روزهای خوش ابتدای رابطه را به یاد بیاورید که عشقتان لحظهای از شما چشم برنمیداشت و از معاشرت با شما سیر نمیشد. عاشق دلخستهتان مدام با شما تماس میگرفت، ساعتها تلفنی با هم حرف میزدید و تمام شب را بیدار میماندید و با هم صحبت میکردید. اما اکنون همه چیز عوض شده است و دیگر وقتی به او فکر میکنید، قلبتان به تپش نمیافتد؛ احساس میکنید که رابطه عاطفی و عاشقانهتان سرد شده است. البته همچنان احساسات عاشقانهای به او دارید و دوست دارید رابطهتان را دوباره مثل گذشته گرم کنید، اما احساس میکنید که طرف مقابل دیگر توجه چندانی به رابطهتان ندارد یا دستکم به اندازه شما به رابطهتان اهمیت نمیدهد. در چنین شرایطی طبیعی است که ناراحت و مضطرب شوید. ممکن است این نگرانی وادارتان کند که تکنیکهای مختلفی را برای گرم و پرشور کردن رابطهتان امتحان کنید.در این مقاله سعی کردهایم به شما آموزش دهیم که اولا نشانههای سردی در رابطه کدامها هستند تا در این صورت اگر چنین زنگ خطرهایی در ارتباطتان دیدید، سریعا برای رفع آن تلاش کنید. در نهایت هم روشها و تکنیکهایی برای بهبود بخشید این رابطه و گرم شدن آن به شما آموزش خواهیم داد. با ما همراه باشید.
نشانههای سرد شدن رابطه
قبل از هر چیز بهتر است در این بخش میخواهیم به مهمترین نشانههای سرد شدن یک رابطه نگاهی بیاندازید. این نشانهها به معنای زنگ خطری هستند که نادیده گرفتن آنها میتواند به قیمت پایان یافتن رابطه تمام شود؛ بنابراین بهتر است که خوب به آنها دقت کنید و در صورت مشاهده چنین نشانههایی برای حل و فصلشان اقدام کنید. در بخش بعدی در مورد روشهای موثر برای حل و فصل آنها صحبت خواهیم کرد.
به صورت مکرر با هم دعوا و بحث میکنید
دعواهای زیاد و مکرر، حتی سر مسائل بسیار کوچک، یکی از نشانههای مهم سرد شدن رابطه است. زمانی که دیگر زوجین چه در دوره آشنایی قبل از ازدواج و چه در دوران متاهلی نتوانند مشکلاتشان را به صورت منطقی حل و فصل کنند، روز به روز از هم فاصله میگیرند و این شکاف ارتباطی به احتمال زیاد یک روزی به جدایی عاطفی ختم خواهد شد. البته اشتباه نکنید، بحث و اختلاف نظر، حتی دعوا در همه روابط پیش میآید، اما اگر این رابطه سالم باشد و دو طرف مدیریت هیجانات و احساساتشان را یاد گرفته باشند، خیلی زود میتوانند بحث و دعوا را خاتمه دهند؛ علاوه بر این، این اتفاقات در زوجهایی که مهارتهای ارتباطی قویتری دارند، کمتر پیش میآید.
به جای حرف زدن سکوت میکنید
یکی دیگر از نشانههای سرد شدن در رابطه این است که شما دیگر با هم مثل قبل صحبت نمیکنید؛ به عبارت دیگر در اکثر زمانهایی که با هم هستید، حرفی برای گفتن ندارید؛ حتی در زمانی که مشکلی پیش آمده باشد؛ سکوت کردن و یا قهر کردنهای طولانی در رابطه زنگهای خطری است که باید آنها را جدی بگیرید.
از هم فاصله گرفتهاید!
یکی از رفتارهای بارزی که نشان میدهد، نسبت به هم سرد شدهاید این است که وقتی به نظر میرسد همه چیز روبراه است، فردی که با او در ارتباط هستید، ناگهان دیگر جواب پیامهایتان را میدهد یا پنج ساعت طول میکشد تا زحمت یک جواب مختصر را به خودش بدهد، آن هم در حالی که معمولا مدام برای هم پیام میفرستادید. یا این که برخلاف گذشته که عادت داشتید همیشه از قبل برای قرار بعدی برنامهریزی کنید، به تازگی هیچ حرفی دربارۀ قرار هفته بعدتان نمیزنید یا اصلاً دیگر حرفی از قرارهای بعدی به میان نمیآید. یا اینکه اگر ازدواج کرده باشید، همسرتان با شما به مهمانیها نمیآید، دیر به خانه برمیگردد، ترجیح میدهد نسبت به گذشته زمان بیشتری را با دوستانش باشد تا با شما و … .
او از هر کاری که انجام میدهید، ایراد میگیرد
هر کاری که در اوایل رابطهتان انجام میدادید، به نظر عشقتان قابل تحسین، یا حداقل قابل تحمل بود، اما الان او حتی از نفس کشیدنتان هم ایراد میگیرد. این احتمال وجود دارد که او از رابطه ناراضی است و دارد تلافی این ناراحتی را سر شما در میآورد. این ایراد گرفتنها و غر زدنها میتواند روش غیرمستقیمی برای ابراز نارضایتیش باشد. البته ممکن است بنا به دلایلی به طور کلی ناراحت باشد یا مشکلی سر کارش داشته باشد. درهر حال وقتی یک نفر رفتارهای شریک عاطفیش را آزاردهندهتر از دیگر شرایط زندگی مییابد و دائما از او یاد میگیرد، این بهانهجوییها را میتوان نشانه نارضایتی از رابطه تلقی کرد که این خودش یک نشانه از سرد شدن رابطه عاطفی است.
پیشرفت نکردن رابطه
این نشانه برخلاف نشانههای قبلی کمی نامحسوستر است، اما اگر متوجه شدید که رابطهتان دیگر پیشرفتی نمیکند، روانشناسان توصیه میکنند که رابطهتان را دقیقتر بررسی کنید تا علت این رکود را پیدا کنید. روابط عاشقانه باید با ضربآهنگی طبیعی پیشرفت کنند، به این ترتیب که قرارهای آشنایی و دوستی به تدریج به ملاقات با دوستان و خانواده بیانجامد و بعد به خواستگاری، نامزدی و ازدواج ختم شود. اگر رابطه شما چنین روندی را طی نمیکند، احتمالا یکی از دو طرف از رابطه ناراضی است و مانع رشد آن میشود. مسلما این فرد ناراضی دلیلی برای ناراحتیش دارد که اجازه نمیدهد رابطه رشد کند.
چطور رابطه سرد شده را گرم کنم؟
در این قسمت به شما یاد خواهیم داد که چطور یک رابطه آسیب دیده را بهبود ببخشید و به رابطهای که رو به سردی رفته است، گرما هدیه کنید.
مهارتهای درستی برای ارتباط یاد بگیرید
یکی از مهمترین و اولیهترین نکاتی که باید برای داشتن ارتباط سالم یاد بگیرید، مهارتهای ارتباطی است؛ این تکنیکهای ارتباطی به شما کمک میکند که اولا میزان بحثهای بیسرانجام را کاهش دهید و دوما کیفیت رابطه خود را بهبود دهید. در بحث مهارتهای ارتباطی، دو موضوع از همه مهمتر است، یکی موانع ارتباطی و دوم روشهای ابراز وجود و جراتورزی که در زیر به طور مختصر به آن اشاره میشود:
موانع ارتباطی
در هر رابطهای، یک سری موارد وجود دارند که باعث میشود ارتباط شما با بنبست مواجه میشود و همین مساله بیشتر باعث سرد شدن رابطه میشود؛ این موارد را در روانشناسی ارتباطات موانع ارتباطی مینامند. البته سالها استفاده آگاهانه و غیرآگاهانه از این تکنیکها باعث میشود که به راحتی نتوانید آنها را کنار بگذارید، اما اگر واقعا میخواهید که ارتباطتان به درستی پیش برود، نیاز است که اولا برای شناخت و بعد کمتر کردن آنها، تلاش کنید؛ بهعنوان مثال میتوانید یک کاغذ بردارید و نام این موانع ارتباطی را یادداشت کنید، هر زمان که در طول روز متوجه شدید از آنها استفاده کردید، یک خط بکشید. به طرز جالبی، به محض اینکه شما آنها را شناسایی کردید، تکرار آنها در ارتباطاتتان کمتر میشود؛ اما این موانع ارتباطی چه چیزهایی هستند؟ در ادامه پرتکرارترین این موانع را توضیح میدهیم:
- انتقاد: یکی از آسیبزاترین و در عینحال پرتکرارترین موانع ارتباطی، همین مساله انتقاد است. فرض کنید یک نفر دائما از تمام کارهایی که شما انجام میدهید، انتقاد کند؛ مثلا بگوید: “چرا غذا این مزهای شده” یا “این لباسی که پوشیدی خیلی زشته، تو کلا خیلی بدسلیقهای” و … ، شما چه احساسی پیدا میکنید؟ قطعا احساس خوبی نیست. دقیقا مشابه این احساس را فرد مقابل خواهد داشت و به مرور زمان و با تکرار این موارد، این رابطه سردتر و سردتر خواهد شد.
- دستور دادن: دستور دادن هم یکی دیگر از موانع ارتباطی برتکرار است؛ به عنوان مثال: “برام یه چای بیار”، “این چیزهایی که میگم رو بخر” و … . مانند سایر موانع ارتباطی، برای کم کردن استفاده از این موارد در درجه اول باید این موارد را شناسایی کنید. این شناخت به شما کمک میکند هر بار که خواستید از این مورد استفاده کنید، جلوی خودتان را بگیرید و جایگزین بهترین برایش داشته باشید؛ به عنوان مثال: “عزیزم، من الان یکم خستم، امکانش هست برام چای بیاری؟”، “عزیزم، یک سری چیزها برای خونه احتیاج داریم، میشه سر راهت بخری؟” و یا در روابط پیش از ازدواج به جای اینکه بگویید: “ساعت 5 بیا دنبالم”، میتونید بگید: “سعید جان، من ساعت 5 کارم تموم میشه، تو میتونی اون ساعت دنبالم بیای؟”
- تهدید: تهدید کردن، به هر صورتی (چه کاملا مستقیم و چه غیرمستقیم) بسیار به سلامت رابطه آسیب میزند. استفاده از جملاتی مثل: “اگه اینکار رو نکنی، این رابطه رو ترک میکنم” یا “حالا که اینطور شد مهریم رو میگذارم اجرا” و …، همه مثالهایی از تهدید هستند.
- بحث منطقی: درست است که منطق و بحث درست مبتنی بر استدلال بسیار خوب است، اما گاهی افراد به صورت بسیار نادرست از آن استفاده میکنند و با اینکارشان، احساسات و هیجانات فرد مقابل را نادیده میگیرند؛ به عنوان مثال فرض کنید شریک عاطفیتان به شما میگوید که دوست دارد بیشتر با هم در ارتباط باشید، اما شما در پاسخ از بحث منطقی به شکل نامناسبی استفاده کنید و بگویید: “تو که میدونی من چقدر کار میکنم. قطعا وقتی میرسم خونه خستم، دیگه نمیتونم برای تو هم وقت بگذارم. من دارم به خاطر این رابطه کار میکنم”. درست است که این حرفها از نظر منطقی کاملا درست است، اما شما اینطوری احساسات فرد مقابل را نادیده گرفتید و تکرار این مساله قطعا به رابطه آسیب میزند.
مهارتهای ابراز وجود
یکی دیگر از مسائل مهم در رابطه عاطفی، یادگرفتن مهارتهای ابراز وجود و جراتورزی است. فرض کنید در رابطه عاطفیتان موضوعی شما را عمیقا ناراحت کند؛ به طور کلی آدمها عموما دو روش به کار میگیرند، یا دعوا راه میاندازند و با پرخاشگری ناراحتیشان را ابراز میکنند یا سکوت میکنند. هر دو این روشها بسیار آسیبزا هستند. تبعات دعوا راهانداختن را اکثرا میدانید، اما شاید با تبعات سکوت خیلی آشنا نباشید؛ وقتی فردی از موضوعی ناراحت است ولی به جای مطرح کردن آن سکوت اختیار میکند، باز هم مشکلساز است، زیرا یا این موضوعات روی هم جمع میشوند و به یکبار خودشان را نشان میدهند (مثل آتش زیر خاکستر) و یا فرد از روشهایی استفاده میکند که ظاهرا هیچ اشکالی ندارد ولی به فرد مقابل آسیب میرساند، مثل اینکه شما از همسرتان ناراحت باشید و لباسش را هنگام اتو کردن بسوزانید (البته در درجات پایین عصبانیت) یا در صورتی که از شما کاری خواست عمدا پشت گوش بندازید و … . بنابراین هر دوی این روشها دیر یا زود رابطه را دچار مشکل میکند.
اما چه کار میتوان انجام داد؟ یکی از روشهای بینابینی (یعنی نه پرخاشگری و نه سکوت)، روش ابراز وجود است. در این روش هم شما حرفتان را زدید و هم به احتمال کمتری رابطه را دچار مشکل کردید. یکی از بهترین روشهای ابراز وجود این است که شما از احساساتتان صحبت کنید؛ به عنوان مثال بگویید: “میدونی عزیزم، وقتی تو دیر به دیر به من زنگ میزنی، خیلی غمگین و ناراحت میشم، چون فکر میکنم برات خیلی مهم نیستم”. کلید ابراز وجود این است که حرفتان را کوتاه، بدون لحن قضاوتی و با آرامش بزنید. اینطوری قطعا موثرتر خواهد بود. بهعلاوه، شما نباید وارد بحث شوید، حرفتان را بزنید و اجازه دهید که فرد مقابل فکر کند. اگر بعد از این جمله، جملاتی دیگری استفاده کنید، اثر آن را از بین خواهید برد.
از بازی کردن دست بردارید
بعضی افراد نصیحتتان میکنند که بازی قدرت را برای برگرداندن عشقتان به رابطه یا شعلهور کردن آتش عشقتان شروع کنید. به هیچ وجه وارد بازیهای روانی نشوید. اگر عمداً عشقتان را نادیده میگیرید یا به او بیمحلی میکنید و از او فاصله میگیرید، در حال بازی دادن او هستید. چنین رفتارهایی شاید باعث شود که او برای مدت کوتاهی به شما بیشتر توجه کند، اما تاثیر مطلوب درازمدتی بر رابطهتان نخواهد داشت. اگر رفتارتان با او دائماً بیادبانه یا تحقیرکننده باشد، نادیدهاش بگیرید یا به او کممحلی کنید، او در نهایت علاقهاش را به شما از دست خواهد داد.
به خواستهها و آرزوهای طرف مقابل احترام بگذارید
لازم به گفتن نیست که قرار نیست تمام آرزوهای عشقتان را برآورده کنید، اما برآورده نکردن آرزوهای او به معنای بیاحترامی کردن به او به دلیل داشتن چنین خواستههایی نیست. احترام گذاشتن به یکدیگر مهمترین عامل برای موفقیت یک رابطه است. اگر شما دیگر احترامی برای طرف مقابل قائل نباشید یا دیگر نزد او عزت و احترامی نداشته باشید، باید بدانید که رابطهتان آسیب دیده و جبران آن بسیار سخت است. برای این که به عشقتان ثابت کنید، چقدر به او احترام میگذارید، از پررنگ کردن نقاط منفی رابطهتان دست بردارید و از خصوصیات مثبتش تعریف کنید. سخاوتمندانه از عشقتان و رفتار عاشقانهاش تعریف کنید. همچنین اگر فکر میکنید عشقتان دیگر احترامی برایتان قائل نیست، حد و مرزهایی را برای دوباره به دست آوردن احترامش وضع کنید.
برای رابطهتان حد و مرز تعیین کنید
به وضوح برای طرف مقابل مشخص کنید که چه رفتارهایی را میتوانید تحمل کنید و چه رفتارهایی برایتان غیرقابل تحمل است ـ البته این قانونگذاریها را نباید وسط دعوا انجام دهید. اگر عشقتان رفتاری دارد که نمیتوانید آن را تحمل کنید یا اظهارنظرهای آزاردهندهای میکند، بگویید که این کارها یا حرفهایش باعث ناراحتیتان میشود و دوست ندارید که آنها را تکرار کند. مراقب باشید که صدایتان را بالا نبرید و تذکرهایتان را با لحنی آرام و مهربان بدهید. از طرفی اگر عشقتان بعد از شنیدن این تذکرها شروع به پرخاشگری کرد، بدانید مشکلی جدی وجود دارد که باید برای رفع آن اقدام کنید. میتوانید رابطهتان را نجات دهید، اما مراقب باشید که وقتی عشقتان عصبانی است، نگرانیها و شکایتهایتان را مطرح نکنید. صبر کنید آرام و خونسرد شود، سپس نگرانیهایتان را با آرامترین و مهربانانهترین لحن ممکن بیان کنید.
کمی به طرف مقابل فضا بدهید
اگر احساس میکنید قدرتتان را در رابطه از دست دادهاید، شاید قرار گرفتنتان در موضع ضعف به این دلیل باشد که بیش از حد برای بودن در کنار محبوبتان اشتیاق نشان دادهاید یا توقع بیش از اندازهای از او داشتهاید. شما نمیتوانید عشقتان را تحت فشار بگذارید و کارها را با عجله پیش ببرید، از طرفی امیدواریم که این رابطه عاشقانه یگانه شور و اشتیاق زندگیتان نباشد. برای علائق دیگرتان، مانند کار، ورزش، تحصیل و سرگرمیهای مختلف وقت بگذارید و آزادی و فضایی را که طرف مقابل نیاز دارد، در اختیارش قرار بدهید. البته به این معنی نیست که به طور کلی رابطه عاطفی خود را فراموش کنید؛ بلکه منظور این است که سعی نکنید تمام انرژی و توان عاطفی خود را برای این رابطه خرج کنید، اما چرا؟
یکی از بحثهای اصلی بین زوجین (چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن)، بر سر همین موضوع است. بسیاری از اوقات یکی از طرفین تمام انرژی خود را برای رابطه میگذارد و چون فرد مقابل چنین کاری انجام نمیدهد، از او شاکی میشود و همین مساله به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم میشود مبنای بحثهای بین دو طرف. از طرف دیگر، یکی از طرفین ممکن است فکر کند که چون در رابطه عاطفی هستند، باید دائما با هم در ارتباط باشند؛ این تفکر باعث میشود تا فرد مقابل بخواهد یک روز را با دوستانش بگذراند یا …، ناراحت بشود و باز هم این مورد باعث بحث و دعوا شود. زیرا، یک طرف فکر میکند فرد مقابلش به او بیتوجه است و یک طرف دیگر با خود فکر میکند که هیچ فضایی برای زندگی شخصی خود ندارد.
تمام این موارد روی ارتباط عاطفی بسیار تاثیر گذار است، به همین دلیل توصیه میشود اگر فکر میکنید جز این گروههایی که ذکر شده هستید، کمی به خودتان و فرد مقابل فضا دهید تا علاوه بر لذت بردن از زمان با هم بودن، زمانی هم برای سایر کارهای مورد علاقهتان داشته باشید. یادتان باشد، درست است که در رابطه عاطفی، نقشها متفاوت است و شما باید به عنوان شریک عاطفی زمان بیشتری را با هم بگذرانید، اما به این معنی نیست که همیشه و همیشه باید با هم باشید، مگرنه شما به هم هیچ علاقهای ندارید!
به یک روانشناس مراجعه کنید
اگر فکر میکنید شدت آسیب در رابطه زیاد است و خودتان به تنهایی نمیتوانید آن را مدیریت کنید، بهتر است با یک روانشناس متخصص مراجعه کنید. این کار به شما کمک میکند تا اولا از آسیب بیشتر جلوگیری کنید و در مرحله دوم قبل از اینکه دیر شود و رابطه به جدایی یا طلاق کشیده شود، ارتباط عاطفی خود را ترمیم کنید. روانشناس، ضمن بررسی دقیق رابطه و عوامل آسیبزا، به شما راهکارهایی برای مدیریت هرچه بهتر رابطه ارائه میدهد.
اگر احساس میکنید رابطه عاطفی شما رو به سردی رفته و مانند روزهای اول نیست، بهتر است هرچه زودتر برای ترمیم آن کاری انجام بدهید. نشانههای رابطه سرد شدن رابطه به طور کلی: دعواهای زیاد و مکرر، سکوت، فاصله گرفتن از یکدیگر، عدم رشد و ارتقای رابطه، ایرادگیر شدن یکی از طرفین یا هر دو نفر و … است. برای ترمیم چنین رابطهای بهتر است مهارتهای ارتباطی مانند شناخت موانع ارتباطی و به کارگیری ابراز وجود را یاد بگیرید، از به کار گیری بازیهای روانی بپرهیزید، به خواستههای شریک عاطفیتان احترام بگذارید، محدودیتهای درستی برای رابطه خود وضع کنید، کمی به یکدیگر در رابطه فضا دهید و در نهایت اینکه به یک روانشناس متخصص مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ کوتاه
سلام- اگر با کسی حدود 3 ماه باشد که قطع رابطه کرده باشی و پیام دهد که نگران است و مواظب خودت باش نشانه ی چیست؟ آیا میخواهد به رابطه برگردد؟
رزیتای عزیز سلام، برای این سوال به دانستن جزئیات زیادی نیاز داریم، جزئیاتی مانند سن هر دوی شما، شیوه آشنایی و شروع رابطه تان، مدت زمان دوستی تان و حتی شیوه جدا شدنتان! توصیه می کنیم صفحه بازگشت به رابطه را بخوانید تا بیشتر در این زمینه اطلاعات کسب کنید.
فرشته عزیز سلام. بهتره شما و ایشون صریح و روشن با هم صحبت کنید. شما هر دو باید بدون طعنه و کنایه اهدافتون رو از این رابطه مشخص کنید و ببینید آیا باهم اشتراکی در این زمینه دارید یا نه؟ اگر ایشون نخوان در این زمینه همکاری کنند و قرار باشه تمام رمایه گذاری عاطفی رابطه از سمت شما باشه درگیر یک رابطه یک طرفه خواهید شد. به شما توصیه می کنم صفحه ترمیم و بازگشت به رابطه رو بخونید عزیزم.
نیل عزیز سلام. برای پاسخ به سوال شما به جزئیات خیلی بیشتری نیاز داریم. سن شما، کار و تحصیلات هر دو، نحوه آشناییتون، شرایطی که در رابطه داشتید و … باید مشخص بشه تا بتونیم در مورد علت سرد شدن رابطه اظهار نظر کنیم.
سلام من یه ساله که نامزد کردم یعنی بین خاستگاری و عقد هنوز عقد نکریدم
نامزدم ازم دوره تقریبا دو هفته یه بار میاد شهری که هستم چون کارش اینجوریه
بعد خانوادهامون سخت گیرین نمیزارن تنهایی جایی بریم ولی من ازش انتظار دارم که وقتی میاد یجوری همو ببینم ولی اون بیشتر با دوستاشه وقتی شرایطی جور میشه بهم نه نمیگه ولی من بازم انتظار دارم خودش یه کاری کنه که تنهایی باهم باشیم
این انتظارو باید داشته باشم یا خودم حساس شدم؟
و چون ازهم دوریم خب من دوست دارم همش باهاش حرف بزنم حداقل روزی یه بار ولی بعضی وقتا میشه که دو روز زنگی نمیزنه و پیامی نمیده خودش میگه سرش شلوغ بوده خواب افتاده چون کارش سنگینه ولی خب مگه میشه آدم خبری از نامزدش نگیره من هرچقدر مریضم باشم بهش زنگ میزنم حتی بعضی وقتا که بهش میگم مریض شدم نمیپرسه خوبی یا نه انگار براش بی ارزش شدم نمیدونم
میشه راهنمایی کنین🙏🏻
شاید واسه اینکه من خیلی دارم بهش توجه میکنم داره سرد میشه نق میزنم که چرا زنگ نمیزنی و اینا خداروشکر پسر خوبیه ولی حس میکنم دارم براش کمرنگ میشم
بیتای عزیز سلام. برای کمک به شما لازمه سن شما و کار و تحصیلات هر دو نفر شما هم بدونیم. همین طور نحوه آشنایی و طول مدت آشنایی شماروی این موضوع اثر میگذاره عزیزم. پس لطفا از مشاور کمک بگیرین که با بررسی جزئیات رابطه شما بهتر بتونه در اینباره نظر بده.
سلام وقتتون بخیر من و دوست پسرم دو ساله که با هم تو رابطه ایم (هردو 18 سال)
اوایل رابطمون خیلی خوب بود اما یکم ک گذشت رابطمون فرق کرد اون خیلی سرد شد شاید در هفته حتی حالمم نمیپرسید
چند ماهی گذشت تا خودش گفت ک با شخص دیگه ای وارد رابطه شده و رفت
تمومه تلاشمو کردم ک خودمو جمع کنم
اما شروع ب رفت و آمد کرد
وقتی میخای کسیو فراموش کنی با کوچک ترین چیزی یادش میوفتی
دوباره برگشت منم باور کردم که با اون شخص رابطشو قطع کرده . در واقعیت باور نکردم و تلاشمو کردم ک از یکی از دوستاش کمک بگیرم از دوست عزیزش کاشف ب عمل اومد ک رابطشو قطع نکرده
خلاصه بازم تموم شد ایندفه تونستم خودمو جمع کنم و با شخص دیگه ای آشنا شدم
وسط آشنایی با شخص دیگه اقا باز برمیگرده
واقعیت اینه ک مثل قبل نیست خیلی تغییر کرده همه چیزش منتها همه چیز این رابطه داره اذیتمون میکنه هم میخاییم اوضاعو گرم کنیم هم نمیتونیم هم بارها خاستیم تمومش کنیم هم بازم نمیشه
نمیدونم باید چیکار کنم از کاراش خسته شده ام.یوقتایی واقعا حرفای دردناکی میزنه. حتی وقتی سر موضوعی قهر میکنم اهمیتی نمیده تا بلاخره خودم حرف میزنم یا اون بی تفاوت ب قهرم حرف میزنه
ازون بدتر حس میکنم تمام شيطنتمو ازم گرفته من آدم شیطونی بودم دنبال قشنگی های زندگی بودم اما هم وقتی رفت افسرده شدم هم حالا دارم اذیت میشم
برای مثال من عاشق موتور سواریم عاشق صدای موتورم ولی اون میگه با این حرفم یاد پسرای لات میوفته
من عاشق سنت هام.عاشق خانواده
اما اون برعکسه دقیقا حتی من عاشق مراسم ازدواجم و ایشون ب ازدواج سفید اعتقاد داره
میدونم نمیتونم باهاشون قطع رابطه کنم اما امیدی هست که بشه از نو ساخت؟ حرمتی هم نمونده بینمون
باران عزیزم سلام
از شرایطی که داری متاسفم و حالت رو درک می کنم. به نظر میرسه شما اهداف مشترکی برای رابطه ندارید و از اون گذشته کدورت های حل نشده ای در رابطه شما باقی مونده. با توجه به توضیحاتت، پیشنهاد می کنم قبل از هر اقدامی درمورد رابطه ات، با مشاور صحبت کنی تا حال بد الانت رو خوب کنی، اون وقت با یه حال خوب و به دور از ضعف و وابستگی برای این رابطه تصمیم بگیری.
سلام خسته نباشید من ۱۷ سال دارم و دوس دخترم چن ماهیی هس ک به سن ۱۶ رفته ما تقریبا ۹نیم ماه هست ک باهم هستیم اولا خیلیی گرم بودم باهاش واقعا عالی بودم میتونستیم همدگیرو درک کنیم واقعا عاشق بودیم اصلا دعوا یا گیر دادن یا هرچیزی ک باعث میشد ما از هم جدا بشیم نبود بینمون بعدش از گذشت ۵ ماه دوس دخترم میخاست منو ول کنه درست ۷ بار این کارو خاسته انجام بده بی دلیل بخاطره شوخی ک من کرده بودم و فکر میکرد من دوسش ندارم میخاس ولم کنه بجایه من فکر میکرد ک من دوسش ندارم بعدش دوس دختره من شماره نمیده بهم چون از خانوادش میترسه و هرچقد براش راه حل میگم ک انجام بده تا شمارشو بده حداقل زنگ بزنم انجام نمیده ما ۹ نیم ماهه همدیگرو ندیدیم و حتا نمیزاره من از کوجه نگاش کنم چون میگه بابام شک میکنه . بعدش بخاطره گذشته من ک چند تا دختر فالور بودن و دوست معمولی بودن از من بزرگ بودن و با من دوست بودن بهم اعتماد نمیکرد و فک میکرد من باهاشون بودم یعنی دوس دخترم بودن ولی من نبودم و اعتماد نمیکرد بهم و میخاس ولم کنه ک من هیچ رابطه ای نداشتم با اون دختر ها فقط دوست . صمیمی هم نبودم اصلا . بعدش بخاطره بحث شماره تلفن ک ازش میخاستم بهش زنگ بزنم و صداشو بشنوم زیاد بحث کردیم و میخاس ولم کنه . الان ک باهم هستیم عاشقه من هست . ولی من بعد از ماه ۵ یا ۶ بود یادم نمیاد احساسی خیلی کم دارم بعضی وقتا زیاد میشه بعضی وقتا خیلی کم درحد گم شدن احساس دوست داشتن از وقتی ک اخرین بار بهم گف میخاد منو ول کنه احساس خیلی کمی دارم نمیدونم چرا . الان احساسی دوستی دارم بهش یعنی انگار دوستم هست بعصی وقتا هم عاشقش میشم ولی زود از بین میره. رفتار هاش مثله بچه هس انگار مهم نیس هیچ چیزی شاد هس ولی من ن من پسری اروم هستم احساس شادی ندارم خیلی اروم هستم ک اصلا درکش نمیکنه و . وقتی میگه چرا حال نداری میگم نمیدونم قهر میکنه ناراحت میشه . از پدر مادرش میترسه خیلی چن بار گفتم بیام ببینمت از دور گفت میترسم چیزی بشه . من نمخام ازش جدا بشم چون ناراحت میشه خیلی . الان چند ماهه من سرد شدم احساسی ندارم خیلی کم دارم بعضی وقتا زیاد بعضی وقتا خیلی کم . نمیدونم چیکار کنم که احساس دوست داشتنم بهش برگرده . وقتی میگم نزدیکی هایه خونش بودم یا میگم تورو دیدم استرس میگیره یا میگم روزی تورو خواهم دید از الان استرس میگیره ولی میگه ایشالا نمیدونم چیکار کنم . از وقتی خاست ولم کنه آخرین بار واقعا عوض شدم من لطفا اگه راه حلی دارید بگید ولی من نمیخام ازش جدابشم دلم نمیاد این کار رو انجام بدم واقعا کاره خوبی نیس . و بالا هم گفتم احساس دوست داشتنم بهش هس ولی زود از بین میره
سهیل عزیز سلام
سهیل جان قبل از تلاش برای اینکه احساست برگرده و بتونی مثل قبل دوستش داشته باشی، باید با خودت تکلیفت رو مشخص کنی. چندتا سوال مهم باید از خودت بپرسی. اول اینکه چه چیزی در این دختر وجود داره که تو بهش علاقه داری؟ دوم اینکه هدفت از این رابطه چیه و آیا این خانم می تونه با تو هدف های مشترک داشته باشه؟ رابطه شما تا کجا قراره پیش بره؟ از رابطه چی می خوای؟ وقتی جواب این سوال ها دادی و مطمئن شدی این خانم رو می خوای باید بدونی احساس یه چیز متغیره، در طول روز ممکنه ما هم احساس شادی داشته باشیم هم غم، احساس به دیگران هم همین طوره، ممکنه وقتی باهاشون دعوامون میشه ازشون عصبی بشیم ولی دوستشون داشته باشیم. اگر هم با جواب به این سوال ها فهمیدی نمی تونید با هم رابطه مشترکی داشته باشید بهتره صادقانه این مساله رو باهاش مطرح کنی. اگر از روی دلسوزی توی رابطه ای بمونی، نه به فرد مقابل کمکی می کنی نه رابطه ات.
سلام من۱۸ و طرف مقابلم۲۳سالشه.2ساله باهم درارتباطیم خیلی با عشقو هیجان شروع کردیمو مثله همه ی روابط بحثو دعوام داشتیم و این طبیعیه.هیچوقت توی این تایم سرد نشدیم شاید دعواهامون شدید تر شده بود ولی سردشدنی حس نمیکردم.تا اینک یه خواستگار برام اومد که خونواده خیلی اصرار کردن فقط بذار بیادو ازین حرفا. اومد رفتو امدا بیشتر شد تا اینکه به مشاوره رسید برای اینک ببینیم ادامه ی این اومدنو رفتنا بی فایده س یا نه.تو این تایم من همه حقایقو به طرف مقابلم میگفتم اون از همه ی حرفام و رفتو امدام با خواستگارم مطلع بود و بهش اطمینان میدادم فقط به اصراره خونوادمه و تمومش میکنم و در نهایت بعد ۴ماه تمومش کردم.ولی اون دیگه میگه همه ی حسو اعتمادشو بهم از دست داده و فقط میخواد بره چون نمیتونه دیگ تحمل کنه و کشش نداره.از خانوادش پرسیدم میگن خیلی داغون شده داره خودشو از بین میبره.میدونم هنوز عاشقمه اما انگار دلش سنگ شده و حتی منو نمیخواد قبول کنه.هنوز پیگیرشم ک برشگردونم ارومش کنمو مث قبل شیم ولی اون حتی ۱۰دقیقه بهم زمان نمیده نمیدونم باید چیکارکنم کمکم کنین لطفا.امکانه رفتن به مشاوره رو هم ندارم چون خونوادم مطلع میشن
مهسای عزیزم سلام
احساساتت قابل درکه. مهسا جان رابطه یک موضوع کاملا دو طرفه است. وقتی یکی از طرفین میگه دیگه این رابطه رو نمیخوام، باید به جای اصرار دلایلش رو بررسی کرد، چرا نمی خواد؟ چه مشکلاتی وجود داره؟ آیا این مشکلات قابل حل شدنه؟ البته وقتی جدایی پیش میاد باید هر دو طرف یه مدت بهم فرصت بدن، بدون هم فکر کنن، به خودشون به رابطشون، مشکلاتشون. این جدایی یک شبه پیش نیومده، به من گفتی باهم قبلا بحث و دعوا داشتید، همه این ها باید جزء به جزء بررسی باشه و ریشه هاش پیدا بشه. بهت توصیه می کنم مقاله عشقم منو ولم کرده رفته میخوام برگرده؟چه کار کنم؟ رو با دقت بخونی و باز اگه سوالی داشتی بپرسی.
مقاله ای که معرفی کردین بطور کامل خوندم.دقیق میدونم اشتباه از کجا بوده و مشکلمون از کجا شروع شده و اینم برمیگرده به همون کش دادن ادامه ی اشنایی ها با خواستگارم هرچند دوتامون مطمئن بودیم که تموم میشه ولی روش تاثیرگذاشته و همش میگه نسبت بهم کاملا بی حس شده ولی این امکان نداره که دوسال عشق یهو از بین بره چون قبلش اصلا ازین ماجراها نداشتیم.تقریبا ی ماهی هست ازینجور حرفا میزنه و منم خیلییییی زیاد پافشاری کردم ک برگرده ولی اصلا تاثیری نداشت الان۵روزی هست بحاله خودش گذاشتمش تا فکر کنه۱۵روز دیگه هست و بعد میره خدمت گمونم این همون فرصتیه ک نیازداره تا دلتنگم بشه و دعواهای قبلیمونم کاملا سر موضوعات بی اهمیت بودن هیچوقت دعوای خیلی جدی یا مهم ک نگران باشیم به اینده بکشه نداشتیم الان دقیقا باید چیکارکنم؟امکان داره اصلا این رابطه مثله قبل شه یا ن؟
سلام وقتتون بخیر
من ۲۱ سالمه و طرف مقابلم ۲۲ .۲ ساله که باهم هستیم ولی چالشای زیادی بودن و علت جابه جایی که داشتیم خیلی کم میتونیم همو ببینیم خانواده ایشون در جریان هستن و خانواده من فقط خواهر و مادرم میدونن . من نمیتونم ایشونو کامل درک کنم در واقع بعد از ۲ سال شناخته کاملی ازش ندارم چون شخصیت خیلی پیچیده ای داره .میفهمم ولی نمیتونم توی ناراحتی ها یا عصبانیت ارومش کنم و این موضوع باعث بحثای زیادی بینمون شده و وقتی مشکلی پیش میاد چیزی نمیگه چون هیچ کاری از نظر احساسی نمیتونم براش کنم.برعکس من اون شناخته کاملی از احساساته من داره و همیشه توی شرایط سختی که بوده منو اروم کرده .ایا راه حلی هست که بشه بهتر شناختش ?
ممنون میشم جواب بدین
سلام دوست گرامی
برای شناخت بیشتر طرف مقابل، در قدم اول باید خودتان را بهتر بشناسید! در واقع شما با اگاهی از نقاط ضعف و قوت خودتان است که میتوانید احساسات و هیجانات شخص دیگری را بهتر درک کنید.
در قدم دوم باید از طرف مقابل بخواهید تا از ویژگیهای خودش صحبت کند؛ برای مثال:” وقتی عصبانی هستی، من چطور میتونم آرومت کنم؟” ،” چه چیزهایی خیلی خوشحالت میکنه؟”، ” وقتی غمگین هستی، دوس داری طرف مقابل برات چه کاری انجام بده؟”
به این صورت شما میتوانید شناخت بیشتری از خودتان و او بدست بیاورید.
سلام وقت بخیر. ببخشید من (۲۲ سالمه) با یه پسری دوست شدم اما نمیتونم رابطمونو پیش ببرم خیلی کم حرف و آرومم ( کلا ویژگی شخصیتیم اینه) برام ابراز محبت کلامی حتی کلمه ای مثل عزیزم هم سخته از طرفی نمیخوام دوستیمونو از دست بدم به نظر شما چیکار کنم؟
سلام دوست گرامی
ابراز احساس کلامی یک مهارت است و در واقع یکی از پایههای مهم برای پیشرفت در رابطه است. نیازی نیست بترسید، شما باید توسط مشاور این مهارت را یاد بگیرید و اگر دلیل ریشهایتری برای نبودن این مهارت وجود دارد، آن را پیدا و حل و فصل کنید.
سلام خسته نباشید من 18سالمه با یه دختر خانومه 23ساله دوست شدم الان 9ماه از رابطه مون گذشته دیگه مثل قبل بهم اهمیت نمیده اصلا مثل اول رابطه نیست حس میکنم رابطه به کلی سرد شده قبلا در هر صورت میخواست بهم اس بده ولی الان نه جای این که بیاد مسئله رو حل کنیم سکوت میکنه دیر به دیر جواب میده حوصله منو نداره چیکار کنم لطفا کمکم کنید
سلام دوست گرامی
همه رابطهها یک دوره ماه عسل دارند و همه چیز در آن دوره، عالی است.
اما پس از مدتی، آنچه رابطه را سرپا نگه میدارد، داشتن مهارتهای ارتباطی و حل مساله است.
شما نیز نیاز دارید این مهارتها را با کمک مشاور یاد بگیرید.
سلام من 15 سالم هستش و اون 18 سالش هست ما باهم 4 ماه در ارتباط بودیم و 1 ماه هم رل بودیم و چون نتونستیم همدیگرو ببینیم کات کردیم بعد 5 ماه برگشت و گفت دوباره رل بزنیم گفتم نه چون از طرف خانواده نمتونم گفت اوکی
پس فقط دوست باشیم و الان دیگه سرد شده و اصلا پیام نمیده زنگ نمیزنه همش من زنگ میزنم بنظرتون برای گرم کردن این رابطه یا از دست ندادن علاقه اون بهم چیکار کنم؟
سلام دوست گرامی
سن شما برای ایجاد یک رابطه و نگهداری از آن سن مناسبی نیست. در حال حاضر نیز میبینید که به دلیل سرد شدن طرف مقابل، چالشهای زیادی برای شما اتفاق افتاده است و فکرتان مشغول شده است.
به شما توصیه میکنیم با مشاوران همیار عشق، نوبت مشاوره داشته باشید.
سلام
من با یکی آشنا شدم و همدیگه رو دوست داریم نزدیک یکسال هست ک باهمیم
ولی رابطه ی ما داره رو به سردی میره چون برای بیرون رفتن و قرار ملاقات من از طرف خانواده نمیتونم بیرون برم
و این واسمون مشکل شده
و ما به دلیل اینکه همو نمیبینیم داریم باهم سرد میشیم
من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم
چون این مشکل چیزی نیس ک بخواد به دست من یا اون حل بشه.
سلام دوست گرامی
به سن خودتان اشاره نکردید.
اگر در سنی هستید که برای آشنایی جدی میتوانید پیشقدم شوید و در ارتباط باشید، با خانواده صحبت کنید که این اجازه را بدهند و با او بیرون بروید.
اما نکته مهم این است که او نیز باید شرایط شما را درک کند و اگر قصد جدی دارد همراه با خانوادهاش پیشقدم شود و بتوانید راحتتر یکدیگر را ببینید.
سلام، بنده۱۹ و عشقم۲۱سالشه، سه ساله باهم رابطه داریم و خیلی همو دوست داریم وقصدمون هم جدیه واسه ازدواج به طوری که خانواده ها در جریانند، مدتیه بنده خیلی زودرنج شدم و توقع دارم ایشون همش به بنده ابراز احساسات کنن و اگه اینطور نشه من گریه میکنمو ایشونم ناراحت میشن و میگن تو صبر نداری و هنوز اماده نیستی واسه ازدواج و دعوامون میشه و منم چند وقتیه سعی میکنم دیگه زودرنج نباشم ولی این که بهونه نگیرم و گریه نکنم باعث شده سرد بشم
سلام دوست گرامی
سن هردوی شما برای مسئولیت اجتماعی بزرگی مانند ازدواج، سن زیادی نیست. اما درباره ویژگیهایی که گفتید، ابتدا آزمایش تیروئید بدهید تا از نظر جسمانی وضعیت شما چک شود.
سپس اگر این رفتار و خلق و خو ادامه پیدا کرد، به مشاور مراجعه کنید.
سلام، منو عشقم قبلا مقداری دعوا میکردیم اما مشکلات رو حل کردیم و مدتی خیلی خوب بودیم اما الان هردومون هیجان و گرمی قبل رو نداریم و از این موضوع هردومون ناراحتیم و خیلیم همو دوست داریم، چیکار کنیم؟
سلام دوست گرامی
به سن خودتان و طرف مقابل و مدت زمان آشنایی اشاره نکردید.
بحث و سردی در هر رابطهای بوجود میآید. روابط یک دوره ماه عسل دارند که همه چیز در آن دوره معمولاً زیباست. روابطی میتوانند این دوره ماه عسل را طولانیتر کنند که دارای مهارتهای بیشتری باشند. این مهارتهای ارتباطی هستند که باعث میشود شما به سمت بهتری حرکت کنید.
میتوانید از کمک مشاور بهرهمند شوید.
سلام من ۱۸سالمه و نامزدم ۱۹یک ساله نامزدیم و یک دفعه همه چی خراب شد
اصلا تاحالا بهم بی احترامی نمیکرد ولی حالا میکنه
از هم سرد شدیم خیلی همو دوسداریم ولی واسه ملاقات یا صحبت کردن پیش قدم نمیشیم
تازگیا از کوچیک ترین حرفم هم ناراحت میشه تا میام قانعش کنم خداحافظی میکنه
توروخدا راهکار یادم بدید رابطم خوب شه
چند ماه دیگه میخوایم بریم زیر یک سقف و بااین شرایط فک نکنم شروع قشنگی باشه
سلام دوست گرامی
سن هردوی شما کم است؛ اما حالا که به ازدواج رسیدید، در این مرحله و با وجود اختلافهایی که دارید، باید به مشاور مراجعه کنید و مهارت ارتباطی یاد بگیرید.
گاهی به دلیل درست حرف نزدن و یا ناآگاهی درباره خصوصیات و ویژگیهای خودمان و طرف مقابل، زندگی مشترک تخریب میشود.
سلام ۱۷سالمه بایه پسر ۲۶ساله دوستم خیلی دوسش دارم ولی همه جوره پسش میزنم
نمیتونم توکلمه های عاشقانش جواب بدم وقتی دستمو میگره پسش میزنم
حالم بدمیشه نمیتونم همش باهاش تندی میکنم
خیلی دلم میخواد جوابشو بدم ولی نمیتونم
حتی تو جواب عشقم چیزی بگم بایه قلب ساده جواب میدم
حس میکنم داره ازم زده میشه میشه بگید مشکل من چیه؟
سلام دوست گرامی
اولین مساله شما سن شماست. چون هنوز در دوره نوجوانی هستید و هویتی شکل نگرفته است که بخواهید تصمیم درستی در رابطه عاطفی داشته باشید.
دومین مساله بلد نبودن اصول رابطه و مهارتهای ارتباطی است.
من ۲۲ سالمه و طرفم ۱۷ سالشه .مشکلی که هست اینه که من هنوز دانشجوام و سال بعد درسم تموم میشه بهش میگم چند ماه هم صبر کن درسم تموم شد اونوقت میام . چون از طرفی خونپادم مخالف اینن که قبل فارغ التحصیلی ازدواج کنم چون هنوز شغل و منبع درامد ثابتی هم ندارم . از طرفی این دختره هم میگه که من رو حرف بابام حرف نمیزنم و اگه مخالفت کنه کاری از دستم بر نمیاد خب پدر این دختر هم وقتی که دختره خواستگارایی داره که خونه داره شغل و درامد معقول ومناسبی داره اکه الان برم خواستگاری نمیاد دخترشو بده به منی که هنوز درسم رو تموم نکردم خونه ندارم و تا سال دیگه شرایط اولیه تشکیل خونواده رو ندارم
سلام دوست گرامی
تحت تاثیر صحبت دیگران بودید و همین مساله طرف مقابل را دلسرد کرده است.
بهتر است برای طرف مقابل این مساله را بازگو کنید و برای اصلاح رفتار خودتان مشاوره دریافت کنید تا مجددا رابطه گرم شود.
سلام من ۴ماه میشه که با یه دختری وارد رابطه شدم و خیلی هم دوستش دارم اوایل همه چیز خوب بود بهم محبت میکرد برام وقت میذاشت روم حساس بود و همیشه سعی میکرد که کنارم باشه
اما این اواخر عوض شده کمتر سراغمو میگیره محبتش بهم کم شده
وقتی بهش محبت میکنم خیلی عادی جواب محبتم رو میده و وقتی میگم میگه که نمیخوام خیلی وابسته هم شیم که وقتی درست تموم شد اومدی خواستگاریم خونوادم مخالفت کردن یا نشد که به هم برسیم ضربه نخوریم .
منم بهش میگم راضی کردن خونواده هارو بسپار به من و مثل سابق کنارم باش اما میگه نه من احتمالات رو در نظر میگیرم و دائما منفی بافی میکنه .
منم بهش میگم که برای اینکه شرایطم رو مهیا کنم و بیم خواستگاری نیاز به انگیزه دارم نیاز به پشتیبانی از سوی تو دارم در جواب میگه من الان حوصله هیچی رو ندارم
نمیخوام استرس داشته باشم که نشد ضربه روحی میخورم .
تو کارهاتو جور کن منم درسمو میخونم موعدش شد خونوادت با خونوادم حرف میزنن
منم به پات هستم رابطمونم ادامه میدیم نه اونقد که وابسته هم شیم.
لطفا راهنمایی کنید برای اینکه مثل سابق رابطمون پر شور و گرم شه چه کاری باید کنم؟؟
سلام دوست گرامی
به سن خودتان و طرف مقایل اشاره نکردید.
زاویه دید ایشان منطقیتر است و نگران است که در آینده آسیب جدی به خودش و شما وارد نشود.
بنابراین بهتر است شما شرایط خواستگاری را مهیا کنید و از مشاوره پیش از ازدواج نیز غافل نباشید تا این نگرانیها بررسی شود.
من ۲۲ سالمه و طرفم ۱۷ سالشه .مشکلی که هست اینه که من هنوز دانشجوام و سال بعد درسم تموم میشه بهش میگم چند ماه هم صبر کن درسم تموم شد اونوقت میام . چون از طرفی خونپادم مخالف اینن که قبل فارغ التحصیلی ازدواج کنم چون هنوز شغل و منبع درامد ثابتی هم ندارم . از طرفی این دختره هم میگه که من رو حرف بابام حرف نمیزنم و اگه مخالفت کنه کاری از دستم بر نمیاد خب پدر این دختر هم وقتی که دختره خواستگارایی داره که خونه داره شغل و درامد معقول ومناسبی داره اکه الان برم خواستگاری نمیاد دخترشو بده به منی که هنوز درسم رو تموم نکردم خونه ندارم و تا سال دیگه شرایط اولیه تشکیل خونواده رو ندارم
سلام من یه دختری ۱۵ ساله هستم با یه پسر ۲۵ ساله یک ماه میشه که آشنا شدم باهاش و منم خیلی خیلی خیلی زیاد دوسش دارم اما اون خیلی سرد و بد رفتار میکنه و میگه که نمیخواد ببینم و میگه ولم کن من هم کاری نکردم که از دستم دلخور بشه و هر چی دلیل این کاراش رو میپرسم بهم نمیگه و همش مدام بلاکم میکنه و از بلاکی درم میاره و حتی در طی این یک ماه من حتی عزیزم و یا گلم هم نتونستم بهش بگم اون خیلی سرد رفتار میکنه من چیکار کنم تا از من دلسرد نشه و روز به روز عاشقم بشه ؟؟
سلام دوست گرامی
به چه دلیلی میخواهید در رابطهای بمانید که طرف مقابل شما را نمیخواهد؟!
سن شما برای ارتباط بسیار کم است.
سلام. من دختری 38 ساله هستم حدودا بیست روز هست که با پسری آشنا شدم که ایشون فیزیوتراپ من هست روی دست من کار میکنن
از همان روز اول نگاههای عاشقانهشون شروع شد ومدام به بنده سلام میکرد و حال بنده رو جویا میشد
ولی من زیاد ایشون رو تحویل نمیگرفتم بیشتر اوقات بنده کم محلی میکردم حتی با لبخند به استقبال من میامدن حتی سربه سر من میگذاشتن ولی بنده یه خط در میان جواب میدادم ایشون الان بعد از کم محلی های من یه ذره رابطه و رفتارش سرد شده بامن
من از طرفی چون خواهرشون هم اونجا رییس هست بنده مراعات کردم که نمیتونم به ایشان ابراز عشق و علاقه کنم یعنی هردو این مشکل داریم و من که دیدم ایشون ابراز عشق نمیکنم از روی عمد گفتم که همکارشان که پسر هم بود گفتم که ایشون چند روز هست که نیستن از اون روز رفتارشان و رابطه شون با من سرد شده خواهشا راهنماییم کنین که نشانه های عشق واقعی به دختر چیه؟ آیا دلیل سردشدن این رابطه رفتار خودم هست یا اون سوال در مورد اون پسر همکارشون هست؟ واقعا نمیدونم دلیل ساکتی وغمگین بودنشون بخاطر کم محلیهای منه یا چیز دیگه ؟خواهشا راهنماییم کنین
سلام دوست گرامی
تناقضی در صحبتهای شما دیده میشود. اگر ایشان به شما توجه داشتند دلیل اینکه با او سرد بودید چه بود؟
نحوه رفتار ایشان با سایر بیماران چگونه است؟ چه رفتارهایی در ایشان بوده است که باعث شده است شما تصور کنید که او به شما علاقه دارد؟
رفتار و کم محلیهای شما میتواند دلیل این رفتارها باشد، اما پیش از این باید مشخص کنید که آیا واقعا او به شما علاقه داشته است یا خیر؟ زمانی میتوانید این را متوجه شوید که او به صورت مستقیم به شما ابراز علاقه کند.
سلام من بایه دختری دوست شدم و خیلی دوستش داشتم ولی رفته رفته نسبت به اون شکاک شدم
حتی وقتی می خواست بعداز صحبت تلفنی بام ن یه برنامه رو ببینه یا بره گردش عصبی می شم ولی نمیخوام ناراحتش کنم و رابطمون سرد شه
احساس می کنم دوست دارم بهش بگم ازش متنفرم و اون مقاومت کنه که چرا
ولی می دونم این کارا رابطهمونو کم رنگ می کنه ولی خیلی عصبی می شم
می شه لطفا برای کنترل عصبی شدنم یه راهکاری رو پیشنهاد بدین
ما هردومونم۱۸سالمونه
سلام دوست گرامی
18 سالگی برای انتخاب و شروع یک رابطه عاطفی کمی زود است، چون هنوز بلوغ و پختگی اتفاق نیفتاده است و دوطرف هنوز دنیای خودشان را نمیشناسند.
دلیل این عصبی شدن ابتدا باید مشخص شود تا راهکاری متناسب با این شرایط به شما گفته شود.
معمولاً اضطراب و ترس از دادن و تنهایی میتواند فردی را شکاک کند. گاهی هم تجره تلخ از دست دادن در گذشته نیز باعث میشود در رابطه دائماً حس کنید که طرف مقابل قصد ترک کردن شما را دارد.
برای دریافت مشاوره از رادیو عشق، نوبت مشاوره خود را رزرو کنید.
سلام خسته نباشید من با یک آقایی بودم که اول خیلی باهمو دوست داشتیم و بحث ازدواج بود تو هر شرایطی ولی این آقا وقتی رفت تهران و ازهم فاصله گرفتیم گفت میترسم خانوادم نزارن و تو ضربه بخوری و رابطمونو سرد کرد یعنی فاصله گرفت من تلاش کردم چندباری بهشون گفتم ولی ایشون میگن ب هیچ عنوان نمیخام مثل سابق بشیم چون میترسم نشه و ضربه بخوریم من واقعا نمیدونم چیکار کنم
سلام دوست گرامی
به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید.
زمانی که طرف مقابل شما هنوز به استقلال برای تصمیمگیری درباره زندگی مشترکش نرسیده باشد، نمیتوانید روی او برای آینده طولانی سرمایهگذاری کنید.
آیا ایشان دلیل اینکه خانوادهاش ممکن است موافقت نکنند را دقیق توضیح دادند؟ آیا یکدفعه به این نتیجه رسیدند که خانوادهشان موافقت نمیکنند و از قبل نمیدانستند؟
ایشان باید با ترس خودشان مواجه شود و اگر این رابطه برایش اهمیت دارد، برای آن تلاش کند.
شما نیز برای بررسی بیشتر دلیلتان برای بودن در رابطه، نیاز به دریافت مشاوره دارید.
سلام خسته نباشید،
من حدود ۷-۸ ماه است که با پسری اشنا شدم و همه چی به خوبی پیش میرفت، ایشون با مادرم اومدن صحبت کردند و قرار شد با خوانوادش بیان برای خواستگاری.
چند وقت قبل ایشون از من رابطه جنسی خواستن یادمه وقتی بهش جواب رد دادم گفت به تو اسیب نمیرسه و به من اعتماد نداری بعد این همه وقت، این شد قبول کردم و شاید دو یا سه بار این اتفاق افتاد و وابستگیمون بیشتر شد.
اما یک روز خیلی اتفاقی بعد از اخرین دیدارمون دیگه به من زنگ نزد. وقتی که پیگیر شدم گفت که ادم عصبی هستم بدرد نمیخورم زندگیتو خراب میکنم، فهمیدم ناراحته کمی ارومش کردم و گفتم که کنارشم و اگه ناراحته بهش فضا میدم تا اروم بشه بعد قطع کردیم.
اما الان ۲۷ روزه که تماسی نمیگیره دو بارم پیام دادم اما جواب نیومد،میترسم.
دلم نمیخواد از دستش بدم و فکر میکنم که تقصیر خودمه و ای کاش قبول نمیکردم و این باعث شده سرد بشه.
اما خودش گفت که من هنوز دوستت دارم و مشکلم به تو بر نمیگرده، خب اگه به من بر نمیگرده ،این همه مدت کافی نبوده ک زنگ بزنه؟
من باید چکار کنم دیگه دارم چل میشم😔
سلام دوست گرامی
به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید.
حتما روزهای سختی را میگذرانید و باور نکردید که او شما را ترک کرده است. علت نبودن ایشان صرفاً برقراری رابطه جنسی نیست، اما برقراری این رابطه میتواند جذابیتهای شما را پایین آورده باشد و او دیگر لازم نبیند تا تلاشی برای بدست آوردن شما از شیوه صحیح و خواستگاری انجام دهد.
اما علت اینکه اشاره کردهاند که شما مشکلی ندارید و این یک مسأله فردی است، بدانید اگر ایشان برای این رابطه اهمیت خاصی قائل باشد، حتماً این مسائل فردی را حل میکند و مجدداً پیشقدم میشود.
پیشنهاد میکنیم حتما با مشاوران همیار عشق نوبت مشاوره دریافت کنید تا طریق صحیح بازگرداندن ایشان به رابطه را یاد بگیرید.
سلام من ۲۰ سالمه و حدوده ۲ سال هست با پسری همسن خودم که فامیل دورمون هست آشنا شدم
تقریبا نه ماه میشه که حسش و بهم گفته و دوماهم هست من حس ام گفتم
همه چیز خوب بود تا اینکه چند وقت جواب پیام هامو دیر میده مثلا یه هفته یا چهار پنج روز طول میکشه جوابمو بده و سرد شده و اینکه تو ابراز احساسات خیلی خجالتیه
وقتی میپرسی حس ات چیه میگه قبلا گفتم دیگه
این جواب دادن های دیرش هم گفت میبخشید یکم سرم شلوغه و فلان ولی تو واتس آپ آخرین بازدید هاشو میبینم متوجه میشم که میاد تو برنامه ها اما جواب من و نمیده
مینویسه سلام خوبی جوابشو میدم میگم خوبم و چطوری و فلان یه هفته طول میکشه یه کلمه جواب بده چیکار کنم
سلام دوست گرامی
اگر آشنایی شما از راه دور بوده است و هنوز به صورت رسمی همدیگر را ندیدید، این سردی دلیلش روشن است.
اما اگر ارتباطتان نزدیکتر بوده و یکدفعه ایشان سرد شده استف باید علتهای آن دقیق مشخص شود.
باید ابتدا از خودتان بپرسید که چرا در رابطه خودتان باید دائماً پیگیر او باشید؟ چرا تا این حد از جواب ندادنهای او بهم ریختید؟
برای بررسی بیشتر نیاز دارید که با مشاوران همیار عشق مشاوره داشته باشید.
سلام من ۲۳ سالمه و با پسری هم سنه خودم سه ساله که تو رابطم
وخیلیم بهش علاقه دارم
اما به من خیلی کم محبت میکنه و دیگه مهربون نیست و هرروز سر چیزای بی ارزش باهام دعوا میکنه و خیلی راحت بهم بی احترامی میکنه و تا از نارضایتیمو نشون میدم میگه میتونی بری و من چون خیلی دوسش دارم ، هرچی میگه کوتاه میامو تحمل میکنم
وقتی بهش میگم خیلی بد اخلاق شده و مهربون نیست
میگه تو بهم تلقین میکنی من بد اخلاقم اینجوری من لج میکنم
خب من اگه نگم از چی ناراحتم پس چجوری مشکلمو بهش بفهمونم
سلام دوست گرامی
به نظر میرسد که در ارتباط شما نوع لحن و محتوای صحبت برای طرفمقابل خوشایند نیست و مهارت برقراری ارتباط موثر و شیوه بیان درخواست و ناراحتی خود را ندارید که نیاز است از طریق مشاوره این مهارتها را یاد بگیرید.
نیاز دارید تا یاد بگیرید که به شیوه درستی درخواستهای خودتان را مطرح کنید. مثلا به جای اینکه تو دیگه مهربون نیستی، بگویید، من احساس میکنم که نیاز به توجه بیشتری دارم.
در ضمن این نکته را هم در نظر داشته باشید که باید از خود بپرسید چرا باید با کسی که اصلا با شما خوب رفتار نمیکند و تلاشی برای ادامه رابطه انجام نمیدهد ارتباط خود را ادامه بدهید؟ چه چیزی در این ارتباط وجود دارد که به شما انگیزه ادامه آن را میدهد؟
سلام.خسته نباشید
من ۲۲ سالمه با یه آقایی ۲۴ ساله نزدیک به ۴ ساله که دوستیم قصدمون جدی بود از من به خانوادش گفتن منم به مادرم گفتم.اما من اشتباهی که کردم سر هرچیز کوچیکی قهر کردم. این اواخرقهرمون طول کشید و دوباره اشتی کردیم ولی میگفت سردم کردی.میونمون کمی شکراب بود تاباز سریه مسئله ای یه قهرکوچیک پیش اومد.یه مدت اومدسراغم دیگه نیومد.دیگه جوابمونداد.منم زیادنرفتم سراغش تا چندروزپیش رفتم وبه زورجوابموداد.حالاباهمیم بهم میگه دوسم داره بهم میگه جواب ندادن به من براش سخت ترینه بهم میگه حاضرم بمیرم امااشکتونبینم اما میگه من سردشدم من دیگه ادم سابق نیستم.وقتی پرسیدم بودونبودم برات فرقی نداره هیچی نگفت.من باید چکارکنم؟احتمال داره این رابطه درست شه؟خیلی دوسش دارم میدونم بچه بازی دراوردم اما نمیخوام از دستش بدم
سلام دوست گرامی
قهر یک نوع رفتار است که ناشی از فرار کردن برای حل مساله است. اگر شیوه بازگشت صحیح به رابطه را بدانید، بهتر می توانید مجددا جذابیت های خود را در رابطه بیابید و احیا کنید. برای دریافت دوره بازگشت به رابطه، لطفاً ابتدا وقت مشاوره دریافت کنید.
سلام من با یک پسری آ؛شنا شدم 26سالشه خودمم 17سالمه
خیلی همو میخواستیم
بابام فکر میکرد واسه هوس میخواد منو
وقتی بابام پیامارو خوند فهمید واقعا منو میخواد و هوس نیست
ولی عشقم به خونوادش خیلی اهمیت میداد رو حرف بابام ناراحت شد
از من سرد شد جوری ک ازش پرسیدم سرد شدی گفت اره
من نمیخوام با ترحم باهام باشه نمیخواد تنها دلیل بودنش آبرو باشه
سلام دوست گرامی
اختلاف سنی شما مشهود است و شما نیز در سنی نیستید که بخواهید برای ازدواج تصمیم درستی بگیرید. این رفتار هیجانی شما باعث شده است که او نزد پدرتان شخصیت خوبی نداشته باشد و به نظر ادم سالمی نیاید.
به همین دلیل در ابتدا به جای اینکه اصرار کنید رابطه را به هر نحو ممکن حفظ کنید؛ با کمک مشاور، مزایاو معایب این رابطه را بشناسید ودر قدم بعد به مشاور مراجعه کنید.