا شدم، وبا آقايي در رابطه ام كه ايشون هم ٣ ساله جدا شدن ولي با همسر سابق اشون در رابطه هستن ، تو اين مدت براي قطع رابطه كامل با ايشون خيلي تلاش كردند و مشاوره رفتن اما هنوز تصميم قطعي نگرفتن و رابطه اشون رو يك رابطه دوستانه معرفي ميكنند . من در اين مدت اعتمادم رو خيلي از دست دادم و در مواردي هم چك ميكردم كه جز روابطي كاري و معمولي چيزي نميديدم ، حتي با اون خانم هم حرف زدم و اون خانم هم حرفاي ايشون رو ميزد ، روابط گسترده ايي داره و من رو اين موضوع جديدا آزار ميده .
خودم تا حدي متوجه ام كه بيش از اندازه افكارم منفي و شكاكه ولي راهكاري پيدا نميكنم كه رها بشم . سوالاتم و نگاهام هم حتي براش آزار دهنده شده و مدام خودم رو سرزنش ميكنم . هنوز رابطه ام با اين آقا رسمي و قانوني نشده و نگرانم ، چون يكبار جدا شدم نميخوام اين اتفاق بيوفته .
٣٠ سالم هست و فوق ليسانس دارم، ايشون هم ٤٠ ساله هستن و دكترا دارند . من حتي نسبت به خانم ها هم بي اعتمادم و اينكه دكتر يا مشاور زن باشند رو نميتونم بپذيرم . حتي در صحبت كردن با خانم ها هم تا جايي كه ممكنه جلوگيري ميكنم .
البته كه ايشون هم موارد بي اهميتي رو از من پنهان كردند كه ريشه شروع شك من شد .
بايد چه بكنم با اين حس آزار دهنده ؟؟؟
دوست گرامی
بجای شک و تردید که در روابط است با خود ایشان صحبت کنید و در مورد رفتارها ازسوال کنید. معنای برخی رفتارها و گفتارهای ما برای جنس مخالفمان، متفاوت است و همین امر میتواند زمینه ساز سوءتفاهم و تنش شود..
اگر می خواهید با ایشان صحبت کنبد به صورت نگرانی از رابطه بیان کنید:
مثلا:من مدتیه میخوام در مورد موضوعی باهات حرف بزنم و در مورد صحبت با همسر سابقشون ازشون سوال کنید
مورد بعدی زود نتیجهگیری نکنید. مهمترین قسمت در برخورد با این مسئله این است که اول مطمئن شوید که آیا این حساسیت شما واقعاً بجا است یا خیر؟
باید بپذیرید که روابط اجتماعی امروزه،ارتباط بین خانم ها و اقایان را ایجاد کرده و نمیتوان شخصی را بسته و محدود کرد و یا خواست که با خانم ها صحبت نکند این کنترل و ایجاد فضای بسته برای مردها بسیار سخت و غیرقابل تحمل هست.بهتر است بر روی ذهن خودتان و اعتماد به نفستان کار کرده و با ایجاد فضای دوستانه و رابطه درست و منطقی مدیریت رابطه را در دست بگیرید
سلام. من نسبت به شوهرم بی اعتمادم و این موضوع مثل خوره داره خودمو داغون می کنه و بعضی وقتها بی دلیل با شوهرم بحث میکنم دوتا بچه هم دارم و فقط به این دلیل دارم ادامه میدم متاسفانه شوهرم انتقاد پذیر نیست.ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام دوست گرامی
دلیل شک شما به همسرتان چیست؟یا رفتارهایی از ایشان دیده اید؟ایا درروابط خود دچار مشکلاتی هستید که نیاز هست همسرتان کمبودها را حارج از منزل و شما رفع کنند؟
وقتی صحبت از بی اعتمادی به افراد میشود باید به این نکته توجه کرد که من در این زندگی،رفتارم به چه صورتی بوده است؟ایا همراه حوبی بوده ام؟مطرح مرده اید که همسرتان انتقاد پذیر نیست ایا نحوه انتقاد شما درست است؟اصلا باید انتقاد کنید و یا نه با زبان نرم و محبت امیز هم می توانید موضوع را مطرح کنید؟
لطفا در مورد رابطه خودتان و همسرتان اطلاعات بیشتری در اختیار من قرار بدید تا بتوانم راهنمایی کاملتر ی انجام دهم