ترس، احساسی عجین شده با وجود همه ماست و ترس از مرگ از اقسام نسبتاً شایع ترس میان انسانها محسوب میشود که میزانی از آن طبیعی و حتی الزامی است اما اگر این ترس از حدی بگذرد به نوعی فوبیا بدل شده (تاناتو فوبیا) و نیاز به پیگیری و درمان دارد. گاهی ترس از مرگ در کودکان نیز به چشم میخورد ولی در بسیاری از موارد افراد هنگامی که به پنجاه سالگی میرسند و درواقع زمان پیش روی خود را کمتر از سالهایی که پشت سر گذاشتهاند میبینند، دچار این ترس میشوند. بدون شک مراجعه به مشاور بهترین راه برای رهایی از این ترس و درمان این وسواس فکری بیمارگونه نسبت به مردن است. مشاورین میتوانند شما را در پیدا کردن بهترین راه حل برای چیره شدن بر این ترس راهنمایی نمایند.
مشاور کمک میکند ترس از مرگ، زندگی شما را بیمعنا نکند
درمان این وسواس فکری درباره مرگ ممکن است کمی پیچیده به نظر برسد زیرا داشتن ترسی طبیعی نسبت به مرگ برای محافظت خود در برابر حوادث و یا بیماریها لازم است. مشاور میتواند با دانش و تجربهای که در این زمینه دارد میزان ترس شما از مرگ و علت آن را مورد بررسی قرار داده و با تکنیکهای اصولی روانشناسی به شما برای غلبه بر آن کمک کند تا این ترس نتواند همه وجوه زندگی شما را تحت تأثیر قرار داده واجازه لذت بردن از زمان “اکنون” را به شما ندهد.
آیا ترس از مرگ طبیعی است؟
شستن مداوم دستها برای جلوگیری از پخش شدن میکروبها یا مسواک زدن مرتب دندانها برای پیشگیری از بیماری لثه و پوسیدگی دندان واکنشهایی سالم و طبیعی برای برطرف کردن نگرانیهایی بهجا و ضروری است. به همین ترتیب ترس از مرگ نیز معمولاً مفید است، چرا که این ترس به انگیزهای برای حفظ سلامتی تبدیل میشود و انسان را به ورزش کردن، رعایت یک برنامه غذایی سالم و متعادل، غلبه بر اعتیاد و … ترغیب میکند. به علاوه نگرانی سالم درباره از دست دادن فرصت زندگی باعث میشود که تمامی جوانب را قبل از پذیرفتن یک فعالیت بدنی جدید یا قرار دادن خود در یک موقعیت خطرناک بسنجید تا بیهوده جان خود را به خطر نیاندازید. با این حال تاکید میکنیم که این قبیل واکنشها به ترس نرمال از مرگ معمولاً نباید به سطح فوبیای مرگ یا تاناتوفوبیا برسد.
علت ترس از مرگ چیست؟
درحالی که انواع فوبیا علل پیچیدهای دارد، فوبیای مرگ و ترس از مرگ خود و عزیزان در حالت کلی از نگرانیهایی نشأت میگیرد که انسانها درباره مرگ و عدم جاودانگی خود دارند، مهمترین و متداولترین این نگرانیها عبارت است از:
- ترس از مرگ ناگهانی یا طولانی
- ترس از مرگ دردناک یا وحشتآور
- هراس از ناشناختهها یا آنچه در دنیای دیگر میگذرد.
- نگرانی درباره آسایش و رفاه عزیزانی که پس از ما در این دنیا تنها میمانند.
- ترسهایی که ریشه در تجربیات منفی یا دردناک گذشته دارد.
البته تعیین علت روانشناختی خاص ترس از مرگ برای هر فرد بسیار پیچیده و منحصر به فرد است. اگر فکر میکنید که دچار چنین ترسی هستید، بهتر است با یک مشاور مجرب مشورت کنید.
مقایسه نکروفوبیا و تاناتوفوبیا
نکروفوبیا یا مرده هراسی با ترس از مرگ یا تاناتوفوبیا تفاوت دارد. هرچند این دو اصطلاح غالباً با هم اشتباه گرفته میشود و به جای هم برای اشاره به یک نوع ترس به کار برده میشود، اما نکروفوبیا به نوعی ترس شدید و غالباً غیرمنطقی اشاره دارد که افراد در مواجهه با چیزهای مردهای مانند بقایای جسد انسان یا حیوان یا اشیاء و مکانهای تداعی کنندهی مرگ مانند تابوت، آرامستان، مرده شویخانه، سنگ قبر و … دچار آن میشوند.
راهکارهای روانشناسی برای درمان ترس از مرگ و مردن
هنگامی که ترس از مرگ به طور جدی مطرح میشود مراجعه به مشاور روانشناس از اهمیت بالایی برخوردار میشود. اما در کنار مشورت با متخصص میتوانید از تکنیکهای زیر نیز برای رهایی از این ترس بهره ببرید.
کنترل زندگیتان را به دست بگیرید
با افرادی وقت بگذرانید که از بودن در کنارشان لذت میبرید. چیزهای جدید را امتحان کنید. خودتان را به چالش بکشید. از همه مهمتر خودتان را فعال نگه دارید و در فعالیتهای مفید شرکت کنید. اگر فکری عذابتان میدهد، برای غلبه بر آن تلاش کنید. اگر کار ناتمامی دارید، آن را به پایان برسید. اگر لازم است با کسی صحبت کنید، با او تماس بگیرید. اگر از انجام دادن کاری یا بودن در رابطهای رضایت ندارید، آن را رها کنید. سالهای زیادی پیش روی شما است تا از مواهب زندگی لذت ببرید. مهم است که زندگیتان را در کنار چه کسی سپری میکنید. ترس از مرگ غالباً از این موضوع نشأت میگیرد که طبق میلتان زندگی نکردهاید. هر کسی شایستگی را آن دارد که شاهد به واقعیت پیوستن رویاهایش باشد. هرچه بیشتر قدر زندگی را بدانید و از لحظه لحظه آن لذت ببرید، از این که باید روزی از زندگی دست بکشید، کمتر خواهید ترسید.
بپذیرید که مرگ امری طبیعی است
به خودتان بقبولانید که بخشی از یک چرخه بزرگ هستید و تمام انسانها باید این دنیا را وقتی زمانش برسد، ترک کنند. همه ما مراحل لقاح، تولد و مرگ را پشت سر میگذاریم. همان طور که روزی بدون اختیار خود پا به این دنیا گذاشتهایم، باید روزی تسلیم مرگ شویم. میتوانید به وجود خود و دستاوردهایتان در این دنیا افتخار کنید. ما فرصت و نعمت زندگی کردن را داشتهایم، باید برای این موهبت قدردان پروردگار باشیم و زمانی که فرصتمان به اتمام میرسد، مرگ را بپذیریم.
کتابها و راهنماهای خودیاری درباره مرگ را مطالعه کنید
نویسندگان بسیاری تفکرات و اندیشههای خود درباره مرگ را به رشته تحریر درآوردهاند. همچنین رهبران مذهبی، فلاسفه و اهل تصوف نوشتههای ارزشمندی را درباره جهان پس از مرگ برای ما به یادگار گذاشتهاند. هرچند این آثار اتفاقات پس از مرگ را با قطعیت مشخص نمیکند، اما مطالعه و اندیشه در آنها به ما کمک میکند تا پاسخ سوالهای مهمی درباره چیستی و کیستی خود، چرایی آمدنمان به این جهان و زندگی پس از مرگ را پیدا کنیم.
در مراسم مذهبی شرکت کنید و به معنویت متوسل شوید
مهم نیست که مذهبی هستید یا خیر، شرکت کردن در مراسم مذهبی برای معنا بخشیدن به زندگی و استمرار دادن به وجودمان مهم است. مراسم مذهبی میتواند به سادگی شرکت در نماز جماعت یا دعا خواندن شبانه باشد. زمانی که به مذهب پناه ببرید، پس از مدتی متوجه تغییر در روحیه یا جسم خود میشوید. انتخاب با شما است. اگر میخواهید درباره دین شناسنامهای خود تحقیق کنید یا با اندیشههای مذهبی جدید آشنا شوید، الان زمان مناسبی است. از پرسیدن سوالات سخت درباره زندگی پس از مرگ نترسید، چون فقط این سوالات هستند که شما را به درک عمیقتری از تمامی جوانب زندگی میرسانند و ایمانتان را تقویت میکنند
بر خوب زندگی کردن تمرکز کنید
نکات کوچک بسیاری وجود دارد که با رعایت کردن آنها میتوانید زندگی سالمتر و مثبتتری داشته باشید. در واقع این آهسته و پیوسته رفتن است که شما را به بزرگترین تحولات میرساند. خودتان را ملزم کنید که هر روز، زیر باران یا زیر تابش آفتاب به پیادهروی بروید. احساسات واقعی خود را کشف کنید. فهرستی از کارهایی که همواره دوست داشتهاید، قبل از مرگ انجام دهید و چیزهایی که همیشه میخواستهاید به آنها برسید، تهیه کنید. اگر زندگی پربار و پرمشغلهای داشته باشید، فرصتی برای فکر کردن به مرگ پیدا نمیکنید.
برای مرگ خود و آینده بازماندههایتان برنامهریزی کنید
بسیاری از سوالات ما درباره مرگ ماهیت مذهبی و فلسفی دارد. اما برای برطرف کردن دغدغههای مربوط به زندگی این دنیا باید چکار کنیم؟ بخش اعظم ترس ما از مرگ از نگرانی درباره آینده خانوادهمان در نبود ما سرچشمه میگیرد. آیا نوههایمان شاد خواهند بود؟ آیا همسرمان میتواند بر اندوه خود غلبه کند؟ آیا خانوادهام پول کافی برای یک زندگی راحت خواهند داشت؟ تمام این پرسشها و نگرانیها بهجا است. خبر خوش این است که هرچند نمیتوانیم زمان یا چگونگی رفتنمان از این جهان را کنترل کنیم، اما آنچه از خود به جا میگذاریم، کاملاً تحت اختیار ما است. حتی اگر دهها سال زندگی سالم و شاد را پیش رو داشته باشیم، سامان دادن به امور مختلف زندگی و برنامهریزی برای پس از مرگ آرامش را برایمان به ارمغان میآورد؛ چرا که میدانیم اگر اتفاق غیرمنتظرهای رخ دهد، دیگران از وصایا و خواستههایمان آگاهی دارند و آینده عزیزانمان را تامین کردهایم.
تجربهای موفق از درمان ترس از مرگ با مشاوره
چندی پیش خانمی به مشاور مراجعه کرد که میخواست برای حل مشکل همسرش از مشاور کمک بگیرد:
“همسرم به شدت از مرگ میترسد. او شبها دچار ترس زائدالوصفی میشود و من سعی میکنم که با او صحبت کنم تا حواسش پرت شود. اما متوجه نشدهام که هر چند وقت یکبار دچار این ترس میشود. شوهرم از حرف زدن درباره این ترس متنفر است، چون زمانی که ترس در قالب کلمات بیان میشود، شکل واقعی به خود میگیرد و تحمل این واقعیت برای او بسیار دشوار است. برادر بزرگتر همسرم در دوران جوانی پس از یک بیماری طولانی یکساله از دنیا رفت و فکر میکنم که این مرگ زودهنگام به ترس همسرم دامن زده باشد، هرچند همسرم میگوید که این ترس را از زمان کودکی داشته است. مادرشوهرم نیز این حرف را تایید میکند و یادش میآید که پسرش شبها در خواب گریه میکرده و وقتی مادر سعی میکرده که پسرش آرامش کند، پسر وحشتزده از احساس ترسناک خود صحبت میکرده است.”
مشاور بعد از شنیدن صحبتهای این خانم متوجه شد همسرش به احتمال زیاد دچار فوبیای ترس است. پس ابتدا به او کمک کرد بتواند سر صحبت را درباره این ترس با همسرش باز کند و سپس او را برای مراجعه به مشاور ترغیب کند. شوهر این خانم پس از مراجعه به مشاور و صحبت درباره ترسی که سالها درگیر آن بود (البته صحبت کردن از این ترس خیلی هم کار آسانی نبود)، پذیرفت تا با استفاده از راهنماییهای مشاور و به کمک همسرش با این ترس مقابله کند. اکنون چند ماه از آغاز درمان میگذرد و این ترس از مرگ و آشفتگیهای به دنبال آن، به مقدار زیادی از زندگی این زوج حذف شده است. البته آنها هنوز هم با مشاور در ارتباط هستند و تصمیم دارند این ارتباط را تا پایان گرفتن کامل این فوبیا ادامه دهند.
پرسش و پاسخ کوتاه
سلام من یک سال پیش مادربزرگم فوت کرد از اون به بعد نسبت به مرگ یکم حساس شدم اما ماجرا از وقتی شروع شد که هفت ماه بعدش انگار یه حسی بهم گفت بابات قراره فوت کنه چون قبل فوت مادربزرگم هم همین حس و داشتم وحشت کردم و گفتم حتما درسته و تا دوروز نگران بودم خود به خود خوب شد اما دوماه بعدش دوباره شروع شد این دفعه حس کردم که مرگ خودم نزدیکه کلا ماجراش طولانیه
الان چهارماه میگذره هنوز یه مدت خوب میشم باز دوباره این حس بهم دست میده اما میدونم که واقعی نیست کنترلش میکنم تاحدودی
ولی بعضی وقتا با اینکه به مرگ فکرنمی کنم دلهره میگیرم
اما فکرمیکنم مربوط به همین ترسی باشه که دارم چون همیشه عامل ایجاد کننده اضطرابام همین مرگ بوده که بعدش حس میکردم بی دلیل دلهره دارم…چیکارکنم؟؟
سلام دوست گرامی
به سن خودتان اشاره نکردید.
یکی از اضطرابهایی که معمولاً بعد از فوت یک عزیز اتفاق میافتد، اضطراب ناشی از مرگ و از دست دادن است. اگر این اضطراب قابل کنترل نباشد و در عملکرد روزمره شما اختلال ایجاد کند؛ باید حتماً به روانشناس بالینی مراجعه کنید.
سلام.وقتتون بخیر.
ببخشید من همیشه آروم و نرمالم اما ته افکارم همیشه این فکر مرگ هست.نه مرگ خودم بلکه روز فوت خانواده و عزیزانم.اما بعضی وقتا این افکار یهو اوج میگیره و حالم رو چه روحی چه جسمی خراب میکنه حتی دست و پاهام هم گزگز میکنن یا میلرزن و گاهی هم دل درد میگیرم و عرق میکنم.به این فکر میکنم که مثلا نکنه یکی از عزیزانم فوت کرد عزیزان دیگرم هم از شدت غم از دست برن یا اون موقعی که خبر فوت رو میشنویم خود من چطوری میشم نکنه سکته کنم یا بمیرم یا نکنه از شدت این استرس و غم یه روز خدایی نکرده ام اس بگیرم.( چون دست و پاهام که گزگز میکنن میرم تو فکرش).
تو رو خدا کمکم کنید خواهش میکنم بهم بگید چیکار کنم.خواهش میکنم راه حلی ارائه کنید بهم.واقعا به کمکتون نیاز دارم.
سلام دوست گرامی
ریشه این حالتها، داشتن اضطراب بالا است. شما باید با مراجعه به درمانگر اضطراب، این مساله را حل کنید.
من این سوال ذهنمو مشغول کرده ک چطوری میشه این همه تلاش کنی اخر بمیری یا اکه قرار بود بمیریم چرا به دنیا امدیم چرا بد از این همه مدت ک تو زمین هسیم یهو همه چی تاریک میشه به چیز مربع شکلی ک توش یه چیزه دایره هس توش ادم هس همه چی هس ولی بازم قراره تموم شه من واقعا وقتی فک میکنم قلبم میلرزه به این ک قراره کلا همه جا تاریک شه دیگه پیش عزیزام نباشم خیلی میترسم از اون روز نه میخوام مرگ خوانوادمو ببینم ن خودم اصلا نمیتونم باورش کنم نمیشه باورش کرد نمیدونم مردم چطوری زندگی میکنن اگه اون دنیا نباشه ؟
اگه واقعا دیگه هیچی نمیبینم همه جا تاریک شه چی
سلام دوست گرامی
شما دچار بدبینی و بدفهمی شده اید قرار بر تاریک شدن نیست .قرار بر رشد و تعالی هست و سپس شروع دوران و دنیای دیگری هست.در زمینه دینا و جهان دیگر نیاز به شناخت و اگاهی بیشتری دارید .توصیه میکنم حتما کتاب مطالعه کنید
سلام من هم همينطورم متاسفانه ٤ ماهه كه به شدت فكر مرگو مردن منو درگير كرده و دچار اضطراب خيلي بدي شدم, هركاري كردم هر تلاشي هم كردم خوب نشدم, خيلي برام وحشتناكه كه يه روزي بدنم كار نكنه و برم.. خواهشا كمكم كنيد خيلي در عذابم
سلام.
چنانچه راهکارهایی که در مقاله مطرح شده نمیتونه آرومتون کنه یعنی لازمه حتما با مشاور صحبت کنید. البته طوریکه مشخصه ترس شما یک زمان شروع مشخص داره چون گفتین فقط 4 ماهه که این ترس رو دارید. با خودتون فکر کنید که چه چیزی جرقه این ترس رو براتون زد و درباره اون با مشاور صحبت کنید.