اگه می‌خواید که برگرده …
اگه بعد از جدایی احساس کردید که رابطه ارزش بازگرداندن داره، بهتره که برای برگردوندن کسی که دوست دارید تلاش کنید؛ اما از راه درستش. بعضی افراد بعد از جدایی شروع میکنن به فرستادن پیام‌های مختلف که عموما اشتباهه و اوضاع رو بدتر میکنه. در اینجا چند مثال از اشتباه‌ترین پیام‌ها رو آوردیم؛ همراهمون باشید.
“دلم برات تنگ شده”
این پیام، به‌خصوص زمانی که فرد مقابل رابطه رو تموم کرده، عموما تاثیر مثبتی نداره هیچ، اون فرد رو از شما دورتر میکنه. درسته دلتون براش تنگ شده، اما واقعا هدفتون از این پیام یا پیام‌های مشابه چیه؟ آیا به نظرتون اینطوری برمیگرده؟ بهتره دست نگه دارید چون تجربه نشون داده، اینطوری فقط اوضاع بدتر میشه!
ماشین جدیدت مبارک!
در دوره ممنوعیت تماس، شما اصلا نباید هیچ پیامی ارسال کنید؛ اینطوری نشون می‌دید که بسیار دردسترس هستید و خیال فرد رو از اینکه هر موقع برگشت شما می‌پذیردش، راحت می‌کنید. پیام‌های این شکلی، یعنی شما دارید عین سایه تعقیبش می‌کنید، به همین دلیل فرد میدونه هنوز عاشقشید و خیالش کلا از بودنتون راحت میشه. حالا می‌ره سر زندگی خودش تا … .
“ازت متنفرم …”
اگه یک درصد هم احتمال می‌دید که دوست دارید فرد مقابل برگرده، بهتره پیام‌های این شکلی و از روی عصبانیت رو فراموش کنید؛ چون اینطوری قطعا کارتون سخت‌تر میشه. بعضی وقت‌ها تو عصبانیت آدم‌ها ممکنه حرف‌هایی بزنن که جبرانشون خیلی سخته؛ پس سعی کنید به اعصابتون مسلط باشید.
“بیا دوست معمولی باشیم!”
این پیام واقعا اشتباهه؛ حتی اگه فرد مقابل هم چنین پیامی براتون فرستاد، قبول نکنید. چرا؟ چون شما عاشق هستید و قطعا در رابطه معمولی آزار خواهید دید؛ دوما ناخودآگاه این پیام رو فرد مقابل می‌دید که: “من دلم می‌خواد هر طوری شده کنارت باشم و تو مختاری هر بلایی سر من بیاری”
“چرا جواب منو نمی‌دی؟”
ممکنه شما براش چندین پیام بفرستید و اون جواب نده (که البته بعد از جدایی خیلی احتمالش زیاده)؛ احتمال زیاد اینجا احساس می‌کنید که بهتون برخورده، برای همین ممکنه پشت هم براش پیام بدید که جوابتون رو بده و … . اینکار شما رو فردی محتاج نشون می‌ده که اصلا کنترلی روی رفتارش نداره، به همین دلیل تاثیر بسیار منفی‌ای می‌گذاره.
“امروز سالگرد اولین آشناییمونه”
قطعا بعد از جدایی احساس غم و ناراحتی سراغتون میاد و احتمالا تو روزهای خاصی مثل اولین دیدار یا رفتن به مکان‌هایی که ازش خاطره دارید، مثل کافه‌ای که اکثر اوقات می‌رفتید، این غم و ناراحتیتون رو بیشتر کنه. این باعث میشه که دلتون می‌خواد بهش پیام بدید و … . یادتون باشه، اینکار معمولا هیچ تاثیر خوبی نداره.
چه کار کنیم پس؟
ممکنه از خودتون بپرسید پس چی کار کنم؟ چطوری برش گردونم؟ تا کی بهش پیام ندم؟ چه پیامی بهش بدم؟ و … . همیار عشق در دوره بازگرداندن عشق، به تمامی این سوالات پاسخ می‌ده و به شما اصول درست برگرداندن را یاد می‌ده تا اینبار رابطه متعهدانه و سالمی را شروع کنید.
برگرداندن عشق
همیار عشق در 7 ساعت فایل صوتی دوره “بازگرداندن عشق و ازدواج”، تمام اصول مربوط به بازگرداندن، اشتباهاتی که نباید انجام دهید و تکنیک‌های مربوط به جذب دوباره عشق را به شما آموزش می‌دهد. به‌علاوه، روانشناس متخصص اختصاصی شما در طول دوره شما را همراهی و حمایت می‌کنند.
پرسش و پاسخ کوتاه
سلام خسته نباشید
من و عشقم با هم خیلی خوب بودیم تا اینکه من برام یه مشکلی پیش اومد و بهش گفتم 3/4 روز نیستم بعد اون 3/4 وقتی برپشتم پیشش قبل اینکه حتی بپرسه خوبم یا نه گفت باید با هم کات کنیم و یسری دلایلی اورد که اصلا منظقی نبود من یک هفتس حتی یک پیام هم بهش ندادم بعد از اون شب که دعوا کردیم
اما من هنوز دوسش دارم 🙂
چیکار کنم پیامی هست بتونم بهش بدم کمک کننده باشه ؟
چون دعوا ما خیلی کوتاه بود و حرمت ها شکسته نشد میشه چند روز دیه بهش پیام بدم که چطوری ؟
یا خوب نیست؟
میشه کمکم کنید لطفا ؟
دلیلش میتونه بخاطر فکر کردنش به دوست دختر سابقش باشه من حس میکنم هنوز کاملا اونو فراموش نکرده بود اما اون دختر الان با فرد دیگه ای تو رابطس
سلام خسته نباشید
من و عشقم با هم خیلی خوب بودیم تا اینکه من برام یه مشکلی پیش اومد و بهش گفتم 3/4 روز نیستم بعد اون 3/4 وقتی برپشتم پیشش قبل اینکه حتی بپرسه خوبم یا نه گفت باید با هم کات کنیم و یسری دلایلی اورد که اصلا منظقی نبود من یک هفتس حتی یک پیام هم بهش ندادم بعد از اون شب که دعوا کردیم
اما من هنوز دوسش دارم 🙂
چیکار کنم پیامی هست بتونم بهش بدم کمک کننده باشه ؟
چون دعوا ما خیلی کوتاه بود و حرمت ها شکسته نشد میشه چند روز دیه بهش پیام بدم که چطوری ؟
یا خوب نیست؟
میشه کمکم کنید لطفا ؟
سلام.(منو عشقم نزدیک دو ساله باهمیم فامیله پسر داییه مامانمه پدرش چند ساله مادرشم دو ساله که فوت شدن. مامانم و خواهر برادرش و داییای مامانم فهمیدن یسری بابام پیامای گوشیمو دید و فهمید همه چی ریخت بهم یک ماه بعد باز رابطمون شروع شد..داییه خودم که دامادشون هم میشه و طبقه بالای خونشون زندگی میکنن به مامانم گفت به مرضیه بگو اگه قطع نکنه ب باباش خبر میدم سر اون منم ترسیدم ربطه رو قطع نکردیم اما کمش کردیم )چند روز حرف نمیزد پرسیدم چیشده گفت هیچی اما بعد چند روز گفت مگه میزارن سر یه اس که بابات دید کل زندگیه من ریخت بهم گفتم زندگیه تو! گفت اره همش دعوا دارم تو خونه که تهش میرسه به اون پیام دیگ به خاک مامانم نه حوصله بحث دارم نه دعوا.قطع میکنیم تا بعد اگه قسمت شد بهم برسیم..منم گفتم باش فقط بد کردی باید زودتر بهم میگفتی گفت بیخیال حوصله ندارم فعلا..ورفت دیگه هم خبری نشد ازش تا امروز 7 روز گذشته با خودم میگم بیخیال بذار ببینم چیکار میکنه تلاش میکنه برای زندگیش تلاش میکنه بهم برسیم از یه طرف میگم نکنه این حرفا بهونه بود یچیز دیگه شده؟ و هزارتا فکر دیگه میاد تو سرم نمیدونم این رابطه چی میشه اونم درست یجا ثابت نمیمونه کار کنه گفتم اگه برگشت اس داد دیگ خیلی اروم بهش نمیگم یجا ثابت وایسا بهش میگم من اینجوری نمیتونم کنار بیام براش شرط بزارم ووو از یطرف میگم قسم خورد پس برنمیگرده..سر یسری چیزا خیلی کوتاه اومدم و قبول کردم وقتی ناراحت میشد قهر میکرد یا هرچیز دیگع من پیش قدم میشدم چون بخدا خیلی دوسش دارم طاقت ناراحتیشو ندارم از بچگی خیلی دوسش داشتم و دارم همیشه هم تو فکرم بوده همیشه هم میخواستمش تو عمرم فقط این فرد و دوس داشتم دارم..تورو خدا بگید چیکار میشه کرد راهنماییم کنید خیلی شرایط بدی گیر کردم خاله م چند روز بعد این جریان زنگ زد ب مامانم گفت ب مرضیه بگو واقعا این تصمیمشه برا ازدواج یا ن فقط به دوست داشتن نیست میلاد حرف هیچکسو گوش نمیده کارم ک نمیکنه درست تو این مدت رابطمون تا حالا 10 جا رفته کار کرده و گفته اینجوریه و بعد نرفته سر این چیزاش خیلی حرص میخورم دوسش دارم نمیخوام ترکش کنم نمیتونم میخوام درست بشه ولی نمیدونم چجوری؟ ببخشید حرفام خیلی طولانی بود ولی همشون لازم بود تازه شما رو پیدا کردم خیلی ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام
چند روز بود که من و عشقم درست حرف نمیزدیم اون اصلا اس نمیداد منم ک چند روز یبار اس میدادم بهش یبار جواب میداد یبار نه پرسیدم چیزی شده گفت نه(منو عشقم نزدیک دو ساله باهمیم فامیله پسر داییه مامانمه پدرش چند ساله مادرشم دو ساله که فوت شدن. مامانم و خواهر برادرش و داییای مامانم فهمیدن یسری بابام پیامای گوشیمو دید و فهمید همه چی ریخت بهم یک ماه بعد باز رابطمون شروع شد..داییه خودم که دامادشون هم میشه و طبقه بالای خونشون زندگی میکنن به مامانم گفت به مرضیه بگو اگه قطع نکنه ب باباش خبر میدم سر اون منم ترسیدم ربطه رو قطع نکردیم اما کمش کردیم )بعد چند روز گفت مگه میزارن سر یه اس که بابات دید کل زندگیه من ریخت بهم گفتم زندگیه تو! گفت اره همش دعوا دارم تو خونه که تهش میرسه به اون پیام دیگ به خاک مامانم نه حوصله بحث دارم نه دعوا.قطع میکنیم تا بعد اگه قسمت شد بهم برسیم..منم گفتم باش فقط بد کردی باید زودتر بهم میگفتی گفت بیخیال حوصله ندارم فعلا..ورفت دیگه هم خبری نشد ازش تا امروز 7 روز گذشته با خودم میگم بیخیال بذار ببینم چیکار میکنه تلاش میکنه برای زندگیش تلاش میکنه بهم برسیم از یه طرف میگم نکنه این حرفا بهونه بود یچیز دیگه شده؟ و هزارتا فکر دیگه میاد تو سرم نمیدونم این رابطه چی میشه اونم درست یجا ثابت نمیمونه کار کنه گفتم اگه برگشت اس داد دیگ خیلی اروم بهش نمیگم یجا ثابت وایسا بهش میگم من اینجوری نمیتونم کنار بیام براش شرط بزارم ووو از یطرف میگم قسم خورد پس برنمیگرده..سر یسری چیزا خیلی کوتاه اومدم و قبول کردم وقتی ناراحت میشد قهر میکرد یا هرچیز دیگع من پیش قدم میشدم چون بخدا خیلی دوسش دارم طاقت ناراحتیشو ندارم از بچگی خیلی دوسش داشتم و دارم همیشه هم تو فکرم بوده همیشه هم میخواستمش تو عمرم فقط این فرد و دوس داشتم دارم..تورو خدا بگید چیکار میشه کرد راهنماییم کنید خیلی شرایط بدی گیر کردم خاله م چند روز بعد این جریان زنگ زد ب مامانم گفت ب مرضیه بگو واقعا این تصمیمشه برا ازدواج یا ن فقط به دوست داشتن نیست میلاد حرف هیچکسو گوش نمیده کارم ک نمیکنه درست تو این مدت رابطمون تا حالا 10 جا رفته کار کرده و گفته اینجوریه و بعد نرفته سر این چیزاش خیلی حرص میخورم دوسش دارم نمیخوام ترکش کنم نمیتونم میخوام درست بشه ولی نمیدونم چجوری؟ ببخشید حرفام خیلی طولانی بود ولی همشون لازم بود تازه شما رو پیدا کردم خیلی ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام.تو رو خدا راهنماییم کنید نمیدونم باید چیکار کنم؟ من و عشقم قبلا چن بار در روز باهم چت میکردیم اما بخاطر اینکه پایین ک این جریان و میدونه ب بابام اطلاع نده کمش کردیم چن روز یبار اما حالا سه هفتس عشقم درست باهام حرف نمیزنه اوایل گفت مریضه روحیش خوب نیست.اما بعد اون منم که بهش اس میدادم جواب نمیداد یسری ک جوابم و داد گفت شارژ نداشتم اما ی خورده شارژ داشت بعد اون شارژش تموم شد اونموقع ازش پرسیدم ک چیزی شده چرا اینجوری؟چرا سردی؟ گفت ن هیچی نیست بخاطر مریضیش بوده حالو حوصله هیچیو نداره..دیگ الان چهار روزه ازش خبری نیست اخه مگه یه تب و لرز ۳ هفته طول میکشه؟هی میخوام بهش اس بدم میگم ولش کن یکم برای خودت ارزش قائل باش اینجوری ممکنه فکر کنه اویزونش میشم..گفتم بهش کاری ندارم تا خودش خبر بگیره اما دلم واینمیسته بزور جلوشو میگیرم ک اس ندم..انقدر ک فکر و خیال کردم دارم دیوونه میشم بگید چیکار کنم؟
دوست عزیز
سلام
یکی از موارد مهم تفاوت بین دختر و پسر این هست که اکثر دخترها موقع مشکلات، ناراحتی، خستگی و …، ترجیح می‌دن با یکی درد و دل کنند، اما آقایون برعکس، بیشتر مردها دوست دارند در اینطور مواقع تنها باشن و خودشون در سکوت به مشکلشون فکر کنند. با توجه به این مساله و اینکه آقایون به طور کلی خیلی اهل گفت و گو نیستند، بهتره روی اضطراب و ناراحتیتون مسلط بشید و دست از دائم تماس گرفتن بردارید. می‌دونم سخته، اما به هر حال فعلا این بهترین گزینست. نهایت یک پیام ساده مثل اینکه: “نگرانت شدم ازت خبری ندارم” کافیه و بعد منتظر باشید ببینید چی میشه!
پیشنهاد میکنم این مقاله رو هم در سایت بخونید:
“عشقم جواب پیامم رو نمیده، چی کار کنم؟“
با سلام و خسته نباشید 19سال سن دارم و 2ماهی میشه با اطلاع خونواده ها با اقاپسری وارد رابطه به منظور ازدواج شدیم که قصد خواستگاری دارن تا الان خیلی فکر کردم و 2/3تا موضوع برای من خیلی مهمه اینکه حاضرم با هر شرایطی که دارن کنار بیام ولی تعهد عشق و محبت و اینکه زندگی اروم و شادی رو داشته باشم اهمیتشون برام به قدریه که دائم بهشون فکر میکنم میخوام بدونم چطور باید اینا رو بیان کنم و چه پاسخی از طرفشون درسته که بتونم تو انتخابم مطمئن باشم و اینکه تو این مدت نمیدونم انتظار من از ایشون بالاست یا اینکه ایشون واقعا از اینکه به کسی مثل خانومشون محبت کنن فاصله دارن بی احساس و بی تفاوتن گاهی حتی خودشون یه بار گفتن همون اولین ملاقات که فوق العاده ادم احساساتی هستن ولی احساسات بقیه براشون مهم نیست و در اخر ما رسمی صحبت میکنیم و فقط در حد چت کردن که خب گاهی ایشون خودمونی میشه و حتی به حالت رسمی برمیگرده.ممنون از سایت خوبتون
سلام دوست گرامی
شما در دوران شناختتون و اشنایی باید خواسته ها و توقعات و سوالات خود را مطرح کنید و اصلا در این زمینه خجالت نکشید
بهر حال حق شما هست که بدانید با چه کسی و چه خصوصیاتی قرار هست ازدواح کنید.