تصور عموم مردم از طلاق، طلاقی است که بصورت حقوقی انجام میشود، یعنی زوجین به دادگاه میروند، محل سکونت و وضعیت اقتصادیشان تغییر میکند و درباره حضانت فرزندان تصمیم میگیرند. اما پدیده جدایی دیگری نیز وجود دارد که از آن با اصطلاح طلاق عاطفی یاد میشود، در این حالت زن و شوهر در برزخی زندگی میکنند که اکثر تعاملات رایج زندگی زناشویی در آن وجود ندارد، همسران انتظاری از یکدیگر ندارند و حتی زحمت بحث بر سر موضوعات اصلی زندگی را به خود نمیدهند.
طلاق عاطفی زندگی را به گورستان تبدیل میکند یا یک میدان نبرد؟
طلاق عاطفی در چارچوب زندگی زناشویی در قالب ترکیبی از دو روش اجتناب/ انحراف فکر نمود مییابد:
زندگی در گورستان
زندگی زناشویی به معاملهای تبدیل میشود که زن و شوهر صرفاً به وضع موجود ادامه میدهند و ارتباطشان بیشتر بر روی امور ضروری خانه، مدیریت فرزندان و دیگر تعهدات روزمره متمرکز است. آتشبس یا توافقی که بر سر بحث نکردن درباره مشکلات زناشویی ایجاد شده است به یک هنجار جدید تبدیل میشود و هر دو طرف این قاعده زناشویی جدید را میپذیرند. زن و شوهر علاوه بر این “قاعده بحث ممنوع” به توافق نانوشتهای میرسند که هیچ یک رویاها، تصورات و ناراحتیهای خود را نیز با دیگری در میان نگذارد؛ دو نفری که قرار بود شریک زندگی یکدیگر باشند، همه چیز از جمله اهداف و احساسات شخصی را از هم پنهان نگه میدارند و حمایت عاطفی را در جایی بیرون از خانه جستجو میکنند. ممکن است زوجین هنگام هماهنگی دوجانبه برای قطع ارتباط عاطفی، هیچ نقطه پایانی را برای آن در نظر نگیرند. ازدواجی که در اصل روح آن مرده است، ممکن است سالها به همین شکل ادامه داشته باشد.
زندگی در میدان نبرد
رفتار خصمانه و تدافعی به هنجاری تبدیل میشود که مانند یک سد دفاعی قدرتمند، زن و شوهر را آنقدر از هم دور میکند که نتوانند هیچ ارتباط نزدیکی را درباره وضعیت زندگی مشترکشان برقرار کنند.
دلایل عدم جدایی با وجود طلاق عاطفی
شاید این سؤال مطرح شود که چرا یکی از همسران یا هر دو با چنین زندگی خاموشی موافقت میکنند و همچنان با یکدیگر زیر یک سقف زندگی میکنند؟ چرا دو نفر میپذیرند که در رابطهای باشند که مانند یک گورستان یا میدان نبرد است؟ عموماً افراد میخواهند که دیگران همچنان آنها را زوجی متاهل و خوشبخت تصور کنند، حال آن که در پس این نقاب زن و مردی وجود دارد که هر یک زندگی داخلی یا حتی خارجی خاص خود را دارد. سالها گفتگو با زوجهایی که طلاق عاطفی آنها را از هم جدا کرده است، نشان میدهد که آنها معمولا به دلایل زیر به زندگی با کسی که به او احساسی ندارند ادامه میدهند:
دید منفی جامعه نسبت به افراد مطلقه
طلاق در جامعه ما یک ضد ارزش محسوب میشود. یعنی عرف از مرد و زن انتظار دارد به خاطر صلاحدید خانوادشان تا حد امکان از طلاق پرهیز کنند و راه سازگاری را در پیش بگیرند. پس تعداد زیادی از مردها و زن ها ترجیح میدهند بدون عشق به ازدواج ادامه دهند تا برچسب طلاق بر رابطه و مطلقه بر فرد زده نشود. همچنین بسیاری تصور میکنند در صورت طلاق، دیگر فرد مناسبی برای ازدواج پیدا نمیکنند.
وجود فرزندان
بسیاری از والدین تنها به خاطر فرزندانشان و آینده آنها ترجیح میدهند با وجود طلاق عاطفی، به زندگی زیر یک سقف ادامه دهند. زیرا تصور میکنند اگر فرزندشان از پدر یا مادرش جدا شود احتمالا آسیب روحی زیادی خواهد دید. ضمن اینکه جامعه ما دید منفی زیادی نسبت به بچههای طلاق دارد. به خصوص برای ازدواج معمولا به افرادی که در خانوادشان طلاق اتفاق افتاده به چشم منفی نگاه میشود. از طرفی موضوع حضانت فرزندان میتواند بر تصمیم آنها تاثیرگزار باشد. بسیاری از مادران از ترس واگذار شدن حضانت به شوهرشان و اینکه زندگی در کنار فرزندان را از دست بدهند از طلاق صرف نظر میکنند.
گرچه کارشناسان معتقدند طلاق عاطفی برای فرزندان بسیار آسیب زا است و گاهی طلاق عاطفی پدر و مادر و زندگی بدون عشق و شور و نشاط آنها، سلامت روان فرزندان را بیشتر از جدایی و طلاق حقوقی تهدید میکند.
مسائل مالی
یکی از دلایل مهم دیگر برای عدم طلاق حقوقی این است که زوج ممکن است با مشکلات مالی زیادی مواجه شوند. در صورتی که مرد بخواهد طلاق بگیرد از نظر شرعی و حقوقی باید مهریه زن را پرداخت کند. اگر میزان این مهریه زیاد باشد ممکن است با وجود طلاق عاطفی از این کار صرف نظر کند. مشکلات مالی و اقتصادی برای زنان نیز در صورت طلاق حقوقی وجود دارد، زیرا ممکن است پشتوانه مالی لازم برای اداره زندگی بعد از طلاق را نداشته باشند.
عدم وجود حامی بعد از طلاق
بسیاری از افراد از ترس اینکه حمایت اطرافیان و خانوادشان را از دست بدهند، طلاق نمیگیرند. به خصوص زنان ممکن است بعد از طلاق حمایت و پشتیبانی دیگران حتی خانواده پدریشان را نداشته باشند. در این صورت برخی ترجیح میدهند با وجود طلاق عاطفی به زندگی مشترک ادامه دهند.
دلایل و نشانههای طلاق عاطفی
طلاق عاطفی و در راه بودن یک طلاق قانونی با چند نشانه همراه است. البته شکی نیست که طلاق عاطفی نشانههای بسیار بیشتری دارد، اما این علائم هشدار را میتوان مهمترین نشانهها در نظر گرفت.
استفاده نکردن از راهکارهای حل مناقشه
پژوهشگر سرشناس، جان گاتمن معتقد است که فقدان ارتباط نیست که زندگی مشترک را به نابودی میکشاند، بلکه استفاده نکردن از راهکارهای موثر حل مناقشه است که زندگی را به بنبست میرساند. همسرانی که یاد نگرفتهاند، چگونه تفاوتها و مشکلاتشان را بدون آسیب زدن به رابطهشان حل کنند، در نهایت به نقطهای میرسند که سعی میکنند از هر گونه جر و بحث و اختلاف اجتناب کنند. یکی از دو نفر یا هر دو به نقطهای از ناامیدی رسیدهاند که فکر میکنند جر و بحث برای برطرف کردن مشکلات هیچ فایدهای ندارد. ممکن است زوجین صرفاً از شروع بحث خودداری کنند یا بالعکس هر بحثی را مانند میدان نبردی بدانند که باید به هر قیمتی در آن پیروز شد تا دیگری را وادار به اطاعت کرد. نکته مهم تسلیم شدن و بیتفاوتی یکی از همسران یا هر دو آنها است. با از بین رفتن تفاوتها احترام بین زوجین نیز از بین میرود و به این ترتیب زن و شوهر روز به روز بیشتر از هم دور میشوند.
جدایی عاطفی
درگیری عاطفی حداقل عاملی است که برای شکلگیری و حفظ یک رابطه صمیمانه و نزدیک به آن نیاز است. تمایل برای صحبت کردن درباره احساسات خود و طرف مقابل است که یک رابطه را زنده و سالم نگه میدارد. علاقمند بودن به زندگی عاطفی همسر و همدردی کردن با او از مولفههای ضروری هر رابطهی صمیمانهای به شمار میآید.
بیعلاقگی
جدایی عاطفی و دل بریدن از یکدیگر معمولاً با بیعلاقه شدن نسبت به هم همراه است. اگر همسرتان علاقهای به زندگی عاطفیتان نشان نمیدهد، احتمالاً دیگر عاشقتان نیست. افرادی که از هم جدا میشوند، غالباً میگویند که دیگر عاشق هم نیستند. بسته به این که رابطه تا چه حد تلخ شده باشد، ممکن است عشق در قلب یکی از همسران یا هر دو مرده باشد.
نداشتن رابطه جنسی
رابطه جنسی هم راهی برای ابراز علاقه و ارتباط عاطفی است و هم این ارتباط را تقویت میکند. نداشتن رابطه جنسی برای یک مدت طولانی معمولاً علامت هشداری جدی است که نشان میدهد، جدایی عاطفی به سرعت در حال پیشرفت است. به علاوه فقدان رابطه نشان دهنده این است که همسران دیگر از رابطه با یکدیگر لذت نمیبرند و حتی اگر هنوز به پایان راه نرسیده باشند، پیوند بینشان به سرعت در حال از هم گسستن است.
متمرکز شدن بر دنیای خارج از زندگی زناشویی
ازدواجهای تهی و خاموش به شدت کسل کنندهاند. برخی همسران در واکنش به این سکوت آزاردهنده، خودشان را وقف فرزندانشان میکنند و به این ترتیب خانوادهی فرزندسالاری ایجاد میشود که فعالیتهای کودکان به تنها محل تجلی زندگی خانوادگی تبدیل میشود. عدهای خودشان را در کارشان غرق میکنند و تا دیروقت کار میکنند تا زمان کمتری در خانه باشند. به علاوه از آنجایی که همسران رضایت عاطفی خود را در بیرون از خانه و زندگی زناشویی جستجو میکنند، احتمال خیانت افزایش مییابد. آتش اکثر خیانتها در ارتباط با همکاری روشن میشود که بودن با او لذتبخش است و علاقهی همسر کسل و خسته را به خود جلب میکند.
تست طلاق عاطفی
جملههای زیر را به دقت بخوانید و به هر کدام از 5 (کاملاً موافق)، 4 (موافق)، 3 (نظری ندارم)، 2 (مخالف)، 1 (کاملاً مخالف) نمره دهید. سپس اعداد را با هم جمع کنید و نتیجه تست را مطالعه کنید.
- احساس میکنم از نظر عاطفی به همسرم نزدیک هستم.
- فکر میکنم همسرم از صمیم قلب به من اهمیت میدهد.
- مطمئنم که هر مشکلی را میتوانیم با هم حل کنیم.
- در زندگی مشترکم احساس خوشبختی میکنم.
- همسرم با دقت به حرفهای من گوش میدهد.
- فکر میکنم همسرم مرا زن جذابی میداند.
- درباره همه چیز میتوانم با همسرم حرف بزنم.
- فکر میکنم همسرم واقعاً به من علاقه دارد.
- به همسرم احترام میگذارم.
- هر دو نسبت به زندگی مشترکمان متعهد هستیم.
- قلبم مملو از تحسین و احترام نسبت به همسرم است.
- همسرم برای تامین نیازهایم به سختی تلاش میکند.
- همسرم به رویاهایم احترام میگذارد.
- همسرم یکی از بهترین دوستانم است.
- همسرم به ندرت مرا تحقیر میکند.
تفسیر تست طلاق عاطفی
- بالای 55: از نظر عاطفی به همسرتان نزدیک هستید. این نمره نشان میدهد که رابطهتان قوی و سالم است.
- 55 ـ 45: رابطهتان در گذشته محکم بوده، اما به تازگی شکافهایی در آن ایجاد شده است.
- 44 ـ 35: به تازگی مشکلاتی برایتان پیش آمده که چون نتوانستهاید آنها را مدیریت کنید، رابطهتان در معرض خطر جدی قرار گرفته است.
- کمتر از 35: زمان آن رسیده که به مزایای زندگی مشترکتان فکر کنید و هر چه سریعتر برای نجات زندگیتان به مشاور مراجعه کنید.
هیچ ارتباط عاطفی با همسرم حس نمیکنم، چکار باید بکنم؟
هرچه بیشتر ساکت بمانید و اجازه دهید که مشکل ناگفته بینتان بیشتر پر و بال بگیرد، بیشتر ناراحت و آزرده خاطر خواهید شد. مسکوت گذاشتن مشکلات در زندگی مشترک به هیچ وجه فکر خوبی نیست، مطمئن باشید که مشکلات خود به خود برطرف نخواهند شد. رعایت توصیههای زیر کمک میکند تا کنترل شرایط را به دست بگیرید:
شناخت نیازها و انتظارات
یکی از مهمترین دلایل به وجود آمدن طلاق عاطفی این است که زوج به نیازهای طرف مقابل توجهی ندارند. اگر هر کدام از آنها تلاش کند نیازها و توقعات طرف مقابل را بیشتر بشناسد و در جهت بر آورده شدن آن قدم بردارد، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. گاهی دیده میشود فردی به همسرش علاقه زیادی دارد و فکر میکند که نیازهای او را در نظر گرفته است، اما مشکل اینجاست که این موضوع تنها تصور اوست و درواقع طرف مقابل توقعاتش برآورده نشده است.
توجه کنید که اولویت توقعات در زن و مرد تا حد زیادی میتواند متفاوت باشد. به طور کلی معمولا نیازهای مردان در رابطه عاطفی شامل حفظ احترام وغرور در خانواده، همراهی در تفریحات و تحسین و حمایت است. در مقابل معمولا برای زنان دریافت محبت، گفتگو و تعهد در رابطه اولویت زیادی دارد.
پس لازم است زن و مرد در مورد انتظاراتی که از طرف مقابل دارند و نیازهای یکدیگر بیشتر صحبت کنند و در جهت برآورده کردن آن همت و تلاش بکار گیرند.
پذیرش طرف مقابل به جای تغییر دادن
یکی از راههایی که به کمک آن میتوانید طلاق عاطفی را از میان بردارید این است که به جای آنکه سعی کنید طرف مقابل را باتوجه به ایدهآلهای خودتان تغییر دهید، او و شخصیتش را بپذیرید. شاید گاهی لازم باشد سطح ایدهآلهایتان را پایین آورید. سهم خودتان و نقطه ضعفهای خودتان را نیز در این مشکل بپذیرید و نگاه واقع بینانهای داشته باشید.
گفتگو و ارتباط
احساسات خود را با ملایمت با همسرتان در میان بگذارید. به او بگویید که حس میکنید از هم دور شدهاید. از او بپرسید که چه کاری برای تقویت رابطهتان از دستتان برمیآید. به این ترتیب میتوانید راه ارتباطی را باز کنید و به همسرتان اجازه دهید که او نیز مشکلاتش را با شما در میان بگذارد.
از سرزنش کردن یکدیگر دست بردارید
هنگام در میان گذاشتن احساسات و صحبت کردن درباره قطع ارتباط عاطفی مراقب باشید که همسرتان را متهم نکنید. به او نگویید که او در این بیعلاقگی مقصر است. این سرزنشها باعث میشود که همسرتان حالت تدافعی بگیرد و نتوانید به شیوهی سالم و موثری با هم گفتگو کنید. کافی است به همسرتان بگویید که دوست دارید مانند گذشته به هم نزدیک شوید.
برای یکدیگر وقت بگذارید
قرارهای شبانه رمز داشتن یک زندگی مشترک شاد، به ویژه برای زوجینی است که فرزندانشان در طول روز مجال نفس کشیدن به آنها نمیدهند. پس از آن که بچهدار شدید، نباید از خاطر ببرید که هنوز هم همان همسرانی هستید که از بودن با یکدیگر لذت میبردید. قرارهای شبانه هفتگیتان را برنامهریزی کنید و به این برنامه پایبند بمانید تا ارتباط عاطفی بینتان تقویت شود. یک تفریح و سرگرمی مشترک پیدا کنید، به رستوران و سینما بروید یا با هم پیادهروی کنید. هر کاری که انجام میدهید، مطمئن شوید که همسرتان نیز از آن لذت میبرد. این قرارها فرصت مناسبی است که مانند دوران نامزدی با هم درباره احساساتتان صحبت کنید.
رابطه جنسی را فراموش نکنید
قبول داریم که برقراری رابطه جنسی، آن هم در زمانی که رابطه عاطفی با هم ندارید، دشوار است، اما رابطه جنسی برای هر دو نفرتان مفید خواهد بود. رابطهای که به ارگاسم برسد، باعث ترشح مقادیر زیادی اکسی توسین یا داروی عشق میشود. این هورمون بعد از ارگاسم در بدن زنان آزاد میشود و با تحریک کردن ناحیه حسی خاصی از مغز، پیوند مبتنی بر اعتماد صمیمانهای را ایجاد میکند. به علاوه اکسی توسین نزدیکی و همدردی را برمیانگیزد. رابطه جنسی مرکز پاداشدهی را در مغز مردان تحریک میکند و موجب ترشح مقدار بسیار زیادی دوپامین میشود. با این توصیف رابطه جنسی در مجموع عاملی است که پیوند بین زوجین را تقویت میکند و وجود آن برای حفظ و سلامت زندگی زناشویی لازم است.
به خاطر داشته باشید که برای اصلاح و نجات زندگی مشترک و زنده کردن ارتباط عاطفی لازم است که هر دو نفر تمایل داشته باشند که صادقانه در کنار هم تلاش کنند.
هیچ وقت اصلاح روابط عاطفی میان شما ناممکن نیست
حتی اگر به تمام توصیههای بالا عمل کردید و باز هم موفق به نجات خود و همسرتان از این گردابی که در آن گیر افتادهاید نشدید و یا اگر شما به اندازه کافی تلاش کردهاید اما بی توجهیها و عدم همکاری طرف مقابلتان شما را دلسرد کرده، همیشه این را به یاد داشته باشید که یک زندگی مشترک ارزش بالاترین مقاومتها و تلاشها را برای نجات و بازگشت به روزهای شیرین گذشته دارد. این بار عزم خود را جزم کرده و از یک مشاور متخصص در زمینه روابط میان زوجین کمک بگیرید. به یاد داشته باشید این زندگی در گذشته بهترین خاطرات را برای شما رقم زده است و پایان دادن همیشگی به یک زندگی که شاید زمانی عاشقانه بوده است از نظر منطق، عرف و اسلام آخرین راه حل به شمار میرود. پس با کمک گرفتن از متخصص و روانشناس در این زمینه شادی را به لحظات مشترکتان بازگردانید.
از نشانهی اصلی طلاق عاطفی این است که فرد در زندگی مشترک خوشحال نیست و به شدت احساس تنهایی و ناامیدی میکند، رابطه جنسی برای او بی اهمیت میشود و وقت گذرانی با همسر دیگر جذاب و لذت بخش نیست. زوجهایی که دچار طلاق عاطفی شده باشند حتی دیگر در مورد مسائل مختلف با یکدیگر بحث نمیکنند و از یکدیگر در مشکلات کمک نمیگیرند. برای ترمیم رابطهای که به طلاق عاطفی منجر شده است، لازم است زوج مهارتهای ارتباط کلامی موثر را فرا بگیرند. اگر آنها بتوانند ارتباط کلامی مناسبی با هم برقرار کنند به مرور میتوانند مشکلاتشان را حل کرده و عشق را به رابطه بازگردانند. برای این کار هر دونفر باید از سرزنش و انتقاد از طرف مقابل پرهیز کنند و سعی کنند بیشتر برای یکدیگر وقت بگذارند. برقراری رابطه زناشویی مناسب نیز میتواند به ترمیم رابطه عاطفی کمک شایانی کند.
پرسش و پاسخ کوتاه
با سلام خسته نباشید
بنده و همسرم 16ساله که ازدواج کردیم و سه فرزند داریم همسرم برای چندمین بار مصرف مواد مخدر (شیشه،متادون و…..) رو شروع کرد هر چه که در سالها جمع کردیم رو البته در دوران مصرف متادون فروخت و گفت دارم برای زندگی بهتر تلاش میکنم ولی من از مصرفشون خبر نداشتم و بعدش فهمیدم مصرف شیشه رو هم وقتی فهمیدم که به من بدبین شدند و حرفهای غیر اخلاقی زدند و هر کاری کردم درست نمیشه.
به خاطر بیماری روحی و روانی که داشتند قبول نکردند ولی من از نظر روحی و روانی بسیار بهم ریختم
سر دوراهی موندم برای طلاق گرفتن و نگرفتن
با چند مشاور که صحبت کردم گفتند به همسرم دوباره وقت بدم و زندگیم رو دوباره بسازم
ولی از نظر درونی نمیتونم قبولشون کنم از نظر جنسی هم دلسرد شدم
سلام دوست گرامی
به خاطر اتفاقات تلخی که تجربه کردید، متاسفیم. زندگی با فرد معتاد کار سادهای نیست و ممکن است دیگران که در موقعیت شما نیستند، خستگیهای شما را درک نکنند.
وابستگی به موادمخدر بخصوص مخدرهای صنعتی مثل شیشه، صرفاً وابستگی جسمانی نیست و شوهر شما نیاز به ترک اعتیاد از نظر روانی دارند.
شما سهم و مسئولیت خودتان را دارید و میتوانید صرفاً حمایتگر خوبی باشید اما مسئولیت اصلی ترک کردن این اعتیاد برعهده خود همسرتان است.
پیشنهاد میکنیم حتما همسرتان را به مراکز ترک اعتیادی که گروهدرمانی دارند ببرید.
درباره طلاق گرفتن و یا نگرفتن نیاز است که شرایط دقیق شما پس از طلاق مشخص باشد. بخصوص اینکه مدت زمان زیادی از ازدواج شما میگذرد و 3 فرزند دارید.
اینکه آیا میتوانید پس از طلاق تمامی شرایط را بپذیرید یا خیر؟ چون طلاق هم یک تغییر بزرگ است و به این سادگی نمیتوان این تصمیم را گرفت.
برای دریافت مشاوره میتوانید از مشاوران همیار عشق نوبت مشاوره دریافت کنید.
سلام خسته نباشید شوهرم خیلی دوستم داشت با این که زندگی راحتی نداشتیم ولی باز هم کنار میاومدیم دوتا بچه دارم همیشه هوام رو داشت حتی در مقابل خانواده خودش ولی الان حدود سه ماهه که نگام هم نکرده میره تواتاق در رو روخودش شبا قفل میکنه .از عروسی برادرم رابطه ما انگار سرد سرد شده میگه بهم احترام نذاشتین .قبلا بخاطر دیسک کمر حس کردم مواد مصرف میکنه ولی کنار گذاشت با کمک خودم ولی خانوادم هنوزم بهش بذ بینن .جدیدا که خیلی اذیتم میکنه حتی بهم گفت برو از خونه من ولی من بیرونت نمیکنم بخاطر بچه هام ولی دیگه بهت فکر نمیکنم .منم اعصاب خوردم .غرغر میکنم ولی حالا دلم براش خیلی تنگه چکار کنم
دوست عزیز
سلام
بهتره حتما در یک فرصت مناسب باهاشون صحبت کنید و بهشون بگید که اگر اشتباهی بوده دوست دارین جبرانش کنید و خلاصه اگر ناراحتی دارن از دلشون دربیارین و به دلخوریشون توجه کنید. ولی باید به این نکته هم توجه کنید که یک نفر معمولا در حالت عادی به خاطر یک اتفاق یا دلگیری خاص اینطور فاصله نمیگیره و چنین رفتاری نمیکنه. بنابراین باید موضوع مهمتری وجود داشته باشه مثل همین موضوع مصرف مواد که بهش اشاره کردین. چون فاصله گرفتن و بیانگیزه شدن در رابطه یکی از عوارض مصرف مواد هست. پس خوبه که حواستون به این موضوع باشه. البته موقع دلجویی کردن در مرحله اول به این موضوع اشاره نکنید و بازخواستش نکنید. اگر با صحبت کردن رفتارشون تغییر نکرد از سیستم مشاوره تلفنی همیار عشق استفاده کنین.
سلام من یک سال با یه نفر دوست بودم که دوتاییمون خیلی به آینده فکر میکردیم.الان یک ساله کات کردیم اوایل خیلییییی دلم میخاست برگردیم پیش هم.چن بار تاحالا بهش گفتم که همدیگه رو ببینیم ولی به بهانه هایه مختلف این درخاست رو رد کرده البته چن بارم خودش پیشنهاد داد که بریم بیرون ولی نرفتیم.حتی چن بار پیشنهاد داد که دوباره مثل قبل دوست باشیم ولی من درخاستشو رد کردم.چند ماه ازش متنفر شدم و هربار بهم پی ام میداد یا زنگ میزد با بداخلاقی جوابشو میدادم یا نسبت بهش سرد بودم
یکی دو ماهه بهم ابراز علاقه میکنه و میگه که دلتنگمه.منم بیشتر از این نمیتونم با قلبم بجنگم و به همه بگم که ازش متنفرم خب بالاخره دوسش دارم نمیتونم که با خودم صادق نباشم.فقط از این مترسم که قبول کنم با هم باشیم و دوباره بعد از یکسال کات کنیم میترسم آینده ای با هم نداشته باشیم مترسم بیشتر از این ازش ضربه بخورم
میشه راهنماییم کنید؟
دوست عزیز
سلام
موضوعی که شما مطرح کردید بعد از به هم خوردن رابطه بسیار شایعه. بعد از شکست عشقی (به هم خوردن رابطه)، شما 4 مرحله را باید برای بهبودی طی کنید: انکار، خشم، چانهزنی و افسردگی. اگه درست این مراحل طی نشه، شما بین این مراحل چرخش میکنید و هیچوقت به بهبودی نمیرسید.
مرحلهای که شما الان توصیف کردید، «چانهزنی» هست، اما یعنی چی؟ تو این مرحله آدمها دائم خاطراتشون را مرور میکنند، یاد قدیما میافتن، با خودشون فکر میکنن اگه اینطوری میکردم یا این حرفو میزدم رابطتمون تموم نمیشد و … ؛ علاوه بر تمام اینها، یه اتفاق خطرناک تو این زمان ممکنه پیش بیاد و اونم فکر برگشتنه!
ببینید، منظور ما این نیست که برگشتن به رابطه کار اشتباهیه، بلکه منظورمون اینه که تو این مرحله کار اشتباهیه. اما چرا؟ چون شما هنوز مراحل سوگ رو درست طی نکردید، مشکلات حل و فصل نشدن و از همه مهمتر، شما آسیبپذیرتر هستید.
همه این توضیحات رو دادم که بگم، الان زمان درستی برای برگشتن به رابطه نیست. شما اول باید تکلیف خودتون رو با این رابطه حل کنید؛ مراحل سوگ رو کامل طی کنید؛ مشکلات و مسائلی که قبلا بوده رو رفع کنید و بعد با منطق و احساستون (هر دو با هم) تصمیم بگیرید که میخواید برگردید یا نه!
پیشنهاد میکنم این توضیحات رو برای فرد مقابلتون بدید و ازشون زمان بگیرید؛ مگر نه برگشتن تو این وضعیت نه تنها به بهبود رابطتون کمکی نمیکنه، بلکه اوضاع رو بدتر هم میکنه!
دوست عزیز
سلام
موضوعی که شما مطرح کردید بعد از به هم خوردن رابطه بسیار شایعه. بعد از شکست عشقی (به هم خوردن رابطه)، شما 4 مرحله را باید برای بهبودی طی کنید: انکار، خشم، چانهزنی و افسردگی. اگه درست این مراحل طی نشه، شما بین این مراحل چرخش میکنید و هیچوقت به بهبودی نمیرسید.
مرحلهای که شما الان توصیف کردید، «چانهزنی» هست، اما یعنی چی؟ تو این مرحله آدمها دائم خاطراتشون را مرور میکنند، یاد قدیما میافتن، با خودشون فکر میکنن اگه اینطوری میکردم یا این حرفو میزدم رابطتمون تموم نمیشد و … ؛ علاوه بر تمام اینها، یه اتفاق خطرناک تو این زمان ممکنه پیش بیاد و اونم فکر برگشتنه!
ببینید، منظور ما این نیست که برگشتن به رابطه کار اشتباهیه، بلکه منظورمون اینه که تو این مرحله کار اشتباهیه. اما چرا؟ چون شما هنوز مراحل سوگ رو درست طی نکردید، مشکلات حل و فصل نشدن و از همه مهمتر، شما آسیبپذیرتر هستید.
همه این توضیحات رو دادم که بگم، الان زمان درستی برای برگشتن به رابطه نیست. شما اول باید تکلیف خودتون رو با این رابطه حل کنید؛ مراحل سوگ رو کامل طی کنید؛ مشکلات و مسائلی که قبلا بوده رو رفع کنید و بعد با منطق و احساستون (هر دو با هم) تصمیم بگیرید که میخواید برگردید یا نه!
پیشنهاد میکنم این توضیحات رو برای فرد مقابلتون بدید و ازشون زمان بگیرید؛ مگر نه برگشتن تو این وضعیت نه تنها به بهبود رابطتون کمکی نمیکنه، بلکه اوضاع رو بدتر هم میکنه!!