شکست در زندگی مشترک، آن هم در سنین جوانی تاثیر نامطلوبی بر روان افراد میگذارد. اگر شما یک زندگیای مملو از مشکلات و تنشهای فراوان داشته باشید، ممکن است پس از طلاق این تفکر اشتباه را داشته باشید که دیگر ازدواج نخواهید کرد. اعتماد برایتان سختتر خواهد بود مانند ساختمانی که یکبار ریخته و میخواهید آن را بازسازی کنید. ممکن است ذهنتان درگیر مقایسه دیگران با همسر سابق خود بشود. شاید به خود بگویید که چرا باید این مساله برای شما اتفاق بیفتد؟ اما وقتی مجدداً اعتماد میکنید و وارد ازدواج دوم میشوید، اگر مجدداً بخواهید طلاق بگیرید، این ترس و نگرانی دوچندان میشود و ممکن است آنقدر روی خودتان فشار حس کنید که احساس ازهمپاشیدگی داشته باشید. ترس در طلاق دوم تا حد زیادی منطقی است؛ چرا که نمیخواهید مجددا شکست را تجربه کنید؛ حرفهای اطرافیان کلافهتان کرده است و به دنبال راه چاره میگردید. در این مقاله در دو بخش قصد داریم تا به شما کمک کنیم که مسیر درستی برای ادامه زندگی و یا کم کردن آسیبهای بعد از طلاق در پیش بگیرید.
علت شکست ازدواج اولم چه بود؟
پس از طلاق، یکی از کلیدیترین نکتهها، تحلیل و پیدا کردن علل شکست در ازدواج قبلتان است. زمانیکه شما با همان تفکرات، ترسها و باورها وارد رابطه جدید میشوید، احتمال شکستتان قطعاً بالاتر است. وقتی به علت وجود یک ویژگی شخصیتی خاص طلاق گرفتهاید، اگر همچنان همان ویژگی در زندگی و شخصیتتان وجود داشته باشد، نمیتوانید انتظار تغییر در نتیجه را داشته باشید. اما پیدا کردن مقصر کافی نیست، بلکه باید دنبال راه حل موثر باشید و از نپذیرفتن مسئولیت و سهم خود در شکست دست بردارید.
اگر بدون داشتن طرح و برنامه وارد پروسه ازدواج دوم شوید، این امکان را به وجود میآورید که این زندگی نیز به خوبی ادامه پیدا نکند و یا حتی به طلاق دوم یا سوم برسد. مقصود از داشتن طرح، روشن بودن انتظارات از طرف مقابل، بررسی خطاهای قبلی در ازدواج و رفع آن و چگونگی روند حل مساله است. کسانی که دائما درگیر رابطههای متعدد و بیسرانجامی میشوند و فکر میکنند که دیگران از آنها سوءاستفاده میکنند، خودشان درگیر بیبرنامگی و مشخص نبودن هدفهایشان هستند. هیچ شخص دیگری برای شما تصمیم نمیگیرد، مگر آنکه خودتان به او این اجازه را بدهید. در واقع باید تلاش کنید تا بعد از حل کردن مسائلی که در زندگی قبلی، منجر به جداییتان شد، وارد مرحله انتخاب جدید بشوید.
پس از طلاق اول
اگر مسیری را در زندگی بارها اشتباه طی میکنیم و به مقصد و هدف خود نمیرسیم و باید در انتخاب مسیر خود تجدید نظرکنیم. در زندگی مشترک، هیچ زمانی یک نفر به تنهایی مقصر نیست و زوجین هر دو سهمی در سرد شدن ارتباط و به طلاق منجر شدن زندگی دارند. حتی ماندن در یک رابطه اشتباه نیز سهم خطای ما در آن زندگی است. طلاق برای بار اول، به هر علتی که باشد، باید دلایل آن را بررسی کنید تا مجدداً در مسیر اشتباهی گام برندارید. عمده افرادی که برای بار دوم و یا سوم طلاق میگیرند، از سهم اشتباهات خود غافل بودهاند و همچنان مسیر اشتباهی خود را ادامه میدهند. پس از طلاق اول، ممکن است به دنبال فردی باشید که خطاها و نقصهای همسر سابقتان را نداشته باشد، در صورتی که هیچ انسانی کامل نیست. پذیرش این موضوع، شما را از مقایسههای نابجا نجات میدهد. مثلاً اگر شما فردی هستید که علت طلاق اولتان، دخالت خانواده همسرتان بود، در ازدواج دوم تمامی حرف های خانواده همسر جدیدتان را دخالت برداشت میکنید و این نشان میدهد از نقطه تعادل خارج شدهاید. پس به خودتان اجازه دهید که انسانها را با تمامی کاستیها و ضعفشان بشناسید، همانگونه که خودتان نیز عاری از نقص نیستید.
سوگ پس از طلاق من هنوز طی نشده
یکی دیگر از مسائل محوری پس از طلاق گرفتن، طی کردن دوره سوگ است. اگر شما بدون توجه به طی نشدن این دوره برای بار دوم و یا سوم وارد ارتباط و ازدواج بشوید، احتمال شکستتان بسیار بالا میرود. وابستگیهایی که بعد از طلاق اول، برای افراد به وجود میآید میتواند منجر به طلاقهای دوم و سوم بشود. ممکن است که شما برای فرار و یا جایگزین کردن همسر سابقتان، وارد رابطههایی بشوید که افسردگی و اضطرابتان را با این وابستگیها، درمان کنید؛ غافل از اینکه بدون طی کردن دوره سوگ، ضربههای شدیدتری در انتظارتان خواهد بود.
این دوره سوگ شامل 5 مرحله است: انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش
در مرحله انکار باور نمیکنید که زندگی مشترکتان، به اتمام رسیده است. وقتی برای بار دوم هم طلاق میگیرید، ممکن است انکار در شما شدت پیدا کند.
در مرحله خشم مطمئناً از اینکه زندگی مشترکتان برای بار دوم یا سوم به طلاق رسیده است، خشمگین هستید و از خودت یا دیگران میپرسید: چرا من؟ چرا زندگی من باید اینگونه باشد؟
در مرحله چانه زنی، تمام تقصیرات در زندگی مشترک خود را به گردن میگیرید و خود را مقصر تمام و کمال میدانید. در حالیکه میدانیم در زندگی مشترک صفر و صد وجود ندارد و هیچ شخصی به تنهایی مقصر نیست.
با شروع مرحله افسردگی، خلق شما به شدت متغیر است و عمدتاً احساس غمگینی دارید. دائما سوگواری میکنید که چرا ازدواج من برای بار دوم و یا سوم به طلاق رسیده است؟
و در مرحله آخر، میپذیری که زندگی مشترکتان به طلاق رسیده و تمامی تقصیرات بر گردن خودتان نبوده است. در این مرحله پذیرش به شما کمک میکند بتوانید با سوگ ناشی از طلاق دوم و یا سوم، طرح و برنامه بهتری برای زندگیتان طراحی کنید و بدون اصلاح آسیبهای قبلی وارد رابطههای جدیدی نشوید. گیرکردن در هر کدام از این دورههای سوگ میتواند باعث بروز آسیب جدی و شکست در ازدوجهای بعدی شود. نکته مهم این است که بدانیم زمان دقیقی برای طی کردن این دوره سوگ وجود ندارد، چرا که هر فردی با شیوههای متفاوتی زندگی کرده است و میزان تاب آوری آنها متفاوت است. دوره بازگشت به زندگی بعد از طلاق، به شما کمک میکند دوره سوگ بعد از جدایی را به شیوه صحیح پشت سر بگذارید و بتوانید زندگیتان را بازسازی کنید.
تصمیم گیری درست برای طلاق دوم و یا ادامه رابطه
هنگامی که در شرایطی قرار گرفتید که ازدواج دوم خودت را به بن بست رسیده میپندارید، ابتدا تمامی راههای ممکن برای اصلاح رابطه را انجام بده. برای مثال با استفاده از جلسات مشاوره به حل کردن ایرادات رابطهتان بپردازید. در مشاوره میآموزید که چگونه رابطههای که از نگاه شما و یا همسرتان به بن بست رسیده را تقویت کنید. تصمیم برای طلاق دوم و یا سوم، مطمئناً سختیهایی به همراه خواهد داشت و باید برای آن آمادگی لازم را داشته باشید. اما این موانع و خطرات چه مسائلی هستند؟
اگر بخواهم برای دومین بار طلاق بگیرم، اطرافیانم چه میگویند؟
سایه حضور و حرف دیگران میتواند باعث تصمیمات متعدد و اشتباهی برای شما باشد. این موقعیت زمانی پررنگ میشود که خودتان توانایی تصمیمگیری و حل مساله نداشته باشید. همچنین وقتی دلیل ازدواج و یا حتی طلاقتان حرفهای اطرافیان و بدون مشورت گرفتن از متخصصین باشد. حتی گاهی نمیدانید چطور خبر طلاق دوم خودت را به دیگران بدهید.
طلاق برای بار دوم و سوم، میتواند این ذهنیت را در شما ایجاد کند که حتما خودتان دچار مشکل بودهاید که همسرتان نتوانست با شما زندگی کند و همین موضوع باعث ترس، کاهش عزت نفستان شده است. این حرف میتواند به میزانی صحیح باشد، اما تمرکز روی باورهای اطرافیان و حرفهای آنها، مانع از اصلاح رفتار شما میشود و مجدداً به توجه به روال سابق رفتار میکنید. پس اگر شما دائما نگران حرفها و قضاوتهای دیگران باشید، امکان اصلاح رفتارهای خود را از دست میدهید. در ابتدا باید به کمک یک متخصص، شرایط زندگیتان را بررسی کنید که آیا امکان بازسازی و ترمیم این زندگی وجود دارد یا خیر و اگر دریافتید که جدایی نفع بیشتری برایتان دارد، چگونه آسیبهای این جدایی را به حداقل ممکن برسانید. شما برای پشت سرگذاشتن این مرحله نیازمند به حضور یک مشاور هستید تا امکان اشتباه خودت را در آینده به حداقل ممکن برسانید. اگرهم در موقعیتی هستید که طلاق دومتان نیز اتفاق افتاده، بازهم با دریافت مشاوره به خودتات فرصت طی کردن مراحل سوگ و ساختن زندگی ایدهآلتان را بدهید.
حمایت پس از طلاق دوم
بعد از طلاق دوم، حلقه حمایتی دوستان و آشنایان موثر و مثبت اندیش خود را رها نکنید. باور داشته باشید که ازدواجهای قبلیتان به پایان رسیده است و باید برای شروعی مجدد استوار باشید. دوری کردن و انزوا کمکی به شما نخواهد کرد، بلکه مشکلات جسمانی و روانی بیشتر بروز پیدا میکنند.
وضعیت فرزندان بعد از طلاق دوم
در صورتی که حضانت فرزند پس از طلاق با شماست، میتوان حدس زد که شما نگران وضعیت فرزند خود هستید. بهتر است تربیت او را در این وضعیت نیز از یاد نبرید. اگر فرزند شما احساس گناه بابت مساله طلاقتان دارد، حتماً با مشورت گرفتن از مشاور این حس را در او از بین ببرید. ممکن است او احساس طردشدگی داشته باشد، شما میتوانید در این شرایط نیز همراه او باشید تا نگران آینده نباشد. برای خودتان نیز ابهام در نقش اتفاق میافتد و تک والد بودن برای شما مسلماً دشوار خواهد بود. با طی شدن مراحل سوگ شما به این باور میرسید که باید این نقش تک والد شدن را بپذیرید تا بتوانید والدی موثر برای فرزند خود باشید. اما در صورتی که برای فرزند خود دلتنگ هستید و حضانت او با شما نیست، در این شرایط نیز حضور یک مشاور میتواند به شما کمک کند تا چطور با این شکست کنار بیایید.
اگر فردی بدون در نظر گرفتن خطاها، ضعفها و ویژگیهای منفی خود در طلاق اول، به سمت رابطه و ازدواجهای بعدی حرکت کند، شکست در آن ازدواج نیز دور از انتظار نخواهد بود.یک فرد مطلقه باید در ابتدا به خود فرصت سپری شدن دوره سوگ طلاق را بدهد، سپس با بررسی طرح و برنامه جدیدی، برای ازدواج مجدد اقدام کند. در دوره بعد از طلاق دوم یا سوم، اطرافیان ممکن است فشارهای زیادی به فرد وارد کنند و او را تماما مقصر بدانند، اما با کمک یک مشاور میتواند راههای تعامل سالم با اطرافیان را بیاموزد. همچنین باید این مساله را بپذیرند که هیچ انسانی کامل نیست و برای همه ما امکان خطا وجود دارد. قبل از هر اقدام جدی، حتما با مشاور صحبت کنید.
پرسش و پاسخ کوتاه