سوال کاربران
سلام يه آقايي ١٦ ساله كه عاشق منه و نمي دونم چرا من هيچوقت ازش خوشم نمي اومد بنظرم جذابيت نداشت و راستش چون من دختر خودخواهيم هميشه به بدترين شكل باهاش برخورد مي كردم ولي اون هميشه بهترين رفتارو باهام داشت تحصيلكرده مهربون نجيب خونواده دار موقعيت كاري خوب از اين مردا كه اجازه نميده اب تو دلت تكون بخوره چند بار تا پاي خواستگاري رفتيم كه من به بدترين شكل بهمش زدم و دلشو شكوندم بعد از مدتي بازم برمي گشت و يه تايم كوتاه خوب بوديم. من از ١٠ سال پيش يه رابطه عاشقانه جدي رو هم با يه اقايي شروع كردم و همه زندگيم و پاش گذاشتم بارها خيانت كرد قول ازدواجشو زير پا گذاشت و انواع و اقسام نامرديها. يكسال رابطه مو با اين اقا قطع كردم و الان به طرز عجيبي ازش متنفر شدم. مني كه هميشه منتظر برگشت و تغیيرش بودم. راستش الان شديدا دلم واسه دوست داشتناي اون ادمي كه عاشقم بود تنگ شده چشمام باز شده و پشيمونم مي دونم هنوزم خيلي دوستم داره و كسي تو زندگيش نيست ولي اينم مي دونم بار اخر بدجوري دلش و شكوندم خيلي ريسك كه صبر كنم خودش دوباره برگرده اگه بخوام پيشقدم شم مي ترسم بخواد تلافي كنه واقعا نمي دونم بايد چيكار كنم.
پاسخ مشاور
دوست عزیز
سلام
آلن دوباتن تو کتاب «سیر عشق» مینویسه:
«ما معتقدیم در عشق دنبال شادی هستیم، اما در اصل چیزی که دنبالش هستیم آشناییست. به دنبال این هستیم که در روابط بزرگسالیمان همان احساساتی را بازسازی کنیم که در کودکی خوب میشناختیم و اغلب تنها به مهربانی و توجه محدود نمیشدند. عشقی که اکثر ما در آیندهای نزدیک تجربه میکردیم، همراه بود با دیگر نیروهای مخرب، مثل احساس تمایل به کمک کردن به فرد بزرگسال که خارج از کنترل بوده، احساس محروم بودن از محبت والدین یا ترس از عصبانیت آنها یا احساس ناامنی برای بیان خواستههای پیچیدهترمان.
زمانی منطقی بود که به عنوان افراد بالغ، برای ازدواج بعضی گزینههای خاص را نپذیریم؛ نه به خاطر اینکه افراد نامناسبی بودند، بلکه به این خاطر که کمی زیادی خوب بودند. از این لحاظ که شدیدا متعادل، عاقل، فهمیده و معتمد به نظر میرسیدند و نزد ما این چنین خوب بودن عجیب است و دور از استحقاق ما. ما به دنبال افراد هیجانانگیز دیگری میگردیم، نه به این دلیل که زندگی با آنها موزونتر خواهد بود، بلکه از روی حسی ناخودآگاه که میگوید، احتمالا شکل ناکامیهای زندگی آشناتر خواهد بود.»
اما چرا این بخش از کتاب رو اینجا آوردم، چون خیلی وقتها این جمله رو از دخترها یا حتی پسرها شنیده میشه که اون زیادی خوب بود، نمیدونم چرا دوستش نداشتم! و بعد از مدتی مثل شما متوجه میشن که چه اشتباهی کردند که اون آدم رو توی زندگیشون از دست دادن. براساس نظر دوباتن، اکثر آدمها توی روابط عاطفیمشون دنبال موقعیتهایی میگردند که براشون آشنا باشه؛ مثلا عاشق پسری میشن که بهشون محل نمیده، خیانت میکنه، میگه نمیخواد باهاشون ازدواج کنه، تکلیفش معلوم نیست و …؛ این موقعیتها اونها رو یاد بچگیهاشون و روابطشون تو اون دوران میندازه. حالا اگه این وسط یه پسری پیدا بشه که حالش با زندگیش خوبه، تکلیفش رو میدونه، انقدر دوستشون داشته باشه که به قول شما نزاره آب تو دل طرف تکون میخوره، طرف رو پس میزنن چون تا حالا همچین امنیتی رو تو زندگیشون تجربه نکردند؛ به عبارت دیگه این شرایط براشون ناآشناست، شبیه بچگیشون نیست. به علاوه، هیچ هیجانی هم نداره!
پس تو قدم اول خواستم بهتون نشون بدم که چی باعث شده که شما همچین آدمی رو توی زندگیتون نخواید. اما الان که پشیمون شدید چی کار میشه کرد؟ شما از یک رابطه عاطفی طولانی جدا شدید و به همین دلیل دنبال کسی میگردید که دوستتون داشته باشه و بهتون امنیت بده؛ اما اینکه سریعا پیش اون آدم برگردید، نه به نفع شماست و نه ایشون. یه جورایی انگار اون یه آدم زاپاس توی زندگیتون بوده که حالا که پشیمون شدید، بخواید بهش پناه ببرید. شما بهتره، قبل از هر چیزی، روی خودتون کار کنید، چون شما تغییری نکردید، فقط الان احساس تنهایی میکنید. به علاوه، این اسمش دوست داشتن نیست. بهتره که با یک روانشناس صحبت کنید تا اولا مسالهای که در بالا توضیح داده شد رو حل کنید و دوما اگه بخواید سمت ایشون برگردید، بتونید بهشون بگید که واقعا تغییر کردید. اینطوری اعتماد ایشون رو به دست میارید.
پرسش و پاسخ کوتاه
سلام من و دوست پسرم همدیگرو میخواستیم و اومدن خواستگاری تو خواستگاری سرمهریه خانواده ها به مشکل خوردن که چندتاچالش پیش اومد و دوست پسرم یه هفته گذاشت رفت تاخانوادش قبول کنن که کنار بیان یک هفته با من نه تماس گرفت نه ازم خبر گرفت بعد اینکه برگشت منم بخاطراینکه حرصشودربیارم گفتم دارم از ایران میرم اونم قط کرد و دیگه بهم زنگ نزد یکم که گذشت دیدم خیلی سختمه واقعا نمیتونم بدون اون باشم الانم گوشیش خاموشه و هیچ خبری ازش ندارم حتی بهم یه زنگ نزده
سلام دوست گرامی
از طریق دوست مشترکی سعی کنید با ایشان صحبت کنید و تمام مواردی که تا الان سبب شده که رابطه به این سمت پیش برود را بررسی یکنید و برای هرکدام راه حل منطقی پیدا کنید.بهتر هست بجای لجبازی با همدیگر به دنبال تقویت رابطه بین فردی باشید