میزان اعتماد به نفس زنان و مردان، فقط جنبههای زندگی فردی آنها را در بر نمیگیرد، بلکه بر کیفیت رابطه فرد با همسرش نیز تاثیر گذار است. زوجهایی که یکی از آنها یا هردو، اعتماد به نفس پایینی دارند، ارتباط سالمی در زندگی مشترک نخواهند داشت و ممکن است با مشکلات فراوانی از جمله سرد شدن رابطه، کاهش علاقه و جدایی عاطفی از همسر روبرو شوند. البته فردی که همواره درگیر کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس بوده است ممکن است متوجه نباشد که مشکلات پیش آمده به سبب نداشتن این مهارت در اوست. لذا در قدم اول لازم است شناخت و آگاهی بیشتری نسبت به موضوع اعتماد به نفس و نقش آن در زندگی مشترک داشته باشیم.
وجود عزت نفس بالا باعث ایجاد تعادل و هماهنگی در همه زمینههای زندگی از جمله در روابط عاطفی و زناشویی میشود. مطالعات نشان میدهد اعتماد به نفس بالا باعث میشود در نظر همسرتان جذاب تر به نظر برسید و آرامش بیشتری را در زندگی مشترک تجربه کنید. از آنجایی که تقویت و بهبود اعتماد به نفس مهارتی قابل فراگیری است، با استفاده از راهکارهای پیشنهادی مشاوره میتوان به میزان قابل توجهی سطح رضایت فردی و بین فردی را در زندگی مشترک افزایش داد. شما میتوانید سوالات خود را در قسمت “سوالات و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید” مطرح کنید.
نشانههای کمبود اعتماد به نفس در ارتباط با همسر
اگر این رفتارها برایتان آشنا است و بسیاری از آنها را انجام میدهید، بهتر است خودتان به تنهایی یا با کمک مشاور روشهایی را برای ارتقاء اعتماد به نفستان پیدا کنید.
عذرخواهی مداوم برای همه چیز
شکی نیست که زمانی که همسرتان را ناراحت و آزرده خاطر میکنید، باید از او عذرخواهی کنید. اما مجبور نیستید که برای هر سروصدایی، خوردن به اشیاء، انداختن وسایل، زدن یک حرف معمولی یا حتی بدون دلیل عذرخواهی کنید. اگر بعد از هر کاری که میکنید، معذرت میخواهید، و حتی وقتی دیگران از شما میخواهند که این عذرخواهیهای مداوم را متوقف کنید، باز هم برای معذرت خواستنتان عذرخواهی میکنید، این عذرخواهیها بازتابی از پایین بودن حس عزت نفستان است.
محتاج یا سمج بودن
افرادی که احساس ناامنی و بیاعتمادی میکنند و اعتماد به نفس پایینی دارند، احساس میکنند که لیاقت عشق و ارزش دوست داشته شدن را ندارند و از از دست دادن عشقشان میترسند. این ترس مداوم باعث سماجت و پافشاری بیدلیل میشود و نهایت تلاششان را میکنند تا دودستی به چیزی بچسبند که نگران از دست دادنش هستند. به علاوه نیازمند رابطه بودن باعث میشود که هویت خودتان را فدای رابطهتان کنید و در نتیجه وقتی تنها هستید، ندانید که با خودتان چکار کنید.
اجازه خواستن
تفاوت شگرفی بین تبادل نظر و اجازه خواستن وجود دارد. حتی اگر مکالمه را با جملاتی مثل “اشکالی نداره اگه …” شروع میکنید، ضرورتی ندارد که گفتگویتان به اجازه خواستن ختم شود. اما اگر همیشه برای همه چیز، از متوقف کردن نمایش فیلم و سر زدن به مادرتان تا خریدن غذا، اجازه میگیرید، یا در رابطهای هستید که همسرتان میخواهد کنترلتان کند یا این که چون اعتماد به نفس پایینی دارید، دائماً در جستجوی تایید و اجازه همسرتان هستید. زندگی کردن به میل خودتان نباید آنقدر برای همسرتان ناراحت کننده باشد، که احساس کنید باید برای آن از او اجازه بگیرید.
اختیار دادن به دیگری
افرادی که عزت نفس پایینی دارند، برای نگه داشتن یا راضی کردن همسرشان دست به رفتارهای ناسالمی میزنند که یکی از آنها رفتارهای اختیاردهنده است. اگر به همسرتان اختیار بی قید و شرط بدهید، به او اجازه میدهید که تصمیمهای نادرستی بگیرد که بر زندگی شما نیز اثر میگذارد، برای خرید مواد به همسر معتادتان پول میدهید، از همسر بیکارتان که قصد کار کردن هم ندارد، حمایت میکنید و او را وادار نمیکنید که مشکلاتش را خودش حل کند. به علاوه وقتی همسرتان را اختیاردار زندگیتان میدانید، هر کاری برای او میکنید و به این ترتیب او هیچ وقت یاد نمیگیرد که خودش کارهایش را انجام دهد.
هموابستگی
هموابستگی غالباً زمانی رخ میدهد که هر دو همسر اعتماد به نفس پایینی داشته باشند و به این معنا است که شما بیش از حد به هم وابسته میشوید. زوجهای هموابسته هیچ وقت بدون هم جایی نمیروند، حس میکنند که نمیتوانند بدون هم زندگی کنند یا شرایط را به گونهای فراهم میکنند که بتوانند حتماً با هم کار کنند. افراد با اعتماد به نفس هویت فردی و استقلال خودشان را حفظ میکنند.
خودپسندی و گستاخی
خودپسندی و گستاخی بیشتر از آن که به داراییهای فرد مربوط شود، از کمبودهای او نشأت میگیرد. این نخوت و گستاخی در واقع پوششی برای اعتماد به نفس پایین است که نمیگذارد دیگران فرد پشت این نقاب را ببینند و به اعتماد به نفس پایین وی پی ببرند.
دروغگویی
اگر خودتان را دوست نداشته باشید، به راحتی دروغ میگویید تا رضایت والدینتان یا توجه فرد مورد علاقهتان را جلب کنید. دروغگویی مداوم به معنای این است که شما یا همسرتان تشنهی تایید و خشنودی دیگری هستید و از خودتان داستان میسازید تا شاید او را راضی کنید. گاهی این دروغگویی راهکار شما برای محافظت از عزیزانتان در برابر فرد بدی است که در خیالتان از خودتان ساختهاید.
حساسیت بیش از حد
اگر دائماً گریه میکنید و هر بار که همسرتان موضوعی را با جدیت به شما خاطرنشان میکند، زیر گریه میزنید، این حساسیت از اعتماد به نفس پایینتان نشأت میگیرد. اگر عزت نفس پایینی داشته باشید، یک اظهارنظر کوچک شما را به هم خواهد ریخت. این حساسیت بیش از حد کاملاً با گریههای بلند ناشی از رفع استرس یا اضطراب تفاوت دارد.
تصمیمگیری نکردن برای زندگی خود
اگر هیچ وقت برای زندگیتان تصمیم نمیگیرید، چون از تصمیمگیری میترسید یا چون نگران هستید که مبادا همسرتان تصمیمهایتان را دوست نداشته باشد، اعتماد به نفس به شدت پایینی دارید. تصمیمهای شما به اندازه تصمیمهای همسرتان مهم است.
حد و مرز تعیین نکردن
حد و مرزها قوانین کتاب زندگی عاشقانهتان هستند. اگر حد و مرزی تعریف نکنید، یعنی این که به همسرتان نمیگویید که چطور میخواهید با شما رفتار کند. اگر اعتماد به نفس پایینی داشته باشید، آنقدر از از دست دادن همسرتان میترسید، که درباره طرز رفتار او با خودتان هیچ حرفی نمیزنید و تمام رفتارهای او، حتی ناپسند را قبول میکنید.
از دست دادن علایق
اگر از حد سالمی از اعتماد به نفس برخوردار باشید، اجازه میدهید که رابطهتان زندگیتان را بهبود دهد، نه این که آن را تحدید و تعریف کند. چنانچه عزت نفس پایینی داشته باشید، میگذارید که همسرتان یا رابطهتان هویتتان را تعریف کند. اگر بعد از شروع رابطه دیگر کارهای مورد علاقهتان را انجام نمیدهید، باید ببینید که این بیعلاقگی غیرمترقبه از چه موضوعی نشأت میگیرد، آیا آنقدر اعتماد به نفس نداشتهاید که برای انجام دادن کارهایی تلاش کنید که برای شما مهماند، اما همسرتان به آنها علاقهای ندارد.
بیش از سهم عادلانه خود کار میکنید
پایبندی به مسئولیتها و انجام دادن سهم عادلانه خود ارتباط تنگاتنگی با جلب رضایت دیگران دارد. اما اگر شما هر کاری برای شادی همسرتان میکنید، اما او برای خوشبخت کردن شما هیچ زحمتی به خودش نمیدهد، احتمالاً اعتماد به نفس پایینی دارید. ممکن است بیشتر کارهای خانه را انجام دهید، بیشتر ابراز عشق کنید یا تمام نیازهای همسرتان را برآورده کنید، چون فکر میکنید صرف بودن شما در کنارش او را خوشبخت نمیکند.
حرفهایتان را اصلاح میکنید و تغییر میدهید
به شیوه حرف زدن خود توجه کنید. آیا همیشه چنین جملههایی را میگویید: “فکر کنم برای شام پیتزا بخوریم، خوبه، مگه این که تو دوست نداشته باشی.” یا “دوست دارم یه قرار بذاریم با هم بریم بیرون، مگه این که تو نخوای یا وقت نداشته باشی.” یا “فکر کردم بیای با من بریم پارک ورزش کنیم، البته اگه اشکالی نداره، اگرم نمیتونی، عیبی نداره خودم تنهایی میرم.” افراد با اعتماد به نفس پایین پس از هر جملهای از جملات وابسته استفاده میکنند و طوری عمل میکنند که انگار فکرهای آنها مهم نیست، مگر این که همسرشان آنها را تایید کند.
دور شدن از خانواده یا دوستان
افراد با اعتماد به نفس پایین آنقدر نگران حفظ رابطه خود و راضی نگه داشتن همسرشان هستند که دیگر توانی برایشان باقی نمیماند که برای جلب رضایت دوستان و خانوادهشان نیز تلاش کنند. شاید هم حس میکنند که شایسته برخورداری از عشق و محبت خانواده و دوستان صمیمی خود نیستند. البته ممکن است با نزدیکان خود رفت و آمد داشته باشند، اما بعید است که به آنها نزدیک شوند.
همه چیز را فدای اهداف همسر کردن
اگر از حد سالمی از اعتماد به نفس برخوردار باشید، همان اندازه که از همسرتان برای رسیدن به رویاهایش حمایت میکنید، بدون ترس از شکست برای نیل به اهداف خود نیز تلاش میکنید. رویاهایتان هنوز هم برایتان مهم است.
وسواس درباره ظاهر
شما جذاب و دلربائید، نه فقط وقتی آرایش کامل دارید، بلکه وقتی تازه از خواب بیدار شدهاید، بیمار هستید یا ساعتها است که خانه را با لباس راحتی تمیز میکنید. اگر فقط زمانی که آرایش غلیظ دارید و شبیه هنرپیشهها شدهاید، میگذارید همسرتان شما را ببیند، اعتماد به نفس پایینی دارید و میترسید که مبادا او شما را با ظاهر طبیعی خودتان دوست نداشته باشد و پس بزند. به عبارتی شما دارید به خودتان و عشقتان میگویید که فقط با ظاهر و شکل خاص و بیعیب و نقص ارزش و لیاقت دریافت عشق را دارید.
دنبال جلب توجه بودن
برخی اشخاص با عزت نفس پایین به عشق و توجه مداوم نیاز دارند؛ به نظر میآید که در وجودشان سیاه چالهای است که هیچ وقت از عشق پر نمیشود. اگر شما نیز چنین خصلتی دارید، احتمالاً دائماً در حال پیامک زدن به همسرتان هستید، حتی وقتی که میدانید به شدت گرفتار است. داستانسرایی میکنید و نمایش به راه میاندازید تا همدردی دیگران را جلب کنید. وانمود میکنید که آزرده خاطر شدهاید تا از شما عذرخواهی کنند. گاهی اوقات از همسرتان میخواهید که پس از مهمانی خانواده یا دوستان دنبالتان بیاید یا کاری میکنید از این که بدون شما به تفریح رفته است، احساس گناه کند. هیچ یک از این رفتارها سالم نیست.
جار زدن عشق در رسانههای اجتماعی
عاشق شدهاید و میخواهید تمام دنیا از عشقتان خبر داشته باشد. اگر هر از گاه این کار را انجام بدهید، اشکالی ندارد، اما وقتی هر روز یک میلیون پست، فقط درباره رابطه عاشقانهتان به اشتراک میگذارید، واقعاً چه کسی را میخواهید متقاعد کنید؟ به علاوه دانشمندان معتقدند که بیش از حد در رسانههای اجتماعی بودن و افراط در پست گذاشتن تاثیر منفی بر رابطه زناشویی دارد. اگر به عشقتان اعتماد داشته باشید، نیازی ندارید که آن را به جهانیان ثابت کنید.
همگی ما میتوانیم هر از گاه این رفتارها را انجام دهیم، اما اگر شما اکثر این رفتارها را اغلب اوقات انجام میدهید، بهتر است برای افزایش اعتماد به نفس خود اقدام کنید. مدتها است فراموش کردهاید که چه انسان فوقالعادهای هستید.
اثرات منفی کمبود عزت نفس بر زندگی مشترک
اگر یکی از زوجین یا هر دو از کمبود عزت نفس رنج ببرد، حفظ یک رابطه سالم بینهایت دشوار میشود. موارد زیر تنها چند نمونه از پیآمدهای کمبود اعتماد به نفس در زندگی مشترک است:
- دعوا و جر و بحث مداوم
- بیاعتمادی به همسر
- حسادت بیش از حد
- ترس از نزدیکی
- حساس و آسیبپذیر شدن
- غیرممکن شدن تبادل نظر و بحث سازنده درباره مشکلات زناشویی
- درگیری فکری زیاد و درنتیجه عدم حضور موثر در رابطه
- کاهش رضایت و خشنودی زوجین
- مخدوش شدن وجهه عمومی فرد در نظر همسرش
- ترس از بر ملا شدن حقیقت وجودی و تظاهر گری در ارتباط با همسر
- سرد شدن روابط زناشویی
- کمال گرایی بیش از حد و رفتار وسواس گونه در رابطه
راههای افزایش اعتماد به نفس در زندگی مشترک
برخی از راههای موثر برای افزایش اعتماد بنفش در زندگی مشترک عبارتند از:
ریشه ترسهای خود را در خاطرات کودکیتان جستجو کنید
آیا واکنش ناشی از ترستان به انتقادهای همسرتان سرزنشهای پدرتان را در دوران کودکی به یادتان میآورد؟ آیا وقتی همسرتان در وسط جمله حرفتان را قطع میکند و میرود، مادرتان را به یاد میآورید که در سن 6 سالگی بدون توجه به اشکهایتان شما را تنها گذاشت؟
احساسات منفی گذشته را به زندگی مشترکتان وارد نکنید
پس از آن که توانستید نقطهها را به درستی به هم وصل کنید و تصویری واضح به دست بیاورید، مدتی با خودتان و احساساتتان خلوت کنید و تمام احساسات منفی را به گذشته، به همان جایی که به آن تعلق دارند، برانید. در را به روی خاطرات گذشته ببندید، کلید این در را به دوردست پرتاب کنید و به راه خودتان ادامه بدهید.
رفتارهای عزت مندانه خود را مرور کنید
به لحظاتی فکر کنید که مانند یک فرد بزرگسال با اعتماد به نفس عمل کردهاید و سرشار از عزت نفس بودهاید؛ خاطرات غرورآمیز خود با دوستان نزدیک، همکاران، به عنوان پدر یا مادر و … را مرور کنید. در خاطره خود غرق شوید و به یاد بیاورید که چقدر در آن لحظه و در آن فضا به خودتان افتخار کردهاید.
با تکرار رفتارهای عزتمندانه اعتماد به نفس خود را تقویت کنید
پس از به یادآوری این خاطرات شیرین و زنده کردن حس اعتماد به نفس خودتان را در شرایط فعلی، در زندگی مشترکتان قرار دهید. صرف نظر از اتفاقاتی که ممکن است در زندگی زناشوییتان به وجود بیاید، دوباره آن فرد بااعتماد به نفس و مستقل را به روی صحنه زندگی بیاورید.
اعتماد به نفس در رابطه، کلید جذاب بودن
آدمها معمولا سعی میکنند با تغییر ظاهر و رفتار خودشان، جذابتر شوند تا اعتماد بهنفس بیشتری پیدا کنند، اما هرچه تلاش میکنند، باز هم از خودشان راضی نیستند. این مساله به خصوص در زمینه روابط عاطفی بسیار حائز اهمیت است. اما سوال اینجاست چرا انقدر اعتماد به نفس مهم است؟ و برای داشتنش چه کار باید انجام دهیم؟
چرا انقدر اعتماد به نفس در رابطه مهم است؟
فرض کنید برای اولین بار قرار است فردی را ببینید، قطعا شما تمام تلاشتان را برای انتخاب لباس، مدل مو و ظاهرتان انجام میدهید. اما باز این جملات مدام در ذهنتان بالا و پایین میشود: «اگه از من خوشش نیاد چی؟»، «این همه پسر/دختر خوشگل و تحصیل کرده وجود داره، آخه چرا باید از من خوشش بیاد؟» و … . فکر میکنید این گفتوگوهای ذهنی چه بلایی سر شما میآورند؟
همه چیز با استرس خراب میشود.
این گفتوگوهای درونی که نشان از عدم اعتماد بهنفس دارد، در شما استرس ایجاد میکند و باعث میشود نتوانید آنطور که دلتان میخواهد رابطه را به پیش ببرید. بهعلاوه، این حس به فرد مقابل نیز منتقل شده و باعث میشود که هر دو از رابطهای که داشتید خیلی لذت نبرید. اما چطور میتوان اعتماد به نفس را افزایش داد؟
این اعتماد به نفس است که جذابیت میآورد.
بسیار ممکن است این جمله را شنیده باشید که: «آخه من جذاب نیستم». جالب است بدانید که این اعتماد بهنفس است که شما را جذاب میکند؛ نه اینکه جذابیت شما باعث اعتماد به نفس شما شود. به عبارت دیگر، خوشگل بودن و … لزوما باعث جذابیت نمیشود، بلکه در اصل اعتماد بهنفس و نوع نگاه شما به خودتان است که جذابتان میکند.
شما به تایید هیچ کسی احتیاج ندارید.
درست است که همه ما از مورد تایید واقع شدن لذت میبریم، اما لزوما به این معنا نیست که تایید یا عدم تایید دیگران، ملاک تعیین کنندهای برای اعتماد به نفس ما باشد. به خاطر داشته باشید، شما هر چقدر هم تلاش کنید، نمیتوانید تایید و نظر همه را به خود جلب کنید؛ پس، سعی کنید به جای تایید بیرونی (دیگران)، به یک تایید درونی برسید.
ویژگیهای مثبت خود را ببینید.
دنیایی را در نظر بگیرید که همه آدمها شبیه به هم بودند؛ به نظر چنین دنیایی خستهکننده مینمود؟ نه؟ همه ما ویژگیهای منحصر به فردی داریم؛ تنها کافیست آنها را ببینیم و به داشتنشان افتخار کنیم. کمی وقت بگذارید و ببینید چه ویژگیهایی در شما هست که احساس میکنید میتوانند به عنوان ویژگیهای خاص و مثبت برای شما تعریف شوند؟
با خودتان مهربان باشید.
گاهی بزرگترین انتقادگر ما در دنیا خودمان هستیم. درست است که شما دلتان میخواهد پیشرفت کنید و از چیزی که هستید، بهتر شوید؛ اما زمانهایی هست که همه ما نیاز داریم خودمان را نوازش کنیم و بابت تمام ویژگیهای مثبت و خوبی که داریم، از خودمان تشکر کنیم. یادتان باشد، اگر نتوانید خودتان را دوست داشته باشید، هیچ کسی را هم نمیتوانید دوست داشته باشید.
خودتان را قبول داشته باشید.
هیچ کس بدون عیب نیست. همه ما دارای ویژگیهای مثبت و منفی هستیم، پس سعی کنید خودتان را همانطور که هستید، با تمام ویژگیهای مثبت و منفیای که دارید بپذیرید و دوست داشته باشید. درست بعد از همین پذیرش و قبول کردن خود است که میتوانید برای بهتر شدن تلاش کنید.
ژست اعتماد به نفس بگیرید.
یکی از راههای سریع برای نشان دادن اعتماد به نفس، گرفتن ژست آن است. این راه همیشگی نیست، ولی تا حدودی میتواند به شما کمک کند. ببینید افراد با اعتماد بهنفس بالا معمولا چگونه رفتار میکنند، شما هم از آنها تقلید کنید؛ مثلا: صاف بایستید، لبخند بزنید، با فرد مقابل تماس چشمی برقرار کنید و … . با اینکار، شما به مغزتان پیام وارونه (که اعتماد بهنفس دارم) میدهید و او هم حداقل برای مدتی این را از شما قبول میکند.
از یک روانشناس متخصص کمک بگیرید.
یکی از بهترین راههای افزایش اعتماد بهنفس مشاوره با یک روانشناس متخصص است. روانشناس با توجه به ویژگیهای شخصیتی شما، کمکتان میکند تا به بهترین نحو بتوانید در این مسیر قدم بردارید و به تبع آن، رابطه لذتبخشی را برای خود ایجاد کنید.
وابستگی بیش از حد به همسر، عدم قاطعیت، مشخص نبودن مرزها، در میان نگذاشتن خواستههای خود با شریک عاطفی، خودقضاوتگریهای بی مورد، نداشتن شخصیت مستقل و … همه از نشانههای نداشتن اعتماد به نفس در ارتباط با همسر است. فقدان این مهارت فردی در یکی از زوجین میتواند اثرات مخرب فراوانی بر ابعاد مختلف زندگی مشترک آن ها داشته باشد و حتی منجر به جدایی شود. در مقابل، افزایش حس اعتماد به نفس علاوه بر افزایش احساس رضایت و خشنودی شخصی فرد، به طرف مقابلش کمک میکند تا بتواند به همسرش بیشتر عشق بورزد.
خوشبختانه مشاوران ما به راحتی میتوانند روشها و مهارتهای افزایش اعتماد به نفس در برابر شریک عاطفیتان را آموزش دهند. لازمه تداوم ازدواج موفق تلاش مداوم برای بهبود آن است و مسلما سلامت رابطه شما ارزش این تلاش را دارد. اگر شما و همسرتان مایل به ارتباط با مشاوران ما هستید میتوانید سوالات خود را در قسمت “سوالات و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید” مطرح کنید.
پرسش و پاسخ کوتاه
عالی
من دلم میخاد همسرم مدام حواسش ب من باشه
میریم بیرون با خانواده صدام کنه و بگه بیا با هم قدم بزنیم
و اگه نگه حس میکنم با دیگران بیشتر بهش خوش میگذره که منو صدا نمیزنه
اصلا دوست ندارم تنهایی بره بهش خوش بگذره
و هر بار که میره تنها جایی بعدش ب شدت ناراحت میشم و اونو ناراحت میکنم
عذر خواهی هم زیاد میکنم
ینی حتی وقتی شوهرم منو ناراحت میکنه و من باهاش بد صحبت میکنم قبل از این که اون برای کار بدش عذر بخواد من بابت صحبت های بدم عذر میخوام
البته ب شدت محتاج همسرم هستم به خصوص تایید و ابراز علاقش
مدام ازش سوال میکنم منو دوست داری؟
هر جایی میخوام برم ازش اجازه میگیرم برای خوشحال کردنش و تو دلش جا کردن خودم
ولی نه دروغ میگم نه خودپسندی و گستاخی دارم کو نه اختیار خودمو میدم بهش
بیسش از حد حساسم و با کوچکترین جدی صحبت کردن شوهرم اشکم در میاد و با کوچک ترین بی محلی میزنم زیر گریه
و در واقع از بین علائم بالا من تقریبا نصفشونو دارم
و خیلی اذیت میشم
با این که شوهرم خیلی خوبه و خیلی حواسش ب منه اما با کوچک ترین کارش آزرده میشم و حس میکنم دوسم نداره
من واقعا عاجز شدم و نمیدونم باید از دست خودم چیکار کنم
سلام دوست گرامی
این حالت در شما دلایل متعددی میتواند داشته باشد:
کمبود عزت نفس
مهرطلبی و داشتن تله رهاشدگی
ترس و اضطراب بالا
برای بررسی علائم دقیق و تشخیص، حتماً باید با مشاور وقت بگیرید تا تاریخچه دقیق از شما دریافت کند و بتواند با بررسی علائم شما، درمان را شروع کند.
سلام، آیا بعد از 22 سال زندگی مشترک به شیوه ی نادرست و از دست دادن اعتماد به نفس و تعیین نکردن مرزها حتی در خیانت دیدن آیا امیدی به درست شدن زندگی مشترک و تداوم صحیح آن هست؟
سلام دوست گرامی
اگر هر دو زوج تمایل برای تغییر زندگی و بهبود شرایط داشته باشند، بوسیله زوجدرمانی میتوانیم این کار را انجام دهیم. پروسه درمان خیانت مسیر بسیار سختی در زوجدرمانی است، اما غیرقابل انجام نیست. بسیاری از زوجین پس از این اتفاق و دریافت زوجدرمانی توانستهاند زندگی بهتری را تجربه کنند. اما نکتهای که نباید از آن غافل باشیم، این است که انگیزه زوجین باید بررسی شود که آیا آنها واقعا میخواهند برای بهبود زندگیشان تلاش کنند یا خیر. در غیراین صورت اگر تنها یک نفر بخواهد که زندگی را بهتر کند، مسیر کمی سخت تر میشود. در صورتی که نیاز به زوج درمانی دارید، میتوانید از مشاوران رادیوعشق، وقت مشاوره دریافت کنید.
سلام و خسته نباشید
بنده جوان 23 ساله هستم و همسرم 17 ساله هستند و ساکن روستاکه حدود یک ساله با همسرم عقد داوم کردیم و البته قبلش حدود 3 ماه هم عقد موقت بودیم تقریبا تا عید نوروز سال 99 همه چی به خوبی پیش می رفت و اولین اختلاف ما سر زمان عروسی شکل گرفت که همسرم اصرار داشت که به دلیل عدم آمادگی روحی و….. یک سال دیگه نامزد بمونیم اما من به خاطر دوری مسافت و احتمال تغییر نظر همسرم با توجه به پایین بودن سننش اصرار بر زودتر گرفتن عروسی داشتم تا این که حدود 12 روز پیش همسرم با من تماس گرفت و گفت که دیگه نمیخاد با من زندگی کنه و علتش رو هم عدم تفاهم و نداشتن علاقه به من و در آخر اجبار خانواده اش بیان کرد
دقیقا سوال من اینه که علت تغییر نظر همسرم راجع به زندگی مشترک با من علا رغم حرف ها و رفتارهای عاشقانه ی قبلیش، چی میتونه باشه؟ و سوال دومم اینه که در بحث کشمکشی که بین من و همسرم درباره زمان عروسی بوجود اومده حق با کدوم از ماست>
ممنون
سلام دوست گرامی
برای ازدواج که یک قرارداد اجتماعی است، باید دو طرف آمادگی روانی داشته باشند. علاوه بر این، سن پایین هردوی شما مانعی برای رسیدن به بلوغ های مختلف ازدواج و شیوه صحیحی حل مساله شده است. از یک واسطه امین بخواهید تا با ایشان صحبت کند و به او فرصت بدهید تا تصمیمش را از روی احساس بلکه از روی عقل بگیرد. اصرار بیش از حد مانع از حل مساله می شود. باید به شیوه صحبح به او فرصت فکر کردن بدهید. می توانید برای بررسی بیشتر از مشاوران همیار عشق وقت مشاوره تلفنی یا آنلاین دریافت کنید.
سلام وقت بخیر
حدود ۸ماهه که با همکلاسیم در دوره ارشد عقد کردم.از اول تا بحال نهایت بحث ما شاید سر چندتا مورد جزیی بوده. و من همیشه سعی داشتم تا خودم باهاش تطبیق بدم. به لحاظ بیماری که دارم امکان بارداری برام به صورت طبیعی خیلی محدوده. با اینکه همسرم از ابتدا در جریان بوده ولی دچار فوبیا شدم . احساس وابستگی شدید دارم بهش.من تو مسائل خانوادگی و کاری و اجتماعی آدم سرسختی هستم به سختی گریه میکنم اما کافیه ایشون لحظه ای باعث ناراحتیم بشه به شدت گریم میگیره.از طرفی استرس زیادی دارم و تو مباحث زناشویی همین استرس باعث میشه لذتی نتونم ببرم و همیشه تو ذهنمه آیا برای ایشون خوب بودم نا گفته نماند که این سطح استرس من به خاطر نوع رفتار های ایشون ایجاد شده مداوم ایراد میگیرن چاق شدی، این چه لباسیه خریدی،این چیه پوشیدی، این چه حرفی بود زدی؟یا توی رابطه جنسی چرا بدنت این واکنش نشون داد.همه اینا باعث من از هر برخوردی با ایشون ترس داشته باشم. البته این نوع برخورد فقط با من ندارن با همه اطرافیان اینجورین.
روز گذشته بعد سه روز از مسافرت رسیدنبه شدت دلتنگشون بودم. پدر مادرشون شهرستانن رفته بودن اونجا که تو کارای ساخت و ساز ویلاشون کمک کنن وقتی رفتیم خونشون انتظار داشتم حالا که کسی خونشون نیست زمانی رو با من سپری کنن. اما شروع کردن به غر زدن به برادرایی که خونه نبودنو دستمال کشیدن و جارو زدن.و منم فقط همراهیشون کردم تمام شب منتظر بودم حداقل بیان تو اتاق و یه شب بخیر بگن اما فقط خوابیدن
امروز صبح فقط تونستم بگم به زباله های کف خونشونم حسادت میکنم و بعدش گریم گرفت خیلی نازم کشید ولی همچنان ناراحتم به دو علت که چرا گریه کردم و اینکه همیشه توی ذهنم این ترس و سوال هست آیا من و دوست نداره؟ ایا بخاطر استرس هام توی روابط زناشویی خوب هستم یا نه؟
یه نکته دیگه ایشون خیلی وقتها اجازه نمیده کارهایی که باعث میشه حس خوبی برا زندگی مشترک داشته باشم انجام بدم من دوست دارم آشپزی کنم یا لباس هاشو اتو بزنم یا یه سری کارهایی کوچیک دیگه ولی اون فقط میگه خسته میشی
حالا میخوام با این استرس ها مواجه بشم و از بین ببرمشون و شخصیت قبلا خودم داشته باشم باید چکار کنم؟
سلام. خیلی خوب احساساتتون رو توی پیامتون انتقال دادین و شرایطتون کاملا قابل درکه. به چند نکته اشاره کردین که توی استرسهای شما بیتاثیر نیست. اول موضوع احتمال مشکل در بارداری هست که برای شما تبدیل به یک موضوع استرسزا شده. طوریکه مشخصه شما فکر میکنید عیبی دارید و به خاطر همین عیب (که توی نگرانیهای دیگه تون هم دیده میشه) میترسید کسی که دوستش دارین رو از دست بدید. از طرفی این نگرانیها از طرف همسرتون هم تشدید میشه. قطعا نه فقط شما، بلکه هرکس دیگهای هم اگر از همسرش انتقاداتی درباره ظاهرش بشنوه ناراحت میشه و شما هم با توجه به شرایطتون حساسیتتون بیشتر هم شده. با توجه به ویژگیهایی که از همسرتون گفتید فکر میکنم خوب باشه که با مشاور صحبت کنن چون ممکنه ویژگیهای وسواسی داشته باشن (البته فقط ممکنه، چون با چند جمله نمیشه تشخیص داد و حتما باید ارزیابی کامل صورت بگیره) و ایراد گرفتنهاشون هم ممکنه مربوط به این موضوع بشه. ایراد گرفتنهایی که به شدت اعتماد به نفس شما رو در رابطه پایین اورده و همه مشکلات رو مربوط به خودتون میدونید. اول پیامتون اشاره کردید که مشکل خاصی با هم نداشتید چون شما سعی میکنید کنار بیایید. باید بدونید توی یه رابطه بلندمدت مثل ازدواج تا ابد نمیشه کنار اومد! شما از ناراحتیهای کوچیک میگذرید و حرفتون رو نمیزنید. اما متاسفانه این ناراحتیها از بین نمیرن، توی ذهن و روان شما جمع میشن و کمکم آستانه تحملتون رو پایین میارن. به خاطر همینه که برخلاف جاهای دیگه، جلوی همسرتون با کوچکترین بحثی گریه تون میگیره. بهتره حتما هر دو با یک زوج درمانگر صحبت کنید تا مهارتهای لازم در ارتباط زوجی رو یاد بگیرید و همچنین بررسی روی رابطهتن صورت بگیره.
سلام، من دختری 24 ساله هستم و شوهرم دارای اعتماد بنفس بالاست. من سر هر چیز کوچکی ناراحت میشم و مدام منتظرم اون تشویقم کنه و تاییدم کنه، حافظم عین حافظه ماهی میمونه همه چیز خیلی سریع یادم میره. از خودم راضی نیستم چون حس میکنم ناامیدم، شوهرم عاشقمه ولی اعتراض میکنه که چرا انقد زود ناراحت میشم و قوی نیستم، چرا قدرتم زیاد نیست، کمکم کنید لطفا
سلام دوست گرامی
شما باید روی اعتماد به نفستان کار کنید
از مقایسه و بیان ضعفها خودداری کنبد
هنر و یا فعالیت جدیدی را شروع کنید
در جمع ها ورزشی شرکت کنید
کتابهای افزایش اعتماد به نفس را مطالعه کنید
مقداری از حساسیت تان را کاهش بدهید و حتی در صورت ناراحت شدن با خودتان مرور کنید که قرار نیست همه چیز در اختیار من باشه
سلام خانمی27 ساله هستم که حدود3 ماه عقد کردم. فاصله سنی با همسرم 11ساله.همسرم مرد خیلی خوبیه فقط من یه ادم شیطون وبگو بخندم درکنار مغرورم هستم. ولی همسرم نسبت به من اون شور وهیجانو نداره واین منو اذیت میکنه خیلی کاراش رو اصوله نظم خواستی داره. در این مدت نسبت به وضع مالیش خیلی مراعات حالشو کردم بتونیم یه جشن جمع وجور بگیریم چون دستش خالیه ومن با وجود موردای بهتر چون ایشونو دوس داشتم با شرایطش کنار اومدم والان حس میکنم دارم زیادروی میکنم چون داره براش عادی میشه که من چیزی بخوام بگه ندارم با وجود اینکه داره. خود همسرم در طول اشنایی بهم گفت چون تا این سن تنها بودم افسردگی سراغم اومده یه خرده زمان میبره از این حالت بیام بیرون. توروخدا منو راهنمایی کنید با کوچکترین رفتار همسرم بهم میریزم حس میکنم علاقه ای بهم نداره؟
دوست عزیز
سلام
مسالهای که مطرح کردید نیاز به بررسی دقیق و کارشناسانه روانشناس داره؛ یعنی روانشناس باید بررسی کنه و ببینه که آیا رفتار همسر شما تحت تاثیر اختلال افسردگی هست یا سبک سبک شخصیتی ایشون یا هر دو. اگه سبک شخصیتی ایشون باشه، خب شما خیلی کاری نمیتونید انجام بدید و باید تصمیم بگیرید که آیا ایشون رو با این شرایط میپذیرید یا خیر؛ اما اگه تحت تاثیر افسردگی باشه، حتما باید تحت درمان قرار بگیرند و تا کنترل شرایط رو نتونستند به عهده بگیرند، بهتره دست نگه دارید. یادتون باشه، اگه مورد ایشون افسردگی باشه، خودشون به تنهایی نمیتونن اوضاع رو مدیریت کنند و حتما به مداخله حرفهای یک روانشناس نیاز هست.
سلام، من ۳۲ ساله هستم، ۸ ساله که ازدواج کردم و یه دختر ۴ ساله دارم. قبل از ازدواجم یه دختر شاد بودم و اعتماد به نفس بسیار بالایی داشتم اما همسرم مرد خودشیفته، ایرادگیر و بسیار قدرنشناسی هست و طی این سالها اعتماد به نفس من رو کاملا از بین برد. یک سالی هست که فهمیدم چه بلایی سرم اومده و دارم سعی میکنم که اعتماد به نفسم و دوباره به دست بیارم اما با خوندن مقاله شما متوجه شدم زیادم موفق نبودم چون بسیاری از رفتارهایی که نشانه عدم اعتماد به نفس هست رو هنوز دارم. حتی اخیرم متوجه شدم که دخترم هم اعتماد به نفسش پایین اومده و خودش واسه همه چیز مقصر میدونه و دائم تلاش میکنه ثابت کنه مقصر نیست و…
متاسفانه به تغییر همسرم هیچ امیدی ندارم، جون اصلا نمیپذیره که مشکل داره
لطفا من و راهنمایی کنید که چطور دوباره اعتماد به نفسم و به دست بیارم و به خودم و دخترم کمک کنم
و ممنون میشم اگر یه کتاب خوب و کاربردی بهم معرفی کنی
سلام دوست گرامی
برای بهبود اعتماد به نفستان باید ابتدا ویژگی ها و خصوصیات مثبت خودتان را بنویسید و روزانه مطالعه کنید
در جمع های دوستانه حاضر شوید
جلوی آینه صحبت کنبد
مثبت فکر کنید، مثبت عمل کنید
خودتان را باور داشته باشید
ورزش کنید
سلام خدمت شما و پیج خوبتون
من پسر 22 ساله هستم که در مقابله افراد جدید مخصوصا دختر در ارتباط بسیار ضعیف و خجالت دارم اما وقتی یه مدتی بگذره (مثلا 6ماه تا 1سال) خیلی دیگه راحت میشم باهاشون
یه مدتیه از ی نفر خوشم اومده اما نمیتونم بهش بگم چندباری داخل ماشین یا جای دیگه تنها بودیم یا مثلا خودش فضا سازی میکرده توی جمع تا من و اون تنها بشیم و من حرف بزنم اما اصلا نتونستم حرف بزنم
دختر هم یجورایی علاقه داره اما منتظره که من پا پیش بزارم
خیلی ممنون میشم اگه بتونین کمکم کنین
دوست عزیز
سلام
آدمها سبکهای شخصیتی متفاوتی دارن. بعضیها خیلی سریع میتونن با دیگران صمیمی بشن و بعضی نه و این مساله به خیلی چیزهای مختلف بستگی داره؛ مثلا سبک شخصیتیشون که درونگرا هستند یا برونگرا، اعتماد به نفسشون، روشی که والدین تربیتشون کرده و … .
میخوام فکر کنید و ببینید که چی باعث خجالتی بودنتون شده؟ آیا اعتماد به نفس کافی ندارید؟ ذاتا آدم کمحرفی هستید؟ مهارتهای ارتباطی رو بلد نیستید؟ یا … . اما چرا این سوالات رو پرسیدم، چون وقتی شما علت رو پیدا کنید، اونوقته که میتونید براش دنبال چاره بگردید. ممکنه از موارد بالا یکیش رو یا همش رو داشته باشید. اما خوبیش اینه که همشون راهحل دارن. کلی کتاب خودآموز، فیلم و کلیپ و … هست که شما میتونید با کمک اونها اعتماد به نفستون رو بالا ببرید یا مهارتهای ارتباطی و جذاب بودن رو یاد بگیرید. به علاوه، همیشه و همیشه شما میتونید از کمک روانشناس متخصص هم کمک بگیرید تا گام به گام تو این مسیر همراهیتون کنه.
سلام من یه دختر ۲۱ساله هستم پنج ماهه با یکی اشنا شدم دوماه اول خیلی همو دوسداشتیم واقعا ددوسم داشت اما از ماه سوم همه چی عوض شد کم کم ازم دور شد و الان میگه۳۵درصد دوست دارم اما من واقعا دوسشون دارم الان من با دوستای دیگه اش براش که فرق ندارم هیچ حتی دوستاش الان از من جلو هستن براش الان من موندم و حرفایی که بهم زده بود و رفتارای سرد الانش نمی دونم چیکار باید کنم من واقعا دوسشون دارم نمی دونم برم یا بمونم ممکنه راهنماییم کنین که در چه صورت این رابطه ترمیم میشه و ایا ارزش داره رابطه ای که به اینجا رسیده ترمیم بشه یا جدایی بهتره ممنون میشم راهنمایی کنین
دوست عزیز
سلام
اینکه این رابطه رو ادامه بدید یا نه بستگی به پاسختون به یه سوال داره و اونم اینه:
«آیا حاضرید با کسی که فقط 35 درصد! شما رو دوست داره و رفتاراش سرد شده رابطتتون رو ادامه بدید؟»
اصلا بیاین اینطوری به قضیه نگاه کنیم؛ شما از رابطه چی میخواید؟ معمولا آدمها دوست دارن تو روابطشون عشق، توجه، تعهد و … داشته باشن. به نظرتون همچین چیزهایی رو میتونید تو این رابطه به دست بیارید؟
اگه جوابتون به سوال اول «نه» هست، پیشنهاد میکنم رابطه را خیلی محکم و قاطع تموم کنید، اجازه بدید دوره سوگ رابطه بگذره و برای آیندتون برنامهریزی کنید. البته این تصمیم سختیهای خاص خودش رو هم داره، ولی مساله اینه که شما ترجیح میدید سختی تو ارتباط موندن با چنین فردی را تحمل کنید یا سختی به هم خوردن رابطه و امید به داشتن یه رابطه بهتر؟
و اگه جوابتون «بله» هست، باید یادتون باشه که این انتخاب خود شماست (چون فرد مقابل علنا گفته که دوستتون نداره خیلی) و بعدا نباید ازش شاکی باشید که چرا رابطتون به اینجا رسیده.
سلام
مقاله ای که گذاشتید قلبمو ب درد آورد کلی گریه کردم.
نامزد من خیلی دوسم داره،منم همینطور…… ولی نمیدونم چرا بعضی وقتا اینطوری میشه دیشب با کلی ذوق رفتم دیدمش و ب خودم رسیدم …… بهم میگه سیاهی زشتی دماغت بزرگه … اخه چی داری ک من ایقد عاشقت شدم…. من از تو خوشکلتر و خوشتیپ ترم..تو وقتی میخندی دهنت کج میشه ….. و کلی از این حرفا ک واقعا قلبم ب درد اومد .منم چیزی نگفتم و ب روی خودم نیوردم زیادم ب حرفاش توجه نکردم ک تا وقتی پیش اونم اعتمادبنفسم بهم نریزه …. ولی وقتی اومدم خونه خیلی خیلی ازش ناراحت شدم….
فوق العاده ادم شوخ طبعی ولی نمیدونم اخه چرا اینطور بهم میگه…هیچ ذوقی ندارم ب خودم برسم واسه کسی ک اصلا منو نمیبینه و ب زیباییایی ک دارم پی نمیبره. اخه ادم واسه کی ایقد بخودش برسع….بخدا من این هیولایی ک بالا توصیف کرد نیستم …. معمولیم ولی زشت نیستم ….تا نشستم پیشش شروع کرد این حرفا رو گفت میشه کمکم کنین ک چ برخوردی از خودم نشون بدم؟؟؟؟بخدا همین نقطه ضعفمه(رو زیبایی خیلی حساسم) ولی پیشش هیچی بروز نمیدم تو خودم میریزم اما همیشه میگه…….
اون هم خیلی خشگله هم خیلی خوشتیپ…بهم میگف همه دوست دخترام بور و چشم رنگی بودن نمیدونم چطور جذب ی دختر چشم و ابرو و مو مشکی شدم…….. نامزدم خیلی خشگل و خوش اندامه و اینو خودش میدونه همه هم بهش میگن………
خیلی ناراحتم ممنون میشم کمکم کنین….ب هیچکس این حرفا رو نزدم اولین باره دارم اینجا میگم امیدوارم کمکم کنین
نمیخام چون دوسش دارم هر تحقیری رو تحمل کنم
دوست عزیز
سلام
باید بهتون بگم که احساس ناراحتیتون خیلی طبیعیه. قطعا هیچ کس از اینکه دائم ازش ایراد بگیرن خوشش نمیاد. چه زشت، چه خوشگل، ایشون شما را انتخاب کردند، بنابراین ایراد گرفتن در این مورد، اصلا کار درستی نیست (مخصوصا به این شکل).
پیشنهاد میکنم حتما راجع به این موضوع باهاشون صحبت کنید. در مورد احساسات ناراحتکنندهای که این حرفا در شما ایجاد میکنه حرف بزنید و حتما توضیح بدید که این انتقادات روی شما چه تاثیری میزاره. یه قرار باهاشون تنظیم کنید و بگید که میخواید راجع به یه موضوع مهم باهاشون صحبت کنید. سعی کنید جدی و قاطع ولی آروم باشید. بعد به صورت خیلی کوتاه در مورد چیزهایی که اینجا توضیح دادید، باهاشون صحبت کنید.
یادتون باشه، هر انتقادی، حتی همین قدر کوچیک ممکنه برای طرف مقابلتون حالت تدافعی ایجاد کنه؛ پس منتظر هر پاسخی از سمت ایشون باشید. سعی کنید از قبل جوابهاشون را پیشبینی کنید و خودتون را براش اماده کنید.
اگر دیدید که این روش جواب نداد، قبل از هر تصمیمی، حتما با روانشناس متخصص مشورت کنید.
سلام خسته نباشید ..من سه سال با فردی اشنا شدم و به شدت وابسته و علاقه مند شدم اما الان شش ماهه که هیچ خبری ندارم از اون فرد بخاطر اینکه همیشه میگفت من نمیتونم خوشبختت کنم .نمیتونم و نمی تونم و… اما من همیشه موندم به پاش با همه نداری ها ساختم ی وقتا میگم شاید بخاطر اینکه من خیلی ساده گرفتم اینطور شد شاید هم چون منو سرتر از خودش میدونست .اوایل رابطه خیلی خوبی داشتیم اما کم کم مدت قهر هامون بیشتر شد و ازار دهنده اما من همیشه سعی کردم صبوری کنم و گذشت …به خاطر اوچ خیلی از خواستگارای خوب و ..
…موجه رو رد کردم الان هر چه قدر سعی مبکنم بهش فکر نکنم نمیشه خواه ناخواه یادش می افتم اما نمیدونم اونم بهم فکر میکنه یا ن نمیتونم با خودم و اینده ای ک پیش رومه کنار بیام .میشه لطفا اگر حرفی یا مشاوره ای میتونید بهم بدید که بدونم چطوری خودمو از این حال در بیارم ..ممنون
دوست عزیز
سلام
بیرون اومدن از یک رابطه عاطفی کار سختیه و نیاز به زمان داره. همونطوری که در پست: «کنار آمدن با شکست عشقی»توضیح دادیم، شما برای کنار آمدن با این مساله و مدیریت احساساتتون، به زمان نیاز دارید.
اما با توجه به اینکه گفتید 6 ماه از اتمام رابطه گذشته و هنوز شما در گیر آن هستید، پیشنهاد میکنم حتما با یک روانشناس متخصص در اینباره صحبت کنید.
یادتون باشه، مغز ما قادر نیست بین خاطره و اتفاقی که الان افتاده فرق قائل بشه. مرور خاطرات گذشته، دقیقا همون غمی را سراغتون میاره که در اون زمان وجود داشته. این به معنی اینه که شما انگار با مرور اون خاطرات، هر روز و هر ساعت دارید اون اتفاق را تجربه میکنید.
گذشتهها گذشته و هیچ نیرویی در دنیا نیست که بتونه اون را برگردونه. پس با کمک روانشناس و تکنیکهایی که بهتون میده، سعی کنید این فکرها را کنار بگذارید و برای آینده برنامهریزی داشته باشید.
سلام من دختر ۲۲ ساله و مجرد هستم بنده خیلی خجالت می کشم بیشتر وقتی صحبت می کنم نمی توانم در چشمان طرف مقابل نگاه کنم وقتی می خواهم به مهمانی برم یا جایی جدید استرس میگیرم و ضربان قلبم بالا می ره و خیلی از این احساس ناراحت می شوم چکار کنم که این حس خجالتی از بین بره خیلی ممنون می شوم.
سلام دوست گرامی
اصولا صحبت کردن در جمعی برای اکثز افراد سخت هست اما اون چیزی که باعث تشدید این مشکل میشود تلقین های منفی هست که ناخوداگاه به خودتوم میدبد
بهتر است اول میزان اضطرابتون رو متوجه بشید و مشخض کنید چ چیزها و فکرهایی باعث اضطرابتون میشه
.بعد دلایل علت های کمرویی
مشخص کنید
اعتماد به نفستون را افزابش بدهید
در موقعیت های مختلف جلوی اینه تمرین کنید