در یکی از مدلهای پرطرفدار روانشناسی اجتماعی دو نوع رابطهی کلی شناسایی میشود که تفاوت کلیدی بین این دو رابطه به چگونگی اعطاء کردن و دریافت کردن “مزایا” مربوط میشود. مزایا براساس این مدل هر چیزی میتواند باشد، البته چیزی که تبادل آن بین دو طرف رابطه ممکن باشد. کلارک و میلز در سال 1979 این نظریه را مطرح کردند که بسیاری از رابطهها را میتوان با عطف به چگونگی رد و بدل کردن مزایا تعریف کرد و بر این مبنا دو نوع رابطه، یعنی رابطهی تبادلی و رابطهی اشتراکی را تعریف کردند.
انواع رابطه
رابطهی تبادلی
انتظار میرود که در رابطهی تبادلی تعادل بین دادن و گرفتن وجود داشته باشد. هر طرف این انتظار را دارد که وقتی مزیتی را به دیگری اعطا میکند، طرف مقابل نیز مزیتی قابل مقایسه را در اختیارش بگذارد. رابطه تبادلی مصداق بارزی از این جمله است که: “اگه من به تو کمک کردم، تو هم باید به من کمک کنی.” اگر امروز من پول قهوه را حساب میکنم، فردا نوبت تو است که من را مهمان کنی. طرفین در رابطهی تبادلی حساب لطفهایی را که در حق هم میکنند، نگه میدارند تا مطمئن شوند که همه چیز برابر است. رابطهی تبادلی رابطهای است که بین شرکای کاری، آشنایان و غریبهها وجود دارد.
رابطهی اشتراکی
از سوی دیگر ایجاد یک تعادل کامل بین طرفین در رابطهی اشتراکی اهمیت کمتری دارد. طرفین یک رابطهی اشتراکی در عوض، مزایا را به صورت غیرمشروط به یکدیگر اعطا میکنند؛ به بیان دیگر توقع ندارند که لطفشان لزوماً جبران شود. یک طرف مزایا را در اختیار دیگری قرار میدهد، چون تامین نیازهای او برایش مهم است. مطمئناً شما هم امیدوارید که طرف مقابلتان در یک رابطهی اشتراکی به فکر تامین نیازهایتان باشد، اما حساب لطفهایی را که در حقتان کرده است، نگه نمیدارید. رابطهی اشتراکی رابطهای است که بین اعضا خانواده، دوستان، همسران و عشاق برقرار میشود.
بازپرداخت سریع در رابطهی اشتراکی نتیجهی عکس میدهد
شاید به نظرتان عجیب برسد که طرفین یک رابطهی اشتراکی واقعاً اهمیتی به جبران شدن لطفهایشان نمیدهند. در واقع این ایده نظریهای را که در زمان مطرح شدن نظریهی “رابطهی تبادلی در مقابل رابطهی اشتراکی” محبوبیت داشت، به چالش کشید، این نظریه، نظریهی برابری بود.
نظریهی برابری میگوید که طرفین یک رابطه این انگیزه را دارند که تعادل را در رابطهشان حفظ کنند. بنابراین زمانی که یک طرف لطفی در حق طرف مقابل میکند، قرضی به وجود میآید که بازپرداخت آن شرط رشد کردن رابطه است.
اما اگر دغدغهی اصلی در رابطهی اشتراکی تامین نیازهای طرف مقابل باشد، طرفدار نظریهی برابری در توضیح دادن این نوع تعامل به مشکل برمیخورد. وقتی دو نظریه پیشبینیهای متفاوتی ارائه میدهند، باید چکار کرد؟ باید برای مطالعه و بررسی آماده شد.
مطالعات متعدد نشان داده است که وقتی یک نفر خواستار برقراری رابطهی تبادلی باشد، اگر طرف مقابل لطف او را جبران نکند، ناراحت میشود. برای مثال وقتی من دو بار متوالی کرایهی تاکسی را حساب کنم و شما که دوستم هستید، پیشنهاد نمیدهید که نوبت شما است تا حساب کنید، این بیتوجهی من را ناراحت خواهد کرد.
اما جالب اینجا است که اگر در یک رابطهی اشتراکی، طرف مقابل لطف دیگری را به سرعت جبران کند، دیگری از این بازپرداخت سریع چندان خوشحال نخواهد شد. در واقع وقتی یکی از طرفین در رابطهی اشتراکی سعی میکند که برابری و تعادل کاملی را در رابطه ایجاد کند، این بده بستانها وضعیت ناخوشایندی را به وجود خواهد آورد، چون با این کار مفهوم رابطهی اشتراکی زیر سوال میرود. در واقع هرچه زوجین بیشتر برای حالت تبادلی دادن به رابطهشان تلاش کنند، کمتر از زندگی مشترک خود رضایت خواهند داشت، چون رابطهای را که قرار است، اشتراکی باشد، به صورت رابطهی تبادلی درآوردهاند. این رویه رفتارهایی را که رمز موفقیت زندگی مشترک است، یعنی توجه نشان دادن به نیازهای شریک زندگی را تضعیف میکند و خوشبختی خانواده را به خطر میاندازد.
جنبهی اشتراکی در برخی افراد پررنگتر است
درست است که بعضی رابطهها، مانند رابطهی بین همکاران، بیشتر از نوع تبادلی است و بعضی دیگر، مانند رابطهی بین همسران بیشتر از نوع اشتراکی است، برخی افراد، صرف نظر از نوع رابطه ذاتاً جنبهی اشتراکی پررنگتری دارند. این افراد معمولاً به احساسات دیگران اهمیت میدهند و نهایت تلاش خود را برای کمک به همنوعان خود میکنند.
انسانهای “اشتراک محور” بیشتر به دیگران کمک میکنند، احساسات خود را در رابطه بیان میکنند، رفتار منصفانهای با دیگران دارند و برای موفقیتهای دیگران ارزش قائل میشوند.
فقط همین دو نوع رابطه وجود دارد؟
پس باید به این نتیجه برسیم که فقط دو نوع رابطه وجود دارد! واقعیت این است که هیچ چیز در زندگی به این سادگی نیست. اگرچه تفاوت بین رابطههای تبادلی و اشتراکی کمک میکند تا اختلافهای جزئی بین رابطهها را بهتر درک کنیم، اما داستان به اینجا ختم نمیشود. همانطور که کلارک و میلز اشاره کردهاند، تمام رابطهها ” لزوماً ماهیت اشتراکی یا تبادلی ندارند.” برای مثال آنها رابطهی انتفاعی را پیشنهاد دادهاند که دقیقاً نه اشتراکی است، نه تبادلی. همچنین روابطی وجود دارد که ترکیبی از روابط تبادلی و اشتراکی است و اهداف هر دو نوع رابطه را دنبال میکند.
در هر حال با توجه به تعریف این دو نوع رابطه بهتر متوجه میشویم که چه عواملی موجب موفقیت یک رابطه میشود و چرا نباید با همسرمان مانند همکارمان، یا با همکارمان مانند همسرمان رفتار کنیم.
پرسش و پاسخ کوتاه