شاید پیش خودتان فکر کنید که مردها بعد از جدایی خیلی احساس غم و ناراحتی نمیکنند و این فقط دخترها هستند که بعد از شکست عشقی زانوی غم بغل میگیرند و آینده خود را تباه شده میبینند. اما حقیقت چیز دیگری است. پسرها هم بعد از جدایی و شکست عاطفی معمولا دورهای از سوگ و ناراحتی را تجربه میکنند ولی فقط نوع واکنشی که آنها نسبت به جدایی دارند با واکنشی که دخترها از خود نشان میدهند تا حد زیادی متفاوت است. البته این نکته را نیز باید به یاد داشته باشید، بسته به اینکه او رابطه را با شما تمام کرده یا اینکه شما خواستار جدایی بودید این واکنش و حس و حال میتواند در آنها متفاوت باشد. در این مقاله ما درباره آنچه که بعد از یک ضربه روحی برای مردان اتفاق میافتد صحبت خواهیم کرد.
جدایی برای مردان طولانیتر و برای زنان سختتر است
زنان و مردان در مواجهه با جدایی به شیوههای مختلفی عکس العمل نشان میدهند و افکار و احساسات مختلفی را تجربه میکنند. به طور کلی زنان بعد از جدایی هیجانات و احساسات ناخوشایند بیشتر و شدیدتری را تجربه میکنند اما نسبت به مردها راحتتر میتوانند احساساتشان را بروز دهند. اما برای اینکه بتوانند با جدایی کنار بیایند ضروری است نسبت به احساسات و افکارشان شناخت دقیقتری پیدا کنند و شیوههای صحیح ابراز آن را یاد بگیرند، چون خیلی از اوقات بدلیل اینکه شیوه نادرستی برای بروز احساساتشان انتخاب میکنند و تکانشی عمل میکنند به شدت آسیب میبینند و خشارات جبران ناپذیری به زندگیشان وارد میکنند.
آقایان در عوض به شدت احساساتشان را سرکوب میکنند چون در جامعه کمتر پذیرفته شده است که مردی غم و ناراحتیاش را بروز دهد و برای مثال گریه کند. همچنین مردها جامعه حمایتیِ احساسی کوچکتری دارند چون مردها عمدتا با شریک عاطفی یا همسرشان درد و دل میکنند و در کنار او ناراحتیشان را بروز میدهند اما بعد از جدایی جامعه حمایتیشان را از دست میدهند و شدیدا به یک فضای امن احتیاج دارند تا بتوانند احساسات ناخوشایندشان را بعد از جدایی بروز دهند بهمین خاطر مدت زمان بیشتری درگیر جدایی هستند و دیرتر فراموش میکنند. احساساتی که سرکوب میشوند یک جا بالاخره مثل یک آتشفشان فوران میکنند و گدازههای آن همه چیز را نابود میکند.
احساس مردان زمانی که آنها رابطه را تمام میکنند
احساس خلاصی و راحت شدن
بسیاری از پسرها بعد از اینکه رابطه عاطفی خود را با دختر مورد علاقهشان یا همسرشان تمام میکنند احساس رهایی کرده و فکر میکنند که انگار مدت زمان زیادی را در این رابطه سپری کردهاند و بخاطر محدودیتهای طرف مقابلشان نتوانستهاند خیلی از کارهایی که دوست دارند را انجام بدهند. آنها از مدتها قبل در فکر تمام کردن رابطه بودهاند تا اینکه بالاخره تصمیمشان را میگیرند رابطه را تمام میکنند و بدنبال آرزوهای خود میروند. شاید آنها از اینکه ناگهان شما را رها میکنند احساس عذاب وجدان نیز داشته باشند، اما عموما میل به رهایی و دنبال کردن آرزوهای شخصی خودشان بر احساس عذاب وجدان آنها غلبه میکند. یادتان باشد که در چنین شرایطی او تصمیم نهاییاش را گرفته و در بیشتر مواقع درخواستهای شما برای بازگشتن به رابطه، تاثیری ندارد چرا که او سرشار از هیجان و انگیزه برای دستیابی به اهدافی است که او برای رسیدن به آنها لحظه شماری میکند؛ هرچقدر هم که این اهداف از نظر شما غیر منطقی باشند. او احتمالا میداند که حس و حال اکنونش به معنای بد بودن شما نیست، ولی دوست دارد این کار را یکبار برای همیشه انجام دهد تا بعدا در آینده احساس پشیمانی نکند. به عبارت دیگر او میخواهد جوانی کند و از این فرصت نهایت استفاده را ببرد و خود را درگیر محدودیت ها و تعهد در رابطه نکند.
احساس غرور
احساس دیگری که معمولا مردان بعد از تمام کردن رابطه پیدا میکنند، احساس غرور و قدرت نسبت به خودشان و کسی است که رهایش کردهاند. همانطور که در بخش قبل گفته شد، بعد از جدایی کمی احساس عذاب وجدان در این افراد ایجاد میشود اما آنچه در آنها بیشتر به چشم میخورد احساس غرور است. مردان و پسرانی که ارتباط خود را با همسر یا دختر مورد علاقهشان تمام میکنند از اینکه توانستهاند تصمیم گیرنده نهایی در رابطه باشند احساس خوبی دارند و گاهی در جمعهای دوستانه خود از اینکار با افتخار صحبت میکنند. آنها فکر میکنند که شخص قدرتمندی هستند و به همین دلیل میتوانند با هر دختر دیگری که میخواهند وارد رابطه شوند. این احساس قدرت و رضایت درونی یکی از رایجترین احساسات بعد از جدایی در مردان است؛ مخصوصا زمانی که با درخواستهای مکرر طرف مقابلشان برای ماندن یا بازگشت به رابطه روبرو شوند.
احساس شک نسبت به درست بودن تصمیمشان
یکی دیگر از احساساتی که مدتی بعد از جدایی احتمالا در مردان دیده میشود، احساس شک و تردید نسبت به درست بودن تصمیمشان است. این احساس زمانی در آنها ایجاد میشود که حدودا چند هفتهای از جدایی آنها گذشته و آنها تفریحات مجردی خود را کردهاند. در این زمان آنها مدام با خود فکر میکنند که آیا تصمیمی که گرفتهام درست بوده؟ آیا در حق او بی معرفتی نکردم؟ البته آنها در واکنش به احساسات خود عملی انجام نمیدهند و فقط در حد فکر از ذهن آنها عبور میکند.
احساس ناراحتی و اندوه
احساس نارحتی و اندوه بعد از جدایی نیز در برخی از مردان و پسرها دیده میشود. این احساس غم تا حدودی از احساس عذاب وجدان آنها ناشی میشود. زمانی که احساس میکنند دیگر از خوشگذرانی و وقتگذرانی با دوستانشان خسته شدهاند و دوست دارند ارتباط جدی تری را شروع کنند. این احساس اندوه مخصوصا در کسانی که ارتباط طولانیتری با طرف مقابلشان داشتهاند بیشتر به چشم میخورد. آنها پیش خود فکر میکنند که چرا ارتباط خود را باکسی قطع کردهاند که سالها به او علاقهمند بودند و انرژی روانی و مالی زیادی برای آن صرف کرده بودند.
احساس کنجکاوی نسبت به عشق سابق
زمانی که چند وقتی از جدایی مردان میگذرد، احساس کنجکاوی نسبت به آنچه عشق سابقشان انجام میدهد در آنها ایجاد میشود. او احتمالا شما را در صفحات مجازی دنبال میکند یا از طریق پرس و جو از دوستان مشترکتان میخواهد سر از کار شما درآورد. این حس کنجکاوی مخصوصا زمانیکه شما دیگر با او در تماس نیستید و برای برگشتنش تلاشی نمیکنید؛ تشدید میشود. اینکه او شما را از روی خودخواهی رها کرده قطعا ناراحتکننده است اما همین که شما توانستید این تجربه تلخ را بپذیرید و مدیریت کنید بسیار برای او عجیب و کنجکاوی برانگیز خواهد بود. در این مرحله او باز هم اقدامی نمیکند چرا که خودش رابطه را تمام کرده و اگر بخواهد دوباره بازگردد احتمالا احساس میکند که غرورش خدشهدار میشود؛ ضمن اینکه او منتظر است از سمت شما پیغامی دریافت کند که در آن از او برای بازگشتش درخواست میکنید. به همین دلیل است که ما به دختران و زنان پیشنهاد میکنیم تا برای موفق شدن برای بازگشت عشقشان بدون اینکه خودشان درخواستی بکنند؛ بیشتر به رشد شخصی خود برسند و گاهی آن را در فضای مجازی مانند اینستاگرام به اشتراک بگذارند. این کار باعث بیشتر شدن حس کنجکاوی او شده و احتمالا او را ترغیب به بازگشت میکند.
احساس نگرانی درباره از دست دادن شریک عاطفی
بعد از دنبال کردن شما در فضای مجازی یا از طریق پرس و جو از دوستان مشترکتان او متوجه میشود که انگار بدون او خیلی هم به شما سخت نمیگذرد و شما در حال لذت بردن از زندگیتان هستید. همین موضوع جرقه نگرانی و ترس از دست دادن شما را در قلب و فکر او میزند. مدام پیش خود میگوید:” انگار اون بدون من خیلی حالش خوبه!”یا ” اگر یکی بهتر از من وارد زندگیش بشه چی؟”. اگر در مراحل قبل شما مدام به اوبرای بازگشتش التماس میکردید او هیچ وقت به مرحله نگرانی نمیرسید چرا که از داشتن شما اطمینان داشت.
احساس پشیمانی و تمایل به بازگشت
زمانی که مردی تمام احساساتی را که در مراحل قبل گفته شد پشت سر بگذارد در این مرحله احتمالا از کاری که کرده پشیمان میشود و دوست دارد به رابطه بازگردد. البته این مرحله برای تمام افراد صادق نیست و میتواند در هر فردی متفاوت باشد. اما از آنجایی که او درگیر حس غرورش است؛ گاهی خودش مستقیما پیشنهاد نمیدهد بلکه با فرستادن واسطه در ابتدا شانس خودش را امتحان میکند.
آنچه مردان بعد از تمام کردن ارتباطشان انجام میدهند
قطع ارتباط
او تمام راههای ارتباطیاش را با شما قطع میکند؛ این قطع ارتباط در واقع به این معنا است که او نمیخواهد با احساسات و هیجانات منفی مربوط به جدایی و شکست عشقی مواجه شود. او میداند که صحبت کردن با شما فقط باعث میشود که حالش بدتر شود و احساس بدتری پیدا کند و احتمالاً میداند که در حال حاضر با صحبت کردن به شما به جایی نمیرسد. اگر او تمایلی به شروع مجدد رابطه نداشته باشد، میداند که صحبت کردن با شما جز آن که باعث شود، احساس بسیار بدی پیدا کند، فایدهی دیگری ندارد، بنابراین نهایت سعیاش را میکند تا هیچ تماسی با شما نداشته باشد. او اصلاً قصد ندارد که آدم پست و بیملاحظهای باشد، فقط سعی میکند تا سلامت عقل و ثبات عاطفی خود را حفظ کند. برای جزییات بیشتر پادکست زیر را گوش دهید.
تلاش برای ارتباط با دخترهای مختلف
مردان و پسرها معمولا بعد از تمام کردن ارتباطشان با طرف مقابل، تحت تاثیر احساس قدرت و غرور به برقراری ارتباط با دخترهای مختلف میپردازند. آنها احتمالا فکر میکنند که به اندازه سن و سالشان از زندگی لذت نبردهاند و این حق را دارند که ارتباط با دخترهای دیگر را نیز تجربه کنند تا بتوانند از بین آنها شخص مناسبشان را پیدا کنند. لذا تحت تاثیر این احساسات و تفکرات اقدام به برقراری ارتباط به قصد دوستی و ازدواج با دختران دیگر میکنند.
روی آوردن به ورزش
دقیقاً نمیدانیم که چرا پسرها بعد از جدایی به ورزش روی میآورند، اما از یک موضوع مطمئن هستیم، تقریباً تمام پسرها بعد از تجربهی یک شکست عشقی موقتاً به خورهی ورزش تبدیل میشوند و باشگاه رفتن بخش ثابتی از برنامهشان میشود. برای برخی از این مردان باشگاه جایی است که میتوانند تمام تستوسترون و انرژی محدود انباشته شده در بدنشان را آزاد کنند. برای عدهای نیز ورزش کردن راهی برای سرگرم شدن و پر کردن وقتی است که قبلاً به عشقشان اختصاص میدادند. دلیل ورزش کردن بعد از جدایی هر چه که باشد، پسرها را اندکی بعد از شکست عشقی میتوانید در باشگاه پیدا کنید ورزش کردن یکی از ساز و کارهای مردان برای مقابله با درد و رنج جدایی است.
انجام دادن تمام کارهایی که میدانند عشق سابقشان از آنها متنفر است
وقتی دو نفر در یک رابطهی عاشقانه هستند، به خاطر شادی و خوشبختی طرف مقابلشان فداکاریهایی میکنند. این ازخودگذشتگیها میتواند به سادگی نگذاشتن پاها روی میز یا استفاده کردن از زیرلیوانی باشد تا جای لیوان روی میز باقی نماند و عشقشان عصبانی نشود. این کارها علیرغم کوچک بودنشان تاثیر قابل توجهی در خوشحال کردن طرف مقابل دارند. اما وقتی از هم جدا میشوید، چه اتفاقی میافتد؟ آقایان جورابهایشان را همه جای خانه روی زمین پرت میکنند، خردههای چیپس را روی زمین میریزند و پاهایشان را هر کجا که بخواهند، میگذارند؛ به طور کلی هر کاری که میدانند عشق سابقشان از انجام دادن آن نفرت دارد، انجام میدهند، چون الان دیگر هیچ مانعی را مقابل خود نمیبینند و کسی در زندگیشان نیست که آنها را منع کند؛ حداقل کاری که میتوانند انجام دهند، این است که خودشان را در زندگی و رفتارهای مجردی غرق کنند.
سپری کردن زمان زیادی با دوستان
مردان معمولا بعد از جدایی زمان بیشتری را با دوستانشان سپری میکنند و به انجام کارهایی میپردازند که برایشان بسیار لذتبخش است. شاید قبل از جدایی آنها بیشتر مجبور بودند تا اوقات فراغتشان را با طرف مقابلشان بگذرانند اما اکنون فرصتی برای آنها مهیا شده تا بتوانند در کنار دوستانشان کمی از استرسهای خود را فراموش کنند.
بیشتر شدن فعالیتهایش در اینستاگرام
بسیاری از مردان و پسرها بعد از تمام کردن ارتباطشان، دوباره با قدرت بیشتری فعالیتشان را در اینستاگرام از سر میگیرند چراکه تا مدتها قبل بدلیل محدودیتها و حساسیتهای طرف مقابلشان نمیتوانستند آنطور که دوست دارند آنجا فعالیت کنند. اکنون آنها از تمام لحظههای خود عکس و فیلم تهیه کرده و آن را با دوستانشان به اشتراک میگذارند.
آیا شانسی برای برگشت به رابطه وجود ندارد؟
اینکه رابطهای واقعا پتانسیل ترمیم و بازسازی دارد نیاز به بررسی تخصصی دارد. زمانیکه فردی از عشقش جدا میشود نمیتواند قضاوت درست و منطقی نسبت به شرایط رابطهاش داشته باشد چون ویژگیهای مثبت طرف مقابل و رابطه را پررنگتر میبینید. برای بررسی دقیق اینکه آیا رابطهای ارزش بازگرداندن دارد یا خیر حتما باید از مشاور روانشناس که در زمینه روابط عاطفی تخصص دارد کمک گرفت. مشاور به فرد میکند تا بدون جهتگیری ویژگیهای مثبت و منفی رابطه و طرف مقابلش را مشخص کند و بر اساس آن بتواند برای ادامه رابطه تصمیمگیری کند. توصیه میکنیم حتما پادکست زیر را گوش دهید.
چقدر شانس بازگشت به رابطه وجود دارد؟
[WpProQuiz 3]
احساس مردان بعد از اینکه عشقشان آنها را ترک میکند
احساس خشم
اولین و طبیعیترین واکنش احساسی مردان به جدایی خشم است. این احساس در مردان پررنگتر از زنان است؛ چرا که احساس میکنند در مدتی که با عشقشان در رابطه بودهاند به بازی گرفته شدهاند. آنها نمیتوانند بپذیرند که کنار گذاشته و طرد شدهاند. به همین دلیل خشم خود را به صورت های مختلف، کلامی و غیر کلامی نسبت به خود، طرف مقابل و اطرافیان نشان میدهند.
احساس بیکفایتی و بیارزشی
بسیاری از مردان بعد از اینکه عشقشان آنها را ترک میکند بسیار احساس بی ارزش بودن میکنند. آنچه آنها پیش خود فکر میکنند این است که حتما ایراد و اشکالی داشتهاند که شریک عاطفیشان آنها را نخواسته و طردشان کرده است. حتما او جایی در رابطه برای آنها کم گذاشته است یا به عنوان یک مرد مهارت لازم برای جذب عشقش را نداشتهاست. هیچ چیز قطعا برای یک مرد سختتر از این نیست که کسی مستقیم یا غیرمستقیم به او بگوید که دوست داشتنی نیستی و من میخواهم ترکت کنم. این جدایی میتواند ضربه بسیار سنگینی به روح و قلب یک مرد باشد.
احساس گناه و خود سرزنشی
یکی دیگر از احساسات رایج بعد از جدایی در این گروه از مردان و پسران احساس گناه و خودسرزنشی است. در تاریخچه تحولی مردان، آنها همیشه انتخاب کننده اصلی بودهاند و این احساس برتری به صورت ناخودآگاه در وجود اکثریت آنها هست. اما آنچه اکنون با آن مواجه میشوند چیز دیگری است. آنها به عنوان یک مرد نمیتوانند بپذیرند که کسی آنها را طرد کرده است. پیش خود فکر میکنند که چرا نتوانستهاند تشکیل خانواده و زندگی بدهند؟ یا اینکه چرا آنها از نگاه یک زن ارزشمند نیستند؟ آنها به خاطر شکست خوردن در رابطه احساس گناه کرده و مدام خودشان را سرزش میکنند.
احساس غم و اندوه
احساس غم و اندوه نیز قطعا در بین تمام مردانی که طرف مقابل ارتباطش را با آنها قطع کرده؛ دیده میشود. این احساس غم و اندوه بیشتر ناشی از احساس بیکفایتی و بیارزش بودن است که برای مردان بسیار مهم است. زمانیکه شخصی احساس اعتماد بنفس شما را زیر سوال ببرد شما احتمالا از این کار او ناراحت شده و احساس بدی پیدا میکنید.
آنچه پسرها بعد از جدایی از عشقشان انجام میدهند
مردان و پسران معمولا در واکنش به چنین احساساتی، رفتارهایی از خود نشان میدهند که در ادامه به آن میپردازیم.
تلاش برای برگرداندن عشقشان
آنچه مردان معمولا بعد از جدایی انجام میدهند، برقراری تماس و ارسال پیامهای مکرر به شخصی است که رهایشان کرده. آنها فکر میکنند که میتوانند با این کار نظر عشقشان را تغییر دهند و او را بازگردانند. اگرچه این کار آنها اشتباه است و معمولا نتیجهای در پی ندارد، اما برای آنها روزنه امید است.
خانهنشینی
برخی مردان خانهنشینی را در تلاش برای کنار آمدن با قلب شکستهشان انتخاب میکنند. او یخچال و کابینتها را پر از قوطیهای کنسرو و کمپوت و سبزیجات میکند، دیوارهای خانه را با آثار هنری پر میکند و شاید چند گلدان بخرد. این کارهایی که او بعد از شکست عشقی به آنها روی میآورد، احتمالاً همان کارهایی است که انجام دادن آنها را سالها بنا به دلایل مختلف به تعویق انداخته بود. اما اکنون حالش با انجام دادن آنها بهتر میشود، چون با انجام دادن این کارهای جدید احساس مفید بودن میکند و خانهاش را دنجتر و گرمتر میکند.
روی آوردن به سیگار
بعضی از مردها معمولا بعد از جدایی سعی میکنند تا غم و ناراحتی خود را با سیگار جبران کنند. البته همه آنها در این مورد به هم شباهت ندارند ولی اغلب یکی از رایجترین روشهای کنار آمدن با مشکل بین مردان، کشیدن سیگار است چرا که بدلیل ماهیت آرامبخشی که دارند میتوانند برای چند ساعت آنها را بیخیال کنند. البته این تاثیرات موقتی هستند و بعد از گذشت مدتی تبدیل به عاملی برای ایجاد استرس و تنش می شوند.
برای پر کردن جای خالی عشقشان وارد رابطههای بیپایه و اساس میشود
وقتی عشقتان را ترک میکنید، او به احتمال زیاد برای پر کردن جای خالی طرف مقابل به رابطههای سطحی گذرا و بدون تعهد روی میآورد. بخش قابل توجهی از ارزشی که او برای خودش قائل بود، از بودن در یک رابطهی عاشقانه نشأت میگرفت، حال که او را ترک کردهاید، او نیاز مبرمی احساس میکند که هر چه سریعتر این منبع را دوباره به دست بیاورد تا باز هم احساس باارزش بودن بکند. بنابراین به سرعت وارد رابطهی جدید میشود؛ از طرف دیگر ممکن است این شروع شتابزده شما را به این فکر بیاندازد که او هیچ اهمیتی برای شما قائل نبوده است. اما اگر از دید او به قضیه نگاه کنید، متوجه میشوید که او فقط سعی در پر کردن خلأ زندگیاش دارد، چون اگر این کار را نکند، روحیهاش کاملاً به هم میریزد و احساس بدی دربارهی خودش پیدا میکند. این اقدام نسنجیدهی او هیچ ارتباطی با رابطهتان ندارد و در واقع فقط به نیاز او برای بهتر کردن روحیه و حس و حال خودش مربوط میشود.
گریه کردن جایی که کسی او را نبیند
این تفکر که مردان گریه نمیکنند، کاملاً اشتباه است؛ مسلم است که مردان هم گریه میکنند. بااین حال گریه کردن زنان برای جامعه قابل پذیرشتر از گریه کردن مردان است، بنابراین در حالی که یک زن به راحتی میتواند هنگام دردو دل کردن با دوستش در کافیشاپ گریه کند، یک مرد قبل از خالی کردن بار چشمانش باید ممطئن شود که کسی او را حین گریه کردن نمیبیند؛ به همین دلیل مردان معمولاً حمام یا چنین مکانهایی را برای گریه کردن انتخاب میکنند. جاری شدن اشک از چشم اثر درمانی دارد و باعث سبک شدن میشود و بخشی ضروری از فرایند بهبود بعد از شکست عشقی به شمار میآید.
نگاه کردن به شبکههای اجتماعی عشق سابق
حتی اگر بگوییم که شبکههای اجتماعی جدایی را بسیار سختتر کردهاند، باز هم حق مطلب را ادا نکردهایم. در روزگار گذشته وقتی از عشقتان جدا میشدید، میتوانستید تصور کنید که او تنها در خانه نشسته است و به خاطر از دست دادن شما سیل اشک از دیدگانش روان است. تا زمانی که اطلاعاتی از دوستانش به دست نمیآوردید یا تصادفاً او را در جایی نمیدید، واقعاً نمیدانستید که حالش بعد از جدایی چطور است و چهکار میکند. اما اگر عشق سابقتان در شبکههای اجتماعی فعال باشد، دقیقاً میتوانید ببینید که بعد از جدایی از شما چه کارهایی انجام میدهد و با چه افرادی معاشرت دارد یا سعی میکند چه کسانی را جایگزین شما کند. به همین دلیل است که بسیاری از آقایان خودشان را بعد از جدایی با چک کردن مداوم عشق سابقشان در شبکههای اجتماعی شکنجه میکنند تا ببینند که او الان با چه کسانی رابطه دارد و چطور وقتش را پر میکند؛ دیدن شادی او یا ایستادنش در کنار یک مرد دیگر مانند خاری است که در چشمانشان فرومیرود.
قسم میخورد که دیگر وارد رابطه نشود
پایان دادن به یک رابطهی عاشقانه برای هیچ کس خوشایند نیست. اما اکثر آقایان به جای این که بپذیرند نتوانستهاند با عشق قبلیشان به توافق برسند و در نهایت نیمهی گمشدهشان را پیدا خواهند کرد، در روزهای بعد از جدایی که آسیبپذیر و ناراحت هستند، به دوستان خود و هر کسی که گوش شنوایی داشته باشد، میگویند که هرگز دوباره وارد رابطه نخواهند شد. این مردان غمگین با خشم و ناراحتی به همه میگویند که عشق و عاشقی برای بازندهها است و الان که از رابطه خارج شدهاند، خیلی حالشان بهتر است. به علاوه آنها این حرفها را بارها، حتی وقتی وسیلهی جاماندهی عشق سابقشان را در خانه پیدا میکنند و به یاد او زیر گریه میزنند، برای خودشان تکرار میکنند. این تصمیم مخصوصا زمانیکه آنها عشقشان را در شبکه های مجازی با مرد دیگری ببینند، جدیتر میشود.
به اشتراک گذاشتن عکسها و پستهای دروغی در شبکههای اجتماعی برای تظاهر به خوشبختی
مسلماً هیچ کس نمیخواهد که صفحاتش در شبکههای اجتماعی را مملو از داستان بدبختی و ناراحتی خود بعد از شکست عشقی بکند و به همه بگوید که خودش را روزها در خانه حبس کرده و اشک ریخته است، حتی اگر این موضوع حقیقت داشته باشد. به همین دلیل اکثر افراد بعد از جدایی عکسهای شادی را از خودشان در حال خوشگذرانی با دوستان به اشتراک میگذارند. آقایان نیز از این دروغهای کوچک مصلحتی در شبکههای اجتماعی در امان نیستند و با دقت عکسهایی را میگیرند و در صفحاتشان منتشر میکنند، به این امید که عشق سابقشان این عکسها را ببیند و افسوس روزی را بخورد که تصمیم گرفت او را ترک کند، آخر چرا باید بخواهید مردی را رها کنید که یک زندگی فوقالعاده سرشار از شور و هیجان دارد؟
رانندگی کردن
کاملاً مطمئن نیستیم که چه ارتباطی بین پسرها و ماشینها وجود دارد، اما به نظر میرسد که پیوند بینشان بسیار خاص و قوی باشد. البته شکی نیست که رانندگی برای زنان هم میتواند اثر درمانی داشته باشد و آنها را آرام کند. اما تاثیر رانندگی بر مردان بسیار قویتر است و کمک شایان توجهی به آرام کردن آنها میکند. به همین دلیل وقتی آقایان واقعهی تلخی، مانند شکست عشقی را تجربه میکنند، یکی از بهترین کارهایی که میتوانند، انجام بدهند این است که بدون نگاه کردن به نقشه یا تعیین مقصد به جاده بزنند و مدتی بدون هدف رانندگی کنند.
انجام دادن کارهای مختلف برای پرت کردن حواس خود از غم جدایی
گاهی اوقات برای فکر نکردن به عشق سابق و پرت کردن حواس خود هیچ راهی بهتر از انجام دادن کارهایی که همواره آنها را به تعویق انداختهاید، وجود ندارد. بازدهی و کارایی آقایان غالباً بعد از جدایی فوران میکند و آنها از این انرژی نویافته برای انجام دادن کارهای عقب ماندهشان استفاده میکنند. سنباده زدن و لکهگیری کتابخانهی قدیمی، کار کردن روی نمایشنامهای که سالها کنار گذاشتهاند، پیوستن به لیگ بسکتبال که همیشه به آن فکر کردهاند و … ، تمام این کارها را بعد از جدایی انجام میدهند. انجام دادن این کارهای عقب مانده در کوتاه مدت روش بدی برای مقابله با جدایی نیست، چون ذهن و بدن کارهای سالم دیگری را برای منحرف کردن حواس از شکست عشقی انجام میدهد. اما مشکل از جایی شروع میشود که مرد غمگین نسنجیده تصمیمهای مهمی میگیرد، مثلاً میخواهد کسب و کار جدیدی را بدون برنامه یا دانش لازم شروع کند یا برای “پیدا کردن خود” به شهر دیگری برود، هرچند که به خاطر وامهای دانشجویی هنوز بدهی سنگینی دارد. فعال بودن خوب است، اما مشغول نگه داشتن خود برای پوشاندن خلأ درونی میتواند به فاجعه منجر شود.
بسته به اینکه مردان رابطه را با طرف مقابلشان به هم بزنند یا اینکه برعکس، احساسات آنها میتواند متفاوت باشد. در حالت اول آنها معمولا بعد از جدایی احساس خلاصی و رها شدن، احساس غرور و قدرت، احساس تردید نسبت به درست بودن کارشان، احساس ناراحتی، کنجکاوی و در نهایت نگرانی دارند. در حالت دوم نیز آنها اغلب در ابتدا خشمگین میشوند، احساس بیکفایتی کرده و خود را سرزنش میکنند و دچار غم و اندوه میشوند. آنها در هر دو حالت بعد از جدایی دست به انجام کارهایی میزنند. برای مثال اگر دخترها با گریه کردن پیش دوستانشان خود را سبک میکنند، پسر ها سعی میکنند وقتی پیش دوستانشان هستند بیشتر تفریح کنند و لذت ببرند. آنها بعد از جدایی تماس خود را با طرف مقابلشان قطع میکنند و یا در مواردی بر عکس برای برگرداندن او مدام با او تماس میگیرند. مدتی را در خانه به انجام کارهای شخصیشان اختصاص میدهند. برخی هم سعی می کنند تا با مصرف مشروبات الکی و سیگار کمی از فشارهای روحی خود را کم کنند. گاهی مردان بعد از تمام شدن رابطه احساس می کنند که طرد شده اند و به همین دلیل برای نشان دادن قدرت خود به عشق سابقشان با دخترهای زیادی وارد رابطه می شوند یا گاهی پست هایی از خود در اینستاگرام میگذارند که نشان دهند بدون عشقشان بسیار خوشحالاند. اما عدهای دیگر از مردان روشهای نسبتا سالمتری را برای آرام کردن خود استفاده میکنند، برای مثال به باشگاه ورزشی میروند، رانندگی میکنند، فیلم میبینند یا سر خود را با انجام دادن کارهای شخصی گرم میکنند.
پرسش و پاسخ کوتاه
دوست عزیزم سلام، شرایط شما رو درک می کنم قطعا دوری و جدایی سختی هایی دارد که به شما فشار آورده است اما باید بدانید قهر و آشتی بدون حل کردن اصل موضوع کمکی به شما نمی کند و بعد از مدتی دوبراه سر پله اول قرار می گیرید. شما و ایشان باید دلیل آن هم جر و بحث را ریشه یابی کنید، سهمتان را از آن پیدا کنید و هرکس متعهدانه برای رفعش قدم بردارد! از آن گذشته باید مشخص شود آیا شما و ایشان هدف یکسانی برای ادامه این رابطه دارید؟ به شما توصیه میکنم صفحه ترمیم و بازگشت رابطه را مطالعه بفرمایید تا آگاهی بیشتری در این زمینه پیدا کنید.
صبا جان سلام
با توجه به توضیحاذتی که دادین باید بگم شما باید رابطه رو واقع بینانه بررسی و مشکلات اون رو شناسایی کنید! در توضیحاتتون گفتید سعی کردید با ترفندهای زنانه رابطه رو درست کنید که شیوه صحیحی نیست، تا زمانی که ندونید مشکل از کجاس هیچ ترفند و شیوه ای به شما کمک نمی کنه و ممکنه فقط به صورت موقت شرایط رو برای مدتی بهتر کنید اما بعد از مدتی مجدد مشکلات پیدا می شوند و روز از نو روزی از نو! همچنین اشاره کردید که چون در خانواده توجه نمیبینید از بی توجهی متنفر هستید، اما انتخابتان برای شریک عاطفی باز فردی است که به شما بی توجهی میکند! ما به این چرخه نا کارآمد طرح واره محرومیت هیجانی می گوییم. لطفا مقاله طرح واره محرومیت هیجانی را حتما مطالعه کنید عزیزم تا متوجه بشید چرا چنین رابطه ای رو انتخاب کردید و ادامه میدید.
مریم عزیز سلام. باید به شما بگیم که توی روابطی که به جدایی منجحر میشه برگشتن وقتی صحیح هست و میشه روش حساب کرد که مکشلات اون رابطه شناسایی و برطرف بشه. وقتی شما مشکل رو حل نمی کنید و از روی احساس و دلتنگی به هم بر میگردید، دیر یا زود مشکلات مجدد سر و کله شون پیدا میشه و رابطه تون رفت و برگشتی میشه. مثل همین اتفاقی که برای رابطه شما افتاده. در مورد دلیل کار ایشون هم بدون دونستن جزئیات رابطه، خصوصیات اخلاقی و شخصیتی ایشون و … نمیشه هیچ نظری داد! اما سوال مهمتر اینه که برای شما چرا این موضوع اهمیت داره؟ آیا قصد بازگشت دارید؟ آیا ایشون رو همچنان دوست دارید؟ اگه جوابتون بله است پس این بار بدون کشف دلیل مشکلاتتون قدمی برندارید. لطفا صفحه بازگشت به رابطه رو مطالعه کنید.
سلام
من یه دختره 18 ساله هستم
7 سال با پسر خالم دوستم یه دنیا دوستم داره حاضره جونشو بده برام ولی یه لحظه ناراحتی نکشم
تو تموم این سال ها فقط از دور نگاش میکردم هیچ وقت بهش نزدیک نشدم هیچ وقت باهاش هیچ حرف نزدم الان بعد هفت سال خواستیم باهم حرف بزنیم من نتونستم ونمی تونم
7سال فقط از دور مراقبش بودم وقتی بهش نزدیک میشم استرس میگیرم احساس بدی دارم الان فقط دو روز باهاش بودم حرف زدیم بهش گفتم تا بعد کنکور بهم فرصت بده الان نمیدونم از دستم ناراحته یا نه…؟
اصلا این رابطه ها خوبه؟
و باید چی کار کنم بمونم یا برم من نمیخوام هیچ وقت بهش خیانت کنم توعمرم به جز پسر خاله ام کسی رو تو زندگیم راه ندادم حتی برای یه بارم با کسی حرف نزدم فقط این دوروز با پسر خالم حرف زدم وقتی حرف میزنم باهاش یه حس بدی دارم بهش گفتم تا کنکور بهم پیام نده الان من باید چی کار کنم؟
تو زندگی من همیشه درس اولویت داشته و رنگم هستم امسال کنکور مو میترکونیم ولی استرس دارم خیلیم بی دلیلم نمیدونم چرا؟
سلام دوست گرامی
علاقه شما از سن 11 سالگی( دورهای که هنوز هویت شکل نگرفته) شروع شده است.
اینکه تصمیم گرفتید فعلاً به شما پیامی ندهد تا تمرکز روی درس داشته باشید، اقدام خوبی است. او اگر به شما علاقه داشته باشد و شرایط و مقدمات ازدواج برایش فراهم باشد، به این خواسه احترام میگذارد و تلاش میکند تا از طریق درست( خانواده) به شما ابراز علاقه کند و برای ازدواج پیشقدم شود.
ولی در حال حاضر، شما باید روی درستان تمرکز کنید.
سلام دختر 24 ساله هستم که 4 سال با یه اقا در رابطه بودم. و الان 10 روزه که جدا شدم به دلیل این که من خواستم تکلیفم در رابطم مشخص بشه. اگه منو میخواد حداقل یه قدمی بذاره جلو اما ایشون بهم گفتن قصد ازدواج ندارن و من جدا شدم درضمن بگم که رابطه ما فوق العاده پیش میرفت همیشه حمایتگر هم بودیم ارامش داشتیم خوشحال بودیم برای پیشرفت هم کمک میکردیم کل دوستان اشناها از رابطمون خبر داشتن جر خانواده هامون….
رابطه سالم و خیلی خوبی داشتیم
سلام من ۳۰ سالمه و کیس احساسیم ۳۳ سال
۶ ساله باهم بودیمو خانواده هامون در جریان بودن هر بار حرف ازدواج میشد میگفت زوده الان شرایط اقتصادی خوب نیست
اینم بگم ک جفتمون شاغل بودیمو یک خونه با تمام وسایل گذاشته بودیم
یک مدته که سرد شده بزور زنگ میزد جواب پیامامونمیداد بیرون نمیرفتیم تاریخای مهمو فراموش میکرد ولی توی خونه مهربون بود و چیزی کم نمیذاشت بجز توجه
تا میخواستم حرف بزنم باهاش یا خوابش میومد یا کار داشت
من ۲ ماه با یک پسری کوچیکتر از خودم اشنا شدم فقط در حد چت که پیامامو خوند و شد اغازی برای پایان این داستان
من اصلا رابطه عاشقانه ای نداشتم ولی اون اقا همه چی رو به نفع خودش تموم کر
د هزارتا حرف زد و تمام وسایلامو از خونه بیرون انداخت و بلاکم کرد خونه ای ک نصف وسایلاش مال منه
من میدونم اشتباه کردم ولی هر چی علتشو میگم فایده نداره میگه من کم نذاشتم
در حالی ک من هیچ جا کم نذاشتم که زیادم بودم فقط دوس داشتم کسی باشه باهاش حرف بزنم
هنوزم عاشقشم ولی اون نمیخواد ببینتم و همش میگه کات
الان ک دو ماه گذشته میگه میخوام فکر کنم
در صورتی ک من تا الان هر خطایی ازش دیدم بخشیدم ولی اون نمیبخشه نمیدونم به خانواده هامون چی بگم
سلام دوست گرامی
در هر صورت خیانت اتفاق افتاده است و از جانب شما باید تلاش بیشتری برای بازسازی اعتماد او صورت بگیرد. توجیهاتی مانند نیاز به توجه بیشتر، خیانت را توجیه نمیکند.
به مشاور مراجعه کنید و سپس برای ادامه و یا قطع این رابطه تصمیم بگیرید.
سلام من ۲۶ سالمه ده روزه از دوسپسرم جدا شدم خودم از همه جا بلاکش کردم با این حال از خط های دیگه زنگ میزنه که جواب ندادم
به مامانم، داداشم مدام زنگ میزنه گفتم که بهش بگن خونه نیستم داداشمم بهش گفته من رفتم شهرستان با پسر داییم .بعد اون هی اس ام اس میده روزی صدتا اس ام اس توهین میکنه مثلا میگه تو زن پسر داییت بودی از اول.یا میگه دوس پسر قبلیت برگشته یا میگه شوگرددی پیدا کردی.توهین های بد زیاد میکنه که نمیشه اینجا بگم .از اول رابطه هم شکاک بود تا یک بار جواب تلفن نمیدادم میگفت با دوس پسرت بودی این حرفا منم خسته شدم از همه اخلاقا رفتارای بدش تموم کردم در ضمن پنج سال باهم بودیم .الان عذاب وجدان دارم همش تو فکر اینم ک نارحته
سلام دوست گرامی
5 سال رابطه مدت زمان زیادی است. 2 روز از کات شدن رابطه میگذرد و طبیعی است که او بخواهد بداند شما به چه دلیل رابطه را قطع کردید؟
اما درباره علت قطع شدن این رابطه، یعنی شکهای متوالی ایشان، حق با شماست که به سختی میتوانید با این شخصیت کنار بیابیید.
شک کردن به دو دلیل اتفاق میافتد: یا خود فرد، شخص شکاکی است، یا از طرف مقابل مساله خاصی دیده است و اعتمادش سلب شده است.
اگر شما مطمئن هستید که نمیخواهید رابطه را ادامه دهید و به نظر شما به بن بست رسیده است، نگرانی برای حال او و یا عذاب وجدان بیفایده است.
اما اگر به بازسازی و ترمیم این رابطه فکر میکنید، بهتر است زیر نظر مشاور باشید تا مرحله به مرحله به شما کمک کند تا به شکل درستتری به رابطه برگردید.
سلام خدمت شما من سارینا ۳۹ سالمه
الان که دارم این دیدگاه رو می نویسم خیلی حالم بده و واقعا از خدا مرگ می خوام من با اقایی حدود ۵ سال پیش آشنا شدم و با وجود تفاوت های خیلی زیاد از نظر تحصیلی و خانوادگی به هم علاقه ی شدید پیدا کردیم و عقد کردیم البته موقت (۹۹) ساله خیلی خوب بودیم و دوستم داست تا اینکه بخاطر بدهکاری و چک به مدت ۳ سال زندان بود که من تو این سه سال رهاش نکردم و هزار راه نرفته رو بخاطرش رفتم حدود ۴ ماه قبل آزاد شد و هنوز دو هفته نگذشته بود پدرم رو از دست دادم اوایل آزادی خوب بود ولی به مرور سر مسائل بی ارزش می گفت نمی تونم ادامه بدم با اینکه خانواده ها در جریان بودن و قرار بود عقد دائم کنیم بگذریم حدود یکماه قبل خونه گرفتیم و کلی وسیله برا خونه که کم کم مستقل بشیم ولی از دو هفته قبل رفتارش عوض شد و طولانی مدت جواب تلفن نمی داد و وقتی اعتراض کردم گفت ما نمی تونیم زیر یک سقف ادامه بدیم و بهانه آورد و بدون دلیل منطقی منو ترک کرد به منم گفت وسایلت رو برات میفرستم دیروز که بعد از یکهفته پیام دادم برا اینکه ببینم وسایلم رو کی می فرسته چون قفل خونه رو عوض کرده بود و من نمی تونستم خودم برم برام نوشت زن گرفتم و بعد هم از گوشی خودش یه خانم برا من وویس فرستاد که ما با هم ازدواج کردیم و مزاحم نشو …. من داغونم مگه میشه ادم اینقدر وقیح باشه که با عشقش و کسی که اینهمه مدت منتظر بوده و هزار راه نرفته رو بخاطرش رفته اینقدر ظالمانه برخورد کنه یادم میاد دلم می خواد بمیرم منو راهنمایی کنید چیکار کنم هضم کنم این خیانت رو و برگردم به حال خوبم من هنوز سوگوار پدرم هستم ولی عشقم کسی که اندازه ی جونم دوست داشتم رو هم به بدترین شکل ممکن از دست دادم
سلام دوست گرامی
شما دو سوگ سنگین را پشت سر گذاشتید و این طبیعی است که بهم ریخته باشید و باورتان نشود این اتفاقات برای شما افتاده باشد.
در چنین شرایطی شما میتوانید با مشاوران رادیوعشق گفتگو داشته باشید و همچنین در دوره «زندگی پیروزمندانه پس از جدایی» شرکت کنید.
من و پسری که هر دو ۲۹ سال سن داریم از طریق فضای
مجازی ۱۳ ماهه که اشنا شدیم ایشون یک شکست عاطفی رو قبل از اشنایی با من پشت سر گذاشتن و بدون اینکه من راجبش حرف بزنم از گذشتش احساس پشیمونی داره و میگه کاش چند سال پیش تو رو پیدا میکردم …فعلاا راجب ازدواج حرفی نزده ولی من زیاد به این موضوع فکر میکنم و حتی سعی میکنم درستتر بشناسمش … ما در دو شهر باا فاصله ۶ ساعت زندگی میکنیم و چهار باره همو دیدیم ولی تصویری و تلفنی زیااد حرف میزنیم چند ماهه که وقتی ابراز دلتنگی میکنه چشماش خیس میشه گاهیم که پیشمه و احساساتی میشه اشکش درمیاد رفتاری به نظر ادم ضعیفی نمیاد ولی چون ۴-۵ باری میشه خیس شدن چشماشو دیدم شک کردم ممکنه ایشوون افسردگی داشته باشند یا ایا این برای ازدواج اسیب زاست؟؟؟
خیییلی جالب بود ، همیشه درمورد این موضوع فکر میکردم ،اصلا تصورنمیکردم آقایون اینقدر حساس و شکننده باشند ،فقط ادعا میکنن اما خیییلی ظریفن
سلام دوست گرامی
از بازخورد مثبت شما سپاسگزاریم.
دقیقا همه این مراحل که گفتید برای من اتفاق افتاد و برگشت ولی افسوس که دیگه هیچی مثل قبل نمیشه!
سلام دوست گرامی
بعد از برگشتن شما و طرف مقابل به ارتباط نیاز است تا درباره مسائلی که در رابطه وجود داشت و باعث جدایی شده بود به صورت دقیق و شفاف صحبت کنید.
اگر پس از برگشت همچنان درگیر مسائل گذشته باشید و پرونده آن را نبسته باشید، هیچ چیزی مثل قبل نمیشود.
برای دریافت راهنمایی بیشتر و یادگیری مهارتهای ترمیم رابطه میتوانید از مشاوران همیار عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.
سلام خسته نباشید..من ب مدت 1سال با ی دختر تو رابطه بودم و خیلی دوست داشتیم همدیگرو قصدمونم ازدواج بود ولی یهو کم کم نسبت بهم سرد شدیم سر تنش هایی ک بینمون ب وجود اومد و منم ک زیادی روش حساس شده بودم ب همه چیش گیر میدادم سر همین خسته شد و رابطه رو تموم کرد و رفت…آخر سر هم برام آرزوی خوشبختی کرد و گفت ک دیگ میخواد تنها باش و ب اهدافش فکر کنه باورم نمیشد کسی ک ی روز دیوانه وار عاشقم بود یهو نسبت بهم سر گیردادنام سرد شد و رفت در حالی ک گفتم بهش عوض میشم البته اونم ی ایرادایی تو رفتارش داشت خلاصه ی جورایی خودخواهی کرد در حالی ک من بیشتر بهش خوبی میکردم…میخوام بدونم این رابطه قابل برگشت هست یا نه؟ چون موقع جدا شدن خیلی مصمم بود..اما چند روز که از شماره های مختلف یکی بهم زنگ میزنه من حسم میگ خودشه ولی بازم شک دارم…چون اون طوری ک اون رفت دیگ شک دارم ب برگشتنش…خیلی راحت رفت
سلام دوست گرامی
به سن خودتان و طرف مقابل اشاره نکردید.
شما در حال حاضر مشغول بررسی و مرور اشتباهات خودتان و او هستید، در این حالت برگشتن به شما کمکی نمیکند. بلکه زمانی میتوانید به برگشتن فکر کنید که آن رفتارهایی که طرف مقابل شما را آزار داده است را اصلاح کنید.
سلام!
زنی 28ساله هستم مدت 8ماهه ک از شوهرم جدا شدم ، اصرار برای جدا شدن هم از شوهرم بوده
حالا بعد از اینکه ب حرفش گوش دادمو جدا شدم هرچند وقت پیام میده ب من منم ک ج میدم شروع میکنه ب ناراحتی ک چرا رفتی چرا حرفمو قبول کردی ک بری طلاق بگیری یا چرا برنگشتی ب خونه ت ، البته اینم بگم ک من تو دوران طلاقم سه بار ب خونه رفتم اما ایشون قبول نکردن و الان میگن ک خودت ک کلید خونه رو داشتی باید جا نمیزدیو برمیگشتی …وقتی ناراحته بهم میگه برگردو یا دوباره زندگیمونو درس کنیم اما بعد ی مدت تموم حرفاشو پس میگیره تا حالا دوبار این اتفاق افتاده ک بعدش انکار میکنه، ب نطر شما من چیکار کنم آیا میشه باز ب حرفاش اعتماد کرد ؟؟دلیل این رفتاراش چی میتونه باشه؟؟
سلام دوست گرامی
علت طلاقتان را بازگو نکردید و اینکه چندسال زندگی کردید.
اما علت رفتارهای شوهر سابقتان متعدد است. مثلا کنار نیامدن با تغییر جدیدی که پس از طلاق در زندگیاش اتفاق افتاده است. یا شاید طلاق را بعنوان یک امتحان در نظر گرفته بودند که ببینند آیا شما مقاومت میکنید یا خیر.
در هرصورت علت این رفتارها هرچه باشد نشان میدهد همسر شما بلوغ عاطفی کافی برای زندگی مشترک را ندارد.
اگر در ذهنتان ین است که به زندگی سابق خود برگردید، بهتر است ابتدا همسرتان به صورت مستقیم و نه به شکل گلایه از گذشته مجددا پیشنهاد خود را مطرح کنند و سپس یک دوره زوج درمانی داشته باشید و سپس تصمیم بگیرید.
از روز عقد تا طلاق چهارسال خورده ای طول کشید ، ما توافقی جدا شدیم ، علت جداییمون هم وابستگی شدید شوهرم ب مادرو خواهراش ، دخالت زیاد مادرش جوری ک ما هرجایی ک دوتایی میخواستیم بریم همراهمون بود ، حتی موقع ای ک کسی مارو ب شام دعوت میکرد، حتی موقع خواب وقتی ب خونشون میرفتیم بارها شد ک بینمون خوابید..من واقعا اینطور رفتارو نمیتونستم تحمل کنم.ولی ب شوهرمم نمیگفتم..شوهرم خیلی سخت گیر بود ، حتی صورتمم اگه جوش میزد میگفت تو بهداشتتو رعایت نمیکنی ک جوش میزنی یا دوچار مشکل زنانه میشی.اگه مهمون میومد غذام یکم ایراد میداشت میگفت بلد نیستی هیچی بهت یاد ندادن ، تو هر چیزی ک برام خرج میکرد آمارشو داشت ب همه میگفت اینکارو کردم بهش اینقد پول دادم ، یبار بهم پول داد برم دکتر تنبلی کردم نرفتم عالمو آدمو با خبر کرد ک بهم دروغ گفته میرم دکتر اما پولو جای دیگه خرج کرده ..دعوامون ک میشد مادرش باعث بدتر شدن دعوامون میشد ، ناراحتی های ک از خانواده م داشتو ب شوهرم میگفت..در حقمون بزرگی نکردن، راهنماییمون نکردن
همه مث بچه ها فقط گله ها و ناراحتی های خودشونو رو مشکلات ما گذاشتن چون میدونستن پسرشون ب حرفشون گوش میده ، من کامل نبودم اما نذاشتن زندگی کردنو آشپزی کامل رو یاد بگیرم ، بهم فرصت ندادن ، سخت گرفتن..سرکوفت دخترخودشون ک ۲۰سال ازم بزرگتر بودو تجربه شم بیشتر بود ب سرم زدن.تا ی روز کم آوردم ، دیگه تلاشی نکردم برای نجات زندگیم و انقد زیاده ک نمیشه همشو گفت.. من با طلاقم کنار اومده بودم البته ب سختی و عذاب زیاد من با تهمتاشون کنار اومدم.اما با پیاماش منو دوباره ب گذشته میبره ، میگه اشتباه کردم تجربه نداشتم ، دنبال فرصتم ک همه چیو درس کنم
دیگه بهش اعتماد ندارم اما با حرفاش اذیت میشم .. میدونه چی بگه ک منو تو فکر ببره ، باعث بشه ک ب برگشتن فکر کنم اما اینم میدونم حرفاش فقط برای ی مدته و دوباره فراموش میکنه و انکار.اما برام سخته و نمیدونم چ رفتاری درمقابلش انجام بدم.یادم رفت بگم ک ایشون دوسال ازم بزرگترن.
سلام دوست گرامی
مطمئنا روزهای سختی را با رفتارهایی که دیدید گذراندید و اعتماد مجدد برای شما دشوار است. به نظر میرسد هردوی شما مهارت لازم برای نگهداشتن زندگی مشترک را نداشتید و ایشان هم نتوانستهاند استقلال فکری خود را در زندگی کسب کنند.
یکی از بهترین راهحلها برای شما این است که اگر حتی 1 درصد به برگشت به رابطه فکر میکنید حتما پیش از عقد مجدد از مشاوره با یک زوجدرمانگر استفاده کنید.
سلام خسته نباشید
دختری ۲۸ ساله هستم . به مدت ۸سال با پسری رابطه ای عاشقانه و خیلی صمیمی داشتم. خانواده من کاملادر جریان این رابطه دوستی بودن ولی خانواده ایشون از رابطه دوستیمون اطلاعی نداشتن گاهی اوقات میگفت مادرم میدونه و گاهی میگفت که نمیتونم چیزی بگم چون صمیمیت نداریم.روزهای اول آشناییمون ایشون بهم گفتن که وابسته به خانواده هستن و اگر روزی مخالفتی از جهت خانواده برای ازدواجمان باشد جدایی را قبول میکند. در طول رابطه دوستیمون هربار به ایشون گفتم برای ازدواج با خانواده اش صحبت کند و پیش قدم شود همیشه یه دلیلی برای اینکه فعلا شرایطش نیست می آورد. تا اینکه همین چند مدت پیش بهم گفت میخواد تابستون با خونوادش صحبت کنه و برای خواستگاری بیان. در طول رابطه ۸ ساله ایشون چندین بار خواستن منو ترک کنن حالا به هر دلیلی که شخصیت خیلی زود رنجی دارن شاید یک مسئله کوچیک باعث میشد که بخواد همه چیز رو تموم کنه واصرار های من باعث برگشت به رابطه شد و این موضوع رو برایم سرکوفت میکرد. این اواخر هم من واقعا از اینکه ایشون تا حالا هیچ اقدامی برای ازدواج نکردن خیلی عصبی بودم و میخواستم زودتر از موعدی که برای خواستگاری تعیین کرده بود بیاد. اصولا من جایی میرفتم از ایشون اجازه میگرفتم یا بهشون اطلاع میدادم که کجا هستم خیلی این موضوع برایشان حساس بود و من واقعا برای این حساسیتوشون ارزش قاعل بودم و هر جایی که میرفتم بهشون میگفتم. یک روز که من سر کوچه بودم و یک کار فوری برایم پیش آمد که برای رفت و برگشتم شاید۵ دقیقه هم طول نکشید در این حین ایشون باهام تماس گرفتن وقتی متوجه شدن من بدون اجازه بیرون از در خونه رفتم خیلی ناراحت شدن و من گفتم که فکر نمیکردم که این موضوع خیلی برایشان مهم باشه و ایشون گفتن اگر من زنگ نمیزدم هیچوقت بهم نمیگفتی و من مچتو در این حالت گرفتم.درصورتی که اصلا اینطور نبوده. و من اگرمیخواستم چیزی رو از ایشون پنهان کنم که گوشیم رو جواب نمیدادم و نمیگفتم کجا هستم پس دلیلی برای پنهان کردن کارهام نبوده. حالا از همان روز به بعد دیگر جواب پیام هایم راه نمیدهد.بهم گفته بود که اگر روزی بخواد ترکم کنه بدون هیچ حرفی میره و حالا هم دقیقا همان رفتار انجام داده و پیامهایی که برایش میفرستم فقط میخونه و هیچ جواب و توجیهی برای این رفتار نداره من میدونم که دیگه ازم خسته شده و هرگز نمیخواد به رابطه برگرده.امروز تصمیم گرفتم که هیچوقت بهشون پیامی ندم .اگه برای من ارزشو احترامی قائل بود حداقل یک خداحافظی میکرد و میگفت ما تفاهم ندارم چرا بدون هیچ حرف و دلیل منطقی که بدونم منو گذاشت رفت.کسی که میگفت خیلی عاشقمه و ۸سال باهاش بهترین روزها رو داشتم چرا باید اینجوری بره. نیاز به راهنمایی دارم که چطور با این قضیه کنار بیام منی که از اول ۲۰ سالگی تمام انرژی و عشق و احساستم رو برای این آقا گذاشتم و باهاشون همیشه صادق بودم حتی در طول این ۸ سال به هیچ کسی اجازه ندادم برای خواستگاری به منزل ما بیاد و به همه گفتم که من یک نفر در زندگیم دارم و غیر از ایشون به کسی فکر نمیکنم حالامن چطور این شکست رو قبول کنم و با خودم و حرفای دیگران کنار بیام.لطفا منو راهنمایی کنیدتشکر.
سلام دوست گرامی
زمان زیادی را برای این رابطه گذاشتهاید و مطمئناً پذیرش اینکه طرفمقابل بدون هیچ توضیحی شما را ترک کرده است، برایتان دشوار است. با توجه به اینکه سوال شما طولانی است و امکان پاسخگویی آن از طریق سایت وجود ندارد، بهتر است برای مشاوره دقیقتر از رادیوعشق وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید. برای برگشت اصولی به این ارنباط و یا ترک آن، حتما به حضور مشاور در کنار خود احتیاج دارید.
سلام من ۲۸ سالمه وسه سال با پسری هم سن خودم در ارتباط بودم من طلاق گرفتم و یک دختر دارم بعد از گذشت سه سال فهمیدم که اون اقا برای رسیدن به من کاری نمی کنه و تلاشی برای راضی کردن خانوادش که به شدت مخالف ازدواجمون هستن نمی کنه منم چند روزی هست ازش جدا شدم با اینکه خیلی برام زجر اور و سخته اونم دائم منو تهدید می کنه ک ازم انتقام بگیره وبلایی سرم میاره ب خاطر اینکه ازش جدا شدم حالا چیکار باید بکنم چطوری باهاش رفتار کنم
سلام دوست گرامی
دلیل مخالفت خانواده او با ازدواج شما اگر ازدواج سابقتان و داشتن فرزند است، بهتر است به پیامد این ازدواج خوب فکر کنید. اینکه طرفمقابلتان کاری برای ازدواج نمیکرده و نتوانسته خانواده خود را راضی کند، نشان میدهد که او سرمایهگذاری زیادی روی این رابطه نکرده است. اما اشاره کردید به دلیل اینکه از او جدا شدهاید شما را تهدید میکند. پس نیاز است با ایشان منطقی صحبت کنید و بگویید دلیل اینکه من از تو فاصله گرفتم اینه که شما تلاشی برای بودن ما کنار هم و ازدواج نکردهاید و من نیاز دارم تا با کسی در رابطه باشم که بتوانم روی آینده رابطه سرمایهگذاری کنم، اگر تو نمیتونی این کار رو انجام بدی بهتره از هم جدابشیم. از تهدیدهای ایشان نترسید و بهتر است با یک فردی که به او اعتماد دارید و در جریان رابطه شما بوده، درباره تهدیدهای طرفمقابل صحبت کنید تا از حمایت و مراقبت کسی برخوردار باشید.
سلام ، من دختری هستم که در خانه محبت کافی گرفتم با هر پسری دوست میشم به من میگوید خیلی عالی هستی و همه چیز تمام هستی اما ناگهان کنار میکشد از رابطه ، ظاهرا من افراد را کنترل میکنم نادانسته و دچار وسواس جبری هستم معمولا پسران لجباز و تنوع طلب به من میخورند که مرا خطرناک خطاب میکنند ، که حاضرم برای انتقام هر کاری بکنم خب شاید چند باری که از طرفم عصبانی شدم که من توجه نمیکرد دست به انتقام زدم ولی خب مگر همه ی دختران این کار را نمیکنند؟؟؟من واقعا دلم نمیخواد کامل باشم ولی دیگران را کنترل کنم …لطفا کمکم کنید چگونه من هم مانند دیگر دختران طبیعی باشم و کسی را کنترل نکنم و چگونه بتوانم با یک مرد لجباز درست رفتار کنم ؟؟؟گاهی خیلی سنگدل میشوم و اجتماع گریز هستم … من خسته شدم که همه بهم بگن خوب و عالی هستی ولی رهایم کنند
سلام دوست گرامی
برچسب های مختلفی به خود زده اید که هرکدام از اینها می تواند نشان از یک اختلال باشد.پس به جای برچسب زدن ، ابتدا با یک مشاور در همیار عشق صحبت کنید. کنترل کردن یکی از افت های رابطه است که باید روش های صحیحی را بیاموزید تا کنترلگر نباشید. اگر دائما در رابطه شما این اتفاقات می افتد، لطفاً ابتدا وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید تا بتوانیم به شما کمک کنیم.
سلام من ٣١سالمه و با پسري تو خيابون اشنا شدم اولش خيلي باهام اوكي بود و من اصلا محلش نميزاشتم تا اينكه كم كم اين شد كه اوكي شديم و از اون زمان١/٥سال ميگذره و اين مدت دوبار گفت كات كنيم كه به اصرار من برگشت و اين دفعه اخر متوجه خيانتش شدم كه منو بلاك كرده بود و با كسي ديمه اي بود و بدتر ازاون ديديم كه ٥سال از من كوچيكتره و باهم حرف زديم و رابطمون تموم شد ولي الان من ناراحتم به نظرتون چيكار كنم
سلام دوست گرامی
علائم خطر این رابطه بالاست. آشنایی در خیابان، درخواست قطع رابطه از جانب ایشان آن هم دو بار، خیانت، سن و…
طبیعی است که ناراحت باشید چراکه مدت 1 و نیم سال با فردی در ارتباط بودید و حالا آن شخص حضور ندارد. بهتر است برای مشاوره شکست عاطفی و بستن پرونده آن ارتباط از مشاوره تلفنی یا آنلاین همیار عشق استفاده کنید.
سلام من ۱۸ سالمه
سال پیش با یه پسر آشنا شدم که تا الان دوبار هست کات کردیم و این سری خودم رابطرو تموم کردم!
الان با کسی وارد رابطه شده، بیشترین مدت رابطش با من بوده و با همه یک ماه میمونده!ولی الان با این دختری که وارد رابطه شده چند ماهی هست که دوستن
از دوستامم راجع به من پرسیده چندبار وجلوی دوستم با لحن زشت گفته که با دوست دختر جدیدش رابطه جنسی داشته!ولی با من تا حالا رابطه نداشته
به نظرتون تکلیف رابطه منو اون چی میشه؟
سلام دوست گرامی
سوالتان کمی گنگ و نامفهوم است. اگر رابطه را تمام کردید، دلیلی بر پیگیری ایشان و زندگی جدیدش وجود ندارد.
اگر تمایل به بازگشت با همان فرد را دارید، نیاز است تا دلایل خود را برای این بازگشت مرور کنید و از خود بپرسید اگر خودم رابطه را تمام کردم به چه علت پیگیر زندگی او هستم؟ اگر او نیز همچنان پیگیر شماست تا درباره رابط جدیدش صحبت کند، شما این اجازه را ندهید و راههای ارتباطی خود را قطع کنید.
سلام خسته نباشد، من23 سالمه و 4 سال با پسری هم سن خودم رابطه داشتم از 19 سالگی رابطمون خیلی احساسی و خوب بود و حتی همه ی خانوادشم میدونستن خانواده ی منم در جریان بودن کلا کسی نمونده بود ک نفهمه ما با همیم ، بینهایت بهم محبت میکرد و برای خوشحالیم هر کاری میکرد ،همه چی خوب بود تا بعد سال سوم ک ما ی بار رابطمون بیشتر از ی معاشقه ی ساده شد بعد اون روز این آقا تقریبا ی هفته ای تو خودش بود ،ولی بعد خوب شد و تقریبا3 ماه گذشت ک کمتر باهام حرف میزد همش میگفت خستم تو خیلی غر میزنی و اینا و اصرار داشت بیا رابطمون رو تموم کنیم من نمیدونم دوستت دارم یا نه منم نمیتونستم و قبول نکردم اونم ازم 2 هفته وقت خواست ک ببینه بازم دوستم داره یا نه ک بعد ی هفته دوباره گفت عاشقتم و ما رابطمون رو ادامه دادیم تا8 ماه دیگه ک این آقا هر یکی دو ماه باز شروع میکرد ک بیا جدا شیم من مشکلاتم زیاده و فعلا نمیتونم ازدواج کنیم تو برو ب زندگیت برس ،منم 3 هفته جدا شدم ولی باز ب اصرار اون برگشتم تا اینکه بعد 2 ماه فهمیدم 7 ماهه با ی دختر دیگس و داره بهم خیانت میکنه،خودش همه چی و اعتراف کرد و خانواده ی دختره هم از رابطشون خبر داشتن،الان 10 روزه ک فهمیدم و کات کردم ،اون شب ک فهمیدم خیانتشو اصرار ب ادامه رابطه با من نکرد هیچی ولی بعد دو روز زنگ زد و میگفت ی شانس دیگه بده ک دوباره شروع کنیم ک قبول نکردم و بلاکش کردم،سوالم اینه امیدی ب این رابطه هست ک دوباره این آقا برگرده سمتم یا کلا عشقش ب من تموم شده؟؟؟؟؟
سلام دوست گرامی
ارتباط در سن کم و بی هدفی در زندگی و رابطه، خیانت، عدم چالش بودن شما برای طرف مقابل، باعث شده است که این ارتباط به شیوه درستی پیش نرود. بلاک کردن خودش یک رفتار است که می تواند ناشی از عصبانیت باشد. بهتر است پرونده این ارتباط را برای خودتان ببندید و برای بررسی بیشتر، از مشاوران همیار عشق وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دیافت کنید.
سلام
هیچ کدوم از اینهایی که گفتید برای طرف من پیش نیومد. بعد از سه سال زندگی طلاق گرفتیم. و ایشون سریع ازدواج کرد. و بچه دار شد
به نظر من مرد هیچ آسیبی نمیبینه. اونی که داغون شد من بودم.
من نه تماس گرفتم نه پیام دادم. هیچی
و او رفت ازدواج کرد و بچه دار شد.
سلام دوست گرامی
نسخه زندگی انسان ها با هم متفاوت است و طبیعتا در زندگی استثنائاتی وجود دارد. اما در طلاق قطعا زن و مرد به یک میزان آسیب نخواهند دید و بسته به میزان سرمایه گذاری هایی که در زندگی داشته اند، این آسیب متفاوت خواهد بود.
سلام
من حدود سه ساله با پسری آشناشدم. از روز اول به قصد ازدواج بود.و همان روز اول مادرشون بامن صحبت کردن که باهم بیشتر آشنا بشین. مابسیار مچ بودیم باهم. اخلاق فکر رفتار احساسات تصمیمات آینده…چندماهه بعد از آشنایی که برای اولین میخواستن بیان خونمون برای اشنایی. خواهرشون اجازه ندادن بنا به دلایل نامعلوم(خانواده ایشون در یک شهر دیگه زندگی میکنند و خود ایشون محل کار و زندگیش در تهران هست).ازهمینجا مخالفت ها شروع شد و مادرشون هم مخالف شدن و حتی سرسخت تر. کلی صحبت و مشاوره هیچ فایده ای نداشت. بعد ازچندین ماه به زور اومدن منزل ما. و همونجا باز گفتن باهم بیشتر آشنا بشین. و بعد از رفتنشون هیچ فرقی اوضاع نکرد و همچنان مخالف. اینهمه حرف و صحبت و رفتن به خونه برای صحبت و مشاوره هیچ نتیجه ای نداشت. و دلایلشون هربار یک چیزی بود و کلا به عقیده مشاور مادرشون وابستگی بسیار هم به پسر داره.چون پدرشون فوت کرده.بعدها باز با خانوادهشون صحبت کردیم راضی نشدن.مادر و خواهرش مخالف. دیگه از یک جایی کم کم خودش خسته شد. ارتباطش با من کمتر شد. حرف نمیزد زیاد. زنگ اصلا نمیزد. پیام کم. دیگه از یک جایی هرچی سعی کردم اینهمه عشقی که بینمون بود رو حفظ کنم نشد. و ایشون منو کلا بلاک کردن که دیگه هیچ صحبتی نباشه. و گفتن کلا امیدی نیست و برو دنبال زندگیت
حالا من موندم و اینهمه عشق و خاطره. یادی که ماههاست فراموش نشده و داره افسرده ام میکنه. میتونم بهش اس ام اس بدم. نمیدونم حرفاممیخونه یا نه. و کلا جوابم نمیده. حتی به جون خودش و خاک پدرش هم که قسم میخورم هیچ هیچ.
نمیدونم چیکار کنم. میخوام برگرده
سلام دوست گرامی
زمانی که در زمان خواستگاری و در مورد رابطه، مخالفینی در خانواده حضور داشته باشد، در آینده اگر شما کنار هم قرار بگیرید، ناخودآگاه خشم زیادی بوجود می آید؛ هم شما و هم فرد مخالف. بنابراین ریسک رابطه شما زیاد است. دلایل مخالفت خانواده ایشان باید روشن شود تا در صورت برگشت به رابطه آن موانع رفع شده باشد. برای برگشت به رابطه باید انگیزه خود را نیز بررسی کنید. برای بررسی بیشتر می توانید از وقت مشاوره آنلاین و یا تلفنی دریافت کنید.
سلام من دختر ۲۱ ساله ای هستم که با پسری به مدت ۶ ماه آشنا شدم اوایل خیلی خوب بود ولی بعد از یه مدت دیگه تلاشش برام کمتر شد ووقتایی که باهم بودیم دائما از خودش و پولی که برای هیکلش خرج کرده و خرج میکنه و کلا مسائل پولی و مالی صحبت میکرد . بهم گفت نزدیک مسابقه حالش بده و عصبیه درکش کنم منم درکش کردم ولی یه فرد ناشناسی شروع کرد پیام های بدی راجبش برام فرستاد که من همشو بهش نشون دادم و گفتم که این حرفا برام مهم نیست و بهت علاقه دارم ولی اون عصبی شد (نزدیک مسابقشم بود) و گفت تو میخوای تموم کنی روت نمیشه برو حتی وقتیم گفتم نمبخوام برم گفت نه برو و رابطه تموم شد به نظرتون چیکار کنم؟ من هنوز با تمام وجود بهش علاقه دارم ولی فکر نمیکنم اون منو دوسداشته باشه به علاوه اون منو فردای روز مسابقش از پیجش ریمو کرد😔 میتونم برش گردونم؟ اگه نه چجوری فراموشش کنم؟😔😔
سلام
پیشنهاد میکنم درباره شرایط رابطهتون با کارشناسان دوره بازگرداندن عشق و ازدواج صحبت کنید، حتما در این زمینه راهنماییتون میکنن. اگر مدت زیادی از جداییتون نگذشته باشه و در این مدت اقدامات اشتباهی انجام نداده باشید حتما احتمال ترمیم رابطه براتون وجود دارده.
سلام خدمت شما
من با پسری آشناشدم که 2سال پیش با دختری دوست بودن که اون دختر ازدواج کردن!ومشکل من اینه که ایشون هنوز گذشتشو فراموش نکرده و گاهی وقتا درموردش باهام حرف میزنه!وهمچنین زمان هایی که باهمیم سیگار میکشه وحس میکنم داره به دوست دختر قبلی فکر میکنه!قراره ازدواج گذاشته اما ازالان دنبال رابطس وتاحدودی هم رابطه داریم البته بااصرار ایشون واقعا نمیتونم درکش کنم!میدونم رابطه قبل از ازدواج درست نیست!میشه راهنمایی کنین چطور این ارتباط رو تموم کنم؟چون هر باری که خواستم ایشون نمیزارن!
سلام دوست گرامی. به نظر می رسد طرف مقابل شما نتوانسته که رابطه قبلی را فراموش کند و سوگ آن رابطه همچنان برایش باقی مانده. در صورتی می توانید رابطه بهتری داشته باشید که درخواست خود را مبنی بر روشن شدن وضعیت خودتان، از او بپرسید. همچنین باید رابطه شما کاملاً بررسی شود اگر قصد شما تمام کردن این ارتباط است، برقراری رابطه جنسی معنایی ندارد. اگر می خواهید تصمیم درستی برای رابطه خود بگیرید، حتماً از مشاوران همیار عشق نوبت مشاوره بگیرید.
سلام من مدت۲سال با شخصی دوست بودم که ۲سال از من کوچیکتر هستن،البته یکمدتی بینمون فاصله افتاد و دوباره که سمتم اومدن پیشنهاد ازدواج دادن
مدتی راجب تصمیمات و زندگی مشترک صحبت کردیم تا اینکه یک ماه پیش به خواستگاری اومدن و با مخالفت خانواده ایشون همه چی بهم ریخت فرداش یکم راجب این مسائل صحبت کردیم و از اون موقع بدون هیچ خداحافظی و حتی بحثی جفتمون سکوت کردیم
کلافه شدم و همش استرس دارم و ناراحتم
دوست دارم خودش برگرده سمتم
باید چیکار کنم
ممنون میشم راهنمایی بفرمایین
سلام من سه سال پیش از طریق یکی از دوستام با یه اقا اشنا شدم یکسالی حرف میزدیم ک بعدش ایشون ازمن خواستگاری کردن باخانوادم درجریان گذاشتم اما بعد از دوسال رفتو امد و بحث باخانواده ,خانواده ی من راضی نشدن و همه چیزو بهم ریختن چون میگفتن از لحاظ مالی خانوادش از ما پایین تر هستن.اون اقاهم گفتن ک بااینکه براشون سخته اما همه چیزو تموم کنیم و فقط دوست ندارم برای همیشه از دستت بدم به عنوان دوست معمولی کنارم باش بااینکه اوایل خیلی خواهش کردم ک صبرکنن اما قبول نکردن ک من سه ماهه با ایشون رابطمو کاملا قطع کردم اوایل پیام میداد اما الان شده درحد چک کردن اینستاگرامم و اینکه هیچ علامتی از دلتنگی یا ناراحتی از ایشون نمیبینم مثلا بادوستاش بیرونه یا مسافرته یا مشغوله به کاراش و خیلی پست میذاشت و استوری و با دخترا تو کامنتا گرم میگرفت و صحبت میکرد انگار نه انگار اصلا منی توی زندگیش وجود داشتم که البته الان دوسه هفته ای هس که اینکارارو نمیکنه فعالیتش کم شده و چن روزیم هس ک استوریاش غمگینه نمیدونم به من ربطی داره یانه بخاطر منه یا نه اما واقعا کلافه شدم میخام برگرده☹️ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام
مسلما تموم شدن یک رابطه طولانی مدت سخته و این سختی برای هردوتون وجود داره و خیلی وقتها چنین رفتارهایی در فضای مجازی و … یک جور عکسالعمل به این ناراحتی و از سر خشمه و میخواد وانمود کنه که یعنی من حالم خوبه… با این حال دو موضوع مهم جود داره. یک اینکه بدونید دوست معمولی بودن بعد از یک رابطه بلند مدت و تا زمانی که دو نفر بهم احساس دارند یک امر محال و یک کار اشتباهه. درباره برگرداندن ایشون هم اول باید ببینید مشکلات قبلی حل شدند یا نه و اصلا هدفتون از این برگرداندن چیه؟ آیا فقط از سر دلتنگیه یا برای ادامه رابطه هم برنامهای وجود داره. پیشنهاد میکنم با کارشناسان دوره برگرداندن صحبت کنید.
سلام من با یه آقایی چهارسال رابطه داشتم من تویه سال آخر پزشکی قبول شدم و ایشون بم گفتن که بین من و پزشکی یکیو انتخاب کن منم کلی فکر نکردم و فقط بشون گفتم که نمیتونم یکی رو انتخاب کنم و ایشون گفتند که پس پزشکی رو انتخاب میکنی، تازه فهمیدم که این پرسش فقط یه امتحان بوده و منو ترک کردن، البته ناگفته نماند که من در طول این سالها خیلی اذیتشون کردم ولی واقعا دوسشون دارم الان دارم نابود میشم به خاطر اینکه میدونم الان چقد حالش بده و خودمم تا تهه عمرم آدم سابق نمیشم دارم از دلتنگی و عذاب وجدان و حس نداشتنش میمیرم باید چیکار کنم
من با یکی 7 سال دوست بودم .اخر تصمیم گرفتم برم الان مدام دلتنگشم چقدر سخته. مذام به اخرین بازدیدش تو واتساپ نگاه میکنم.چه کنم خدااااااا
سلام دوست گرامی
وقتی در طی یک ارتباط تصمیم به تمام شدن رابطه گرفتید یعنی به این نتیجه رسیدید مزایا و منافع رابطه کمتر از مضرات و مشکلات رابطه هست
بهتره در یک کاغذ تمام تصورات و تفکراتتان را بنویسد و با مسائلی که سبب شد رابطه را تمام کنید بررسی کنید
ضم اینکه تایم تنها بودنتان را کم کنید.ورزش کنید و وقت بیشتری با دوستانتان بگذرانید
راههای ارتباطی و شبکه های اجتماعی را هم بلاک کنید
سلام من مطالب وبسایتتونو ب طور دقیق خوندم یه سوالی داشتم.
چند وقتی بود که یکی از پسرای فامیلمونو دوست داشتم از این که پسر خوبیه و با هیچ کسی نیست مطمئن بودم یه چند وقتی ام با هم در رابطه بودیم و اون دیگ میدونست دوسش دارم یه سری بهم گفت ک من نسبت بهت بی توجه نیستم و بهت فک میکنم و اینستاتو حذف نکن من درگیرت شدم یا یه کاری میکنم ازم خوشت بیاد یاام که یه کاری میکنم ازم متنفر شی از طرفی ام بهم گفته بود ک کسی تو زندگیش نیست و حتی رو پیجش تایپ کرده بود به انگیلسی تنها😂 بعد گذشت یه هفته بعد اون حرفاش بهش گفتم الان دیگ ما با همیم یا نه بعد گفت بهش فک نکنو در نهایتش وقتی از دستش دلخور شدم ازش خدافظی کردم ولی قصدم این نبود که همه چیو تموم کنم تا آن شدم ک سریع پیاممو حذف کنم تا سین نکرده و متاشفانه سین کرده بود گفت ببخشید که ازت پنهون کردم یکی دیگ ام خیلی دوسم داره خیلی وقته خیلی ام دوسم داره و نمیتونستم بهش خیانت کنم واسه همین زیاد بهت نزدیک نمیشدم و ازم عذر خواهی کرد.
داره سه هفته از حرفای آخرش میگذره من همون جا اینستامو حذف کردم خیلی حالم بده خبری ازش ندارمو همش دارم به این فک میکنم ک راست گفته با نه. خیلی شرایط سختی دارم من سه سال دیگ کنکور دارم و الان دارم واسه کنکور میخونم دختر باهوشیم و دبیرستان استعداد درخشان درس میخونم خیلی ذهنم درگیره و نمیتونم درس بخونم بنظر شما من اشتباه کردم؟؟ اون حرفای آخرش راست بوده؟ امکان داره برگرده ؟ خیلی پسر آروم و ساده ایه خواهش میکنم کمکم کنید و بهم نظر بدید من تاحالا هیچ جایی کامنت نزاشته بودم ولی وبسایت شما اطلاعات کاملی داشتو کمکم کنید منتظرم.
دوست عزیز
سلام
ایشون همزمان فرد دیگهای رو دوست داشتند ولی برای با شما بودن هم تلاش میکردند! این به نظر شما چه معنیای میده؟؟؟ اصلا به نظرتون یک رابطه سالم این شکلی شروع میشه؟!
سنی که شما در اون هستید (نوجوانی)، زمان حساسیه؛ شما دارید دارید وارد زندگی بزرگسالی میشید ولی هنوز نشدید؛ یعنی اینکه خیلی نظرات و اهداف باثباتی ندارید و قطعا در طول زمان تغییر میکنه. اینکه در این سن از کسی خوشتون بیاد هیچ اشکالی نداره، اما دل بستن بهش بهتون آسیب میزنه چون معلوم نیست چهارسال دیگه همین نظرات رو داشته باشید.
با توجه به توضیحاتی که دادید، بهتون پیشنهاد میکنم دست از تلاش برای ساختن آینده خوب برای خودتون بر ندارید. سعی کنید توجهتون رو به هدف و آیندتون بدید. وقتی زندگیتون به یک ثباتی رسید، اون موقع هست که میتونید وارد یک ارتباط سالم بشید و ازش لذت ببرید. این ارتباطی که شما گفتید (مخصوصا با این نوعی که شروع شده)، براتون آسیبزاست و حیفه دختر باهوشی مثل شما، به خاطر این موضوع از هدفاش جا بمونه. به امید موفقیتتون توی کنکور و سایر هدفهاتون برای زندگی …
اون گفت یکی دیگ ام دوسم داره ب نظر شما این ادبیات ……
من فک میکنم اون حرفای آخرش دروغ بوده باشه و فقط میخواسته بیشتر از حد درگیرش نشم آخه یه موضوعاتی از قبیل اختلاف طبقاتی از این ها هم هست از اون گذشته از این که با کسی در ارتباط باشه هم عذاب وجدان داشت جوری ک من حسش میکردم.ممنونم ک راهنمایم کردید موفق باشید.
سلام,
در محل کارم پسری از من خوشش میومد بعد از مدتی من هم ازش خوشم اومد و بهش نشون دادم. یه هفته بعد پیش همکارم که پشت سرم میشینه درد ودل کرد که با دوست دخترش بهم چون مدتها بود که به این نتیجه رسیده بودن جفتشون. من از داشتن دوست دخترش اطلاع نداشتم. بعد از ۳ هفته مرخصی اجباری الان که برگشتیم سرکار کلا رفتارش عوض شده! خیلی دوست دارم دلیلشو بدونم!
فرناز
سلام دوست گرامی
متوجه منظور شما از تغییر رفتار نشدم یعنی مانند سابق علاقه ای نیست یا الان علاقه بیشتر هست؟
اگه به ایشان علاقه دارید با خودشان صحبت کنید و دلیل تغییر رفتارهایشان را پیگیر شوید
با عرض سلام و احترام
در صورت بازگشت فرد چه رفتاری مناسب هست به گونه ای که نه طرف دلسرد شود و نه سهل الوصول به نظر برسیم؟ به عنوان مثال اگر درخواست دیدار کرد چه واکنشی مناسب تر خواهد بود؟
با تشکر
سلام .چطور کسی که یک سال تمام همه تلاشش به دست آوردن فرد موردنظر بوده یکهو فرداش به این نتیجه میرسه که ما بدرد هم نمیخوریم و باید رابطه را تمام کنیم و بعد از آن کلا آدم متفاوتی میشود گویی که دیگه اون آدم را نمیشناسه؟؟
سلام دوست گرامی
بعضی وقتها افراد پس از کلی تلاش و زحمت برای رسیدن به مطلوب خسته میشونند و اگر واقعا متوجه تفاوت بین ذهنیت و واقعیت خودشان هم بشونند بیشتر این حس رو دارند.بهتر هست با خود ایشان صحبت کنیدو در مورد حسی که به سراغش امده از اون توضیح بخواهید.دانستن اینکه چرا اینهمه تغییر کرده و کجا دلیل تغییرات شما بودید خیلی کمکتون میکند تا بتوانید رابطه را درست کنید
وقتی حاضر نمیشند به هیچ روشی با من حرف بزنند و میگن که برو پی زندگیت من چجوری با ایشون حرف بزنم ؟؟