زمانیکه ما از عبارت زن و مرد خودشیفته استفاده میکنیم منظورمان اشخاصی هستند که بسیار خود محوراند و حس همدلی بسیار پایینی دارند. این افراد در طول رابطۀ عاطفی به گونهای با شما برخورد میکنند که عزت نفس شما تا حد زیادی تحت تاثیر قرار میگیرد. احساس میکنید که بیشتر توانتان باید طرف مقابلتان را راضی نگه دارید و مدام از او تعریف و تمجید کنید. این افراد همیشه موفقیتهای کوچک و بزرگ خود را بیش از اندازه بزرگ جلوه میدهند، عزت نفس کاذب دارند و از شما نیز توقع دارند تا همیشه کارهای آنها را تایید کنید. قطعا برخورد با چنین افرادی کار دشواری است و نیاز به صبر و حوصله زیادی دارد مخصوصا اگر به شریک عاطفیتان علاقه زیادی هم داشته باشید. در این مقاله ما قصد داریم تا به شما ویژگیهای افراد خود شیفته و نحوه برخورد با آنها را بیاموزیم تا اگر قصد برقراری یا ادامه ارتباط با چنین افرادی را داشتید به خوبی بتوانید از پس شرایط موجود بربیایید.
علائم و نشانههای یک فرد خودشیفته
جذابیت در نگاه اول
همه چیز مانند افسانههای پریان شروع میشود. شاید او عادت داشت مدام برایتان پیام بفرستد یا عشقش را همان اول اعتراف کرده بود ـ در واقع درگیر پدیدهای شده بودید که کارشناسان به آن “بمب عشق” میگویند. شاید هم با وجود این که تازه با هم آشنا شده بودید، او روی این نکته تاکید داشت که چقدر به هم میآیید و شما چقدر باهوش هستید. افراد خودشیفته فکر میکنند شایستگی این را دارند که با اشخاص خاص ارتباط برقرار کنند و این اشخاص خاص تنها کسانی هستند که میتوانند قدر آنها را به خوبی بدانند و درکشان کنند. اما کافی است رفتاری از شما سر بزند که آنها را ناامید کند، آن وقت است که ورق برمیگردد و از دستتان عصبانی میشوند.
تکگوییهای آنها دربارۀ فوقالعاده بودن خودشان تمامی ندارد
خودشیفتهها عاشق حرف زدن و فخر فروختن دربارۀ دستاوردها و موفقیتهایشان هستند و میتوانند ساعتها با آب و تاب دربارۀ فوقالعاده بودن خودشان حرف بزنند. این لاف زدنها به خاطر این است که آنها خودشان را باهوشتر و برتر از بقیه میدانند، به علاوه این منم منم کردنها ظاهر فردی مطمئن به خود را به آنها میدهد. افراد خودشیفته غالباً دربارۀ دستاوردهایشان مبالغه میکنند و در این داستانها شاخ و برگهای فراوانی به استعدادهایشان میدهند تا بتوانند تحسین دیگران را بربیانگیزند. به علاوه یک فرد خودشیفته آنقدر مشغول حرف زدن دربارۀ خودش میشود، که اصلاً یادش میرود باید به حرفهای طرف مقابلش هم گوش کند. این هشدار دو بخش دارد؛ اول این که طرف مقابل دائماً دربارۀ خودش حرف میزند و دوم این که اجازه نمیدهد شما هم دربارۀ خودتان حرف بزنید.
تعریف و تحسین شما به آنها قدرت میدهد
شاید اینطور به نظر برسد که خودشیفتهها اعتماد به نفس فوقالعادهای دارند؛ اما واقعیت این است که اکثر افراد با شخصیت خودشیفته در عمل فاقد اعتماد به نفس هستند. آنان به تحسین و ستایش فراوان نیاز دارند و اگر شما خودتان از آنها تعریف نکنید، سعی میکنند به نحوی این تحسین و ستایش را از شما بیرون بکشند. یک فرد خودشیفته دائماً منتظر است تا به او بگویید که چه انسان بینظیری است. خودشیفتهها از افراد دیگری که معمولاً حس همدلی بالایی هم دارند، استفاده میکنند تا به خود القاء کنند که ارزش بالایی دارند و حس عزت نفسشان را تامین کنند. تعریف و تحسین دیگران به خودشیفتهها قدرت میدهد. اما چون این افراد عزت نفس پایینی دارند، غرورشان به راحتی مخدوش میشود و بیش از پیش تشنۀ تعریف و تحسین میشوند.
خودشیفتهها فاقد احساس همدلی هستند
فقدان احساس همدلی یا عدم توانایی در درک احساسات دیگران یکی از ویژگیهای شاخص افراد خودشیفته است. خودشیفتهها این مهارت را ندارند تا کاری کنند که شما حس کنید دیده میشوید، مورد تایید قرار میگیرید، درک میشوید یا پذیرفته میشوید، چرا که آنها مفهوم این احساسات را نمیفهمند. آیا وقتی در محل کار دچار مشکل میشوید، با بهترین دوستتان دعوا میکنید یا با والدینتان جروبحث میکنید، این مشکلات برای طرف مقابلتان اهمیت دارد؟ یا این که وقتی مسائلی را که عصبانی و ناراحتتان میکند، توضیح میدهید، او کسل میشود و حوصلهاش سر میرود؟ ناتوانی در همدلی کردن، یا حتی همدردی کردن دلیل فروپاشی اکثر، یا حتی تمام رابطههای عاشقانه یا غیرعاشقانه افراد خودشیفته است.
خودشیفتهها دوست قدیمی ندارند یا تعداد دوستان قدیمیشان کم است
اکثر خودشیفتهها دوست واقعی و قدیمی ندارند. اگر در روابط افراد خودشیفته دقیقتر شوید، متوجه میشوید که آنها فقط آشنایان معمولی دارند، دوستانی سطحی که با آنها دربارۀ موضوعات پیش پاافتاده حرف میزنند. در نتیجه وقتی میخواهید با دوستانتان معاشرت کنید، یار خودشیفتهتان عصبانی میشود. او از دستتان گله میکند که چرا به اندازۀ کافی برایش وقت نمیگذارید و کاری میکند که از وقت گذراندن با دوستانتان احساس گناه کنید یا این که دوستانتان را تحقیر میکند.
او دائماً از شما ایراد میگیرد
شاید اوایل فکر میکردید که او فقط دستتان میاندازد، اما این ایرادها و گیر دادنها به تدریج دائمی میشود و احساس میکنید که او از سر بدجنسی این حرفها را میزند. هر کاری که انجام میدهید، از لباسها و غذا خوردنتان گرفته تا دوستانتان و برنامههایی که میبینید، ناگهان به نظر او اشتباه و نادرست میآید. او تحقیرتان میکند، به شما سرکوفت میزند و شوخیهای ناخوشایندی میکند که اصلاً برایتان خندهدار نیست. هدفش این است که با این تحقیر کردنها عزت نفستان را پایین بیاورد تا بتواند عزت نفس خودش را بالا ببرد و خود را قدرتمندتر احساس کند.
از حرف زدن جدی درباره رابطه و تعریف کردن آن طفره میرود
هزاران دلیل برای طفره رفتن از حرف زدن جدی دربارۀ رابطه وجود دارد. شاید طرف مقابلتان اهل رابطههای جدی نیست یا این که خودتان با هم توافق کردهاید که مدتی از ازدواج حرف نزنید. اما اگر دیگر علائم ذکر شده در این مقاله را در عشقتان مشاهده کردید و او حاضر نبود که تن به ازدواج بدهد، این طفره رفتنها را به عنوان یک علامت خطر در نظر بگیرید. بعضی خودشیفتهها از شما انتظار دارند که با آنها مانند همسرتان رفتار کنید تا در عین حال که بدون دادن هیچ تعهدی از تمام مزایای همسر بودن برخوردار میشوند، بتوانند به دنبال موقعیتها و افراد بهتر بگردند. حتی ممکن است متوجه شوید که شریک عاطفیتان مقابل چشمان شما، خانواده یا دوستانتان از زنان دیگر دلبری میکند یا نگاههای هوسانگیزی به آنها میاندازد. اگر به زبان بیایید و به این بیاحترامی اعتراض کنید، او به خاطر جار و جنجال به راه انداختن سرزنشتان میکند، میگوید که دیوانه شدهاید و این اعتراض بهانهای برایش میشود تا هر چه بیشتر از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. اگر هم هیچ حرفی نزنید، این سکوتتان به او القاء میکند که شایستۀ احترام نیستید. این رابطه در واقع یک موقعیت دوسر باخت است. از یاد نبرید که شما شایستۀ یک رابطۀ واقعی هستید و حقتان است با کسی وارد رابطه شوید که به تعهد متقابل معتقد باشد.
فرد خودشیفته فکر میکند که دربارۀ همه چیز حق با او است و هرگز عذرخواهی نمیکند
جرو بحث کردن با یک آدم خودشیفته کاملاً بیفایده است. با فرد خودشیفته نه میتوانید بحث کنید و نه به توافق برسید، چون او فکر میکند که همیشه حق با او است. عدم توافق به نظر او عدم توافق نیست؛ وقتی دربارۀ موضوعی اختلاف نظر دارید، این شما هستید که باید نظرتان را طبق میل او تغییر بدهید، درس جدیدی را در زندگی یاد بگیرید و متوجه “واقعیت” بشوید.
اگر طرف مقابلتان نشانههای زیر را دارد، باید بدانید که با یک فرد خودشیفته روبهرو هستید:
- به حرفهایتان گوش نمیدهد.
- درکتان نمیکند.
- مسئولیتپذیر نیست و نقش خود را در مسائل به وجود آمده قبول نمیکند.
- کمترین تلاشی برای به توافق رسیدن با شما نمیکند.
از طرفی چون یک فرد خودشیفته همواره خود را برحق میداند و فکر نمیکند که هرگز اشتباه کند، طبعاً هیچگاه دربارۀ هیچ موضوعی عذرخواهی نمیکند. این ناتوانی در معذرت خواستن در موقعیتهایی مانند شرایط زیر که طرف مقابل به وضوح خطاکار است، خودش را نشان میدهد:
- دیر رسیدن سر قرار شام
- تماس نگرفتن برخلاف قولی که قبلاً داده است.
- کنسل کردن برنامههای مهمی مانند ملاقات با دوستان یا والدینتان در دقیقۀ نود
اگر شریک عاطفیتان شخصیت سالمی داشته باشد، به خوبی میداند که چه زمانی کار اشتباهی انجام داده است و باید معذرتخواهی کند.
چطور با زن یا مرد خودشیفته برخورد کنیم؟
اکنون که با ویژگیهای اخلاقی یک فرد خودشیفته آشنا شدید وقت آن میرسد تا با روشهای برخورد با آنها نیز آشنا شوید.
خود واقعیش را ببینید
افراد خودشیفته وقتی خودشان بخواهند، بسیار فریبنده و جذاب میشوند و با وعدهها و ایدههای بزرگ و درخشانشان دیگران را به سمت خود جلب میکنند. این شخصیت مسحور کننده باعث محبوبیتشان در محل کار هم میشود. اما قبل از این که در دام فریبندگی یک فرد خودشیفته گرفتار شوید، به شیوۀ رفتارش در شرایط عادی و وقتی روی صحنه مشغول خودنمایی نیست، توجه کنید. اگر مچش را هنگام دروغ گفتن، بازی با احساسات دیگران یا بیاحترامی به دیگران گرفتید، هیچ دلیلی ندارد که او روزی همین رفتار را با شما نداشته باشد.
نیازها و خواستههایتان، برخلاف آنچه یک فرد خودشیفته میگوید، هیچ اهمیتی برای او ندارد. اگر سعی کنید مشکلتان را مطرح کنید، احتمالاً با مقاومت و بیتوجهی او روبهرو خواهید شد. نخستین گام برای برخورد مناسب با یک انسان خودشیفته این است که شخصیت واقعیش را بپذیرید و قبول کنید که کار زیادی برای تغییر دادن او از دستتان برنمیآید.
طلسم را بشکنید و او را از کانون توجه خارج کنید
وقتی فرد خودشیفتهای در مدارتان قرار میگیرد، تمام توجهها را به سمت خود میکشد. ذات افراد خودشیفته همین است، آنها به سختی تلاش میکنند تا خود را در معرض توجه قرار بدهند، فرقی هم نمیکند که این توجه مثبت باشد یا منفی. یک روز به خودتان میآیید و میبینید که تسلیم این تاکتیک شدهاید و نیازهای خودتان را فدا میکنید تا او را راضی نگه دارید. اگر منتظر روزی هستید که او از این رفتارش دست بردارد و دیگر دنبال توجه نباشد، باید بدانید که آن روز هرگز نمیآید. هر چقدر هم که سعی کنید زندگیتان را با خواستههای او وفق بدهید، تلاشهایتان از نظر او هرگز کافی نخواهد بود. اگر چارهای جز کنار آمدن با یک فرد خودشیفته ندارید، نباید به او اجازه بدهید که در خود واقعیتان نفوذ کند یا جهان را برایتان تعریف کند. شما و نیازهایتان هم مهم هستید. نقاط قوت، خواستهها و اهدافتان را مرتباً به خودتان یادآوری کنید. زمام زندگی را در دست بگیرید و زمانی را هم به خودتان اختصاص بدهید. اول به فکر خودتان باشید و از یاد نبرید که تغییر دادن او یا رفع تمام نیازهایش وظیفۀ شما نیست.
از خودتان دفاع کنید
بد نیست که گاهی اوقات موضوعی را نادیده بگیرید یا صرفاً با بیتوجهی از کنار آن رد شوید ـ به عبارت دیگر خودتان تصمیم بگیرید که دربارۀ چه موضوعاتی میخواهید بحث کنید. البته همه چیز به نوع رابطهتان بستگی دارد. برای مثال راهکارهای رفتار با رئیس، والد یا همسر باید با راهکاری برخورد با همکار، خواهر یا برادر یا فرزند تفاوت داشته باشد. برخی افرادی که شخصیت خودشیفته دارند، از ناراحت و شرمنده کردن دیگران لذت میبرند. اگر شما هم با چنین آدمی سرو کار دارید، سعی کنید آزردگی خاطر یا ناراحتیتان را نشان ندهید، در غیر این صورت او به رفتار نادرستش ادامه میدهد تا بیشتر شاهد رنج و عذابتان باشد. اگر با وجود تمام عیبهایی که این فرد دارد، همچنان دوست دارید که به رابطه با او ادامه بدهید، این را به خودتان مدیونید که حداقل از خودتان دفاع کنید. سعی کنید این کار را به شیوهای آرام و ملایم انجام دهید. باید به طرف مقابلتان بگویید که کلمات و رفتارش چه آسیبی به زندگیتان میزند. روی مواردی که برایتان قابل قبول نیست، پافشاری کنید و صراحتاً به او بگویید که انتظار دارید چطور با شما رفتار کند. در عین حال خودتان را آماده کنید، چون ممکن است او حرفهایتان را نفهمد یا اهمیتی ندهد.
حد و مرزهای مشخصی را تعیین کنید
افراد با شخصیت خودشیفته غالباً خودخواه هستند و فکر میکنند حقشان است که هر جا دوست دارند، بروند، در مسائل خصوصی زندگیتان سرک بکشند یا احساسات خودتان را به خودتان دیکته کنند. شاید بدون این که از آنها بخواهید، به شما مشورت بدهند و بعد اعتبار کاری را که شما انجام دادهاید، به نام خودشان بزنند. شاید هم در جمع تحت فشارتان بگذارند تا دربارۀ مسائل شخصیتان حرف بزنید. افراد خودشیفته معمولاً درک چندانی از حریم شخصی ندارند و حدو مرزها را به راحتی زیر پا میگذارند. جالب اینجا است که غالباً خودشان متوجه عبور کردن از خط قرمزها نیستند. به همین دلیل باید حدو مرزهایی را که برایتان مهم است، به وضوح مشخص کنید. چرا این صحبتها و پیآمدهای گوش ندادن به آن برای او اهمیت خواهد داشت؟ چون فرد با شخصیت خودشیفته عموماً زمانی توجهش به موضوعات جلب میشود که احساس کند این موضوعات شخص خود آنها را مستقیماً درگیر کرده است. فقط مراقب باشید که تهدید توخالی نکنید. فقط اگر آمادگی دارید تا حرفهایتان را به مرحلۀ اجرا دربیاورید و تهدیدهایتان را عملی کنید، عواقب رعایت نکردن قوانینتان را به او گوشزد کنید. در غیر این صورت او دیگر باورتان نخواهد کرد.
انتظار واکنش منفی را داشته باشید
وقتی مقابل یک فرد خودشیفته قرار میگیرید، باید انتظار واکنش منفی را از جانب او داشته باشید. زمانی که از خودتان دفاع میکنید و حدو مرز تعیین میکنید، ممکن است او هم متقابلاً خواستههایی را مطرح کند؛ شاید سعی کند کاری کند که احساس گناه کنید یا باور کنید، این شما هستید که غیرمنطقی و کنترلگر هستید. حتی ممکن است تلاش کند تا همدردیتان را جلب کند. خودتان را آماده کنید تا سفت و محکم از مواضعتان دفاع کنید. چون اگر عقبنشینی کنید، او بار بعد شما را جدی نخواهد گرفت.
به خاطر بسپارید که شما مقصر نیستید
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته معمولاً اشتباه خود را قبول نمیکنند یا مسئولیت ناراحت کردنتان را به عهده نمیگیرند. بلکه سعی میکنند رفتارهای منفی خود را فرافکنی کنند و آنها را به شما یا فرد دیگری نسبت بدهند. شاید وسوسه شوید که سرزنشهایش را به جان بخرید تا شاید به این ترتیب آرامش زندگیتان را حفظ کنید، اما بدانید که مجبور نیستید خودتان را کوچک کنید و غرورتان را قربانی کنید. شما حقیقت را میدانید، پس زیر بار اتهامهای ناروا نروید.
از یک سیستم حمایتی کمک بگیرید
اگر نمیتوانید از این فرد خودشیفته دوری کنید، سعی کنید روابط سالم و شبکهای حمایتی را برای خود ایجاد کنید. ارتباط طولانی مدت با یک فرد خودشیفته روح و جانتان را تحلیل میبرد. دوستیهای قدیمی را زنده کنید و دوستان جدیدی پیدا کنید. بیشتر به دورهمیهای خانوادگی بروید. اگر حلقۀ دوستان و روابط اجتماعیتان کوچکتر از آن حدی است که ترجیح میدهید، در کلاسهای مختلف ثبتنام کنید و سرگرمیهای جدید یاد بگیرید. در کارهای خیریه و داوطلبانه شرکت کنید. کاری انجام دهید که زمینه را برای آشنایی با افراد جدیدی که با آنها احساس راحتی میکنید، فراهم کند.
به وعدهها دل خوش نکنید، پافشاری کنید تا به سرعت وارد عمل شود
خودشیفتهها ید طولایی در دادن وعدههای سر خرمن دارند. آنها به شما قول میدهند که هر چه بخواهید، انجام میدهند و کارهایی را که دوست ندارید، ترک میکنند. قول میدهند که به انسان بهتری تبدیل شوند. حتی ممکن است این قولها را صادقانه و از صمیم قلب هم بدهند. اما اشتباه نکنید: خودشیفتهها از این وعده و وعیدها به عنوان ابزاری مفید برای رسیدن به اهدافشان استفاده میکنند و وقتی به منظورشان رسیدند، انگیزهشان را از دست میدهند. انتظار نداشته باشید که یک فرد خودشیفته به قول و قرارش پایبند باشد. خواستههایتان را مطرح کنید و موضع خود را سرسختانه حفظ کنید. اصرار کنید که فقط زمانی خواستههایش را برآورده میکنید که او خواستههایتان را تامین کرده باشد. تسلیم نشوید؛ با پایداری به سرمنزل مقصود میرسید.
تشخیص بدهید که چه زمانی نیاز به کمک دارید
برخورد مداوم با فرد خودشیفته سلامت روح و جسمتان را تحتالشعاع قرار میدهد. چنانچه علائم اضطراب، افسردگی یا بیماریهای جسمی غیرقابل توضیح را در خود مشاهده کردید، ابتدا به پزشک عمومی مراجعه کنید تا بعد از انجام دادن چکآپ در صورت لزوم شما را به متخصصینی مانند مشاور، روانشناس یا گروههای حمایتی معرفی کنند.
از روانشناس کمک بگیرید
گاهی اوقات متوجه می شوید که با وجود تمام تلاشهایی که برای اصلاح رفتارهای همسر خودشیفتهتان انجام میدهید باز هم او هیچ تغییری نمیکند و هنوز از خود واقعیاش فاصله بسیار زیادی دارد. در این شرایط بهتر است تا دست از تلاش فردی برای حل مشکلاتش بردارید و از یک روانشناس متخصص کمک بگیرید. به یاد داشته باشید، افرادی که دچار مشکلات شخصیتی مانند خودشیفتگی هستند اغلب خودشان را نیازمند دریافت کمک حرفهای نمی دانند و معتقدند که اصلا مشکلی ندارند. پس در این شرایط بهتر است ابتدا با استفاده از مهارتهای خاصی او را متقاعد به دریافت کمک حرفهای از یک مشاور کنید. برای مثال شاید گاهی لازم باشد به بهانه حل مشکلات شخصی خودتان او را به جلسات مشاوره بکشانید.
نکته: تلاش برای شرکت در جلسات مشاوره زوج درمانی بیشتر مخصوص کسانی است که در حال حاضر با یک زن یا مرد خودشیفته در ارتباط عاطفی هستند. افرادی که هنوز رابطۀ عاطفی خاصی با یک شخص خودشیفته ندارند و فعلا در مرحلۀ تصمیمگیری هستند شاید مراجعه به یک روانشناس برایشان عملی و شدنی نباشد.
زمان به اتمام رساندن رابطه با فرد خودشیفته
برخی افرادی که شخصیت خودشیفته دارند، با اطرافیانشان بددهنی میکنند یا آنها را مورد سوءاستفادۀ عاطفی قرار میدهند.
بعضی از نشانههای درگیر بودن در یک رابطۀ نادرست و همراه با سوءاستفاده به شرح زیر است:
- توهین کردن و با بیادبی صحبت کردن
- تحقیر در جمع و با نوعی بزرگواری آزاردهنده رفتار کردن
- فریاد زدن و تهدید کردن
- حسادت کردن و اتهام زدن
همچنین اگر نشانههای زیر را در فردی دیدید، بهتر است در ارتباط برقرار کردن با او احتیاط کنید:
- سرزنش کردن شما به خاطر تمام مشکلاتی که پیش میآید.
- تحت نظر گرفتن تکتک حرکاتتان یا تلاش برای منزوی کردنتان
- تعیین تکلیف کردن برای این که در هر شرایطی باید چه احساسی داشته باشید یا فاش کردن احساسات “واقعیتان” برای خودتان
- فرافکنی نقصها و کمبودهای شخصی و نسبت دادن آنها به شما
- انکار کردن بدیهیات یا تلاش برای بازیچه قرار دادن شما
- بیاهمیت شمردن خواستهها و عقایدتان
اما چه زمانی باید از این رابطه دل بکنید و شکست عشقی را قبول کنید؟ درهر حال هر رابطهای فراز و نشیبهایی دارد. بهترین کار این است که در صورت تحمل شرایط زیر برای همیشه از این آدم خودشیفته جدا شوید:
- مورد سوءاستفاده کلامی یا عاطفی قرار گرفتن
- چنانچه احساس میکنید طرف مقابل کنترلتان میکند و شما را بازیچۀ دست خودش قرار داده است.
- اگر طرف مقابل تهدیدتان میکند یا کتکتان میزند.
- چنانچه احساس میکنید منزوی و گوشهگیر شدهاید.
- نشانههای بیماری روانی یا سوءمصرف مواد در افراد با شخصیت خودشیفته مشاهده میشود، اما این افراد از قبول کمک و درمان شدن خودداری میکنند.
- چنانچه سلامت جسم و روانتان در معرض خطر قرار گرفته است.
ارتباط با زن یا مرد خودشیفته بخصوص زمانیکه شما به آن شخص علاقهمند هستید کار بسیار دشواری است و نیاز به صبر و حوصله زیادی دارد. افراد خودشیفته خصوصیات اخلاقی دارند که شما به راحتی میتوانید در همان برخورد اول به راحتی متوجه آنها شوید. برخورد این افراد در ابتدای آشنایی بسیار وسوسه انگیز است و شما فکر میکنید با یک زن یا مرد عاشق پیشه روبرو شدهاید که همیشه آرزویش را داشتید. اما بعد از گذشت مدتی از رابطه با آن روی سکه مواجه میشوید. میبینید که چطور این افراد از خودشان تعریف میکنند و افتخارات کوچک و بزرگ خود را به صورت مبالغه آمیز بیان میکنند. مدام بدنبال تحسین و تمجید از سمت شما هستند و هیچگاه بخاطر اشتباهات خود عذرخواهی نمیکنند. در طول رابطه شما را محدود میکنند و نیازهای شما را اغلب نادیده میگیرند. همیشه دوست دارند که شما تاییدشان کنید ولی خیلی کم پیش میآید که خودشان با شما این برخورد را داشته باشند. در چنین شرایطی شما باید مهارتهایی را بیاموزید تا بتوانید بهترین نتیجه را از رابطه بدست آورید. همانطور که واقعا هستند با آنها برخورد کنید. بیشاز اندازه به آنها بها ندهید و باورهای اشتباهشان را تقویت نکنید. کمی هم به فکر نیازهای خودتان باشید. حد و مرزهای مشخصی را برای رابطه مشخص کنید. به وعده و وعیدهایی که برای تغییر میدهند دل خوش نکنید و در صورت نیاز حتما به روانشناس مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ کوتاه