زندگی با شوهر زورگو میتواند بسیار مشکل باشد. روابطی که بر اساس سلطه گری و زورگویی یکی از دو طرف بنا شده اند معمولا روابط شاد و سالمی نخواهند بود. چرا که زورگویی مرد ممکن است باعث شود همسرش دچار احساس حقارت، اضطراب، خشم و افسردگی شود و اعتماد به نفس او در زندگی مشترک کاهش یابد. اما اگر میخواهید بدانید شوهر زورگو در زندگی مشترک چه رفتارهایی نشان میدهد و نحوه برخورد صحیح در برابر این رفتارهای زورگویانه چیست، در این مفاله با همیار عشق همراه باشید.
زورگویی شوهر در زندگی مشترک
مردان زورگو و خودرای غالباً افرادی هستند که تمام تصمیمها را میگیرند، مشکلات را حل میکنند و کارها را روبهراه میکنند. مردان غد و زورگو معمولاً اعتماد به نفس بالایی دارند.
مشکل اینجا است که مردان زورگو و کنترل کننده، احساسات دیگران یا حتی احساسات خودشان را در نظر نمیگیرند؛ این گروه از مردان به جای آن که رابطه برایشان مهم باشند، هدف برایشان مهم است و میخواهند به هر طریقی به هدفشان برسند. ممکن است مردان زورگو بتوانند به نتیجه برسند، اما غالباً دیگران را در مسیر رسیدن به هدف آزار میدهند. یک شوهر زورگو رفتارهای خاصی دارد که در این بخش به بررسی آنها میپردازیم.
کنترلگری و زورگویی در ارتباطات اجتماعی همسر
کنترل کردن و تحت نظر گرفتن مداوم، متداولترین نشانهی شوهران زورگو و قلدر است. او به خودش اجازه میدهد که هر وقت دلش خواست تلفن یا ایمیل همسرش را کنترل کند. شوهر زورگو هر چند دقیقه یا چند ساعت یک بار به همسرش پیام میدهد یا با او تماس میگیرد، تا او را همواره تحت نظر داشته باشد.
شوهر کنترلگر هر جایی را که زنش میرود و هر کسی را که با او حرف میزند، کنترل میکند و حتی سعی میکند روابط همسرش با خانوادهاش را نیز تحت نظر بگیرد. کافی است این شوهر غد متوجه شود که همسرش وقتش را با دیگران سپری کرده است، تا بنای بداخلاقی بگذارد، حتی اگر این دیگران همه زن باشند، باز هم این شوهر حسود و زورگو عصبانی میشود. به علاوه کوچکترین ارتباطی با یک مرد باعث میشود که آتش حسادت در دل او زبانه بکشد.
زورگویی با خشونت ( آزار جسمی و کلامی)
زورگویی شوهر میتواند منجر به سوءاستفاده کلامی، جسمی، عاطفی یا روحی شود. قربانی سوءاستفاده شدن در رابطهی زناشویی خسارت شدیدی به سلامت روح و جسم زن وارد میکند.
آیا در خانه قربانی سوءاستفاده جسمی یا خشونت خانگی شدهاید و شوهرتان کتکتان زده است؟ آیا همسرتان با تهدید و ارعاب شما را وادار میکند که علیرغم میل و خواستهی خودتان عمل کنید؟
شوهر زورگو دائماً به همسرش دستور میدهد، غالباً بر سر همسرش فریاد میزند یا او را تحقیر میکند، از تمام کارهای همسرش ایراد میگیرد و هر مشکلی که پیش میآید، همسرش را به باد سرزنش میگیرد. خیانت یکی از گونههای قوی سوءاستفاده عاطفی به شمار میآید.
زورگویی در تصمیمات مهم زندگی مشترک
مرد زورگو سعی میکند تقریباً تمام تصمیمهای همسرش را کنترل کند. همسر زورگو و خودرای گوش شنوایی برای شنیدن نظرات همسرش ندارد. حتی اگر زن نقش موثرتری در زندگی زناشویی داشته باشد و درآمدش از شوهرش بالاتر باشد، باز هم این شوهر است که حرف آخر را میزند و صاحب اختیار زندگی است.
آیا شما هم در تصمیمهای مهم زندگی، مانند خرید خانه یا ماشین مشارکت دارید؟ آیا همسرتان درباره شغل، خانواده یا برنامههای آینده با شما مشورت میکند؟
اگر پاسخ شما منفی است یعنی در زندگی مشترک تحت سلطه و زورگویی شوهرتان هستید.
زورگویی در نحوه تربیت فرزندان
اکثر شوهران دیکتاتور معمولاً افکار و نظرات همسرشان درباره تربیت فرزندان را قبول ندارند. این پدران مستبد به مادر خانواده اجازه نمیدهند که قوانینی را برای کنترل کردن فرزندان تعریف کند یا تصمیم بگیرد که چه کاری به نفع بچهها است. مادر خانواده در این شرایط درمانده و ناامید میشود و احساس میکند از مقام مادری به پرستاری بچهها تنزل داده شده است.
این پدر مستبد خانواده است که دربارهی همه چیز، از مدرسه تا امور روزمره تصمیم میگیرد و صاحب اختیار مطلق بچهها است. شوهر زورگو تمام قوانین خانه، از ساعت برگشت به خانه تا نمرات قابل قبول مدرسه یا مدیریت عادتهای اشتباه را تعیین میکند. مرد خودرای فکر میکند که آنقدر عاقل و دانا هست که دربارهی همه چیز به تنهایی تصمیم بگیرد.
سلطه گری و زورگویی مالی
بدون شک کنترل مالی متداولترین نشانهی استبداد و زورگویی مردان است و اعضاء تحت سلطهی خانواده باید برای کوچکترین مخارج، حتی هزینههای روزمره نیز جواب پس بدهند. یک مشکل این است که همسر و فرزندان یک مرد زورگو باید برای کمترین مبلغی پاسخگو باشند و مشکل دیگر اینجا است که اصولاً مبلغ چندانی در اختیارشان قرار نمیگیرد که بخواهند آن را خرج کنند.
اگر شاغل هستید و با این حال همسرتان همه درآمد شما را در اختیار میگیرد و هیچ حقی در آن ندارید یا اینکه برای هر ریال خرج کردن باید به او جواب پس بدهید، به این معناست که تحت سلطه مالی شوهرتان قرار گرفته اید.
برخورد اشتباه در برابر شوهر زورگو
آیا زنهایی که با مردان زورگو ازدواج کردهاند، میتوانند به بهبود زندگی خود امیدوار باشند؟ بله، با برخورد درست با شوهر زورگو میتوانید زندگیتان را نجات دهید، اما قبل از آن باید بدانید که چه رفتارهایی با شوهر زورگو اشتباه است.
برخورد اشتباه اول: به راه انداختن جنگ قدرت
زن درمانده و زخم خورده در مقابل استبداد شوهر این طرز فکر را اتخاذ میکند که: “اگر میخواهی من را کنترل کنی، من هم تا جایی که جان در بدن دارم با تو میجنگم، پس بچرخ تا بچرخیم!” این رویکرد خشم و نفرت را در دل طرفین انباشته میکند و زمینه را برای بحثهای آتشین آماده میکند. هر چه شوهر زورگو بیشتر جر و بحث کند، شما هم مقابله به مثل میکنید و جوابش را با لحنی تندتر میدهید. اما با این برخورد راه به جایی نمیبرید و هیچ کدام برنده نمیشوید، اما بازی قدرت ادامه پیدا میکند و بحث و دعوا هیچگاه متوقف نمیشود. بسیاری از همسران این الگوی رفتاری را سالیان متمادی ادامه میدهند.
قبول کنید که ازدواج نوعی شراکت است و هیچ یک نباید در زندگی مشترک مورد سوءاستفاده جسمی یا عاطفی قرار بگیرید. اگر همسرتان بر سرتان فریاد میزند و داد میکشد، سعی کنید به جای داد زدن، با خونسردی و آرامش با او صحبت کنید و نظرتان را محترمانه با او در میان بگذارید. به خاطر داشته باشید که هر فردی حق دارد نظر خاص خودش را داشته باشد و آن را اعلام کند. اگر شوهرتان داد و فریاد زدن را ادامه داد، به جای این که همانجا بنشینید، بلند شوید و با آرامش از اتاق بیرون بروید و خودتان را سرگرم کار دیگری بکنید.
برخورد اشتباه دوم: مظلوم و مطیع بودن
زن خسته و منفعل با خودش فکر میکند که: “من تسلیم شوهر زورگویم میشوم تا دیگر جنگ و دعوایی پیش نیاید.” این گروه از زنان میخواهند به هر قیمتی شده که صلح را برقرار کنند و به آرامش برسند. اما از قضای روزگار این برخورد سلطهپذیر و خادمانه به صلح منتهی نمیشود. شاید از بیرون به نظر برسد که زن و شوهر زندگی آرامی دارند، اما واقعیت این است که میدان نبرد به درون و تعارضهای درونی کشیده شده است.
بنابراین به جای آن که همه چیز را در سکوت تحمل کنید و سرزنشهای شوهر زورگویتان را مظلومانه بپذیرید، به شوهرتان بفهمانید که هرچند به نظراتش احترام میگذارید، اما احتیاجی ندارید که او همیشه برای شما تعیین تکلیف کند.
روش برخورد صحیح در برابر شوهر زورگو
در ادامه چند روش و راهکار برای برخود صحیح در برابر زورگویی و سلطه طلبی شوهر بیان شده است:
روش اول : تاثیرگذاری با تایید و توافق
با بحثها و نظرات شوهر کنترلگر و مستبدتان موافقت میکنید، اما اجازه نمیدهید که او شما را کنترل کند. موافقت محترمانه بدون تن دادن به استبداد و زورگویی شوهر به شدت این مرد خودرای را تحت تاثیر قرار میدهد. این طرز برخورد عزت نفس یا غرور مرد مستبد و سلطهگر را خدشهدار نمیکند. با نظرات و ایدههای شوهرتان مخالفت نمیکنید، چون شوهرتان این مخالفت را به عنوان انتقاد شخصی تعبیر میکند. بعد از انجام دادن نیمهی اول باید نیمهی دوم را نیز اجرایی کنید، یعنی این که اجازه ندهید شوهرتان شما را کنترل کند و برای مثال اجازه ندهید کالاهایی را که دوست ندارید، به صرف ارزان بودن به شما تحمیل کند و بخرد. این طرز برخورد در درازمدت بسیاری از شوهران زورگو را تحت تاثیر قرار میدهد و موجب میشود که رفتار متعادلتری در زندگی پیدا کنند.
روش دوم: بهره گیری از قدرت طلبی طرف مقابل برای بهبود اوضاع
ناظران خوب و باتجربه در دنیای تجارت و ورزش، نقاط قوت کارکنان یا بازیکنان را پیدا میکنند و حداکثر استفاده را از آنها میبرند. این اصل در زندگی زناشویی نیز کاربرد دارد و برای تحت تاثیر قرار دادن شوهر زورگو بسیار مفید است. از آنجایی که شوهران کنترلگر عملکرد برایشان مهم است، برای رسیدن به اهداف خود به این چالشهای جدید واکنش نشان میدهند. بنابراین همسر زورگو از درخواست کمکی که از او میکنید، استقبال میکند؛ برای مثال به شوهرتان بگویید: “تو خیلی خوب برای رسیدن به اهدافت برنامهریزی میکنی. میتونی تو این مورد به من کمک کنی؟ یکی از دوستام از من خواسته که راهکارهایی رو برای بهتر و جذابتر شدن زندگی مشترکشون پیشنهاد بدم. چند تا فکر به ذهنم رسیده، اما دوست دارم نظرات تو رو هم بدونم. شاید بتونیم تا هفتهی بعد فکرامونو رو هم بریزیم و به نتیجه برسیم.” احتمالاً همسرتان با ایدههای فوقالعاده شما را غافلگیر خواهد کرد.
این ایدهها شامل خواندن کتابهای مربوط به زندگی زناشویی و صحبت کردن درباره آنها، شرکت در سمینارهای تقویت زندگی مشترک، اختصاص دادن ساعتی از روز به گفتگو، قرارهای هفتگی شبانه، بدون مناسبت هدیه خریدن و … میشود. از آنجایی که همسر وظیفه محورتان در رسیدن به این ایدهها نقش داشته است، احتمالاً تمایل بیشتری پیدا میکند تا فعالیتهای پیشنهادی خود را دنبال کند و به مرحلهی اجرا دربیاورد. اگر بتوانید همسر زورگویتان را ترغیب کنید که مهارتهای طبیعی خود را برای بهبود زندگی مشترکتان به کار بگیرد، هر دو نفر از این قدرت درونی او بهرهمند خواهید شد.
به خاطر داشته باشید که در بحث با یک مرد زورگو نمیتوانید برندهی میدان باشید، فقط میتوانید نبرد را طولانیتر کنید. اما اگر با او موافقت کنید و از نقاط قوتش به نفع زندگی مشترکتان استفاده کنید، مطمئن باشید که هر دو میتوانید پیروز میدان باشید. سرسختانه اما در کمال آرامش و مهربانی از تسلیم شدن در برابر زورگوییهای همسرتان خودداری کنید. شما نمیتوانید همسرتان را تغییر دهید، اما میتوانید بر او تاثیر بگذارید.
روش سوم: برخورد روشن و قاطعانه
رفتار شوهر مستبدتان را نادیده نگیرید. زمانی که از رفتار ناپسند شوهرتان چشمپوشی کنید، او فکر میکند که مشکلی با زورگوییهایش ندارید و آزارها و شکنجههایش بیشتر میشود.
در زندگی مشترک اعتماد به نفس داشته باشید.
به همسرتان بفهمانید که به هیچ وجه از رفتار زشت و قلدرمآبانهی وی راضی نیستید و دوست ندارید که برایتان رئیس بازی دربیاورد. اکثر شوهران زورگو در مقابل همسرانی که سر تسلیم در برابر ظلمهایشان فرو نمیآورند، واکنش نشان میدهند و با آنها وارد جنگی تن به تن میشوند. نترسید و میدان را خالی نکنید، اجازه ندهید که مسائل مهم زندگیتان حل نشده باقی بماند و مجبور شوید، یک عمر با تحقیر و درماندگی زندگی کنید. شفاف و قاطع با همسرتان برخورد کنید. به همسرتان بگویید که هیچ اشکالی ندارد که نگرانیها و نظراتش را مطرح کند، اما حق زیادهروی و تحمیل کردن نظراتش را ندارد.
برای این که همسرتان دست از کنترل کردن شما بردارد، خودتان باید قاطعانه برخورد کنید و از این به بعد هر کاری که میگوید، انجام ندهید. همسرتان را متوجه این حقیقت بکنید که شما هم میتوانید و باید برای زندگیتان تصمیم بگیرید. زمانی که اجازه بدهید همسرتان به تمام جنبههای زندگیتان ورود کند و همه چیز را تحت نظر بگیرد، او ناخودآگاه شروع به کنترل کردن شما میکند.
روش چهارم : بهبود روابط زناشویی و برقراری ارتباط موثر
اگر فکر میکنید که همسرتان شما را درک نمیکند، بهتر است قبل از آن که زندگیتان از هم بپاشد، رابطهتان را ترمیم کنید. درباره مشکلات زندگیتان با هم حرف بزنید و روشهایی را برای نزدیکتر شدن به هم پیدا کنید.
از خانواده، دوستان یا مشاور کمک بگیرید: اگر نگرانید که مبادا همسرتان از شنیدن این که زورگوییها و انحصارطلبیهایش را دوست ندارید، آشفته شود، از خانواده یا دوستانتان بخواهید که با او صحبت کنند. چنانچه حس میکنید که صلاح نیست رفتار ناخوشایند همسرتان را برای خانواده و دوستانتان فاش کنید، از مشاور کمک بگیرید.
از نشانه های مرد زورگو این است که درمورد ارتباطات اجتماعی همسرش و نحوه هزینه کردن او بیش از حد کنترلگری نشان میدهد. همچنین او اجازه دخالت مادر را در نحوه تربیت فرزندان نمیدهد. زورگویی گاهی با خشونت و آزار جسمی و کلامی نیز همراه است. وقتی مردی در تصمیمات مهمه زندگی مشترک با همسرش مشورت نمیکند نیز به نوعی زورگویی و سلطه گر را در پیش گرفته است.
دو نوع برخورد و جبهه گیری اشتباه در برابر شوهر زورگو این است که در زندگی مشترک بازی قدرت به راه اندازید و شما هم مانند او بخواهید زورگویی و سلطه جویی یا لجبازی را در پیش بگیرید. یا اینکه برعکس، در مقابل زورگویی او همیشه کوتاه بیایید و مظلوم و مطیع فرمان او باشید.
برخورد و رفتار صحیح در برابر شوهر زورگو شامل 4روش میشود. در روش اول شما میتوانید به کمک تایید کردن و توافق کردن با او در برخی موارد، راه سازگاری را با او در پیش بگیرید. در روش دوم میتوانید از حس قدرت طلبی او برای بهبود اوضاع کمک بگیرید. روش سوم این است که به صورت روشن و قاطع با زورگویی مواجه شوید. در نهایت آخرین روش مواجهه با شوهر زورگو این است که به متخصص و مشاور مراجعه کنید تا بتوانید با بهبود روابط زناشویی و کسب مهارات برقراری ارتباط موثر با همسر، رابطه تان را ترمیم کنید. درک صحیحی از انتظارات یکدیگر پیدا کنید تا هیچ کدام از دو نفر احساس تحقیر یا مورد ظلم واقع شدن نکند.
پرسش و پاسخ کوتاه
سلام ممنون از سایت خوبتون. من خانمی ۲۶ ساله هستم و یک پسر ۳ ساله دارم. همسرم اصلا هیچ محبت و ابراز احساسات نداره دائم در حال زورگویی و سرزنش کردنه تا حالا بخاطر کارایی که کردم یکبار ازم تشکر نکرده و وظیفه من میدونه ، ولی با کوچکترین سهل انگاری من شروع به ناسزاگفتن میکنه.دوس داره مجردی بگرده و بهایی به من نمیده . قبلا اینجوری نبود و در دوران عقد توجه و محبت داشت بهم اما الان عوض شده و هم اینکه وضع مالیش خوب شده قلدری و زورگویی بیشتر شده. وقتی هم از احساساتم بهش میگم و دردودل میکنم باهش به عنوان نقطه ضعف و اهرم فشار استفاده میکنه. حاضر به طلاق هم نیست و میدونم که اگه خودم اقدام کنم به طلاق با این قوانین مردسالاری به جایی نمیرسم. واقعا درمونده و خسته شدم
بهاره عزیزم سلام. از اونجایی که رابطه زناشویی و مسائل بین زوج ها پیچیده است به خصوص که شما یک فرزند دارین، حتما با مشاور صحبت کنین تا با بررسی جزئیات دقیق رابطه شما بتونه بهتر راهنماییتون کنه عزیزم.
سلام همسرمن فرزنداول خانواده هست ،درخانواده ای زندگی کرده که پدرومادر همیشه ازخواهرانش دفاع میکردن وحق تصمیم گیری ودخالت درهیچ امری بهش ندادن،همیشه عنوان میکنن که دوستش دارن ولی درقالب جمله های مثل “من هیچ کس روندارم وفقط شماهستید برام”و” تودرقبال پدرمادرت موظفی”و….که همشون به معنی “توروبرای رفاه خودم میخوام”هست،خواهرها مستقیم بهش میگن حق دخالت توی تصمیم گیری هامون رونداری،وهرکاری رومخفیانه انجام میدن اما همیشه درحال دخالت درزندگی ما هستند، و اما درزندگی مشترکمون،من تلاش کردم بهش بهابدم،نقاط قوتشو پررنگ کنم،اجتماعیش کنم،ودرکل اعتماد به نفسشوبالا ببرم،حالا نتیجش…….همچنان مثل برده برای خونوادش
رفتارمیکنه وتوی زندگی ما قلدر و خودرای،مادرش ازش خواسته توی کوچه خودشون زندگی کنیم،حتی حاضر نیست یک مترجابه جابشه،اربس تو این زندگی حرص خوردم باخودخواهی های خودش وخوانوادش تا حالا سه باردچارتومور های سرطانی شدم،الان فعالیت تومور روی مهره های کمرمه وهرچی التماس میکنم این خونه که معماریش طوریه که یک طبقه خونه ویلایی هست و۴۵پله داره (برای ورودبه حمام ودسشویی وحیاطوپارکینگ وخوا،پله داره)روبا یه طبقه هم کف عوض کنه به آب وآتیش میزنه که عوضش نکنه،درمورد مسائل دیگه هم همینطور،بارها روابطشو با خانم های دیگه متوجه شدم وبهش گفتم ولی اون قدرعادی برخوردمیکنه انگارهیچ اتفاقی نیفتاده،واقعا فروپاشی کردم
نه همراهه نه راضی میشه ازهم جداشیم،به شدت لجبازوزورگو،تحملم تموم شده،ازطرفی کسیو ندارم که ازش کمک بگیرم،ازطرفی اصلا اهل گفتگونیستو اهل مشاوره شدن هم نیست.
هردومون توی رنج سنی 40 و 45 سال هستیم و یه دختر 15 ساله داریم.
سلام دوست گرامی
رفتارهای همسر شما به کنار، اینکه شما در این زندگی اصرار به درست کردن طرف مقابل داشتید، جای بررسی بیشتری دارد.
آیا رفتارهای چسبنده خانواده همسرتان را از ابتدای دوران ازدواج دیدید؟
تابحال خودتان به مشاور مراجعه کردید؟
سلام شوهر من حرف حرف خودشه تو تربیت بچه ها ،بیرون رفتن و تفریح که کجا بریم و با کی بریم.حتی تو خرید مبل خونه ام از من نظر نمیخواد.هر کجا بخوام برم و یا هرکاری بخوام بکنم که به اون نیاز داشته باشم مثلا خرید اولین کلمه ای که ازش میشنوم نه هست.اگه بخوام بحث کنم که چرا کمکم نمیکنی یا چرا بیرون نمیریم یا فلان کار رو میخوام بکنم چرا اجازه نمیدی دست اخر به دعوا و کتک کاری میکشه.احساس افسردگی شدید دارم گاهی ارزوی مرگ میکنم تا از این شرایط راحت بشم مدام سرزنش مدام تحقیر .ایا اینا نشون میده اون مستبده یا من واقعا باید به حرفاش گوش بدم و سکوت کنم و هرکاری اون میگه انجام بدم؟؟؟؟
سلام دوست گرامی
آیا این روال اخلاقی همسرتان از ابتدا وجود داشته است یا خیر؟
تابحال در برابر رفتارهای ایشان چه واکنشهایی از خودتان نشان دادید؟
تابحال برای حل این مشکلات به زوجدرمانگر مراجعه کردید؟
ابتدا باید جزییات بیشتری از رفتارهای خودتان و همسرتان بگویید تا مشاور بتواند به صورت دقیق دلیل این رفتارها را مت.جه شود و با توجه به شرایط شما، راهحلهای مختلفی را بررسی کند.
سلام
شوهر من همه اخلاقاش خيلي خيلي خوبه، فقط يه مشكلي كه داره به من ميگه با هيچ دوستي با هيچ فاميلي حق رفت و آمد و يا حتي اين كه شمارمو داشته باشند، حتي فاميلا مخالفه.
ولي خودش با هر كسي كه دوس داره حتي خيلي از دوستاشو كه منم نميشناسم به هر نحوي شده ميره خونشو و ميگه من مردم مشكلي نداره، البته نه اين كه بگم زياد بره ولي ماهي يه بارو ميره. خيلي بهم زور مياد كه من حتي نبايد تلفني با فاميل خودم حرف بزنم ولي اون همه كار ميكنه در اخرم ميگه تو منو حبس كردي من زن ذليلم
تروخدا بگيد چيكار كنم؟؟
سلام دوست گرامی
به نظر میرسد پس از ازدواج شما و همسرتان نتوانستهاید که درباره روابط خودتان با فامیل و اطرافیان به تفاهمی برسید، در حالیکه نیاز به ارتباط برای هر دونفرشما، نیازی حیاتی است.
شما باید شیوه جرات مندانه بیان درخواست از همسرتان را یاد بگیرید تا بتوانید نیاز خودتان را به رابطه سالم با اطرافیان بازگو کنید.
این درخواست به این شیوه مطرح میشود: من+احساسم+اتفاقی که افتاده+درخواست من
مثال: من از اینکه نمیتونم با اطرافیانم تلفنی یا حضوری صحبت کنم، واقعاً ناراحتم و حس میکنم که از همه جا طردشدم، ازت درخواست میکنم که راجع به این مسائل باهم صحبت کنیم تا به نتیجه برسیم.
در این شیوه درخواست شما بدون هیچ تهدید یا بیاحترامی از نیاز و احساس خود صحبت کردید.
سلام.
شوهر من کاش داد و بیداد میکرد. اگر هرچی میگه بهش چشم نگم بعد شروع میکنه به حرف نزدن بی محلی کردن. خستم کرده.از یه دختر سرزنده و فعال شدم یه ادم خونه نشین بی اعتماد به نفس. اصلا از هیچ چیز زندگیم خبر ندارم.برنامه های اینده میزان درامدش و حتی ایا این هفته میریم بیرون؟ حتی یه شب رستورانم من نمیتونم برنامه ریزی کنم چون فقط وقتی اون میگه. چکار کنم؟
سلام
قطعا کنار اومدن با این شرایط سخته چون احتمالا همسرتون یک سری ویژگیهای شخصیتی داره که به راحتی قابل تغییر نیست. اما باید بدونید شما تغییر یک دفعهای نمیتونید در رفتار همسرتون و زندگیتون ایجاد کنید اما با یاد گرفتن یک سری مهارتها میتونید کمکم این روالو تغییر بدین. پیشنهاد میکنم با سیستم مشاوره تلفنی تماس بگیرید.
سلام.همسر من خیلی زورگو هست خیلی داره اذیتم میکنه ..زندگی منو داره فدای زندگی پدر مادرش میکنه…همسرم تک فرزن مادرش هست و پدرش یک زنه دیگه داره که از اون یک دختر و پسر داره ولی درحال حاضر با زن اول که مادر همسرمه داره زندگی میکنه…همسرم فقط به فکر پد مادرشه و میخاد تلافی زندگی گذشته مادرش رو بکنه ..یکساله که ازدواج کردیم ولی تا حالا هیچ جا باهم تنهایی نرفتیم حتی یک پارک تو شهر خودمون…به من میگه بدون پدر مادرم نمیتونم،میگه بدون اونا بداخلاقم و نمیتونی منو تحمل کنی…خیلی دارم اذیت میشوم هرهفته جمعه باید باهاشون برخلاف میلم بیرون برم….از بدترین زورگویی های همسرم اینه که میگه هروقت خانوادت یعنی پدرمادرم و خواهرام میخان بیان خونمون باید پدر مادر ایشونم دعوت کنیم…میگه فقط پدر مادر من حق دارن تنها بیان خونمون چون خونه بچشونه ولی از تو نمیتونن چون اینجا مار تو نیست ….تو این یکسال ۱۱ ماهش دعوا داشتیم خسته شدم از دستش ، وقتی میگم بریم مشاوره میگه من پولی برا مشاوره تو ندارم در صورتی که شرایط مالی خوبی داره..به سختی برای من خرج میکنه به سختی بهم پول میده و همیشه ازم حساب کشی میکنه که پول اضافی بهم نده…خسته شدم از دستش تا حالا به خانوادم هیچی نگفتم چون خجالت میکشم تو رو خدا کمکم کنید بخاطر آبروم دارم تحملش میکنم
سلام
متاسفانه همسر شما اصلا برای خانواده جدیدش مرز قائل نیست و به شدت به پدر و مادرش وابستگی داره. از چند دیالوگی هم که از ایشون نقل کردید مشخصه باورهای مخربی در این زمینه داره. مطمئنا با این حد از ابستگی و این طرز فکر شما به سختی میتونید تغییری در ایشون ایجاد کنید. این مسئله چیزی نیست که با یک یا دو راهکار برطرف بشه و حتما نیاز به جلسات متعدد و همکاری همسرتون وجود داره. تنها کاری که شما میتونید انجام بدید اینه که موضعگیری کمتری در مقابل خانوادهاش داشته باشید تا همسرتون خودش رو مجبور به یارکشی ندونه، چون مشخصا خانوادهاش رو در تیم خودش میبینه. باید سعی کنید با موضعگیری کمتر و تقویت رابطهتون، پیوند خودتون دو تا رو قویتر کنید تا در بلند مدت بتونید از این پیوند برای کاهش وابستگی همسرتون به خانوادهاش کمک بگیرید. البته این کار سخت و زمانبریه و نیاز به حوصله و صبوری داره. در صورت نیاز به راهنمایی بیشتر با سیستم مشاوره تلفنی صحبت کنید.
سلام ، همسر من دقیقا دیکتاتوره من من هم طی10 سال ازدواج و یه بچه 5 ساله جلوش مقابله به مثل میکنم و هرچی میگه جوابشو میدم ، نیمه اول زندگی اینجوری نبودم ، اتفاقأ خیلی مظلوم بودم و میترسیدم ولی الان که بزرگتر شدم و از حقوق خودم آگاه شدم دارم عقده های اون دوران و سختی هایی که کشیدم و گریه هایی که کردم و تحقیر هایی که شدم رو سرش در میارم ، میدونم کارم اشتباهه ولی هرکاری میکنم نمیتونم آروم شم و وقتی یاد گذشته میوفتم میخوام خونشو تو شیشه کنم ، خیلی داغونم ، از درون دارم از هم پاشیده میشم ، کمکم کنین لطفا ، خودم دوست ندارم مثه آدمهای بی سیاست و بی تدبیر عمل کنم ولی دست خودم نیست ، نمیتونم ببخشمش و فراموش کنم و از نو شروع کنم ، از خودم بدم میاد ، اعتماد بنفسم صفر شده ، عصبانیتم 100 ، اصلأ هیچ کنترلی روی رفتارم ندارم ، میخوام مثه یه خانوم موفق و با سیاست عمل کنم که هم شیفته ام بشه و بدون من نتونه ادامه بده و هم به تمام آرزوهام و هدف هام برسم ، لطفأ کمکم کنین
سلام
مطمئنا زندگی با یک فرد زورگو سخته و خشم و عصبانیت شما طبیعیه. ولی تا زمانی که انقدر خشم دارید اگه همه تکنیکهای دنیا برای داشتن رابطه خوب با شوهرتون رو هم بلد باشید، باز همونطور که خودتون اشاره کردید، نمیتونید اجراشون کنید. مقابله به مثل کردن فقط رابطه رو بیشتر تخریب میکنه و شما رو عصبانیتر و سرخوردهتر. حتما با کمک گرفتن از یک مشاور، اول خشم و احساسات منفیتون رو تخلیه کنید و بعد شروع به کار کردن روی رابطهتون کنید. البته که کار کردن روی رابطه به تنهایی خیلی سخته و حتما نیاز به جلب همکاری همسرتون دارید.
سلام من زنی ۳۰ ساله هستم ۱۰ ساله ازدواج کردم و یک دختر ۵ ساله دارم امروز اونقدر از زندگیم خسته هستم که دارم این پیام رو برای شما میذارم شوهر من از اوایل زندگی زورگو بود طوری که مخالف شدید آرایش کردن من و ارتباط با دوستان نرفت وآمد با آنها میشد بعد از دو سال از ازدواج من به سر کار رفتم و کلا کارت بانکی حقوق من تا به الان در دست ایشان هست بعد از فوت پدرش کلی بدهی چند میلیونی پدرش گذاشت و چون تک پسر خانواده میباشد تمامی بدهی ها را هم تا هم اکنون داره میده یعنی خودم اجاره نشین و دارای وضعیت بد ولی ایشان هر لحظه به مادر خواهرانش در حال رسیدگی هستند و من واقعا از لحاظ مالی در شرایط بدی هستم از طرف دیگر همیشه در خانه ساکت وبا گوشی بازی میکنه یادم نمیاد که کی با من حرف زده من تصمیم ها و کارهاشون وقتی که داره با دوستانش با گوشی حرف میزنه میفهمم که مقلا قراره چی کار کنه هر وقت سعی کردم باهاش حرف بزنم جواب سربالا به من میده با اینکه الان سر کار میرم و دخترم رو خودم جابه جا میکنم حتی مخالفت شدید خرید یک ماشین رو توسط پدرم به من رو داره که تو نباید رانندگی کنی واقعا از همه چی دلسرد شدم احساس میکنم دیگه کلا به من بی تفاوته و فقط در خونه دیکتاتوری و زورگویی به من و دخترم رو داره خیلی خسته شدم بعضی وقتها دلم میخواد جدا ازش زندگی کنم ولی دخترم مونده تو گلوم لطفا من و راهنمایی کنید چی کار کنم
سلام دوست گرامی
زندگی سختی دارید و در واقع زندگی مشترک نیست، بلکه نقش شما در این زندگی، کم و نامشخص است.
اشاره کردید به خاطر بچه زندگی را ادامه میدهید. همان مقدار که طلاق میتواند آزاردهنده و مخرب باشد، نوع رفتار شوهرتان با شما نیز الگوی مخربی در ذهن فرزندتان شکل میدهد.
بنابراین نیاز است که حتما به صورت حضوری به زوجدرمانگر مراجعه کنید.