براساس قانون جذب (LOA)، جهان آن چیزی را برای شما ایجاد و فراهم می کند که افکارتان متمرکز بر آن باشد. بسیاری معتقداند که افراد و چیزهای شبیه هم یکدیگر را جذب میکنند و قاعده ی “کند همجنس با همجنس پرواز” را به عنوان یک قانون جهانی باور دارند. افکار مثبت همواره پیآمدهای مثبتی به دنبال دارند. همین قاعده درباره ی افکار منفی نیز مصداق دارد و افکار منفی همواره به عواقب ناخوشایند می انجامد.
اما قانون جذب بسیار بیشتر از این تعمیم ها است، اگر به یک لامبورگینی قرمز فکر کنید، جهان حتماً به شما یک لامبورگینی قرمز خواهد داد. زیر سوال بردن اعتبار قانون جذب برای افرادی که به این قانون باور دارند، دست کمی از کفر و توهین به مقدسات ندارد. از طرف دیگر به نظر افرادی که اطلاعی از این قانون ندارند، حتی احتمال وجود داشتن چنین قانونی احمقانه است.
دلایل رد قانون جذب
براساس نتایج تحقیقات و مطالعاتی که توسط محققان انجام شده است قانون جذب طبق دلایل زیر، یک قانون علمی و قابل اعتماد نیست:
شبه علم متافیزیک
طرفداران قانون جذب ادعا میکنند که این قانون مبتنی بر نظریه ی علمی است. اما این علم در بهترین حالت شبه علمی متافیزیک با نتایج مبتنی بر فرضیات اشتباه، بی پایه و غالباً نادرست است. فهرست اطلاعات علمی که بنیانگذاران قانون جذب ارائه داده اند، برای بیان در یک مقاله بسیار طولانی است؛ بنابراین در اینجا تنها به ذکر چند مورد از “حقایق علمی” بسنده میکنیم:
1- الکترون بار مثبت دارد.
2- قاعده ی مبنی بر “شبیه به هم ها یکدیگر را جذب میکنند” که طرفداران قانون جذب در فیزیک مطرح میکنند، برای آهنرباها صادق نیست.
3- فکر کردن ماده ی مغز را میسوزاند.
4- فقط اتر، و نه هوا نور و فکر را هدایت میکند.
5- اتر تمام ذهن ها را به یکدیگر مرتبط میکند. وقتی دو یا چند ذهن به هم نزدیک میشود، “مواد ذهنی” با هم مخلوط میشود و یک “عقل کل” سوم به وجود میآید.
6- در ارتفاعات بالاتر اکسیژن بیشتری وجود دارد، بنابراین در نقاط بلند بهتر میتوان نفس کشید.
7- صدای مرتعش سریعتر از آنچه فکر میکنیم به حرارت و سپس نور تبدیل میشود.
8- انرژی فکر 40000 هرتز تا 4 X 1014 هرتز یا بیشتر از 7 x 1014 هرتز است. امواج مغزی در واقعیت آهسته (1ـ 100 هرتز) است.
9- جهان اسم ها را میشنود، نه صفات و وابسته های اسم را یا این که جهان فقط تصاویر افکار را میبیند.
10- هر فکری (تقریباً 70000 فکر در روز) فرکانس یا طول موج انرژی معینی دارد. “ماده ی فکر” مغز را ترک میکند، از اتر پیرامون ما میگذرد و موجب میشود “ماده ی بدون شکل” هر آنچه را که درباره اش فکر میکنید، به وجود بیاورد.
چرا موارد بالا مهم است؟ چون همین به اصطلاح “حقایق علمی” هستند که بنیان علمی قانون جذب را شکل میدهند.
بدون هدف
ثروت و وفور مادیات مهمترین تجلی گاه قانون جذب به شمار میآید. جهان هدف زندگیتان را تعیین می کند. شما هدف خاصی را برمبنای خواسته هایتان، نه ارزش هایتان انتخاب میکنید. به همین دلیل شور و شوق کمتری برای تکمیل هدف وجود دارد، چرا که آنها اهداف اصولی عمیقی نیستند.
بدون کنش
تنها راه برای متجلی ساختن افکار در قالب اشیاء این است که ایمان داشته باشید و به گونه ای زندگی کنید که گویی همین الان هم به هدفتان رسیده اید. مربی قانون جذب، استر هیکس میگوید: “شما جهت آفرینش از طریق این کنش پای به این محیط نگذاشتید.” اگر دست به کار شوید، کنشتان به جهان نشان می دهد که میدانید هنوز به خواسته تان نرسیده اید، و به توانایی جهان برای رساندن شما به خواسته تان شک دارید. درحالی که اکثر افراد میدانند که سعی و تلاش مولفه ای ضروری برای دستیابی به هدف است، وارد عمل شدن کاملاً با باور به قانون جذب تناقض دارد.
بدون برنامه
اگر بهترین راه برای من جهت رسیدن به اهدافم این است که به گونه ای زندگی کنم که گویی در حال حاضر به آن اهداف رسیده ام، پس هیچ دلیلی برای برنامه ریزی های بیشتر جهت نیل به اهداف وجود ندارد. برنامه ریزی کردن به جهان ثابت میکند که شما به توانایی اش شک دارید و فاقد ایمان هستید. شک منفی است، بنابراین باعث جذب منفی های بیشتر می شود و اجازه نمی دهد که به هدف دلخواه تان برسید.
جک کنفیلد در کتاب راز میگوید: “کار ما این نیست که کشف کنیم چگونه باید به هدف برسیم … ایمان داشته باشید که جهان میفهمد که چگونه آن را آشکار سازد.” مطالعات نشان میدهد که این روش تفکر در کوتاه مدت رضایت بیشتری را به ارمغان میآورد، اما در درازمدت انگیزه ی کمتر و شانس کمتری برای رسیدن به اهداف خواهید داشت. جالب اینجا است که وب سایت جک کنفیلد برنامه ای را میفروشد که به شما یاد میدهد، چگونه “برنامه ی عملیاتی” تهیه کنید.
بدون تاریخ
وقتی به گونه ای زندگی میکنید که انگار به هدفتان رسیده اید، هیچ دلیلی ندارد که ضرب الاجل یا برنامه ی زمانی تعیین کنید. به نقل از نویسنده ی کتاب راز، روندا بایرن “جهان در چشم به هم زدنی میتواند شما را به خواسته تان برساند.” در حالی که پژوهش های مربوط به تعیین هدف بر اهمیت زمانبندی برای رسیدن به موفقیت صحه می گذارد، کارشناسان قانون جذب بیان میکنند که درست نیست برای جهان ضرب الاجل تعیین کنید تا شما را در موعد مقرر به خواسته تان برساند.
بدون چالش
چالش در قانون جذب به مثابه فکر منفی در نظر گرفته می شود و به همین دلیل باید از آن اجتناب کرد. به علاوه اگر به لحاظ نظری به هدف رسیده باشید، دیگر چالش معنا ندارد.
به قول استر هیکس “وقتی متوجه شوید که فکر کردن به آنچه نمی خواهید، فقط باعث میشود که موارد نامطلوب را بیشتر جذب و وارد زندگیتان کنید، کنترل کردن افکار، دیگر دشوار نخواهد بود … ” تایید کردن و برنامه ریزی برای غلبه بر چالش های پیش آمده مزایای بسیاری در راه رسیدن به هدف دارد.
متاسفانه اگر قانون جذب را باور داشته باشید، دیگر نمیتوانید از این مزایا استفاده کنید.
بدون رحم و دلسوزی
خودتان را درگیر مسائل منفی خیریه یا کمک به نیازمندان نکنید، چون با این کار فقر و انرژی منفی بیشتری را جذب خواهید کرد. والاس واتلس، بنیانگذار قانون جذب مینویسد: “درباره ی فقر حرف نزنید؛ راجع به آن تحقیق نکنید یا خودتان را نگران آن نکنید.
برای امور خیریه وقت نگذارید، چون آنها فقط آن بدبختی و فلاکتی را که درصدد از بین بردن آن هستند، جاودان میکنند.” و “توجهتان را به طور کامل معطوف اغنیاء کنید، فقر را نادیده بگیرید.” روندا بایرن در کتاب راز از این هم پیشتر میرود: “اگر آدم های چاق را دیدید، آنها را نگاه نکنید … اگر درباره ی بیماری فکر کنید یا حرف بزنید، خودتان هم مریض میشوید. هر آنچه که درباره اش فکر میکنید یا در اطرافتان وجود دارد، خوب یا بد، همان چیزی است که به سر خودتان میآورید.
” اگر به قانون جذب اعتقاد داشته باشید، باید از مشاغلی مانند پزشکی، پرستاری، کارگری بیمارستان، روحانیت، روانشناسی، خدمت در اداره پلیس و … که در آنها به انسانها کمک میکنید و به سلامتی آنها می پردازید، دوری کنید. مشاغلی مانند حسابداری، بانکداری و وکالت که در آنها با مردم فقیر سرو کار دارید، نیز برایتان ممنوع است.
در حالی که پژوهش ها نشان میدهد که شرکت در امور خیریه، همدلی و کارهای داوطلبانه هم برای فرد خیر و هم برای دریافت کننده ی کمک ها مفید است، اما اگر به قانون جذب باور داشته باشید، باید از این امور صرف نظر کنید.
بدون حمایت
از آنجایی که همواره چیزی را که به آن فکر میکنید، جذب خواهید کرد، باید از تمام گروههای حمایتی که برای بیماران مبتلا به ناراحتی های جسمی یا روحی یا برای افرادی با تجربه های مشابه تشکیل میشود، دوری کنید. حال آن که پژوهش ها نشان میدهد که شرکت در گروه های حمایتی مانند الکلی های گمنام، مراقبان وزن یا گروه حمایت از بیماران مبتلا به سرطان سینه سودمند است.
اما قانون جذب به اشتباه پیش بینی میکند که مشکلاتتان با ملحق شدن به این گروه ها بدتر خواهد شد.
بدون فکر
برای کمک گرفتن از قانون جذب باید همواره در آینده ای غیرواقعی زندگی کنید که انتظار دارید روزی که به اهدافتان رسیده اید، از آن شما باشد و فقط نتایج مثبت و موفقیت را تجسم کنید. چنین نگرشی ایمان به جهان را نشان میدهد. فکر کردن درباره ی برنامه ها، کنش ها و چالش ها ناسازگار با قانون جذب و منفی است، بنابراین به فرایند رسیدن به هدف فکر نکنید و روی نتیجه متمرکز شوید؛ بدون توجه به حال زندگی کنید.
این شیوه همان تعریف حماقت و بیفکری است. داشتن آگاهی کامل و توجه به اینجا و اکنون معادل ذهن آگاهی است که سودمندی آن در تولید مزایای چشمگیر سلامتی و رفاه مانند احساس خوشبختی و رضایت بیشتر در زندگی به اثبات رسیده است.
خودتان را سرزنش کنید
از آنجایی که قانون جذب قرار است قانونی جهانی و کامل باشد، مثبت گرایی باید همواره مثبت گرایی بیشتری را جذب کند. نتیجه ی فرعی این نگرش آن است که شما به تنهایی مسئولیت کامل شکست خوردن و نرسیدن به هدف را به عهده دارید، مهم نیست هدفتان تا چه حد غیرمنطقی است، اگر نتوانسته اید به آن برسید، مقصر خودتان هستید.
لازمه ی باور به چنین قانونی پذیرفتن این فرض است که شما نه تنها کنش ها و افکار خودتان، بلکه اعمال و افکار اطرافیانتان و حتی طبیعت را هم کنترل میکنید. اما واقعیت این است که شما چنین قدرتی ندارید. متاسفیم که این خبر را به شما میدهیم.
قربانی را سرزنش کنید
تنها دلیل رخ دادن اتفاقات بد برای شما این است که شما خودتان افکار بد را به سرتان راه داده اید. اگر کسی از پشت به ماشین شما میزند، مقصر صددرصد خودتان هستید. اگر سرطان سینه دارید، مقصر صددرصد خودتان هستید و این مشکل هیچ ارتباطی با ژنتیک ندارد. اگر به شما تجاوز شد یا قربانی سوءاستفاده شدید، مقصر صددرصد خودتان هستید.
کودکانی که به دست تروریست ها به قتل میرسند، نوزدان بیمار در بخش مراقبتهای ویژه، قربانیان سیل، طوفان و بلایای طبیعی، هولوکاست و … البته که تقصیر خودشان بوده است. همگی ما در اعماق وجودمان میدانیم که حتی پیشنهاد دادن چنین نگرشی هم احمقانه است.
اما این طرز فکر یکی از اصول پایه و بنیادین قانون جذب است. شما هرگز چیزی را که به آن فکر نکنید، جذب نخواهید کرد؛ پس وقتی اتفاق بدی برایتان رخ میدهد، باید خودتان را سرزنش کنید. برای افرادی که سرطان یا بیماریهای دیگر دارند یا برای کودکان قحطی زده و فقیر احساس تاسف نکنید، آنها خودشان این بلاها را سر خودشان آورده اند.
چه چیزی باعث چاقی میشود؟ متابولیسم آهسته؟ خیر، فکرهای چاقی. از دیدگاه متخصصین قانون جذب
“بیماری نمیتواند در بدنی که در حالت هیجانی سالمی قرار دارد، وجود داشته باشد” (باب پراکتور).
“نمیتوانید به چیزی برسید، مگر آن که فکر کنید، میتوانید و خواسته تان را با فکر کردن به توانستن و از راه افکارتان به سمت خودتان میکشید” (از کتاب راز).
“کنش ها و افکار خوب هرگز نتایج بد به بار نمی آوردند؛ کنشها و افکار بد هرگز به نتایج خوب نمی انجامند” (جیمز آلن).
“اگر فردی فقط به سلامتی کامل فکر کند، او میتواند عملکرد سلامتی کامل را درون خودش ایجاد کند … ” (والاس واتلز).
“هر فردی خالق تمام جنبهه ای تجربه ی خویش است ـ کنترل کامل سلامت در تمام طول عمر به عهده ی خودمان است. هیچ تصادفی وجود ندارد” (اتر هیکس).
ما کامل نیستیم
قانون جذب یک “قانون کامل” است و باید به یک زندگی “کامل” منجر شود. به ما گفته میشود که وقتی به هدفی فکر می کنیم، آن هدف برایمان بزرگ و غیرقابل دسترس نیست؛ هیچ هدفی غیرمنطقی و غیرواقع بینانه نیست. در کتاب راز میخوانیم که:
“با فکر کردن میتوانید روش رسیدن به حالت سلامتی کامل، بدن بی نقص، وزن ایده آل و جوانی جاودانی را بیابید. میتوانید تمام این خواسته ها را از طریق فکر کردن مداوم به کمال مطلق به واقعیت تبدیل کنید.”
اما واقعیت این است که زندگی واقعی کامل نیست. زندگی میتواند فوق العاده، جالب، باورنکردنی و حتی بهینه باشد، اما نمیتواند کامل و بی نقص باشد. مشکل فکر کردن به کمال مطلق کجا است؟ چرا نباید منتظر ایده آل ها باشیم؟ خیالپردازی کردن درباره ی کمال مطلق و تلاش کردن برای رسیدن به آن موجب میشود که در کوتاه مدت احساس بهتری داشته باشید، اما در اصل شانس رسیدن به اهداف منطقی تر را کاهش میدهد و در درازمدت به ناراحتی بیشتر و سرزنش کردن خودتان منجر میشود.
اگر قرار است فقط و فقط نتایج بی نقصی همچون سلامتی کامل، بدن بی نقص، خانواده ی کامل، ازدواج ایده آل، دوستی ایده آل، فرزندان بی نقص، خانه، شغل و زندگی ایده آل شما را راضی کند، مطمئن باشید که به تدریج در ناامیدی کامل فروخواهید رفت. مطالعات پژوهشی این نکته را تایید میکند.
اثر دارونما
پلاسیبو یا دارونما ماده ی غیرفعال و بی اثری است که تاثیر مثبتی را ایجاد میکند. هرچه باورها و انتظاراتتان درباره ی موثر بودن چیزی قویتر باشد، احتمال این که واکنش مثبتی دریافت کنید، بیشتر میشود. ذهن ابزار قدرتمندی است. ما میتوانیم ضربان قلب یا فشار خون را از طریق تجسم افزایش دهیم. برخی افرادی که از قانون جذب استفاده می کنند، از صمیم قلب به موثر بودن آن باور دارند، بنابراین نتیجه میگیرند.
افراد معمولاً با استفاده از قانون جذب به موفقیت های بیشتر درباره ی مسائل کوچکتری میرسند که حتی برای آنها تابلوی آرزو هم درست نکرده اند، مثلاً پولی را در خیابان پیدا میکنند، پول غیرمنتظره ای دریافت میکنند، خبر خوشی از یک دوست قدیمی میشنوند که مدتها است از او بیخبر بوده اند و … . آیا باور به قانون جذب فرقی با پرت کردن سکه در آبشار یا شکستن جناغ دارد؟ خودتان امتحان کنید تا ببینید که جواب منفی است.
شواهد داستانگونه
شواهدی که نشان می دهد قانون جذب روش موثری برای رسیدن به اهداف است، شواهدی داستان گونه و غیرعلمی است که افراد به اصطلاح موفق، خود آنها را گزارش کرده اند. البته این مسائل اثبات نمیکند که قانون جذب وجود ندارد.
درهر حال قبل از آن که زمان، پول و انرژیتان را بر روی چیزی سرمایه گذاری کنید که بی تاثیر و بالقوه مضر است، بهتر است تمام جوانب را بسنجید. انسان ها درباره ی موفقیت هایشان بسیار بیشتر از شکست هایشان صحبت میکنند.
همچنین زمانی که بر روی اتفاقات تصادفی متمرکز میشویم، عارضهای به نام اپوفنیا را تجربه میکنیم، یعنی این باور را پیدا میکنیم که در پس داده های تصادفی معنایی وجود دارد، حال آن که واقعاً اینطور نیست؛ در این بین فراموش میکنیم که بارها و بارها درباره ی موضوعات دیگری یا حتی همین موضوع که اکنون فکر میکنیم با توسل به قانون جذب از آن نتیجه گرفته ایم، نیز از قانون جذب استفاده کرده ایم، اما این اتفاق خوشایند برایمان رخ نداده است.
چند بار به یک نفر فکر کرده اید، اما او با شما تماس نگرفته است؟ از دو هزار نفری که امروز به آنها فکر کردم، فقط دو نفر با من تماس گرفتند. این درصد بسیار پایین، حدود 0.1 درصد است. اما اگر از منظر افرادی که تماس گرفته اند، درصد را محاسبه کنیم، داستان متفاوت میشود. من به علی فکر کردم و او به من زنگ زد ـ پس 100 % نتیجه گرفتم.
اگر پستها و وب سایت های قانون جذب را مطالعه کنید، به این نتیجه میرسید که این قانون در بیش از 90 درصد موارد موثر است: به نظر می رسد که همه با استفاده از قانون جذب به اهدافشان میرسند. اما اگر با متخصصینی صحبت کنید که با افرادی عادی سرو کار دارند که سعی دارند با قانون جذب به خواسته شان برسند، با داستان کاملاً متفاوتی مواجه خواهید شد.
نرخ شکست و ناکارآمدی این قانون بسیار بالا است. جان آساراف، متخصص قانون جذب، نرخ موفقیت این قانون را حدود 0.1 درصد تخمین میزند و ما باور داریم که این عدد درست است.
به خاطر این همه آه و ناله متاسفیم، اما حقایق باید بیان شود. میلیون ها نفر وقت، پول و انرژیشان را بر سر این سیستم بی تاثیر و مضر هدر میدهند.
قانون جذب به شما میآموزد که چگونه بافکرتان همهچیز را جذب یا دفع کنید. افکار مثبت برای شما پول و ثروت و مقام و افکار منفی برای شما فقر و بدبختی و فلاکت میآورد. اما چقدر این قانون جذب واقعیت دارد؟
شواهد علمی نشان میدهند که ضریب اطمینان این قانون فقط 1 درصد است یعنی عملا هیچ است. این نظریه از علوم متافیزیکی استفاده میکند، هیچی هدفی پشت آن نیست و صرفاً منفعل بودن را راه رسیدن به هدف میداند، افراد بدون اینکه لازم باشد تلاشی بکنند میتوانند به آرزوهای خود برسند فقط کافی است کمی به اتفاقات مثبت فکر کنند، ازآنجاییکه فقط فکر کردن برای رسیدن به اهداف کفایت میکند دیگر برنامهریزی و زمانبندیها معنای خود را از دست میدهند.
افراد هیچ چالشی را در زندگیشان تجربه نمیکنند و فقط به این دلخوشاند که روزی به آرزوهای طول و دراز خود برسند. قانون جذب معتقد است که کمک به نیازمندان فقط باعث میشود که شما به فقر و تنگدستی فکر کنید و در آینده همین فقر گریبان گیرتان شود. تحقیقات نشان میدهد که شرکت در گروهدرمانیها میتواند تا حد زیادی به درمان بیماریهای جسمانی و روحی کمک کند اما این دیدگاه در قانون جذب بهکلی رد شده است.
آنها معتقدند که اگر شما به بیماری یا مشکلی دچار شدید مقصر اول و آخر خودتان هستید، زیرا شما با افکارتان آنها را جذب کردهاید. همه ما میدانیم که هیچکداممان کامل نیستیم اما قانون جذب نظر دیگری دارد و معتقد است که با راهکارهایی که ارائه میکند میتواند شمارا به خوشبختی 100% برساند.
شاید شما طرفدار قانون جذب باشید اما تحقیقات نشان میدهد که شما فقط تحت تأثیر اثر دارونما یا تلقین قرارگرفتهاید. یعنی یک اتفاق امیدوارکننده و خوشایند را ناشی از این قانون دانستهاید اما متاسفانه باید بگوییم که اینطور نبوده و قانون جذب اصلا واقعیت ندارد!!!
پرسش و پاسخ کوتاه
درود بر شما